برگزیده های پرشین تولز

بازدید من از آسایشگاه باباباغی تبریز :

<ShAdOw>

Registered User
تاریخ عضویت
3 نوامبر 2010
نوشته‌ها
441
لایک‌ها
48
محل سکونت
ارومیه
امروز رفته بودم اونجا :)

حوصله دوباره نوشتن ندارم ، مطلبی که تو وبلاگ کلاسمون گذاشتم رو انجا کپی میکنم . راستی این آسایشگاه مخصوص مجذومین ( جذامیانه )

کپی مطلب :

راستش از قبل خیلی علاقه داشتم که یه دفعه برم اونجا . باکتری عملی هم بهانه ای شد برای این کار .

امروز صبح زنگ زدم و گفتن میتونین بیایین . ساعت ده و نیم بعد 45 دقیقه رسیدم نزدیک فرودگاه . مسیر رو از گوگل مپ نگاه کرده بودم و میشناختم . از کنار فرودگاه پیچیدم به جاده اش . بعد حدود 2 کیلومتر دوباره مسیر میپیچه به سمت آسایشگاه . اسم خیابان رو گذاشتن دکتر مبین ( برای این که بدونین کیه ، زندگی نامه ش کامل تو وبلاگشون هست باباباغی را بهتر بشناسیم ) . خیابان به شدت خلوت بود . پیچ پیچ و نزدیک دره و ... . اگه رفتین آرام برونین :) . بعد حدود 2 کیلومتر یا کمتر رسیدم به آسایشگاه . تا اینجا هیچکسی رو ندیده بودم . خیلی هم برام مخوف میومد .


طبق بینش خودم فکر میکردم الان باید یه جای حصاردار باشه و با نگهبان و ... . ولی وقتی رفتم دیدم یه جای دنج و خوش آب و هواییه . مردم زندگی معمولشون رو دارن . حتی تو آسایشگاه پارچه فروش های دوره گرد و ... هم بودن . اتوبوس خط واحد هم داشت و ... . وارد که شدم بازم کسی رو ندیدم . عین شهر اشباح بود :) رفتم جلو که یواش یواش دیدم افرادی هستن . ساختمان ها متاسفانه تابلو نداشتن و وسط آسایشگاه یه عده حضور داشتن و از دو تا از جوونای آسایشگاه محل آزمایشگاه رو پرسیدم و رفتم اونجا .

یک پرستاری بود خانم . حدود 45 ساله ، قد کوتاه و خوش اخلاق . بهشون گفتم که دانشجو هستم و ... . من رو بردن پیش دکتر آزمایشگاه میکروب شناسی . یه دکتر حدود 40 ساله بودن . با حوصله برام توضیح دادن و گفتن چون دیگه مریض مثبت کم داریم و لام کم داریم و .... و فقط یه دونه بم دادن . اونو گذاشتن و خوب توضیح دادن .


بعد اون پرستاره وقتی داشتم میرفتم دعوتم کرد که بریم و بیمارستان رو نشون بده . بیمارستان کوچیک و یک طبقه بود . هر اتاق که به عنوان یک بخش به شمار میرفت ، در سمت چپ وروردی قرار داشتن . اتاق اول و دوم بخش زنان بودن که سریع نشونم داد و دیگه زیاد نموندیم . بخش های بعدی قسمت مردان بودن . تقریبا 3 تا بخش بود . اتاق اول چندتا مریض داشت که خواب بودن . اتاق دوم مریض هاشو برای شستشوی اتاق انتقال داده بودن به سالن و داشتن اتاق رو تمیر میکردن . بخش سوم هم قسمتی بود که مریض هایی که دیگه شدید بودن اونجا قرار داشتن . کنار درش یه مریضی ایستاده بود . من هم زیاد به قیافه هاشون نگاه نمیکردم . نمی خواستم ناراحت بشن .

در نهایت از پرستاره تشکر کردم و با هم حرف زدیم و گفت که از بچه های خود بیماران بوده و ... :))) ( چه قدر جذاب انگیز ناک :) )

خلاصه عکس نگرفتم ازشون ( گفتم ناراحت میشن ) . ولی تو پیج فیسبوکشون عکس هایی بود که اینجا میگذارم .

x732_69675_59579597710133.jpg
اینجا همون بیمارستانه که گفتم . این عزیز هم بازم همونجا جلوی در به این شکل نشسته بود . نمی دونم ، شاید پاتوقشه :|


v534_486108_5957943904348.jpg
اینجا همون اتاق هاییه که گفتم . مریض هاشون تفکیک شده بودن .


o2173_485974_5957960871013.jpg
واقعا آب و هوای و فضای تمیزی داشت . انصافا آسایشگاه آروم و خوبی ساختن .


http://uploadtak.com/images/s4825_IMG2013041100067.jpg
ساختمان های زیادی بودن که نمی دونم چی بودن . یکیش همین که عکسشو خودم انداختم . شیشه هاش شکسته بودن . ولی نفهمیدم چیه .

