برگزیده های پرشین تولز

اهداي عضو اهداي زندگيست

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
مسابقه بزرگ فرهنگی جشن نفس با عناوین نقاشی کودکان و نوجوانان ، کاریکاتور ، شعر ، داستان کوتاه و عكس و جمله كوتاه با هدف و موضوع فرهنگ سازی اهدای اعضا از بیمار مرگ مغزی ( اهدای عضو اهدای زندگی ) برگزار شد.



اسامی برندگان جشنواره فرهنگی جشن نفس


شعر
1. الهام صالحیان نیک
2.معصومه سلمانی نژاد مهرآبادی
3.ندا هدایتی
داستان
1.فاطمه توسلی پور
2.محبوبه صنمی آهنگر
3.مسعود جمالی
4.نادیا سلطانی
5.ساینا قدیانی
جمله کوتاه
سکینه کشتکار
داستانک
اکبر علیزاده اعتمادی
نقاشی
1.مریم مروجی - 4 ساله
2.علی میر حسینی - 6.5 ساله
3.پارسا علیزاده - 7 ساله
4.بهاره علایی - 8 ساله
5.آرمان شهبازیان - 14 ساله
6.امیر راحتی - 15 ساله
7.مهدیس سریزدی - 9 ساله
8.پریسا فهرستی - 10 ساله
9.درسا کرد - 10 ساله
کاریکاتور
1.عقیل رستگاری
2.پیام پور فلاح
3.محمود شهریاری
4.احمد کاظمی
5.سید جواد سلطانی زاده



*
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
38
سلام :) من موقع نمایشگاه کتاب ثبت نام کردم .... کارت قرار بود بیاد چرا نیومده ؟ :)
 

hyip monitoring

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
0
سن
38
محل سکونت
galaxy
کارت من نیومد
خدا کنه یادشون باشه منم عضو شدم و از اعضای بدنم بتونن استفاده کنن
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
دوستان عزيز
اول ممنون از بابت ثبت نام و اين كار خير
دوم اينكه
اگه كارتتون نيومده حداقل بگذاريد يك سه ماهي بگذره
اگر بازهم نيمود
به سايت مراجعه كرده و با استفاده از يوزر و پسووردتون وارد بشيد
و درخواست ارسال مجدد كارت رو بديد
اين هم لينك
http://www.iran-ehda.com/signin/

دوستان عزيز
خواهشا آدرس منزل رو دقيق وارد كنيد
و اگه كد پستي هم بديد كه مطمئن تر خواهيد شد


در ضمن hyip monitoring عزيز
كارت كسي فراموش نخواهد شد
دير زود داره اما ...

متشكر
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
دوستان عزيز
اين خبر زياد جديد نيستش
ولي حيفم اومدش براتون نگذارم

foot.jpg


زن نيکوکار پاکدشتي وقتي ديد پسر فوتباليستش پس از سانحه تصادف ديگر به زندگي لبخند نمي زند، براي شادي روح فرزندش اعضاي وي را به يک بيمار نيازمند هديه کرد.
به گزارش خبرنگار جام جم ، 15تير ماه امسال علي اکبر هداوند جوان 24ساله پاکدشتي هنگام عزيمت به باشگاه ورزشي با يک دستگاه خودروي پرايد که با سرعت در حال حرکت بود، تصادف کرد و بشدت آسيب ديد.
به دنبال اين حادثه ، رهگذران با مرکز پليس و اورژانس تماس گرفتند و جوان زخمي را براي درمان به بيمارستان شهداي هفتم تير شهرري انتقال دادند و تلاش تيم پزشکي براي نجات وي آغاز شد، اما فوتباليست جوان دچار ضربه مغزي شده بود و پزشکان بيمارستان تصميم گرفتند با رضايت خانواده اش اعضاي بدن وي را به بيماران نيازمند اهدائ کنند.
بنابراين وقتي ماجرا را با مادر پسر جوان در ميان گذاشتند، زن نيکوکار پذيرفت و قلب مرد ورزشکار به يک بيمار نيازمند اهدائ شد و زندگي به اين بيمار لبخند زد.
ايثار مادر براي شادي روح فرزندش

