برگزیده های پرشین تولز

تاریخ،بزرگان،باستان شناسی و...

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
روستاي جم واقع در شمال شرقي سيراف، جايگاه آغاز تمدن بشري است و با اين وجود نظريه مهاجرت آريايي‌ها به ايران كاملا رد خواهد شد.

بديهه دشتي ـ تاريخ‌شناس ايراني مقيم آمريكا ـ پس از حدود 10 سال تحقيق و بررسي و به دست آوردن آثاري باستاني در شهرستان جم معتقد است، جم اولين خواستگاه تمدن بشري است و اولين انسان‌ها در اين منطقه سكونت داشته‌اند.

وي در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار داشت: پس از تحقيقات بسيار در كتاب‌هاي مختلف ازجمله كتاب‌هاي تاريخي، اوستا، ****، تورات و... به اين نتيجه رسيدم كه اولين سكونت‌گاه بشر در جنوب ايران واقع شده است. اين محوطه باستاني يك‌سري بلندي‌ها با نام جم، ساخته كيومرث است كه پيش از اين نيز آگاه بوديم گوشه‌اي از شهر استخر نيز توسط اين فرد ساخته شده است. تاريخ‌هاي بعد از اين ساخته‌ها را مشخص كرده‌ و منظور از برگشت نوح و جام جهان‌نما را در نوشته‌ها دريافته‌ام و تمامي آن‌ها را با سند و آثار باستاني موجود مي‌توانم اثبات كنم.

دشتي كه موفق به كشف اولين فسيل آدميزاد در منطقه جم شده است، گفت: اين تنها سنگواره آدميزاد و نه ميمون در دنياست كه بيش از 13 ميليون سال قدمت دارد. تمامي اين گفته‌ها را با 20 ساعت فيلم مستند و عكس و مطلب مي‌توانم ثابت كنم.

وي با بيان اينكه از سال 84 نسبت به معرفي محوطه جم به سازمان ميراث فرهنگي اقدام كرده است، گفت: از آن زمان تا به حال ماموران سازمان سه بار از محوطه بازديد كرده و هر بار اين مطلب را تاييد كرده‌اند، اما مسؤولان سازمان از امسال روي اين قضيه مانور مي‌دهند و قصد دارند آن‌را به نام خود ثبت كنند. اين موضوع بسيار مهم است و ثابت مي‌كند نژاد آريا از جايي مهاجرت نكرده است؛ بلكه در ايران به دنيا آمده و اولين خانه را دارند و اولين شهر دنيا متعلق به مردم اين ناحيه است.

اين محقق و تاريخ‌شناس در ادامه توضيح داد: در تمامي كتاب‌ها اولين آثار مربوط به انسان را عموما كشتي نوح و بچه‌هاي نوح معرفي مي‌كنند و من در تحقيقات متوجه شدم آغاز اين جريان به ايران و جمشيد جم باز مي‌گردد. در ميان كتاب‌ها 99 درصد آن‌ها پيرو تورات بوده و اوستا را در اين مورد تاييد مي‌كنند. با بررسي اين كتاب متوجه شدم آثار زندگي بشري در فارس بيش از همه جاست. ضمن اينكه من خودم زاده جنوب ايران هستم و پيش از اين اسم جم را شنيده بودم و براي ارتباط آن با جمشيد شروع به تحقيق كردم.

دشتي گفت: يك‌بار خودم با كمك محلي‌ها به اين منطقه رفتم و پس از آن بارها سفر كردم و شبانه‌روزي كار مي‌كردم. وظيفه خودم مي‌دانستم كه سازمان ميراث فرهنگي را در جريان كار قرار دهم؛ اما به اين موضوع توجهي نمي‌شد. جاي سؤال است كه چرا با دعوت استادان و كارشناسان اين موضوع را بررسي نمي‌كنند؟

وي با ابراز نگراني نسبت به ثبت نشدن اين آثار توسط سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري گفت: تمامي آثار مشخص‌اند؛ بالاخره ديواري كه وجود دارد، با دست ساخته شده و خود به خود به وجود نيامده است. به هر حال همه چيز روشن است و بايد حداقل در فهرست آثار ملي به ثبت برسد؛ تا بتوان از آن‌ها محافظت كرد. در حال حاضر جاده‌سازي در اين منطقه در حال انجام است و اين كار باعث تخريب آثار خواهد شد.

دشتي اظهار داشت: طي جلساتي با كارشناسان زبده مثل دكتر آيت‌الله‌زاده شيرازي، گلشن، چگيني و... اين نظريه تشريح و ثابت شد و سال بعد در بازديد آن‌ها حدود 20 كيسه نايلوني پر از نمونه و سكه‌هايي با قدمت 20 هزار سال يافته شد. همگي اين نمونه‌ها به بوشهر منتقل شد؛ اما فعلا هيچ اثري از آن‌ها نيست. هر چه در رفت و آمد براي اين كار هستم، جوابم را نمي‌دهند.

او در پايان گفت: شهر جم سند شناسنامه ايران است. با وجود اينكه راجع به نظريه داروين با وجود رد آن همچنان تبليغ مي‌شود، بايد موضوع را جدي گرفت. در پيگيري‌هايم به من ايراني مي‌گويند تو كارمند ما نيستي. چه طور خارجي‌هايي كه براي كاوش مي‌آيند مورد اطمينان واقع مي‌شوند؟! بايد هر چه سريعتر نسبت به ثبت و حفاظت اين آثار اقدام شود.

