amirhoman
کاربر تازه وارد
شماره حساب لطفا ...به نقل از Annapaquin :هزينه پست لطفا...
شماره حساب لطفا ...به نقل از Annapaquin :هزينه پست لطفا...
به نقل از david_sh :آنا و امیر خواهشاً دست از شیطنت بر دارید و موضوع تاپیک رو خراب نکنید .
اما یه خاطره وحشتناک دیگه :»
منزل یکی از دوستانم که تازه چند ماهی بود باهاش آشنا شده بودم (البته دوسال پیش) در شمال کشوره (شهر نور) به هر حال این دوستم یه چیزی رو برام تعریف کرد که خیلی برام جالب بود بدونم قضیه چیه اون میگفت در یکی از روستاهای اطراف ( خونه مادر بزرگش) یه پیره زنه با چادر سفید هر روز ساعت دو نصف شب راه میفته از راه اصلی روستا به طرف جنگلهای اطراف اونجا ، من خیلی برام جالب بود بدونم قضیه چیه و از دوستم خواستم بریم اونجا خلاصه رفتیم اونجا و شب شد دقیقاً ساعت 2 نصف شب ما رفتیم جلو پنجره یه خورده صبر کردیم( اولش من فکر کردم سر کارم) و دیدم یه پیر زن داره از کوچه با چادر سفید داره از اونجا رد میشه همه میگفتن نمیدونن برای چی همیشه این موقع شب میره جنگل و ابته هیچ کس هم جرات نداشت بره ازش بپرسه !
به نقل از amirhoman :منم میخوام .... زود باشین ....
اونجا رو بیام ببینم. برم ببینم کجا میره . پیرزنه رو میگم.به نقل از david_sh :چی میخوای
به نقل از amirhoman :اونجا رو بیام ببینم. برم ببینم کجا میره . پیرزنه رو میگم.
به نقل از david_sh :به جان خودم اگه یه شلوغکار و شیطون توی این پرشین تولز باشه فقط امیره
به نقل از black_hat :بچه ها من حدود 2-3 سال پيش داشتم تيشه به ريشه ي يه درختي مي زدم كه يه دفه يه زني با چادر سياه اومد تو پاركينگ خونمون هي صداش كردم ولي هيچ جوابي نميداد . قدشم غير عادي بود بعد رفت طرف در خونمون من كه از ترس زرد شده بودم رفتم طرف پاركينگ توي راهرويي كه مي رفت طرف در وروديه خونمون هيچ كسي نبود ( هيچ يكي از اعضاي خونه ، خونه نبود و من تنها بودم ) ==> جريان واقعي بود ها <==
حموم کجا ؟! 3 نصف شب اون تو چه میکردی ؟!؟!؟! :blink:به نقل از david_sh :گفتی حمام : یه بار به مادرم گفتم صبح زود من رو بیدار کن برم حمام بیرون خلاصه مادرم من رو بیدار کرد رفتم حمام عمومی ( اونموقع حمام ما در دست تعمیر بود ) آقا اونجا یه نفر هم بود ایشون به من گفتند برگرد تا به کمرت یه لیف بزنم که کیف کنی آقا ما هم برگشتیم ایشون لیف رو به مازد ( ولی خیلی حال داد) خلاصه وقتی برگشتم ایشون گفت تموم شد و رفت من هم دیدم حمام هیچکس نیست همون لحظه من هم رفتم بیرون اما از اون یارو هیچ خبری نبود ( یعنی لخت رفته بود بیرون!!!!!!) خلاصه من ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت 3 نصف شبه به جان خودم ندونستم چطوری لباسام رو پوشیدم و همینطوری خیس دویدم بیرون و تا خونه دویدم .
به نقل از amirhoman :بابا تورو خدا برین تو قسمت جک اینا رو تعریف کنین.