مادر نيکوکار درخصوص اهداي قلب فرزندش به خبرنگار ما گفت: علي اکبر تنها پسرم بود. پس از شهادت شوهرم در جنگ تحميلي عراق ، با توکل به خداوند علي اکبر و فرزندان ديگرم را بزرگ کردم.
پسرم کارمند اداره اي بود و در تيم فوتبال بنياد شهيد هم عضويت داشت. يک سال و نيم پيش ازدواج کرده بود.
روز حادثه هم قصد داشت با مراجعه به محل تمرين فوتبال ، خود را براي مسابقات آماده کند.
وي ادامه داد: درست است که از مرگ تنها پسرم ناراحتم ، اما براي شادي روح او و پدر شهيدش قلبش را به يک بيمار نيازمند هديه کردم تا خداوند از امانتي که در اختيارم قرار داده بود، راضي باشد. حس نمي کنم فرزندم از نزد من و اعضاي خانواده رفته است ، بلکه اکنون خوشحالم قلب او در جان فرد ديگري مي تپد و شادي ، جاي غم را در زندگي آن بيمار و خانواده اش گرفته است.
 

hyip monitoring

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
0
سن
38
محل سکونت
galaxy
دوستان عزيز
اول ممنون از بابت ثبت نام و اين كار خير
دوم اينكه
اگه كارتتون نيومده حداقل بگذاريد يك سه ماهي بگذره
اگر بازهم نيمود
به سايت مراجعه كرده و با استفاده از يوزر و پسووردتون وارد بشيد
و درخواست ارسال مجدد كارت رو بديد
اين هم لينك
http://www.iran-ehda.com/signin/

دوستان عزيز
خواهشا آدرس منزل رو دقيق وارد كنيد
و اگه كد پستي هم بديد كه مطمئن تر خواهيد شد


در ضمن hyip monitoring عزيز
كارت كسي فراموش نخواهد شد
دير زود داره اما ...

متشكر

اکی
پس منتظر میمونم
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2



دوست عزيز
لينك هاي شما فيلتر شده اند
البته من دورمورد عكس هاي شما رو ديدم
ولي لطف كنيد و براي ديگر دوستان آپلودشون كنيد


* البته فكر نكنم زياد ربطي به مرگ مغزي داشته باشه
ولي در هر صورت يك امر خداپسندانه هستش!
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
داستان هفته :




بهار بی من




نمي دانم دقيقا چقدر گذشته است

آخرين باري كه به بيرون نگاه كردم اوايل بهار بود، فصل دوست داشتني من!

خورشيد در آسمان آبي اي كه حتي تكه اي ابر عظمتش را لكه دار نكرده بود مي تابيد ، چمن هاي سبز خوشرنگ تازه سر از خاك برآورده بودند و شكوفه هاي سپيد سيب باغ روبروي بيمارستان مغروارانه زيبايي خود را به رخ مي كشيدند. همه چيز آنگونه بود كه دوست مي داشتم ، اما " من " ديگر متعلق به اينجا نبودم!

تا به حال اينگونه بهار را سنگدل نديده بودم. مني كه تمام عمر زيبايش را مي پرستيدم ، حال بي خيال من در كار عاشق كردن معشوقان تازه اش شاد بود. اين نكته سخت آزارم مي داد ولي بايد قبول ميكردم. بهاري كه آن را براي خود مي ديدم تنها براي من زيبا نبود!

حال بايد اواخر بهار باشد ، اين را از رفتار خواهرم فهميدم . يك هفته ايست كه ديگر با لباس مدرسه به ملاقاتم نمي آيد. دوستانم هم كمتر به من سر ميزنند. شايد مشغول امتحانات خود باشند. شايد هم... شايد هم مرا ديگر فراموش كرده اند!

شاید مادرم تنها کسی باشد که مرا فراموش نکرده ، و شاید هم تنها کسی که وضعیت مرا هنوز درک نکرده است . هرچند برای خودم نیز تا زمانی این وضعیت غیر قابل باور بود . اوایل تصور میکردم در یک خواب طولانی خسته کننده بسر می برم و مجبور بودم ساعت ها به خود نگاه کنم و تعداد نفس کشیدن هایم را بشمارم. تا آنکه آن روز بهاری پزشکم به بالای سرم آمد و وضعیت مرا برای مادرم شرح داد.

مادرم تنها لبخند میزد ، از نگاهش معلوم بود که حرف های پزشکم را باور نمی کند و او را یک احمق میداند. اما من جواب سردرگمی های این مدت خود را گرفته بودم! دقیقا آنچیزی که حتی یک لحظه نمی خواستم به آن بیندیشم!

اندوه فراوانی سراسر وجودم را پر کرده بود ، کارها و آروزهایی که در سر داشتم پیش چشمانم یک به یک می گذشتند و من با حسرت تنها در انتظار آینده و سرنوشت خود می توانستم باشم ، سرنوشتی که دیگر تغیر آن در دستم نبود!

کم کم توانستم آنچه برایم اتفاق افتاده بود را باور کنم ، احساس می کردم دیگر متعلق به هیچ کجا نیستم ، دنیا برایم بسیارتنگ و کوچک گردیده بود حتی کوچکتر از اتاقی که در آن خوابیده بودم تصمیم گرفتم از خود و اتاقی که در آن بودم دل بکنم و دنیای بیرون را لمس کنم
.