Multimedia%5Cpics%5C1384%5C6%5Ccht%5C264.jpg

Multimedia%5Cpics%5C1384%5C6%5Ccht%5C266.jpg
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
تهران- ميراث خبر
گروه فرهنگ: هستي پودفروش، آريايي ها نه از سيبري بلكه از ايران به نقاط ديگر جهان كوچ كرده اند.
شواهدي كه به تازگي برخي از دانشمندان، از جمله چند تن از دانشمندان ايراني به آن دست پيدا كرده اند نشان مي هد كه آريايي ها از ايران به نقاط مختلف دنيا كوچ كرده اند. اين شواهد متكي بر دلايل زبان شناسي، باستان شناسي، زمين شناسي و اسطوره شناسي است كه «رضا مرادي غياث آبادي» آنها را در كتاب خود گرد هم آورده است.
اين مسئله كه آريايي ها از سيبري مهاجرت كرده اند ورد زبان هر دانشمند و پژوهشگر تاريخ در جهان است، اما هيچ گاه اسناد قابل قبولي در اين زمينه ارائه نشد. براساس يافته هاي باستان شناسي در دهها هزار سال گذشته هيچ شواهد دال بر زندگي انسان در سيبري وجود ندارد.
همچنين علم زبان شناسي بر اين اصل استوار است كه هر قومي كه به سرزميني مهاجرت مي كند با خود واژگاني را منتقل مي كند. اما هيچ واژه اي در ايران اين مهاجرت را مستدل نمي كند.
از منظر زمين شناسي، خط سيري را درايران از دوران يخ بندان كه 18 هزار تا14 هزار سال پيش بود پيدا مي كنيم. در اين دوره مردم به نقاط گرمسيرتر مهاجرت مي كنند. به زماني نزديك تر كه مي آييم، در 6 هزار سال پيش تقريبا تمام نقاط پست و ناهموار درياچه مي شود.
در اين سيلاب بزرگ كه در افسانه هاي جمشيد به طوفان عصر جمشيد و بين هندي ها طوفان دانوب و در بين النهرين به طوفان نوح معروف است روستاها به زير آب مي روند و مردم مجبور مي شوند كه به مناطق مرتفع تر يا كوهها نقل مكان كنند. باستان شناسان، مي دانند كه هر كدام از تپه هاي باستاني كه قدمت 6 هزار ساله دارد يك لايه دو متري بقاياي سيلاب آن دوران را در خود جاي داده است.
4 هزار سال پيش در ايران خشكسالي مي شود. مردم اين بار هم مجبور به ترك وطن مي شوند. اين مهاجرت در افسانه ها به دوران ضحاك باز مي گردد . اين بار تپه هاي باستاني 4 هزار سال پيش، لايه اي از خاكستر و جنگ را دارند و مردم ايران به دانبال آب زراعي مجبور به مهاجرت به هند باستان، بين النهرين و نواحي غرب تر مي شوند.
در اين دوران، سكونت در ايران كاملا از بين مي رود. از عصر آهن كه حدود 4 تا 3 هزار سال پيش است دو يا سه سكونت گاه انسان ثبت شده است. اما اين در حالي است كه در پيش از اين تاريخ يعني 4 تا 6 هزار پيش، بيش از 7 هزار سكونت گاه ثبت شده است.
در ميان اسطوره ها هم مي توان به داستان هايي اشاره كرد كه اين مهاجرت را اثبات مي كند. جمشيد سه پسر خود تور، ايرج و سلم را به نقاط مختلف كوچاند.
گرگ سترگ در كيومرث نماد سرماست.كشتن سيامك كشته نسل بشري است اما كيومرث زنده مي ماند تا نسل بشر را ادامه دهد. در دوران جمشيد انسان زياد مي شود پس مجبور مي شود ترك وطن كند . بارندگي و زمين مناسب منجربه زاد و ولد انسان مي شود. زمين هاي زراعي كم مي شود و انسان بار ديگر مجبور به مهاجرت مي شود.
از منظر واژگان سرزميني، ايران ويچ منطقه خاص و اسطوره اي نيست.بسياري از دانشمندان معتقدند كه اين سرزمين ايرانيان است هر جا كه زمين حاصلخيز وجود داشت ايران ويچ بوده است.​
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
سرقت لوح فرمان داريوش و 6 مهره و 2 پيکره از موزه ايران باستان
در ادامه تحقيقات پليس آگاهي در خصوص سرقت 6 مهره و 2 پيکره از موزه ايران باستان ، سرقت لوح فرمان داريوش در 5 يا 6 سال پيش با ابهام بسيار جدي روبه رو شد زيرا برخي از شواهد حاکي از سرقت اين لوح سنگي از موزه ايران باستان است.
به دنبال پيگيري هاي مربوط به سرقت 6مهره و 2پيکره از موزه ايران باستان و گمانه هاي پليس مبني بر داخلي بودن اين سرقت ، روز چهارشنبه گذشته چند نفر از کارکنان موزه براي انگشت نگاري به پليس آگاهي فراخوانده شدند..
museum.jpg

