برگزیده های پرشین تولز

بدترین خاطره از ضایه شدن!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

patteerr

Registered User
تاریخ عضویت
27 مارس 2009
نوشته‌ها
4,013
لایک‌ها
3,140
چند سال پیش که جایی کار میکردم من و حسابدار شرکت تو دفتر بودیم من هم پشت سیستم بودم و مانیتور یه حالتی داشت که من جلوم رو نمیدیدم .. من رفتیم یه چیزی از اتاق کناری بیاریم .. همون موقع هم یکی از مشتری ها آمده بود کنار حسابدار نشسته بود که حساب اش رو پرینت بگیره که از شانس بد ما ندیدیم طرف رو و تعجب هم کرد کردم که دیگه خانم حسابداره شیطونی نمیکنه .. ما هم پشت سیستم امون بودیم شروع کردیم به حرفهای مسخره زدن و بعد هم گفتم نمیدونم چرا این مرتیکه حسابشو نمیده .. که مرتیکه همون جلو نشسته بود و من هم ندیدمش D: .. خلاصه خیلی ضایع بازی شد ..

بسيار بسيار جالب . ماله تو خيلي بد شده ....
 

Ac120

Registered User
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2009
نوشته‌ها
75
لایک‌ها
61
توی این من ضایه نشدم ولی پسرخالمو دوستاش تا دسته ضایه شدن
من داشتم از باشگاه برمیگشتم پسرخالم زنگید گفت بیا بریم شهربازی دوست دخترامونم هستن (اومد بگه یعنی من gf دارم)
گفتیم باشه اومد جلومون سوار شدیم رفتیم اونجا از قضا یکی از رفقا با دوست دختر اونیکیم دوست بود کلا دوست دختراشون فهمیدن قهریدن رفت انقدر جلوم ضایه شدن ر..ده شد روشون
t6d3d5kw8aw42zb9ad8r.png
 

Ac120

Registered User
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2009
نوشته‌ها
75
لایک‌ها
61
یه بار یکی از بکس داشت ادعا میکرد میگفت من اینجا به هر دختری که بخوام شماره میدم مشکلی نی گفتیم کو بده ببینیم
رفت به دختره یه تیکه پروند شماره بده دختره شمارشو پاره کرد پرت کرد تو صورتش
t6d3d5kw8aw42zb9ad8r.png
 

Ac120

Registered User
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2009
نوشته‌ها
75
لایک‌ها
61
یه بار تو یه عروسی دختر عموم یه پیرزنه آب میخواست
رفتم تو اشپزخونه اب بیارم یه پارچ پوکیده دادن به ما که فوت میکردی میریخت
اومدیم به پیرزنه آب بدیم پارچ شکست و ....
 

mohsen25

همکار بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
17 می 2007
نوشته‌ها
7,713
لایک‌ها
4,112
محل سکونت
Hell

Omid RKO

Registered User
تاریخ عضویت
19 اکتبر 2011
نوشته‌ها
537
لایک‌ها
50
محل سکونت
PayTakht
یه بار یه دختره داشت باهام میرقصید
این طفلی یه دکلته پوشیده بود که چون یه ذره لاغر کرده بود لباسه هم برای یه نمه گشاد شده بود
آقا موزیک ریتمش تند شد اینم جوگیر شد تند رقصید یهو سینش از لباس افتاد بیرون و هم خودش و هم پیش همه خجالت کشیدیم :blush:
 

Captain Sparrow

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژانویه 2010
نوشته‌ها
1,322
لایک‌ها
642
محل سکونت
Tortuga Island
سرکلاس انقلاب اسلامی نشسته بودم طبق معمول توی کلاسای دیگه
رفتیم با بکس کنار دخترا نشستیم یعنی ردیف بین دخترا خیلیم حال میداد
استاده اومد گفت پسرا بلند شن برن ردیف عقب ر...ده شد رومون:lol:

خوش به حالتون ...ما کلاسای انقلاب و اخلاقمون مختلط نبود :D
 

...karevan

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 ژانویه 2012
نوشته‌ها
53
لایک‌ها
8
نمیدونم میشه اسمشو ضایع شدن گذاشت یا نه
یه روز معلم مدرسه ابتدایی وقتی داشت تمرینای ریاضی رو نگاه میکرد نوبت تمرینای من که شد گفتم که دفترمو تو خونه جا گذاشتم
اونم با کمال خونسردی گفت که میتونی بری بیاریش ولی من بهونه کردم که آقا معلم راه خونمون خیلی دوره نمیرسم در عوض به من گفت که تا ساعت اخر شیفت میتونم برم و دفتر
تمرین رو بیارم:blink:رفتم و فردا اومدم
 

shadow fiend

Registered User
تاریخ عضویت
27 ژوئن 2012
نوشته‌ها
1,298
لایک‌ها
515
يا بار توي دبيرستان يه سوال رياضي مشكل داشتم و بلند خوندمش و حالمم بد بودو 3تا پنسللين زده بودم,گيريم رو بلند گفتم روم به زيوار بدون سركش گ خوندمش.