از سوی در اتاق نور شدیدی به خارج می تابید ، من تصمیم خود را گرفته بودم به سوی در حرکت کردم و از آن گذشتم. ناگهان احساس رهایی تمام وجودم را پر کرد ، گویی به مانند پری گردیده بودم که با نسیمی آرام بی اختیار به هرکجا میرود. تصمیم داشتم یک بار دیگر به خانه ی مان سری بزنم... کم کم از شدت نور اطرافم کاسته شد ، وقتی به اطراف نگاه کردم خود را در خانه ی مان دیدم ، همه جا آرام و ساکت به مانند قبل بود تنها عکسی جدید از من روی میز آشپزخانه مان قرار گرفته بود. ساعت ، شش صبح را نشان می داد اما دیگر زمان برایم بی مفهوم می نمود ، گویی می توانستم در هر لحظه هر کجا باشم ، تنها کافی بود تصور کنم کجا می خواهم باشم و خود را در آنجا می دیدم.

پس به هرکجا که می خواستم سر زدم ، خانه ی تمام دوستانم ، شهرهای مختلف ، حتی در موزه لوور ، در برابر نقاشی شهر شلوغ جنتله بلینی با حوصله ایستادم و تک تک افرادش را از نظر گذراندم این کار ها برایم به نظر به طول چشم زدنی می نمود. من در دنیایی بی زمان بودم!!
.

همچنان شناور در زمان و مکان بودم که ناگهان اطرافم رو به سیاهی نهاد و در تاریکی ای مطلق قرار گرفتم. در خود احساس خفگی می کردم ، گویی نیرویی عظیم از همه طرف در حال فشار به من بود و من در زیر آن در حال له شدن بودم. احساس می کردم با سرعت بسیار زیادی در حال کشیده شدن هستم. احساس درد و وحشت فراتر از حد تحمل بود اما حتی توانایی فریاد زدن را نیز نداشتم. ناگهان در پیش رویم تصاویری نا مفهوم نقش بست آرام آرام متوجه آن شدم که در حال مشاهده ی تصویر زندگی خود هستم از لحظه آغاز تا کنون ، تمام لحظات با تمام جزئیات یک به یک از پیش رویم می گذشت و تمام آنچه برایم گذشته بود را مشاهده کردم در حالیکه به نظر چند ثانیه ای بیش به طول نکشیده بود.. و دوباره در تاریکی مطلق کشیده میشدم...

ناگهان صدایی رسا سنگینی سکوت اطرافم را شکست

" صبر کن!
. "

و به یکباره از حرکت افتادم ، درد شدیدی همچنان آزارم میداد ، شدت درد به گونه ای بود که به سختی می توانستم بر روی آنچه که میشنوم تمرکز کنم.

صدا ادامه داد:

"هنوز تمام نشده!!
.."

صدایی دیگر که بسیار خشن و زمخت می نمود و از فاصله نزدیک تری به گوش میرسید با حالتی بی تفاوت گفت:

" یکی دیگر از پیروانم! "
.

سپس به صورت مشمئز کننده ای شروع به خندیدن کرد.شادی در صدا موج میزد ، اما شادی او باعث وحشت من میشد. او چه کسی می توانست باشد؟
.

بار دیگر صدای اول رسا تر از پیش گفت:

" ابلیس! هنوز تمام نشده!! "

ترس سراسر وجودم را احاطه کرده بود ، من در حال کشیده شدن توسط ابلیس بودم!

ابلیس در پاسخ گفت:

" دوزخ سزای پیروان من است!(2) او همیشه مرا پیروی می کرد ، برایش ناراحت نباش او نه به خدا اعتقاد داشت و نه جهان دیگر! پس حال هیچ راه گریزی ندارد"

سپس با خنده گفت:

"مگر آنکه تمام جهانیان را نجات دهد!ـ "

صدا در پاسخ گفت:

" آنکس که زنده سازد کسی را گویا زنده ساخته است همگی را" (3)

ناگهان احساس کردم فشار وارد به من در حال کاسته شدن است ، اطرافم در حال روشن شدن بود ، من باز در اتاق خود در بیمارستان بودم. هوا کاملا تاریک بود و تنها نور چراغ کوچک بالای تختی که در آن خوابیده بود اتاق را قابل دیدن کرده بود. دستگاهای مختلفی که به بدنم وصل شده بود همچنان در حال کار بودند و من همچنان بی هیچ تغییری برروی تخت خوابیده بودم.