مفقود يا سرقت
از سوي ديگر پليس به سرنخهاي تازه اي در خلال تحقيقات خود دست يافت که نشان مي دهدکه يک لوح سنگي با خط ميخي متعلق به داريوش که حاوي پيام او در خصوص حکومت است و به فرمان داريوش لقب گرفته ، حدود 5 يا 6 سال پيش به سرقت رفته است.
اين فرضيه در حالي قوت گرفته است که اين احتمال وجود دارد ، اين لوح مفقود شده باشد زيرا هيچ گزارشي در ارتباط با مفقود شدن يا سرقت لوح فرمان داريوش که در حفاري هاي تخت جمشيد به دست آمد و به موزه ايران باستان منتقل شد ، به مسوولان ميراث فرهنگي کشور در آن زمان ارائه نشده است.
يک مقام آگاه در اين خصوص به خبرنگار ما گفت : موضوع سرقت لوح سنگي فرمان داريوش که روي طلا ، نقره و سنگ حک شده ، حاوي مطالب بسيار مهمي در حکومت هخامنشيان است و از سرنوشت اين لوح سنگي اطلاعي در دست نيست.
فرضيه هاي موجود حاکي است که لوح سنگي با خط ميخي داراي ابعادي بوده است که براحتي قابل خارج شدن از موزه نيست و مسوولان بايد در اين زمينه پيگيري هاي لازم را صورت دهند و از جمعداران اموال که 8 نفر هستند ، تحقيقات کافي به عمل آوردند.
ابهام در سرقت گل سر
بنا بر اين گزارش ، روز گذشته مشخص شد چند سال پيش وقتي مسوولان موزه ايران باستان در يک نمايشگاه اروپايي که احتمالا در کشور پرتغال و يا بلژيک برگزار شده ، شرکت کردند ، در اين نمايشگاه يک گل سر متعلق به بانوي هخامنشي مفقود شد به طوري که روزنامه هاي اروپايي درخصوص اين گل سر مقالات و گزارش هاي متفاوتي منتشر کردند. در پي اين ماجرا موضوع بدون آن که توجه جدي معطوف آن شود ، به فراموشي سپرده شد و مسوولان موزه اعلام کردند چون اشياي منتقل شده به نمايشگاه تحت پوشش بيمه بوده ، خسارت مربوط را دريافت کرده اند در حالي که اشياي باستاني را که در اصل نمادي از فرهنگ و تاريخ يک کشور است ، نمي توان با پول معاوضه کرد.
نصب سيستم هاي ايمني
بنا براين گزارش ، به دنبال نبود سيستم ايمني مناسب براي حفظ و حراست از اشياي تاريخي در موزه ايران باستان ، از اواخر هفته گذشته به دستور رئيس سازمان ميراث فرهنگي کشور ، اقدام هاي گسترده اي براي نصب سيستم هاي ايمني آغاز شد و علاوه بر نصب دوربين در تمام موزه ، تمامي قفلها و قفسه ها تعويض و به سنسورهاي حساس مجهز شدند. اگرچه اين اقدام در حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را در ذهنها تداعي مي کند ، اما آن را به فال نيک مي گيريم و اميدواريم با تلاش و ساعي بيشتر و بهره گيري از مديران و کارکنان توانمند در حفظ و حراست از گنجينه هاي تاريخي و در اختيار قرار گرفتن بودجه مناسب ، هيچ گاه شاهد سرقت از موزه هاي کشورمان نباشيم.
اصل يا بدل؟
درخصوص انتقال اشياي باستاني ايران به نمايشگاه هاي بين المللي در خارج از مرزهاي کشور نيز ، اين نگرش وجود دارد که در تمام دنيا، موزه ها براي شرکت در نمايشگاه ها از اجناس بدلي و مشابه اصل استفاده مي کنند ، در حاليکه مسوولان موزه هاي ايران ، در اين نمايشگاه ها از اشياي اصيل استفاده مي کنند. متاسفانه در يک مرحله نيز مشاهده شده است چند قطعه از اشيا پس از شرکت در يکي از نمايشگاه ها ، پس از انتقال به کشور فاقد شماره شناسايي بوده است که اين موضوع بيشتر نيازمند تحقيق و بررسي در خصوص اشيايي است که بيش از اين براي شرکت در نمايشگاه ها از کشورهاي خارج و سپس به موزه تحويل شده اند.
منبع : جام جم
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
قديمي‌ترين آسباد‌هاي جهان در حال نابودي است آسيابهاي بادي خراسان جنوبي كه به گفته معاون گردشگري اداره ميراث اين استان جزو قديمي‌ترين آسيابهاي بادي جهان هستند در حال نابوديند.