Sent from my HTC One X using Tapatalk 2
 

farzan981

Registered User
تاریخ عضویت
22 جولای 2011
نوشته‌ها
474
لایک‌ها
61
محل سکونت
Tehran
نمره گندي گرفته بودم همچين دپرس داشتم سر به زير تو كريدور راه ميرفتم كه خوردم به يه نفر طرف قدش كوتاه بود فكر كردم سال اوليه دستمو گذاشتم رو سينش هلش بدم ديدم معاون رشته رياضي هاست دسته رو همچين يه جوري چرخونديم برش گردونديم سر جاش بعدم الكي يه نفرو صدا زدم دويدم طرفش دي:
حالا تازه نكته عجيبش اين بود اين طرف به اخلاق سگيش معروف بود عجيب بود چيزي نگفت
يه بارم زنگ خورد من فكر كردم معلم رفته بيرون كلاس شروع كردم پشت سرش بلند بلند حرف زدن و فحش دادن بعد ديدم بين بچه هاست زود رفتم زير صندلي قايم شدم
يه بار ديگه هم تو كتابخونه هدفون گذاشته بودم بعد جو گير شده بودم داشتم اهنگو بلند خوندم دي:
 

dollar1

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
9 اکتبر 2012
نوشته‌ها
493
لایک‌ها
1,641
این خاطره ماله دوران نوجوانی هست ! 14+
با بچه ها قرار شد بریم استخر منم که شوخی هام همیشه خفن بود ! تازه هم عینک خریده بودم نمی دونی زیر اب چه دنیایی بود :D همه پریدیم توی اب یکی از بچه ها رو دیدم زیر ابی رفتم که شورتشو بکشم پایین بگم دیدم دیدم :pولی چشتون روز بد نبینه مثله اینکه اشتباهاتی تو مختصات پیش اومده بود ماله یکی دیگه رو کشیده بودم پایین این بابا هم از ترس و تعجب گفت چییییکار میکنی ! :blink: و با سرعت برق از پیشم دور شد همچین که چهرش یادم رفته بود !!!:lol:

این از خاطرهضایه شدن ما امیدوارم حال کرده باشین :happy:
 

new24-2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 ژوئن 2013
نوشته‌ها
302
لایک‌ها
106
محل سکونت
مشد
این خاطره ماله دوران نوجوانی هست ! 14+
با بچه ها قرار شد بریم استخر منم که شوخی هام همیشه خفن بود ! تازه هم عینک خریده بودم نمی دونی زیر اب چه دنیایی بود :D همه پریدیم توی اب یکی از بچه ها رو دیدم زیر ابی رفتم که شورتشو بکشم پایین بگم دیدم دیدم :pولی چشتون روز بد نبینه مثله اینکه اشتباهاتی تو مختصات پیش اومده بود ماله یکی دیگه رو کشیده بودم پایین این بابا هم از ترس و تعجب گفت چییییکار میکنی ! :blink: و با سرعت برق از پیشم دور شد همچین که چهرش یادم رفته بود !!!:lol:

این از خاطرهضایه شدن ما امیدوارم حال کرده باشین :happy:

نگفتی دیدم دیدم؟
 

پسره خوب

Registered User
تاریخ عضویت
3 فوریه 2012
نوشته‌ها
1,367
لایک‌ها
2,159
راستش سلف دانشگاهه ما یه جوری بود که با اینکه جدا بود ولی دختر پسر می تونستن همو ببیننن

من هم واسه خودم ادعایی بودم تو دانشگاه یه اکیپ بودیم هیشکی رو ادم حساب نمی کردیم چه دختر چه پسر

