برگزیده های پرشین تولز

اين هفته، آخرين «قصه ظهر جمعه» با صداي رضا رهگذر

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
شنوندگان برنامه «قصه ظهر جمعه» شبكه سراسري صدا، جمعه پانزدهم مهر ماه، شنونده آخرين قصه ظهر جمعه با صداي محمدرضا سرشار، پس از گذشت 24 سال خواهند بود.

به گزارش فارس، محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) پس از 24 سال ويراستاري و گويندگي، براي هميشه از اين برنامه كنار رفت. به اين ترتيب اين جمعه شنواي آخرين برنامه با صداي او خواهيم بود.

برنامه «قصه ظهر جمعه» كه در همان ماه آغاز تاسيس راديو ايران در سال 1319، به وسيله فضل‌الله مهتدي (صبحي) بنيانگذاري شد، پس از اخبار سراسري و تنها با يك هفته تاخير نسبت به آن، قديمي‌ترين و با دوام‌ترين برنامه راديو در ايران است. به گونه‌اي كه هم اكنون شصت و ششمين سال عمر خود را سپري مي‌كند

«صبحي» به علت ابتلا به بيماري سرطان حنجره فوت مي‌كند و پس از آن افراد مختلفي چون علي جواهركلام، ايرج گلسرخي، حميد عاملي و مصطفي موسوي گرمارودي هر يك از چند ماه تا حداكثر پنج سال، گويندگي اين برنامه پر شنونده راديويي را بر عهده داشتند.

اما فضل‌الله مهتدي و محمدرضا سرشار هر يك با حدود بيست و چهار سال گويندي اين برنامه، ركورددار طول مدت اجراي قصه ظهر جمعه‌اند، ركوردي كه به نظر نمي‌رسد پس از اين نيز كسي توفيق شكستن يا حتي دستيابي به آن را پيدا كند.

متون و اجراهاي سرشار در اين برنامه كه از 22 بهمن 1360 آغاز شد، خاصه در دهه شصت و اويل دهه هفتاد، توانست طيف وسيعي از مخاطبان، از همه گروه‌هاي سني و تمام قشرهاي جامعه، حتي ايرانيان مقيم خارج از كشور و فارسي زبانان كشورهاي همچون افغانستان را به خود جلب كند.

يكي از پژوهش‌هاي صداوسيما در سال 1363، بيانگر آن است كه قصه ظهر جمعه در آن زمان، پس از «صبح جمعه با شما» پرشنونده‌ترين برنامه راديو است. تا آنجا كه رزمندگان دوران دفاع مقدس در جبهه‌، برخي دولتمردان و رجال ديني شاخص كشور همچون **** انقلاب، آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و مهندس ميرحسين موسوي نيز از جمله شنوندگان اين برنامه بودند.
http://baztab.com/news/29658.php
یادش بخیر چه ظهر جمعه ای های داشتیم:( :eek:
 

ReD3ath++

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2004
نوشته‌ها
694
لایک‌ها
7
محل سکونت
Vienna, VA
مرسی داش مهرداد، حتما این هفته براش وقت میذارم و record اش میکنم ...
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
,ولی اجراهای اقای سرشار هم بسیار قشنگ بود!! بعد سالها حالا مجری برنامه شب بخیر کوچولو ظاهرا میخواد برنامه رو اجرا کنه
doh.gif
 

mahdi206

Registered User
تاریخ عضویت
12 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
2,362
لایک‌ها
5
سن
41
محل سکونت
Tehran
چه دوراني بود. تلويزيون اون موقع كي نگاه مي كرد! (البته الانش هم كي نگاه مي كنه!!) قصه ظهر جمعه همون قدر واسه ما مهم بود كه الان بعضي ها واسه ديدن شبهاي برره حاضرن با بقيه دعوا بيفتن!
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
به نقل از mahdi206 :
چه دوراني بود. تلويزيون اون موقع كي نگاه مي كرد! (البته الانش هم كي نگاه مي كنه!!) قصه ظهر جمعه همون قدر واسه ما مهم بود كه الان بعضي ها واسه ديدن شبهاي برره حاضرن با بقيه دعوا بيفتن!
مهدی جون چرا تحریف تاریخی میکنی؟
90.gif
اصلا اون موقع اون ساعت تلویزیون چیزی پخش نمیکرد! و ساعت 1:30 تا دو قصه ظهر جمعه رو به عشق کارتون ساعت 2:30 نگاه میکردیم!!ولی قصه ظهر جمعه موقع ناهار بد حال میداد!!
91.gif
 