IMG_5985.jpg


آسبادهاي روستاي چهارفرسخ در حال نابودي كامل است. عكس: حسين سلمانزاده تهران – ميراث‌خبر:
جاذبه‌ها و اكوتوريسم: آسيابهاي بادي خراسان جنوبي كه به گفته معاون گردشگري اداره ميراث اين استان جزو قديمي‌ترين آسيابهاي بادي جهان هستند در حال نابوديند. اين آسيابهاي بادي كه در ميان بوميان منطقه«آسباد» خوانده مي‌شوند در روستاي چهارفرسخ در جنوبي‌ترين نقطه خراسان جنوبي واقع شده‌اند. با احياي اين آسبادها مي‌توان به رونق گردشگري اين منطقه چشم داشت.
روستاي چهارفرسخ در انتهايي‌ترين نقطه كوير قرار دارد و جز يك جاده دسترسي از شهر نهبندان هيچ راه ارتباطي ديگري ندارد.
به گفته عليرضا شه‌بخش معاون گردشگري اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري طبق مطالعات انجام شده و بررسي كتب تاريخي آسبادهاي موجود در اين استان و نواحي اطراف آن از قديمي‌ترين آسبادهاي جهان هستند به طوري كه به نظر مي‌رسد ايده ساخت آسبادهاي ساير كشورهاي جهان مخصوصا هلند از ايران، زابل و نواحي اطراف آن برداشت شده است.
با اين كه بارها مسئولان سازمان ميراث فرهنگي به روستا آمده و اين آسبادها را ثبت كرده‌اند، اما مشاهده قسمتهاي باقي‌مانده از اين آسبادها نشان مي‌دهد كه هيچ اقدامي براي مراقبت و احياي اين آسبادها كه روزگاري در فرهنگ، داستانها و زندگي مردم كويرنشين نقش اساسي داشتند، صورت نمي‌گيرد.

يكي از كارشناسان اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري خراسان جنوبي تنها نبود بودجه كافي براي احيا و نگهداري اين آسبادها را دليل بي‌توجهي به آنها دانست. به عقيده اين كارشناس در استاني مانند خراسان جنوبي كه در مقايسه با ساير استانها از جاذبه‌‌هاي تاريخي زيادي برخوردار نيست، نبايد اجازه داد تا اين آسبادها از بين بروند.

آسبادها كه آسياب بادي نيز ناميده مي‌شوند، آسيايي هستند كه با نيروي باد مي‌چرخند. دو ديوار موازي به ارتفاع 10 متر كه به فاصله 4 متري هم قرار دارند، ساختمان عمومي اين آسبادها را تشكيل مي‌دهند. در قسمت شمالي اين محفظه پره‌هايي بزرگي وجود دارد كه با كمك نيروي باد مي‌چرخند. چرخش پره‌ها اهرم بزرگ و سنگ زيرين را به حركت درآورده و عمليات آسياب كردن شروع مي‌شود.
روستاي چهارفرسخ برخلاف ساير مراكز كويري كه از بي‌آبي رنج مي‌برند، داراي قنات بزرگي است كه كشاورزي مردم را پر رونق كرده است. در كنار اين قنات، آسبادهاي بزرگي وجود دارد كه تا حدود 20 سال پيش، آرد مردم روستا و ساير واحه‌هاي اطراف را تامين مي‌كرده است.

در اين منطقه از كوير كه تحت‌تاثير بادهاي 120 روزه سيستان قرار دارد، در اكثر ايام سال باد مي‌وزد. به همين دليل آسبادهاي اين روستا صنعت بومي اين منطقه است و مي‌تواند پررونق باشد.
علي ملايي پيرمرد 75 ساله‌اي كه در گذشته در اين آسبادها كار مي‌كرده، مي‌گويد:« در منطقه كويري مانند بيابانهاي اطراف اين روستا كه كمبود آب به شدت محسوس است، وزش بادهاي سودآور نعمت بزرگي است. اما در حال حاضر كه دستگاههاي صنعتي كار توليد نان را به عهده دارند ديگر اين بادها و آسبادها كاركردي ندارند.»

در حال حاضر به جز چند آسباد در شهر زابل و واهه‌هاي اطراف آن، بقيه آسبادها در حال تخريب كامل بوده و تنها نمونه كوچكي از ساختمان كامل اين آسبادها به صورت ماكت در موزه موقت اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري زاهدان به نمايش گذاشته شده است.
همه اينها در حالي است كه آسيابهاي بادي در جنوب هلند يكي از مهمترين جاذبه‌هاي گردشگري اين كشورند و هر سال گردشگران زيادي از آنها بازديد مي‌كنند و اهالي چهارفرسخ خراسان جنوبي هم معتقدند آسبادهاي قديمي آنها اگر مرمت و احيا شود، مي‌تواند محل در‌آمد اهالي روستا شود و زندگي به روستا بياورد.​
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
تجارت در امپراتوري ساساني ريچارد نلسون فراي