یاد آن روز بهاری افتادم که پزشکم به مادرم گفت:

" متاسفانه پسر شما دچار مرگ مغزی شده است، و این بدین معنی است که هیچ امیدی برایش برای بازگشت به زندگی وجود ندارد . هرچند توسط این دستگاها می توانیم زندگی نباتی اش را تا زمانی حفظ کنیم اما در واقع پسر شما از دنیا رفته! اما شما می توانید با اهدای اعضا ی پسرتون باعث زندگی دیگران بشین "

یادم می آید مادرم تنها خنده ای عصبی میکرد ، و به گونه ای رفتار می نمود که کودکی چرندیاتی را تحویل او داده بود. او حتی حاضر به قبول مرگ من نبود، چگونه می توانست اعضای بدنم را به دیگران ببخشد؟

لحظاتی قبل من در حال انتقال به دوزخ بودم ، اما صدا گفت با نجات زندگی کسی می توانم از دوزخ نجات یابم ..

پیش از این هیچ احساسی نسبت به بدن خود نداشتم ، من دیگر مرده بودم! و بدنم برایم به مانند عضوی قطع شده و بی ارزش از خود می مانست ، اما حال تبدیل به یک گنج برایم گردیده

آیا می تواند بدن من با نجات دادن کسی باعث نجات من گردد؟



* (1) آیه 18 اعراف

گفت برون شو از آن نکوهیده رانده شده پس هر کس از تو پیروی کند از آنان قطعا دوزخ را پر می سازم



* (2) آیه 32 مائده

هرکس بکشد کسی را نه در برابر قتل کسی یا تبهکاری مانند آنست که بکشد همگی مردم را و آنکس که زنده سازد کسی را گویی زنده ساخته است همگی را



نگارش : دانیال قندی
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
دل گويه هاي مادري که عضو فرزندش را هديه کرده است تا غنچه نشکفته اش به بار بنشيند



چه زود هم نفس کوچه هاي درد شدي

و در غبار زمين گير مرگ سرد شدي



چه شد که مغز تو جا زد از اين زمانه تو را

و زود بي رمق و بي اميد وزرد شدي



هميشه قلب تو در ازدحام فردا بود

چگونه اين الف افتاد و فرد فرد شدي



هنوز هم تپش قلب تو پر از درياست

و زود تازه رسيده شکفته مرد شدي



اگر چه از تو نمانده جز عکس بر ديوار

ولي هنوز تو هستي ، نگو که گرد شدي







اثري از :معصومه سلماني مهر آبادی

منتخب جشنواره فرهنگي نفس
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
اينم يك خبر
البته براي يك هفته پيش هستش
ولي گفتم شما هم مطلع بشيد


اهدا دو كليه يك جوان ‪ ۲۱‬ساله باعث نجات دو بيمار كليوي در اصفهان شد.
به گزارش روز يكشنبه‌روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، اين جوان به نام"ابراهيم رئيسي" ساكن فلاورجان بر اثر تصادف موتورسيكلت دچار سانحه شده بود.
صبح امروز بعد ازسه روز مرگ مغزي اين جوان دربيمارستان الزهرا(س) اصفهان توسط تيم پنج نفره متخصصين پيوند عضو با رضايت والدين كليه‌هاي فرد مذكور به دو بيمار نيازمند اهدا شد


خبرگزاري جمهوري اسلامي
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
طي چند پست آينده ، اخبار اين دو سه هفته اخير رو مي ذارم

موفق باشيد


---------------------------------------------------------------------
از روزنامه رسالت


اهداي عضو به 10 بيمار زندگي دوباره بخشيد

انجمن خيريه حمايت از بيماران کليوي فارس اعلام کرد: اهداي عضو سه بيمار مرگ مغزي در شيراز به 10 بيمار نيازمند به پيوند عضو، زندگي دوباره بخشيد. کليه هاي شادروان مهرداد جاويدي 37 ساله به بيماران کليوي، اصغر کريمي 27 ساله و مهوش رنجبر 39 ساله اهدا شد. همچنين کليه هاي مرحومه الهام نوروزي 19 ساله به بيماران کليوي نجمه رئيسي 27 ساله، سجاد خليفه 21 ساله و کبد اين مرحومه به بيمار کبدي اکرم حسيني 28 ساله اهدا شد. برپايه اين گزارش کليه هاي مرحوم منصور پروين 23 ساله به بيماران کليوي سياوش پروانه 33 ساله و رحيم چناري 42 ساله و کبد اين مرحوم به علي ابراهيمي پور 26 ساله و مهدي بهرامي 2 ساله پيوند زده شد.همچنين پانکراس شادروان منصور پروين به بيمار ديابتي محمد هادي شفيعي اهدا شد.
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
اهداي عضو يك مرگ مغزي به سه بيمار جان دوباره بخشيد
اعضاي يك بيمار مرگ مغزي در اصفهان، به سه بيمار زندگي دوباره بخشيد.
به گزارش خبرنگار «نويد شاهد»،‌ جعفر اسفندياري، مسئول بيماري‌هاي خاص و پيوند اعضاي معاونت درمان دانشگاه علوم پزشكي اصفهان در اين باره گفت: دو كليه و كبد اين بيمار 20 ساله به بيماران نيازمند اهدا شد.
كليه‌هاي اين متوفي به دو بيمار 47 و 17 ساله در بيمارستان الزهرا اصفهان پيوند زده شد و كبدش نيز براي پيوند به بيمارستان نمازي شيراز منتقل شد.


