برگزیده های پرشین تولز

بچه ها مواظب كفترهايي كه سيگار ميكشند باشيد!!

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
نميدونم بعضي اتفاقات وحشتناك چرا اينقدر بي اهميت شده!!مثلا تنها چيزي كه توجهم رو جلب كرد در ماجراي قتلهاي اخير اين بود كه قاتله به بچه ها ميگفته كه بياين 1 كفتر دارم سيگار ميكشه رو بهتون نشون بدم!!بعد هم ساير قضايا.... آخه من قبلا هر وقت ميخواستم با كسي شوخي شهرستاني كنم :D به دوستم مثلا ميگفتم يارو برد كفتر رو كه رو تخماش خوابيده بود بهت نشون داد!! :lol: نميدونستم اين ماجرا واقعيه!!
حالا از اين موضوع بگذريم بايد بگم بابا تو عجب مملكت خر تو خري زندگي ميكنيم اخبار, سر شام تصادف كاميون واتوبوس رو نشون ميده بعد جنازه هارو نشون ميده مثل سوسيس :( پيچيدنشون تو گوني. آخرش هم بخاطر اينكه بگهمثلا خودشون مقصر بودن ميگه "علت تصادف گردش به راست كاميون بوده!!"نه باز خاستي از كسي نه هيچ چيز ديگه اي اصلا نميدنم خبر رو براي چي تو اخبار ميگن
از اين مطلب هم بگذريم
فرض كنيد در اروپا در عرض 1 هفته قتل 25 كودك فاش بشه!!بعدش هم تو جاده 14 نفر بميرن!!بعد مشخص بشه اين قاتلان عزيز چند هفته زندان بودن و بعد بدون هيچگونه پيگردي آزاد شدن, اونموقع چه اتفاقي ميفتاد!!
باور كنيد كشور رو منحل ميكردن ,زييس جمهور استعفا ميداد و باقي قضايا اونموقع تو ايران به اينكه قاتل 25 تا بچه رو دستگير كردن مدال افتخار هم ميخوان!!
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
• آنها بى خبر از سرنوشت شوم فرزندان

چهار مرد در حالى كه بى خبر از سرنوشت پسران ربوده شده شان هستند، ظهر چهارشنبه پاى در تحريريه روزنامه ايران مى گذارند. هركدام مى خواهد زودتر از ديگرى عكس جگرگوشه اش را براى چاپ به دستمان بدهد. از اين همه شوق براى يافتن فرزندشان و از آن همه اميد كه تا يكى دو روز ديگر بر باد خواهدرفت، شرمسار مى شويم. نقدعلى ستوده پدر سجاد ۱۲ساله است. او دو فرزند داشته است و سجاد فرزند بزرگ او است، مى گويد: «جز سجاد تنها دخترى ۹ ساله دارم. ساعت ۶عصر ۵شهريور سال ۸۲ بود پسرم در كوچه بازى مى كرده است. ساعت ۸ شب بود كه همسرم خبر داد سجاد ناپديد شده است همه جا را زير و رو كرديم خيلى جاها را به اميد يافتن حتى عينك اش زير و رو كردم ولى از او خبرى نشد. همسرم دروضعيت خيلى بدى است و در اين ماهها هنوز چشم ما به در مانده است، شايد ...
بغض را فرو مى دهد غلامرضا امينى مى گويد: ۸ بهمن ۸۲بود ظهر كه به خانه رفتم وحيد كارنامه اش را گرفته بود به شوخى گفت سه تجديد آورده ام و بعد كارنامه اش را به دستم داد. نمراتش عالى بود از خوشحالى يك پانصدتومانى جايزه به او دادم. عصر براى خريدن خودكار از خانه بيرون رفته بود. غروب كه برگشتم هنوز برنگشته بود به هرجايى كه بگوييد رفتيم. دستمان به هيچ جا نرسيد. زنم بيمار شد و گوشه بيمارستان افتاد و خودم هم درمانده شدم. نگاهم به دو مرد ديگر خيره مى شود. در چهره هاى نا آرام اين مردان و شانه هاى خميده شان يك دنيا حرف ناگفته مانده است، حرفهايى كه وقتى مى شنوى نمى توانى باور كنى سجاد، وحيد، احمد، يونس و ... فرزند تو نيستند و داغ جدايى شان فراموش نشدنى است. حرفهاى گفته نشده و غم هاى فراموش نشدنى با خانواده هاى داغديده را در شماره آينده به صورت مفصل خواهيد خواند.
 

Kako

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 اکتبر 2003
نوشته‌ها
1,259
لایک‌ها
9
سن
44
من ميخواستم براي اين يه تاپيك بزنم چون مطمئن بودم حس وطندوستي احسان عزيز و اينا پاكش ميكنه اينجا مينويسم:

« ما در يك باغ وحش بزرگ بنام ايران زندگي ميكنيم »

من به اين جمله شديدا معتقدم. ميدونم هر كسي بخونه ميگه همه رو حيوون حساب كرده واي آره اينطوره تا وقتي اينجاييم و ما هم تو دل اينها ميلوليم ما هم حيوانيم.