تهران _ میراث خبر:
گروه فرهنگ ، حسين كيان راد :تمركزگرايي دولت ساساني تغييرات مهمي در تجارت آن دوره ايجاد كرد، علاوه بر آن استقلال شهرهاي كارواني سوريه و بين‌النهرين نيز از بين رفت. عموما بازرگاني تحت حكومت ساسانيان همراه با سلسله مراتب قانوني ، به خوبي سازماندهي شده بود.
در اواخر سده چهارم ميلادي تهاجم بدويان به آسياي مركزي و ايران شرقي به طور قابل ملاحظه‌اي مانع تجارت در شرق شد. اما با اين وجود ، توسعه ديوانسالاري پايدار در هر دو امپراتوري بيزانس و ساساني و رشد اهميت تجارت بين آنها و همچنين تجارت با شرق دور به پيشرفت در طول دوره خسرو اول (79 _ 531 م) و جانشينانش كمك كرد.
در اين مدت سغديان فعال‌ترين بازرگانان جاده ابريشم بودند. چيني‌ها، ميوه، شراب، آثار فلزي (به خصوص از آهن)، زره، ظروف شيشه‌اي و همه نوع سرگرمي‌هاي سغدي را وارد مي‌كردند. براي مثال اسلوب و مضامين هنري ايران ساساني با طرح طاووس نر و اسب‌هاي بالدار روبه‌روي هم بر جامه‌هاي كتان ظاهر شد كه در آسياي مركزي، چين و حتي ژاپن عموميت داشت. با اين وجود اشياي كمي از اين نوع و با منشاء ايراني باقي مانده است.
ساسانيان براي فروش كالا از مهرهاي گلي استفاده مي كردند.
كشف مهر ساساني در حفريات «مانتاي» در سريلانكا بازتاب روابط تجاري بازرگانان ايراني با سرزمين هاي دور دست است. نشانه هاي گستره تجارت بين‌المللي ساسانيان در آفريقا نيز مشاهده شده ، سكه‌هاي يافت شده در آن جا اين مساله را تصديق مي‌كند.
كشف مهر ساساني در حفريات «مانتاي» در سريلانكا بازتاب روابط تجاري بازرگانان ايراني با سرزمين هاي دور دست است. نشانه هاي گستره تجارت بين‌المللي ساسانيان در آفريقا نيز مشاهده شده ، سكه‌هاي يافت شده در آن جا اين مساله را تصديق مي‌كند.
منابع سرياني، پارسي ميانه و تلموذي هم در مورد تجارت امپراتوري ساساني اطلاعاتي به دست مي‌دهند.
در دوره ساساني، تيسفون مركز بزرگ تجاري بين‌النهرين در ساحل دجله، جانشين بابل و سلوكيه شد.
هنوز هم جاده اصلي كه از بالاي بين‌النهرين، از نزديك محل امروزي همدان _ تهران (ري باستان)، به درون فلات ايران امتداد مي يافت بود و از كنار صحرا مي‌گذشت و از طريق خراسان به آسياي مركزي يا به سمت هند مي‌رفت زنده است.
نقشه‌ها و سفرنامه‌ها پيوستگي برخي راه‌هاي تجاري روزگار باستان را آشكار مي‌كند كه هنوز در بيشتر آنها تردد صورت مي گيرد.
همچنين سفرنامه‌هاي باقي مانده از دوره ساساني بر پيوستگي جاده‌هاي تجاري دلالت دارد كه از سوريه و جنوب بين‌النهرين شمالي تا محل تلاقي دجله و فرات ادامه داشت، همان راهي كه در دوره پارتيان نيز مورد استفاده بود. ضمن اينكه در امتداد تمام جاده‌ها عوارض و تعرفه از كاروان‌ها وصول مي‌شد.
روميان و پارتيان به ترتيب جاي خود را به بيزانسيان و ساسانيان دادند كه بر سر كنترل تجارت مزبور با هم رقابت مي‌كردند. علي رغم جنگ‌هاي هميشگي، در امتداد راه‌هاي اصلي نمايشگاه‌ها و بازارهايي برپا مي‌شد و حجم تجارت دائما در حال افزايش بود.
از كتب حقوق سرياني و «ماتيكان هزار دادستان» پهلوي اين گونه استنباط مي‌شود كه تجارت ساسانيان تا حد زيادي در اختيار اتحاديه‌ها و شركت‌ها يا خانواده‌هاي بازرگاني بوده كه در زمينه قوانين و مقررات حاكم بر خريد و فروش توليدات خبره بودند. از قوانين تقسيم‌ دارايي و توارث كه در كتاب‌هاي قانون شرح داده شده تنها اندكي از آن باقي مانده است. به نظر مي‌رسد مالكيت عمومي كالا، زمين و خانه‌ها شايع‌تر از مالكيت خصوصي بوده است.
اصطلاح «hambāyīh» (شراكت) نه تنها به روابط تجاري بلكه به ساير همكاري‌ها راجع به ساخت كانال هاي آبياري و نظير آن اشاره مي‌كند.
در ابتدا جريان تجارت به جاي داد و ستد، بر پايه **** پولي استوار بود. سكه‌هاي نقره با عيار بالا كه دولت ساساني ضرب مي‌كرد به عنوان پول تا واحد تورفان تركستان نيز مورد استفاده بودند. اين سكه‌ها همچنين در تجارت با نواحي بالاي رود ولگا در روسيه و درياي سياه نيز داراي ارزش بود. تجارت اخير حتي در مقياسي وسيع‌تر در دوره اسلامي نيز تداوم يافت. درهم نقره ساساني مدلي براي ساير پول‌ها در شرق شد. درهم نقره ساساني مدلي شد براي ساير پول‌هايي كه در شرق، به ويژه نزد هپتاليان و يا در واحد بخارا ضرب مي‌شد.