تو آسایشگاه مدرسه وجود داره و قبلا تا راهنمایی وجود داشت ولی الان دیگه با تعداد کم بچه ها ، فقط ابتدایی وجود داره . و بقیه دوره ها رو میرن تبریز .

i4978_3474261b.jpg


از خود آسایشگاه هم تو سمت جنوبی ، میشه چند تا ژنراتور بادی که بالای عینالی نصبند رو هم دید .

در مورد درمانش هم که خودتون میدونین مایکوباکتریوم لپره یک انگل داخل سلولی و تا حالا نتونستن کشت بدن . البته میشه تو پای موش و آرمادیلو کشت داد که دکتر میرکروب شناس هم گفتن قرار بود آرمادیلو بیاد زمانی که نشده و ... .
تا یه مدت قبل از درمان با داپسون استفاده میکردن که یک ماده باکتریو استاتیک بوده و تو مریض هایی که قبلا با این درمان شدن ، عود بیماری دیده میشه . الان از درمان چند دارویی با دوره یک ساله استفاده میکنند . داروهای دیگه باکتریو سید هستن و بعد از مدتی درمان ، دیگه قابلیت انتقال بیماری از بین میره .

در کل تجربه جالبی بود . امیدوارم بالاخره روزی درمان بشن و بتونن زندگی آزادی رو داشته باشن .

دو تا درخواست هم دارم :

یکی اینکه رفتیم و مدرک گرفتیم و به هر جایی که رسیدیم ، این سنت خوبی که الان هم هست رو ادامه بدیم و همیشه با حوصله به دانشجویان و ... کمک کنیم . حالا میتونه اتاق عمل باشه ، بخش باشه و ...

دوم هم اینکه اگر با فرزندان این افراد برخورد کردیم ، بدونیم اون ها هم مثله ما هستن و سالم ن . و با یه نگاهی یا برخوردی نکنیم که ناراحت بشن .

درود
 
Last edited:

hamedesf

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2012
نوشته‌ها
654
لایک‌ها
117
محل سکونت
esfahan
ایول مرسی مطلبت مفید بود

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk 2
 

mahiye_bala

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 می 2012
نوشته‌ها
512
لایک‌ها
508
محل سکونت
in the sea
ممنون آقای دکتر .
مطلب مفیدی بود

فقط یه سوال اون اسایشگاه مخصوص چه بیماری خاصی هست ؟من در نوشته هاتون متوجه نوع بیماری نشدم
 
Last edited:

<ShAdOw>

Registered User
تاریخ عضویت
3 نوامبر 2010
نوشته‌ها
441
لایک‌ها
48
محل سکونت
ارومیه

<ShAdOw>

Registered User
تاریخ عضویت
3 نوامبر 2010
نوشته‌ها
441
لایک‌ها
48
محل سکونت
ارومیه
ممنون آقای دکتر .
مطلب مفیدی بود

فقط یه سوال اون اسایشگاه مخصوص چه بیماری خاصی هست ؟من در نوشته هاتون متوجه نوع بیماری نشدم

مخصوص مجدومین ( جذامیان )
دقت نکرده بودم . الان به پست اول اضافه میکنم .
 

<ShAdOw>

Registered User
تاریخ عضویت
3 نوامبر 2010
نوشته‌ها
441
لایک‌ها
48
محل سکونت
ارومیه
خوش به حالتون که این کارو کردید

راستی هنوز جذام هست مگه؟

دیگه بیمار جوان کم دارن . و حدود 210 تا بیمار دارن .

تا حالا هم نشنیدم که جذام ریشه کن شده باشه ؟!!؟!
 

ErfanOnline

فروشنده معتبر
فروشنده معتبر
تاریخ عضویت
4 نوامبر 2005
نوشته‌ها
4,518
لایک‌ها
1,150
امکان داشت به شما هم منتقل بشه ؟
 
بالا