vmf

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 نوامبر 2003
نوشته‌ها
506
لایک‌ها
2
سن
39
می بینم که شما هم قصه ظهر جمعه گوش بکن هستید!!
البته من خیلی عاشقش نبودم، اما بیشتر با صدای گوینده اش حال می کردم تا داستان هاش!!!

ای کاش یک شرکتی یا سازمانی میومد این صداهای ماندگار رو دیجیتالی و شبیه سازی می کرد (با اجازه خود شخص) تا بعدا اگر طرف مرد یا نتونست کار بکنه ، بشه همچنان از صداش استفاده کرد!!
169.gif


آخه من خیلی صدای این بابا رو دوست داشتم
168.gif
168.gif
99.gif
99.gif
 

windows

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2003
نوشته‌ها
33
لایک‌ها
0
سن
45
ااااه ه ه ! چرا ؟ من خيلي وقته كه ديگه گوش نميدم ولي خاطرات توپي دارم با صداش و قصه هاش. با اون حال و هواي بعد از ظهرهاي جمعه خيلي توپ بود به خصوص كه نيم ساعت بعدشم كارتون شروع ميشد :)
چرا ديگه قصه نميگه ؟ بازنشسته ميشه ؟ معلوم نيست كجا ميره ؟
 

Unknown

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 جولای 2005
نوشته‌ها
21
لایک‌ها
0
به هرحال هر درودى بدرودى در پى دارد و هر آغازى مقدمه يك انجام است.
مى توان كارى را چندان ادامه داد تا زندگى خود ما را از عرصه آن كار خارج كند؛ يا آنكه خود، داوطلبانه، در دوره اختيار و اقتدار، از آن كار كنار كشيد. گمان مى كنم صورت دوم، زيباتر و بشكوه تر باشد.
از اينكه بگذريم، اگر بنا باشد هر كس هر جايى را كه هست دودستى بچسبد و تا آخرين نفس حفظ كند، هرگز جا براى جوانان و عرصه براى بروز استعدادهاى آنان باز نمى شود.
(و من اميدوارم مسئولان صدا، براى ادامه اين برنامه، واقعاً يك جوان مستعد را انتخاب كنند، نه اينكه شخصى هم سن و سال يا احتمالاً مسن تر از مرا به اين كار بگمارند.)
اما در اين تصميم شايد از نظر بسيارى شگفت، سن و سال نيز بى تاثير نبوده است: هم اكنون در ششمين دهه از عمر (پنجاه و سه سالگى)، سخت احساس مى كنم كه مجال زيادى باقى نيست؛ و در مقابل، كارهاى ناتمام و زمين مانده لازم، بسيار. از خداوند متعال استدعا دارم اين توفيق را به من ارزانى كند تا بتوانم در اين فرصت اندك باقى مانده، به اين آرزو، جامه عمل بپوشانم.
با اين همه، شادمان و شاكرم كه امانتى را كه بيست و چهارسال پيش تحويل گرفتم، اگر نگويم بهتر از روز نخست، دست كم به همان صورت، به صاحبان آن تحويل مى دهم.
در پايان، از همه عزيزانى كه طى ساليان متمادى اشتغال من به اين كار، تلفنى، با نامه، يا حضورى، به اين خدمتگزار كوچكشان اظهارمحبت مى كردند و مى كنند، صميمانه تشكر مى كنم، و اميدوارم حالا و هميشه، مرا از دعاى خير فراموش نكنند.
به عنوان حسن ختام و هم يادكردى از يكى ديگر از گويندگان پيشين اين برنامه، مايلم آخرين جمله اى را كه او در بستر احتضار، خطاب به شنوندگان برنامه اش گفت، به دوستداران فعلى اين برنامه _ خاصه جوانان _ بگويم، كه «خداوند شما را به سلامت بدارد.»
 
بالا