در خلال حاكميت طولاني ساسانيان، اين سكه فقط در موارد محدودي تحت تاثير مسائل سياسي، كم‌ارزش شد؛ يك بار در دوره پادشاهي شاپور اول (2_240 م) و بار دوم وقتي كه پيروز (484 _ 459م) مجبور شده بود، غرامت سنگيني را به هپتاليان بپردازد.
ماليات‌ها و بهره‌ بالاي وام‌ها باعث محدوديت بازرگانان در ايران عصر ساساني مي‌شد. بازرگانان در اين زمره طبقات بالاي اجتماع قرار نداشتند. برعكس آن در آسياي مركزي آنها از احترام بيشتري برخوردار بودند.
در دوره ساساني طبقه اعيان زميندار در راس هرم جامعه بودند اما در مناطقي همچون بخارا و سمرقند بازرگانان بزرگ مهم‌ترين نفوذ را در همه امور حكومتي داشتند. نكته مهم اين كه منابع مكتوب آسياي مركزي، كتيبه‌ها و همچنين نامه‌ها، بيشتر به ساخت كانال‌ها يا مخازني براي آب و يا به امور مالي اختصاص دارند، در صورتي كه كتيبه‌هاي ساساني داراي مضامين مذهبي يا سلطنتي هستند.
مقارن با اواخر دوره ساساني رقابت با بيزانس براي كنترل تجارت هند تشديد شد. ساسانيان بحرين و عمان را در كنترل داشتند و در سال 570 م يمن يك پايگاه ايراني شد. «كوسپاس» رقابت بين بازرگانان بيزانس و ساساني را در ساحل غربي هند توصيف كرده و «پروكوپيوس» اظهار مي‌دارد كه ايرانيان تمام تجارت هند را در دست داشتند.
در خصوص تجارت مناطق شمالي، اطلاعات قابل مقايسه نيست، اما مقادير زيادي سكه‌هاي نقره، ظروف و ساير آثار ساساني و يا از آسياي مركزي در روسيه پيدا شده است. اين يافته‌ها به ويژه وقتي با مقادير اندك نقره بيزانس مقايسه شود مدركي براي تسلط ساسانيان بر اين مسير محسوب مي‌شوند. ايرانيان از شمال خزر، كهربا، عسل، موم و ساير كالاها را وارد مي‌كردند.
در طول تاريخ، طلا به قيمت بالايي در هند به فروش مي‌رفت. به نظر مي‌رسد اين مساله كه دليل عمده به دست نيامدن اشياي زرين، غير از سكه‌هاي طلا، از آسياي مركزي و ايران بوده تقريبا از آغاز تاريخ عموميت داشته است. در اوايل سده دوم قبل از ميلاد كوشانيان، آخرين سلسله شرق فلات ايران بودند كه مقادير معتنابهي سكه‌هاي طلا در روزگار باستان ضرب كردند. حكام بعدي غالبا نقره ضرب مي‌كردند، البته اين بدان معني نيست كه معادن طلاي كوه‌هاي آلتايي، تيان‌شان و جاهاي ديگر از توليد دست كشيده باشند. طلا بيشتر از آسياي مركزي و ايران به جنوب بوده مي‌شد.
تجارت داخلي شاهنشاهي ساساني نيز داراي اهميت بود. كالاهاي اصلي شامل اجناسي چون مواد غذايي، جبوبات، شراب، خشكبار، روغن خوراكي و مانند آن مي‌شد كه كمتر جنبه تجملي داشتند. همچنين پارچه، لباس، ظروف شاهنشاهي ساساني و در آسياي مركزي يافت مي‌شد. احتمالا در هر دو ناحيه محصولات لبني، گوشت، پشم و فرش‌هاي بافته‌ شده با وسايل و ظروف معاوضه مي‌شد. مواد غذايي توسط روستاييان ساكن تهيه مي‌شد.
قوانين و مقررات، معاملات داخلي را نيز همانند تجارت بين‌المللي نظم مي‌بخشيد. شركت ها تامين محصولات مورد نياز بازار را تقبل مي‌كردند كه خانواده‌ها يا تجار بزرگ در آن جا (بازار) محصولات يا خدمات را به معرض فروش مي‌گذاشتند.
اطلاعاتي در دست نيست كه آيا سيستم پستي همانند دوره هخامنشيان وجود داشته است، اما پيك‌ها و كاروان‌ها، پيغام‌ها و كالاها را به هر سو مي‌رساندند. مي‌توان پذيرفت كه سازمان‌هاي خصوصي و حكومتي، بازرگاني درون مرزهاي شاهنشاهي را اداره مي‌كرده‌اند، البته، درك ما در اين رابطه غير مستقيم و از طريق كتاب‌هاي قانوني است.
گسترش وسيع تجارت در دوره اسلامي به مقدار زيادي مرهون تجربيات پيشين ساسانيان و مردمان آسياي مركزي بوده است. اما همچنان كه مرزهاي خلافت اموي فراتر از حدود امپراتوري‌هاي ساساني و آسياي مركزي رفت، تجارت و بازرگاني نيز به سطوح سابق خود بازگشت.
از بين رفتن بسياري از مرزهاي داخلي، گذشته از انحصارات تجاري بيزانس و ساساني، پيشرفت قابل ملاحظه‌اي به خصوص براي حكومت‌هاي واحد آسياي مركزي به ارمغان آورد.
منبع:
«encyclopaedia Iranica»​
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
نماد کوروش راهي موزه مي شود؟
انتقال انسان بالدار به موزه در دستور کار شوراي راهبردي قرار گرفت. اين شورا قصد دارد تا مهمترين نماد کوروش در پاسارگاد را به عنوان اثري منحصر به فرد راهي موزه کند.