navideshahed.com
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
اهداي عضو سه بيمار مرگ مغزي به هشت بيمار در شيراز زندگي دوباره بخشيد

شيراز، خبرگزاري جمهوري اسلامي ‬

انجمن خيريه حمايت از بيماران كليوي فارس اعلام كرد: اهدا عضو سه بيمار مرگ مغزي در شيراز، به هشت بيمار نيازمند به پيوند عضو، زندگي‌دوباره بخشيد.




به گزارش دريافتي روز چهارشنبه ايرنا، كليه‌ها و پانكراس شادروان حميد نصيري قره قاني ‪ ۲۶‬ساله، به بيمار كليوي و ديابتي محمد مجدالدين ‪ ۲۴‬ساله و كبد اين مرحوم به بيمار كبدي ايلگار اميرف ‪ ۵۰‬ساله اهدا شد.

براساس اين گزارش، همچنين كليه‌هاي مرحومه حنانه زاداني‌فر ‪ ۱۵‬ساله به بيماران كليوي بهروز اميري، و طاهره موسوي منش ‪ ۱۹‬ساله و كبد اين مرحومه به بيمار كبدي مريم ريحاني ‪ ۳۸‬ساله اهدا شد.

اين گزارش افزوده است : كليه‌هاي مرحوم خداكرم پرازش ‪ ۱۹‬ساله به بيماران كليوي فريبا شعباني ‪ ۲۲‬ساله واعظم پوش ‪ ۲۲‬ساله و كبد اين شادروان به‌بيمار كبدي زهرا شهرياري ‪ ۲۶‬ساله پيوند زده شد.

در اين گزارش عنوان شده‌است: اين بيماران از شهرستانهاي شيراز، تبريز، فسا، ياسوج، تهران، مرودشت و دهدشت، در بخش پيوند اعضاي بيمارستان نمازي شيراز، موفق به دريافت عضو شدند.

اين انجمن، خانواده‌هاي بيماران و پزشكان گروه پيوند اعضاي بيمارستان نمازي شيراز از خانواده‌هاي شادروانان، حميد نصيري قره قاني، حنانه زاداني‌فر و خداكرم پرازش، قدرداني كردند.
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
اهداي عضو توسط يك خانواده


يك خانواده اهل روستاي گلستان(كاسكان) كازرون در يك حركت خداپسندانه اعضاي بدن فرزندشان را كه در اثر تصادف دچار مرگ مغزي شده بود به بيماران نيازمند اهدا كردند.
حسين قلي مزارعي پدر حسين مزارعي كه دچار مرگ مغزي شده بود در بيمارستان ولي عصر كازرون در مصاحبه‌اي گفت: اين حركت به خاطر خدا و نجات بيماران نيازمند به پيوند اعضا انجام داده‌ام و هيچ‌گونه چشم داشتي ندارم و اميدوارم كه اين كار در بين مردم فرهنگ سازي شود. مزارعي گفت: يك روز كه به بيمارستان نمازي رفته بودم شاهد فوت جواني به دليل مشكل كليه در بيمارستان شدم از آن روز تصميم گرفتم اگر خودم يا فرزندم دچار مرگ مغزي شديم اعضاي بدنمان را به افراد نيازمند اهدا كنيم.
دكتر محمد عبداللهي زاده رئيس بيمارستان ولي عصر گفت: پس از اعلام آمادگي خانواده‌ي مزارعي به اهداي اعضاي فرزندشان با تيم پزشكي پيوند اعضاي بيمارستان نمازي تماس گرفته شد كه اكيپي از جراحان به شهرستان كازرون اعزام و مراحل انجام عمل توسط پزشكان آغاز شد.
مرحوم حسين مزارعي در سن 24 سالگي در اثر واژگون شدن اتومبيل دچار مرگ مغزي شده بود.


salmancity.blogfa.com
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
اين هم يك مقاله مفيد


زنده ماندن پس از مرگ
محمد سرابي: اين واقعيت تلخ و دردناكي است كه بلافاصله بعد از مرگ، عناصر بدنمان تجزيه مي‌‌شوند و خيلي سريع اندام‌ها شكل خودشان را از دست مي‌دهند.

