سلام. من از سال 89 تا الان در بازار تهران ؛ تو کار واردات از چین بودم مربوط به صنعت نساجی؛ از شیر مرغ تا جون آدمی زاد رو به واسطه دوستان چینی ام می توانم بخرم و وارد کنم حتی کالایی که مثلا در ایران نماینده انحصاری (!) داره. به زبان انگلیسی به ویژه مکالمه تسلط خوبی دارم؛ حسابداری نیز هم به روش سنتی بلدم؛هم مسلط به نرم افزار پاتریس که تو این چند ساله باهاش کار کردم. تمام امور بانکی هم با من بوده. به کامپیوتر و نرم افزارهای عمومی خصوصا فتوشاپ کاملا مسلطم؛ دست به قلمم هم حرف نداره.اطلاعات عمومیم هم به ویژه در حوزه روان شناسی بسیار بالاست. پیانیست هم هستم! مدرک دانشگاهیم کاردانی شیمی است.
از شریک (کاری ام) به واسطه اخلاق تند و سیاست گزاری های غلط کاری جدا شده ام و الان با سود بانکی پولم؛ در بدترین حالت ممکن؛ راحت زندگیم می گذره و دغدغه درآمد ندارم. 40 سالمه و مجردم. شما جای من بودین چی کار می کردین؟
پی نوشت:
1- فکر می کنم اگر چه در سال بعد؛ اما به طور کلی مشکل جذب سرمایه ندارم. اگه یک ایده ی اقتصادی بکر بهم ارائه بشه و دست کم 80 درصد عملی و مطمئن باشه؛ دوستانی دارم که بتونن در شغل فعلی شون تغییراتی ایجاد کنند و با سرمایه دور و بر میلیارد وارد کار بشن.
2- تاکید می کنم که دغدغه اصلیم درآمد نیست. همین الان یکی از مشتریان مطمئنم می تونه این پول رو در کارگاهش استفاده کنه و ماهی یک و نیم میلیون برام برگرده؛ توجهم به یافتن شغلی است برای پر کردن وقت همراه با ایجاد درآمد؛ برخورداری و گسترش روابط با افرادی در سطح کلاس خودم ...
3- تازگیها دارم فکر می کنم یک سایت آموزش زبان بزنم ؛ یک دوره ی آموزشی رو خودم تالیف کنم و تلاش کنم اون رو از طریق اینترنت بفروشم یا خودم دوره ی مذکور رو تدریس کنم. (برای یک سال تحصیلی معاون آموزش یک هنرستان بودم و یکی از شیرین کاری هام اونجا این بود که یک روز رفتم سر جلسه ی امتحان درس سیستم عامل؛ پاسخ همه ی سوالات را به انگلیسی روی تخته نوشتم تا هر کس که توانایی فهم انگلیسی داشت نمره درس کامپیوترش رو بگیره! ) یا این که مثلا یک سایت بزنم به طور دست اول و با ترجمه خودم؛ هر روز تازه های نرم افزاری را عرضه کنم ( با نگاه غالب در حوزه ی سیستم عامل اندروید) بعد که تعداد بیننده های سایتم بالا رفت برم سراغ آگهی و درآمدش...
حالا دیگر دوستان لطف کنند نظر بدن که اگه جای من بودن چی کار می کردن! خیلی ممنون از وقت و حوصله تون برای مطالعه این پست.
از شریک (کاری ام) به واسطه اخلاق تند و سیاست گزاری های غلط کاری جدا شده ام و الان با سود بانکی پولم؛ در بدترین حالت ممکن؛ راحت زندگیم می گذره و دغدغه درآمد ندارم. 40 سالمه و مجردم. شما جای من بودین چی کار می کردین؟
پی نوشت:
1- فکر می کنم اگر چه در سال بعد؛ اما به طور کلی مشکل جذب سرمایه ندارم. اگه یک ایده ی اقتصادی بکر بهم ارائه بشه و دست کم 80 درصد عملی و مطمئن باشه؛ دوستانی دارم که بتونن در شغل فعلی شون تغییراتی ایجاد کنند و با سرمایه دور و بر میلیارد وارد کار بشن.
2- تاکید می کنم که دغدغه اصلیم درآمد نیست. همین الان یکی از مشتریان مطمئنم می تونه این پول رو در کارگاهش استفاده کنه و ماهی یک و نیم میلیون برام برگرده؛ توجهم به یافتن شغلی است برای پر کردن وقت همراه با ایجاد درآمد؛ برخورداری و گسترش روابط با افرادی در سطح کلاس خودم ...
3- تازگیها دارم فکر می کنم یک سایت آموزش زبان بزنم ؛ یک دوره ی آموزشی رو خودم تالیف کنم و تلاش کنم اون رو از طریق اینترنت بفروشم یا خودم دوره ی مذکور رو تدریس کنم. (برای یک سال تحصیلی معاون آموزش یک هنرستان بودم و یکی از شیرین کاری هام اونجا این بود که یک روز رفتم سر جلسه ی امتحان درس سیستم عامل؛ پاسخ همه ی سوالات را به انگلیسی روی تخته نوشتم تا هر کس که توانایی فهم انگلیسی داشت نمره درس کامپیوترش رو بگیره! ) یا این که مثلا یک سایت بزنم به طور دست اول و با ترجمه خودم؛ هر روز تازه های نرم افزاری را عرضه کنم ( با نگاه غالب در حوزه ی سیستم عامل اندروید) بعد که تعداد بیننده های سایتم بالا رفت برم سراغ آگهی و درآمدش...
حالا دیگر دوستان لطف کنند نظر بدن که اگه جای من بودن چی کار می کردن! خیلی ممنون از وقت و حوصله تون برای مطالعه این پست.