ensan-baldar.jpg


تهران _ ميراث خبر
گروه استان ها: انتقال انسان بالدار به موزه در دستور کار شوراي راهبردي قرار گرفت. اين شورا قصد دارد مهمترين نماد کوروش در پاسارگاد را به عنوان اثري منحصر به فرد راهي موزه کند.
«حسن راه ساز»، متخصص مرمت سنگ در تخت جمشيد با اشاره به درج برخي اخبار مبني بر وضعيت بحراني مجسمه نقش برجسته انسان بالدار در پاسارگاد گفت: «اين اخبار حاکي از آن است که انسان بالدار به علت تخريب و رطوبت زدگي راهي موزه مي شود. در حالي که اگر انسان بالدار با عکس هاي دهه 40 مقايسه شود، مي بينند که در چه وضعيت بهتري به سر مي برد.»
مجسمه نقش برجسته انسان بالدار يکي از منحصر به فرد ترين آثار باستاني ايران است. اين اثر در کاخ بارعام پاسارگاد واقع شده و برخي معتقدند انسان بالدار همان تصوير کوروش است که به شکل نماديني روي سنگ حک شده است.
راه ساز با اشاره به شيوه هاي حفاظت از انسان بالدار گفت: «از اوايل سال هاي دهه 70 انسان بالدار زير پوشش سقف قرار گرفت و همه ساله مرمت هاي متعددي روي بدنه آن انجام گرفته است. از جمله اين مرمت ها گل سنگ زدايي بود که امروز باعث شده تا انسان بالدار از اين معضل بزرگ بناهاي سنگي در امان باشد.»
از مدت ها پيش نفوذ رطوبت ناشي از باران و رطوبت موجود در هوا به داخل سنگ هاي انسان بالدار باعث فرسايش و تخريب آن شده است. اين تخريب ها به مرور زمان و با قرار گرفتن اين مجسمه در معرض باد و باران و هواي وحشي پاسارگاد بيشتر شده است به همين علت کارشناسان تشخيص داده اند که ديگر جاي انسان بالدار در پاسارگاد نيست.
راه ساز در اين باره گفت: «مسائل حفاظتي انسان بالدار غير قابل حل نيست و مي توان در همان هواي آزاد نيز از آن به خوبي محافظت کرد. در صورتي که انسان بالدار به موزه برود مي تواند مورد حفاظت بيشتري قرار گيرد اما اين اثر مهمترين نماد کورورش در پاسارگاد است و نمي توان به راحتي آن را جابجا کرد.»
طبق آيين نامه هاي جديد مرمتي انتقال يك اثر از مكان اصلي خود اشتباه است اما شرايط فعلي انسان بالدار ايجاب مي كند كه به موزه منتقل شود. در صورت انتقال انسان بالدار به موزه، مولاژي از اين اثر جايگزين آن مي شود.
راه ساز با اشاره به وضعيت فعلي انسان بالدار در پاسارگاد گفت: «پوشش سقفي انسان بالدار مانع از آن مي شود تا بارش برف و باران روي نقش برجسته بنشيند. بزرگترين معضل اين مجسمه بادهاي وحشي پاسارگاد است که مي توان براي آن نيز موانعي به وجود آورد.»
رفتن انسان بالدار به داخل موزه بهترين راه حل نگهداري از آن در شرايط فعلي است. در آنجا مي توان با فراهم كردن ميزان گرمي و سردي محيط مانع از گسترش رطوبت در سنگ هاي اين مجسمه شد.
انسان بالدار يكي از منحصر به فرد ترين آثار دوره هخامنشي است. اين نقش برجسته در زمان كوروش كبير در مجموعه پاسارگاد ساخته شد و امروز نمادي از بزرگترين امپراتوري ايران را نشان مي دهد.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
راز پلکان کاخ G در تخت جمشيد فاش شد
طرح دقيق يکي از پلکان تخريب شده تخت جمشيد نشان مي دهد پلکان کاخ G در پشت کاخ داريوش چه شکل بوده است.