فروپاشي آغاز مي‌شود ولي اين وسط يك چيز خوشايند هم وجود دارد؛ بعضي اعضاي بدن ما مي‌توانند در بدن انسان‌هاي ديگر به زندگي ادامه دهند و به آنها كه به علت‌هاي مختلف عضو مهمي مانند كليه را از دست داده‌اند جان و عمر تازه‌اي ببخشند.
از چند سال پيش و با گسترش مهارت‌هاي پزشكي، اهداي اعضاي بدن در ايران شكل و شمايل درست و حسابي‌اي به خود گرفته است. به هر حال قرار است در اين صفحات چيزهاي بيشتري راجع به اين ماجرا بدانيد و ياد بگيريد كه اگر تصميم گرفتيد يكي از آن آدم‌ها باشيد، چي كار كنيد تا بتوانيد اعضاي بدنتان را ببخشيد؛ اعضايي كه مي‌توانند به جاي پوسيدن در زير خاك، به ديگران زندگي دوباره ببخشند. سبك‌زندگي اين شماره در مورد زنده ماندن پس از مرگ است.
پر كردن چهارخانه‌ها
براي پركردن فرم اهداي اعضا، بايد معاونت درمان دانشگاه علوم پزشكي را پيدا كنيد. در شهرهاي مشهد، اروميه، تبريز، زنجان، قزوين، قم، اصفهان، شهركرد، ياسوج، شيراز، جهرم، كرمانشاه و... دانشگاه‌هاي علوم پزشكي فرم‌هاي مخصوص شبكه فراهم‌آوري اعضاي پيوندي ايران را به شما مي‌دهند.
در تهران 3 بيمارستان دكتر شريعتي، مسيح دانشوري و امام خميني جاهايي هستند كه اين فرم را دارند ولي مركز اصلي مديريت پيوند و بيماري‌هاي خاص، در نزديكي ميدان ونك و كنار بيمارستان شهيد هاشمي‌نژاد مستقر است كه در آنجا هم مي‌توانيد فرم‌ها را پيدا كنيد و با پر كردن چند چهارخانه و نوشتن يك سري اطلاعات كارتان را شروع كنيد.
از راه جست‌وجوي اينترنتي با كليد واژه «اهداي اعضا» نيز آدرس‌هاي اينترنتي مربوط به دست خواهند آمد. البته فعلا امكانات ثبت‌نام اينترنتي فراهم نيست و بايد به صورت حضوري فرم‌ها را پر كنيد.
فرم وصيتنامه شامل مشخصات معمولي است به اضافه اينكه بايد عبارت «وصيت مي‌كنم تا پس از مرگ، اعضايم جهت پيوند به بيماران نيازمند اعضاي پيوندي مورد استفاده قرار گيرد» را با دستخط خود نوشته و امضا و اثر انگشت را هم براي محكم‌كاري اضافه كنيد.
6 گزينه براي اهدا در فرم‌‌ها وجود دارد: قلب، ريه، كبد، كليه‌ها، نسوج، همه اعضا و نسوج قابل اهدا. اگر تصميم داريد اعضاي بدن خود را بعد از مرگ ببخشيد، خسيس‌بازي درنياوريد و همه گزينه‌ها را علامت بزنيد.
در انتهاي فرم قسمتي وجود دارد كه به صورت يك كارت جدا شده و به شما داده مي‌شود. روي كارت مشخصات و اعلام رضايت شما و پشت كارت شماره تلفن‌هاي بيمارستان‌هاي امام خميني و شريعتي نوشته شده است تا در صورت احراز مرگ مغزي به آنها اطلاع داده شود. كارت، يك شماره سريال مشترك با فرم وصيتنامه دارد كه در مركز مديريت پيوند نگهداري مي‌شود. كارت را هميشه همراه داشته باشيد، مخصوصا هنگامي كه احتمال مرگ مغزي‌تان بيشتر است!
براي تمام كساني كه مي‌خواهند اعضاي خود را اهدا كنند، سؤال‌ها و نگراني‌‌هايي پيش مي‌آيد كه در برگه‌هاي ضميمه وصيتنامه به آنها پاسخ داده شده است؛ مثلا اينكه پس از خارج كردن عضو، تكليف فضاي خالي آن چه مي‌شود؟ يا اينكه پزشكاني كه مي‌خواهند از اعضاي شما براي پيوند به ديگران استفاده كنند، همان پزشكاني هستند كه مرگ مغزي و بازگشت‌ناپذيري به زندگي را تأييد مي‌كنند؟ جواب تمام آنها را مي‌توانيد در فرم پيدا كنيد.
قطعاتي كه يدكي مي‌شوند
محدويت سني براي اهداي اعضا وجود ندارد ولي با توجه به اينكه بدن انسان معمولا در جواني (متوسط سن قهرمانان ورزشي) داراي بهترين كيفيت است، جوان‌ها اهدا‌كنندگان ايده‌آلي هستند.
دستگاه‌ها: قلب، كليه‌ها، ريه‌ها، كبد، لوزالمعده و روده‌ها.
بافت‌ها: بافت‌هايي مثل قرنيه، استخوان، غضروف، عروق، پوست، تاندون ليگامان و دريچه‌هاي قلبي را مي‌شود به بدن فرد نيازمند پيوند زد.
نكته اخلاقي -پزشكي: اگر داوطلب اهداي عضو شديد، انصاف داشته باشيد و از بدنتان خوب مراقبت كنيد. داوطلبي كه مرگ مغزي شده اما به دليل مثلا سيگاري بودن قلب و ريه‌اش نيم‌سوز شده باشد، به درد كسي نمي‌خورد.