اينست نتيجه حكومت اسلام و دين بر مملكت!
بزاريد يه جمله قصار ديگه هم بگم:
« دين يك بيماري است كه تعداد زيادي آدم بهش مبتلا هستند! »

هيچوقت فكر كردين به اين مسائل؟؟
 

t_mohsen

Registered User
تاریخ عضویت
2 آگوست 2003
نوشته‌ها
808
لایک‌ها
1
سن
39
محل سکونت
Tehran
خوب اگه این دين هم نباشه مردم از گوشت هم , هم نميگزرن که؟
 

شايان

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
4,813
لایک‌ها
9
يه شعري بود .... ميگفت " كبوتر بچه كرده ! كاش بوديو ميديدي ... " كبوتره فكر كنم همينه ... كه بچه هارو ...............
 

kasra_kh

Registered User
تاریخ عضویت
23 آپریل 2004
نوشته‌ها
532
لایک‌ها
4
اینجا از حوادث روزنامه ایران هم خفنتر شده بابا بیخیال!!!
ایول به کبوتره!!دایناسور بوده احتمالا 26 تا آخه چه جوری .... :D
 

$aeed

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
845
لایک‌ها
6
سن
33
ما از حيوونم بدتريم.شوخي شهرستاني گفتين ياد كارم افتادم.دوستم يه بار يه نامردي در حقم كردم.منم ورداشتم 10 بسته آدمس خريدم.همه رو خوردم.بعد ورداشتم چسبوندم در اگزوزه ماشينشون و شيشه ي ماشين.بعد كل زنگ خونشون رو آدامس چسبوندم.
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
به نقل از $aeed :
ما از حيوونم بدتريم.شوخي شهرستاني گفتين ياد كارم افتادم.دوستم يه بار يه نامردي در حقم كردم.منم ورداشتم 10 بسته آدمس خريدم.همه رو خوردم.بعد ورداشتم چسبوندم در اگزوزه ماشينشون و شيشه ي ماشين.بعد كل زنگ خونشون رو آدامس چسبوندم.
]چه جور نامردی کرده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :blink: :blink: :blink: :blink: :wacko: :wacko: :wacko: :wacko: :wacko: :wacko: :wacko: :wacko:
 

black_jack_of_black_city

Registered User
تاریخ عضویت
19 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
1,506
لایک‌ها
73
سن
44
محل سکونت
با قلبی شکسته در انتظار مرگ گوشه ای نشستم . به آرز
مهرداد به دليل نقصان سن نبايد ازين حرفا بزنين كه مثلا روت هم نميشه؟

سعيد رو عصباني نكنين

سعيد جان ميگه مثه اون 2تايي رو كه گرفتن احيانا ترتيب تورو نداد؟

خجالت بكش مهرداد يامرد باش حرفتو اينجوري بزن

يا غلاف كن هيچي نگو

حبف كه بايد برام يه كاري بكني اگه نه يه چي ديگه ميگفتم
 

mehrdad1355

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 فوریه 2004
نوشته‌ها
3,971
لایک‌ها
30
سن
47
تو که بدترش کردی بلکی جان!!!!!!!!!!
 

alpha

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2002
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
1
الان ايران مثل يك زخم چركي هست . مدت زيادي كه به انواع وسايل از زور گرفته تا دين و هر چيز ديگه اي نگهش داشتند تا دهن وا نكنه . الان ديگه به نظر مي رسه نمي شه كاري كرد . زخم دهن باز كرده و كم كم داره چرك و بوي تعفنش مي آد . شايد ديگه نشه كاريش كرد . :(
 

$aeed

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
845
لایک‌ها
6
سن
33
اگه مرز و اين چيزها نبود باور كنيد پياده تا يه كشور ديگه ميرفتم.بلكي و مهرداد منظورتو نميفهمم.راستي بلكي امروز هم ميخوام برم با ماشينه فرزين اينكارو بكنم.البته اندفه براش كنده كاري ميكنم.لطفا اينو بخودش نگو.راستي من بهش گفتم كه تو باهاش در مورده فروشگاه اينترنتي كار داري.هر موقع آنلاين شد لطفا همون كاري كه قراره انجام بده.
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
به نقل از Kako :
من ميخواستم براي اين يه تاپيك بزنم چون مطمئن بودم حس وطندوستي احسان عزيز و اينا پاكش ميكنه اينجا مينويسم:

« ما در يك باغ وحش بزرگ بنام ايران زندگي ميكنيم »

من به اين جمله شديدا معتقدم. ميدونم هر كسي بخونه ميگه همه رو حيوون حساب كرده واي آره اينطوره تا وقتي اينجاييم و ما هم تو دل اينها ميلوليم ما هم حيوانيم.

اينست نتيجه حكومت اسلام و دين بر مملكت!
بزاريد يه جمله قصار ديگه هم بگم:
« دين يك بيماري است كه تعداد زيادي آدم بهش مبتلا هستند! »

هيچوقت فكر كردين به اين مسائل؟؟
دقيقا همينطوره !!منتها من روم نميشد بگم اين مذهب لامصب باعث شده ما حتي نتونيم به اين فكر كنيم
كه ما انسانها چطوري بوجود اومديم ؟ نميخوايد بگيد كه از گل!!!
چرا به دنيا ميايم چرا ميميريم!!
فقط دلمون خوشه كه مثلا كي جمعه ميشه يا مثلا كي عيد مياد و....
 

SherlockHolmes

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 می 2004
نوشته‌ها
3,068
لایک‌ها
825
اينطوري هنري تره!!!
مذهب لا مذهب!!
كلي با تريپ تره :D :D :D
 

shankimout

Registered User
تاریخ عضویت
17 می 2004
نوشته‌ها
1,524
لایک‌ها
3
محل سکونت
ساری . . . . . . . . . . . . . . Permanently Bann
نگين اين هرفارو . فردا پليس مياد همتونو بن ميكنه
 

alpha

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2002
نوشته‌ها
334
لایک‌ها
1
راستي اينا رو آزاد كردند ؟ الان دارن چيكار مي كنند ؟
 
بالا