تو صفه سلف وایستاده بودیم غذا بگیریممم بخوریممم غذا ههم قرمه سبزی بوددد بعد که سینی رو دستم گرفتم اومدم برم جلووو یهو احساس کردم رو هوا هستمم و ظرف قرمه سبزیی در حال
واژگون شدن رو سره کوله بندستتتت تا به خودم اومدم دیدم وسطه سلف ولو شدم از سرتا پامممم برنجو قرمه سبزیههه!!:wacko: و کلی دختر پسر که دارن منو نیگا میکنننن اصلا دیگه نفهمیدممم چه جوری از جام بلند شدمم رفتم یه گوشه ای قایم شددمممم ... تا یه هفته تو لباسام دونه های برنج پیدا میشد ... تا یه ماهم یواشکی میرفتم دانشگاه میومدممم...الانم قرمه سبزی می بینممم یه لبخنده تلخی رو لبام میادددددد:D
 

sina1415

Registered User
تاریخ عضویت
3 اکتبر 2010
نوشته‌ها
1,017
لایک‌ها
260
راهنمایی سرکلاس ریاضی رفتم پای تخته یه مساله حل کنم . صورت مساله رو خوندم به حای مثلث خوندم مسلسل ..:D

هنوز بچه های اون زمانو می بینم مسخرم می کنن . البته دیگه نسلشون منقرض شده و بیشترشون معتادن:D
 

masod2000

Registered User
تاریخ عضویت
19 آگوست 2012
نوشته‌ها
670
لایک‌ها
314
سلام
من خاطره زیاد دارم یکیشون رو براتون میگم تو حیاط دانشگاه یه دختره خیلی نگاه میکرد به قول بچه ها دافی برا خودش بود منم اولش زیاد محل ندادم خلاصه چن هفته که گذشت کم کم وسوسه شدم برم بهش پیشنهاد بدم آقا این دختره آنچنان بد جواب داد که من جلوی دوستام 2 3 روز جرات نکردم بیام از خجالت ،کم کم متوجه شدیم که این کارش اینه که پسر های دانشگاه رو تحریک میکنه که بیان پیشنهاد بدن و زایع بشن ما هم گفتیم یه حالی بش بدیم یه بار تو راهرو دانشگاه 2 3 نفر ایستاده بودیم که این دختره اومد اسمه دختره پگاه بود من به یکی از دوستام گفتم فلانی شیر میخوری دوستم هم برگشت جواب داد من شیره پگاه رو همیشه می خورم:Dآقا این دختره قرمز شد و اومد به ما گفت شما حرفی زدی؟منم گفتم خانوم به شما چه ربطی داره که ما شیره پگاه میخوریم:blush:آقا همه ملت زدن زیره خنده
البته الان که کمی عقل پیدا کردم می بینم کارمون درست نبود ولی همین کاره ما باعث شد که دیگه این پگاه خانوم کسی رو زایع و تحریک نکنه :lol:
جوانی کجایی که یادت به خیر
 

k-boy

Registered User
تاریخ عضویت
7 فوریه 2012
نوشته‌ها
5,611
لایک‌ها
7,060
محل سکونت
جنگل آسفالت
راهنمایی بودم که رفته بودیم مهمونی حاجی خورون . شب دیگه حوصله همه سر رفته بود و با بچه ها تصمیم گرفتیم بریم فوتبال بزنیم , یه تیم ما یه تیم دخترا. چند دقیقه بود که بازی شروع شده بود که یکی از دخترای چپول دروازه رو هدف گرفت زد تو باقالیا و منو یکی دیگه بدو بدو با سرعت نور رفتیم تا توپو بیاریم. چشتون روز بد نبینه !!! در حین دویدن بودم که دیدم از زمین فاصله پیدا کردم و دارم پرواز میکنم . اصن یه وضی بود . هرچیم فکر میکردم که چرا من دارم پرت میشم هیچی به ذهنم نرسید که یهو با صورت رفتم زمین . برگشتم دیدم ملت دارن هار هار میخندن . دونفرشون از رو زمین بلندم کردو و لنگون لنگون داشم میرفتم که تو راه دیدم نگهبان پارک زنجیر ورودیو یا خرخره کشیده و بالا و منم گیر کردم به اون. دلم میخواست دختررو چکی کنم :|||
 

hosiyn20

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 فوریه 2013
نوشته‌ها
34
لایک‌ها
21
کلاس دوم دبستان بودم یه شعری بود که میگفت : ( میهن خویش را کنیم آباد ) که من به جاش خوندم ( میهن شیخ را کنیم آباد ) که کلاس منفجر شد .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا