برگزیده های پرشین تولز

بعضی از خشك مغزان جز خود همه مردم جهان را با ديد كفر می‏نگرند

sina200007

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2007
نوشته‌ها
0
لایک‌ها
0
"بعضی از خشك مغزان را می‏بينيم كه جز خود و عده‏ای بسيار معدود مانند خود ، همه مردم جهان را با ديد كفر و الحاد می‏نگرند و دائره اسلام و مسلمانی را بسيار محدود خيال می‏كنند ."

استاد مطهري / جاذبه و دافعه علي (ع) / صفحه 158


بحث از خارجيگری و خوارج به عنوان يك بحث مذهبی ، بحثی بدون مورد و فاقد اثر است ، زيرا امروز چنين مذهبی در جهان وجود ندارد . اما در عين‏ حال بحث درباره خوارج و ماهيت كارشان برای ما و اجتماع ما آموزنده است‏ ، زيرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است اما روحا نمرده است . روح " خارجيگری " در پيكر بسياری از ما حلول كرده است .


اصول عقائد خوارج

1 - ...
2 - ...
3 - ايمان تنها عقيده قلبی نيست ، بلكه عمل به اوامر و ترك نواهی جزء ايمان است . ايمان امر مركبی است از اعتقاد و عمل . بطور مثال معتقد بودند کسیکه مرتكب گناه كبيره‏ ای شود [یا اینکه واجبی مانند نماز و روزه را ترک کند] كافر است و از اسلام بيرون است و مستحق‏ خلود در آتش است .
4 - می‏گفتند امر به معروف‏ و نهی از منكر مشروط به چيزی نيست و در همه جا بدون استثنا بايد اين‏ دستور الهی انجام گيرد.

اينها به واسطه اين عقائد ، صبح كردند در حالی كه تمام مردم روی زمين‏ را كافر و همه را مهدور الدم و مخلد در آتش می‏دانستند .

وظيفه امر به معروف و نهی از منكر قبل از هر چيز دو شرط اساسی دارد : بصيرت در دين و بصيرت در عمل .
بصيرت در دين اگر نباشد زيان اين‏ كار از سودش بيشتر است . و اما بصيرت در عمل لازمه دو شرطی است كه در فقه از آنها به " احتمال تأثير " و " عدم ترتب مفسده " تعبير شده‏ است و مال آن به دخالت دادن منطق است در اين دو تكليف.
خوارج نه بصيرت دينی داشتند و نه بصيرت عملی . مردمی نادان و فاقد بصيرت بودند بلكه اساسا منكر بصيرت در عمل بودند زيرا اين تكليف را امری تعبدی می‏دانستند و مدعی بودند بايد با چشم بسته‏ انجام داد .

امر به معروف و نهی از منكر برای اينست كه " معروف " رواج گيرد و " منكر " محو شود . پس در جائی بايد امر به معروف كرد و نهی از منكر نمود كه احتمال ترتب اين اثر در بين باشد . اگر می‏دانيم كه قطعا بی‏اثر است ديگر وجوب چرا ؟
و ديگر اينكه اصل تشريع اين عمل برای اين است كه مصلحتی انجام گيرد . قهرا در جائی بايد صورت بگيرد كه مفسده بالاتری بر آن مرتب نشود . لازمه‏ اين دو شرط بصيرت در عمل است . آدمی كه بصيرت در عمل را فاقد است‏ نمی‏تواند پيش بينی كند كه آيا اثری بر اين كار مترتب هست يا نيست و آيا مفسده بالاتری را در بر دارد يا ندارد ؟ اينست كه امر به معروفهای‏ جاهلانه همان طوری كه در حديث است افسادش بيش از اصلاح است .
در ساير تكاليف گفته نشده كه شرطش احتمال ترتب فائده است و اگر احتمال اثر دارد بايد انجام داد و اگر احتمال اثر ندارد نبايد انجام داد و حال آنكه در هر تكليفی ، فائده و مصلحتی منظور است اما تشخيص آن‏ مصلحتها بر عهده مردم گذاشته نشده است . درباره نماز گفته نشده اگر ديدی‏ به حالت مفيد است بخوان و اگر ديدی مفيد نيست نخوان . در روزه هم گفته‏ نشده اگر احتمال می‏دهی فائده دارد بگير و اگر احتمال نمی‏دهی نگير . در روزه گفته شده اگر ديدی به حالت مضر است نگير . همچنين در حج يا زكات‏ يا جهاد اينچنين قيد نشده است . اما در باب امر به معروف و نهی از منكر اين قيد هست كه بايد ديد چه اثر و چه عكس العملی دارد و آيا اين‏ عمل در جهت صلاح اسلام و مسلمين است يا نه ؟ يعنی تشخيص مصلحت بر عهده‏ خود عاملان اجرا است .
در اين تكليف هر كسی حق دارد بلكه واجب است كه منطق و عقل و بصيرت‏ در عمل و توجه به فائده را دخالت دهد ، و اين عمل تعبدی صرف نيست . اين شرط كه اعمال بصيرت در امر به معروف و نهی از منكر واجب است‏ مورد اتفاق جميع فرق اسلامی است به استثناء خوارج . آنها روی همان جمود و خشكی و تعصب خاصی كه داشتند می‏گفتند امر به معروف و نهی از منكر تعبد محض است . شرط احتمال اثر و عدم ترتب مفسده ندارد . نبايد نشست در اطرافش حساب كرد . طبق همين عقيده با علم به اينكه كشته می‏شوند و خونشان هدر می‏رود و با علم به‏ اينكه هيچ اثر مفيدی بر قيامشان مترتب نيست قيام می‏كردند و يا ترور می‏كردند .


مميزات خوارج

1 - روحيه‏ای مبارزه گر و فداكار داشتند و در راه عقيده و ايده خويش‏ سرسختانه می‏كوشيدند .
ابن عبدربه درباره آنان می‏گويد :" در تمام فرقه‏ها معتقدتر و كوشاتر از خوارج نبود و نيز آماده‏تر برای‏ مرگ از آنها يافت نمی‏شد . يكی از آنان نيزه خورده بود و نيزه سخت در او كارگر افتاده بود ، به سوی قاتلش پيش می‏رفت و می‏گفت خدايا ! به‏ سوی تو می‏شتابم تا خشنود شوی " .
2 - مردمی عبادت پيشه و متنسك بودند . شبها را به عبادت می‏گذراندند . بی‏ميل به دنيا و زخارف آن بودند .
ابن عباس آنها را چنين وصف‏ كرد : "از كثرت عبادت پيشانيهايشان پينه بسته است . دستها را از بس روی زمينهای خشك و سوزان زمين گذاشته‏اند و در مقابل حق به خاك افتاده‏اند همچون پاهای شتر سفت شده است ... ."
3 - خوارج مردمی جاهل و نادان بودند . در اثر جهالت و نادانی حقايق را نمی فهميدند و بد تفسير می‏كردند. همه كسريهای خود را می‏خواستند با فشار آوردن بر روی ركوع و سجودهای طولانی جبران كنند . علی عليه‏السلام روحيه اينها را همينطور توصيف‏ می‏كند ، می‏فرمايد : " مردمی خشن ، فاقد انديشه عالی و احساسات لطيف ، مردمی پست ، برده‏ صفت ، او باش كه از هر گوشه‏ای جمع شده‏اند و از هر ناحيه‏ای فراهم‏ آمده‏اند . اينها كسانی هستند كه بايد اول تعليمات ببينند . آداب اسلامی‏ به آنها تعليم داده شود ، در فرهنگ و ثقافت اسلامی خبرويت پيدا كنند . بايد بر اينها قيم حكومت كند و مچ دستشان گرفته شود نه اينكه آزاد بگردند و شمشيرها را در دست نگه دارند و راجع به ماهيت اسلام اظهار نظر كنند .
گذشته از خوارج عده‏ای ديگر از اين تيپ متنسك به وجود آمد. اينها اسلام را به سوی رهبانيت و انزوا كشاندند ، بازار تظاهر و ريا را رائج كردند . اينها چون آن هنر را نداشتند كه شمشير پولادين بر روی صاحبان قدرت بكشند شمشير زبان را بر روی صاحبان فضيلت‏ كشيدند . بازار تكفير و تفسيق و نسبت بی‏دينی به هر صاحب فضيلت را رائج‏ ساختند .
4 - مردمی تنگ نظر و كوته ديد بودند . در افقی بسيار پست فكر می‏كردند . اسلام و مسلمانی را در چهار ديواری انديشه‏های محدود خود محصور كرده‏ بودند . مانند همه كوته نظران ديگر مدعی بودند كه همه بد می‏فهمند و يا اصلا نمی‏فهمند و همگان راه خطا می‏روند و همه جهنمی هستند . اينگونه كوته‏ نظران اول كاری كه می‏كنند اينست كه تنگ نظری خود را به صورت يك‏ عقيده دينی در می‏آورند ، رحمت خدا را محدود می‏كنند ، خداوند را همواره‏ بر كرسی غضب می‏نشانند و منتظر اينكه از بنده‏اش لغزشی پيدا شود و به عذاب‏ ابد كشيده شود . يكی از اصول عقائد خوارج اين بود كه مرتكب گناه كبيره‏ مثلا دروغ يا غيبت يا شرب خمر ، كافر است و از اسلام بيرون است و مستحق‏ خلود در آتش است . عليهذا جز عده بسيار معدودی از بشر همه مخلد در آتش‏ جهنمند . تنگ نظری مذهبی از خصيصه‏های خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی می‏بينيم . اين همان است كه گفتيم خوارج شعارشان از بين رفته‏ و مرده است اما روح مذهبشان كم و بيش در ميان بعضی افراد و طبقات‏ همچنان زنده و باقی است .
بعضی از خشك مغزان را می‏بينيم كه جز خود و عده‏ای بسيار معدود مانند خود ، همه مردم جهان را با ديد كفر و الحاد می‏نگرند و دائره اسلام و مسلمانی را بسيار محدود خيال می‏كنند .



متن بالا خلاصه کوتاهی از کتاب جاذبه و دافعه علي (ع) اثر ارزشمند استاد مطهري است. (متن کامل کتاب در اینترنت در دسترس همگان است)
 
بالا