رفت برگشت‌ناپذير
اگر بيمارستان‌ها با بيماري مواجه شوند كه دچار مرگ مغزي شده باشد، مسئله را به يكي از مراكز اهداي عضو اطلاع مي‌دهند. اين‌طور مرگ‌ها، اغلب در پي تصادف، سقوط از ارتفاع، برخورد با اجسام سخت يا پاره شدن رگ‌هاي مغز رخ مي‌دهد.
در ICU، پزشك تشخيص مي‌دهد كه شما به علت آسيب وارده به مغز دچار اختلال شديد هوشياري هستيد. اين زمان به عنوان ساعت صفر تعيين مي‌شود، دستگاه‌هاي تنفس و ضربان مصنوعي قلب به بدن متصل مي‌شوند و يك تيم شامل پزشك عمومي، پرستار، متخصص بيهوشي و مددكار به بيمارستان اعزام مي‌شوند تا مطمئن شوند شما از روي تخت بيمارستان بلندبشو نيستيد و رضايت مقدماتي را از خانواده‌ شما بگيرند.
حتي اگر فردي اندام‌هاي خود را از لحاظ قانوني و حقوقي بخشيده باشد، باز هم به جهت رعايت ملاحظات اخلاقي و اجتماعي بايد از خانواده او كسب رضايت كرد.
در صورت موافقت، شوراي 5 نفره‌اي از پزشكان، بايد مرگ مغزي بازگشت‌ناپذير را تاييد كنند. يك متخصص مغز و اعصاب، يك جراح مغز، يك متخصص داخلي، يك متخصص بيهوشي و يك پزشك از پزشك قانوني، اين شورا را تشكيل مي‌دهند كه همگي اختيارات ويژه‌اي از مراجع عالي دارند.
اين شورا هيچ نقش يا سهمي در مراحل انجام پيوند نخواهد داشت.
تا 24ساعت در ICU مهمان مي‌مانيد و حتي اگر يكي از الكترودهاي متصل به مغز يا هر يك از نشانگرهاي ديگر، كوچك‌ترين علامتي را ثبت كنند كه نشانه واكنش بدن باشد، عمليات اهداي عضو متوقف مي‌شود.
علما چه مي‌گويند
از خاك به خاك؛ از خاكستر به خاكستر
دكتر ايرج فاضل در تاريخ 31/2/1368 (ماه آخر زندگي امام خميني(ره)) نظر ايشان را در مورد اهداي اعضاي بدن جويا شد. در انتهاي برگه استفتا نوشته شده است: «بر فرض مذكور چنانچه حيات انسان ديگري متوقف بر اين باشد، با اجازه صاحب كليه يا كبد و امثال آن جايز است». آيت‌‌‌الله *****‌اي هم در تاريخ 28/11/70، نظر خود را در عبارتي مشابه بيان كرده‌اند. آيت‌الله صانعي، آيت‌الله بهجت، آيت‌الله مكارم شيرازي، آيت‌الله صافي و همين‌‌طور آيت‌الله فاضل‌لنكراني (رحمه‌‌الله عليه) نيز آن را جايز دانسته‌اند.
نكته بارز در مشروح استفتائات، مسئله ضرورت حفظ جان مسلماني است كه نيازمند دريافت عضو از ميت است. برخي ديگر از روحانيون مانند آيت‌الله منتظري و آيت‌‌الله سيستاني اين كار را به دلايلي مجاز ندانسته‌اند. اين ملاحظات مذهبي كه بحث‌هايي را در مورد اهداي اعضا پديد مي‌آورد، ممنوعيت مثله كردن، مصداق ظلم واقع شدن، قطع عضو، عدم جواز تاخير دفن و هتك حرمت به جسد را شامل مي‌شود كه البته با نگرش جديد فقه پويا اغلب اين موانع رفع شده است.
در بسياري از كشورها، عمل پيوند از لحاظ قانوني مجاز و در بيمارستان قابل اجراست ولي تعلقات مذهبي مانع گسترش پيوند اعضا مي‌شود. حتي اجبارهايي كه از سوي دولت‌ها اعمال مي‌شود هم در عمل مورد مناقشه قرار مي‌گيرد.
بين كشورها، چين با توجه به ايدئولوژي حكومتي خود، بزرگ‌ترين بازار پيوند اعضاست كه بسياري از بيماران براي دريافت عضو، ناچار از سفر به آن هستند.
آن‌طرف آب چه‌جوري است؟
رضايتش را گرفتيم
كسب رضايت براي پيوند اعضا از بيمار مرگ مغزي در كشورهاي مختلف انواع متفاوتي دارد. در فنلاند، پرتغال، اتريش، سوئد، چك، اسلواكي، مجارستان و لهستان فرض بر اين است كه تمامي شهروندان با اهداي اعضاي خود موافق هستند و پس از احراز شرايط پزشكي، جراحي انجام مي‌شود.
در آمريكا، انگلستان، ايرلند، دانمارك، هلند، آلمان و برخي كشورهاي آمريكاي لاتين، فرد بايد در طول زندگي رضايت قطعي خود را ثبت كند. در اسپانيا، ايتاليا، يونان، بلژيك، لوكزامبورگ و فرانسه، علاوه بر رضايت هر فرد، خانواده او هم بايد رضايت خود را اعلام كنند.



http://www.hamshahri.org/News/?id=28302
 

naeemtop

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژوئن 2004
نوشته‌ها
661
لایک‌ها
4
سن
37
محل سکونت
tehran
تو این تاپیک داره در چه مورد بحث میشه؟
مطالب خیلی جالب هستن
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
دوست من
اين جا محلي هستش براي معرفي عمل خيرخواهانه ي اهداي عضو بعد از مرگ مغزي
اگه از اول بخوني فكر كنم همه چيز دستگير شما بشه
بازهم اگه سوالي بود در خدمت هستم
 

mahdi_o

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2007
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
2
عضو جدید پیوندی



سال ها بود که اين بيماري مادرزادي امانش را بريده بود . او مي دانست با اينکه يکي از اعضاي کليدي سازمان است و اعضاي ديگر ارزش زيادي برايش قايل اند ، اما همگي خواستار بازنشستگي وي و جايگزيني يک عضو جوان و کار آمد هستند . به آنها حق مي داد ، چون مي دانست اگر يک روز ، ناگهان از پاي بيافتد ، ديگر اميدي به ادامه حيات مجموعه نيست . دلش مي خواست هر چه زودتر ، عضوي جديد جايش را بگيرد و او با خيال راحت ، محل خدمتش را ترک کند ....

...



چند روزي بود که در ميان اعضا زمزمه هايي به گوش مي رسيد . مدير کل يکي از سازمانها به رحمت خدا پيوسته بود و پس از مرگش ، تشکيلات عملا" مختل شده بود و قرار بود ، هر يک از اعضاي نهاد مذکور ، به سازمان هايي که به آنها نياز داشتند ، انتقال پيدا کند .....



...



بالاخره روز موعود فرا رسيد و عضو جديد آمد . وقتي صندلي خنک اش را ترک کرد و از ماشين پياده شد ، محوطه اي را ديد که روشن و سبز بود . همه به استقبال اش آمده بودند و از شادي در پوست خود نمي گنجيدند . خود او هم از اينکه مي توانست مفيد واقع شود ، خوشحال بود و هر لحظه از اشتياق ، تپش قلبش بيشتر مي شد . به محض اينکه وارد اتاقش شد ، لبخندي از رضايت بر روي لبانش نشست .

دکوراسيون اتاق ، همان رنگي بود که هميشه دوست داشت : قرمز .



نگارش : رحيمه السادات زرگر

ارسالی به جشنواره فرهنگی نفس
 

saeid.z

Registered User
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2005
نوشته‌ها
2,073
لایک‌ها
3
محل سکونت
آمستردام
زنده باد
دست همتون درد نکنه این تاپیک واقعا ارزشمنده خدا خیرتون بده
همیشه موفق و موید باشید
خدا ازتون راضی
یا حق
 
بالا