takht-jamshid%2811%29.jpg


تهران _ ميراث خبر
گروه استان ها: باستان شناسان تخت جمشيد براي نخستين بار طرح دقيقي از يکي از پلکان تخريب شده اين بناي هخامنشي به دست آوردند. اين طرح نشان مي دهد وضعيت پلکان موسوم به پلکان کاخ G در پشت کاخ داريوش به چه شکلي بوده است.
«افشين يزداني»، باستان شناس تخت جمشيد و سرپرست هيات بررسي پلکان کاخ G در اين باره گفت: «در بخش جنوب تخت جمشيد و جنوب حياط کاخ داريوش پلکان مخروبه اي وجود دارد که به يک تپه منتهي مي شود. شواهد پلکان و تزئينات به کار رفته در آن که با پلکان کاخ داريوش مطابقت مي کند نشان مي دهد اين پلکان در زمان اردشير سوم ساخته و به کاخي در پشت و شمال کاخ داريوش مربوط مي شده که امروز از آن کاخ نيز اثري باقي نمانده است. اين پلکان بنا به دلايل نامعلومي در زمان فراهخامنشي از جاي خودش برداشته شده و به براي استفاده بناي تخريب شده اي در جنوب حياط کاخ داريوش آورده شده است.»
اين پلکان در سال هاي 359 تا 335 پيش از ميلاد ساخته شده و جزء آخرين ساخته هاي تخت جمشيد پيش از حمله اسکندر مقدوني و زمان سلطنت هخامنشيان است.
يزداني در مورد ويژگي هاي اين پلکان گفت: «پلکان کاخ G به لحاظ تزئينات شباهت زيادي به پلکان کاخ داريوش دارد اما تفاوت آن ها در اين است که پلکان کاخ داريوش با دو ورودي به عنوان پاگرد به ايوان کاخ ختم مي شود اما در پلکان کاخ G براي رسيدن به پاگردها بايد از دو بال کوچک عبور کرد که به صورت عمود روبروي ايوان قرار گرفته است.»
فرم به کار رفته در ساخت پلکان کاخ G شبيه هيچ يک از پلکان هاي تخت جمشيد نيست و به لحاظ نگار گري، نقش برجسته هاي اشخاص پارسي و مادي روي اين پلکان ضعيف تر از نگارگري هاي پلکان داريوش است.
يزداني در مورد شناسايي طرح پلکان کاخ G گفت: «نخستين بار طرح پلان اين پلکان را اشميت ارائه کرده بود. اما او در کتاب خود دچار تناقض شد و در جايي براي اين پلکان و بال هاي کوچک آن شش پله و در جايي که دروازه ورودي و حياط مرکزي کاخ داريوش را طراحي مي کند يازده پله در نظر گرفته است. پلان صحيح اين پلکان در پيگردي بلوک هاي شکسته اطراف کاخ هديش ( کاخ اختصاصي خشايارشاه ) شناسايي شد.»
در اين بررسي ها مشخص شد که بال هاي کوچک منتهي به پاگردها با 7 پله که عبارتند از 5 پله ابتدايي و کف اول و سپس پله منتهي به پاگردها ساخته شده اند و پاگردها نيز با 11 پله به کف ايوان متصل مي شدند. با اين حساب تعداد پله ها در هر طرف به 18 پله مي رسد. بر اين اساس تعداد اشخاص پارسي و مادي اطراف پلکان نيز محاسبه شده است که تعداد آن ها به 136 فرد و نقش برجسته مي رسيده است.
پلکان کاخ G بزرگترين پلکان کاخ هاي اختصاصي تخت جمشيد است که از کاخ اصلي آن ديگر اثري باقي نمانده است. اين پلکان در دوره هاي بعد از هخامنشي جابجا شده است و باستان شناسان نيز قصد برگرداندن آن را به محل اصلي خود ندارند.
شباهت اين پلکان با ديگر پلکان هاي تخت جمشيد نشان مي دهد که هنر هخامنشي به عنوان الگوي معماري آن زمان مورد استفاده همه شاهان هخامنشي بوده و از آن تبعيت مي کردند.
تخت جمشيد نخستين بناي ثبت شده ايران در فهرست ميراث جهاني است که اوج و شکوفايي معماري دوران خود محسوب مي شود. آنچه که از تخت جمشيد به دست آمده سرشار از عجايب معماري است که تا امروز نيز بي سابقه بوده و هر چه بيشتر بر شکوه آن افزوده است. اين مجموعه باستاني مملو از کاخ هاي با شکوه هخامنشيان بوده که به روايت تاريخ در سال 335 پيش از ميلاد به دست اسکندر مقدوني به آتش کشيده شد.​
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
زنان شهر سوخته مهر تاييد بر اقتصاد خانواده مي زدند
کاوش در گورستان شهر سوخته و کشف مهرهاي گلي در قبر خانم ها اثبات مي کند که 5 هزار سال پيش کنترل اقتصادي خانواده هاي شهر سوخته با خانم ها بوده و آن ها نقش به سزايي در جامعه آن دوران ايفا مي کردند.

mohrha.jpg


چهار نمونه از مهرهاي گلي استامپي كشف شده در شهر سوخته

تهران _ ميراث خبر
گروه استان ها: 9 فصل کاوش در گورستان شهر سوخته و کشف مهرهاي گلي در قبر خانم ها اثبات مي کند که 5 هزار سال پيش کنترل اقتصادي خانواده هاي شهر سوخته با خانم ها بوده و آن ها نقش به سزايي در جامعه آن دوران ايفا مي کردند.
دکتر «منصور سجادي»، سرپرست هيات کاوش باستان شناسي شهر سوخته در اين باره گفت: «طي 8 فصل گذشته کاوش در محوطه باستاني شهر سوخته مهر هاي گلي بي شماري بدست آمد که مربوط به خانواده ها مي شده و حکم امضاء را براي هر خانواده داشته است. اين مهرها همواره در قبر خانم ها پيدا مي شده و نهمين فصل کاوش نيز از اين قاعده مستثنا نبوده است.»
او در ادامه گفت: «اين موضوع اثبات مي کند که خانم ها کنترل کننده اقتصاد در هر خانواده اي بوده اند و نقش موثري در جامعه آن دوران داشتند.»
مهرهاي گلي به دو صورت استامپي و استوانه اي يافت مي شوند. در شهر سوخته بيشتر مهرهاي بدست آمده مربوط به مهرهاي استامپي تخت مي شده که حکم امضاء هر خانواده را داشته است. اين مهرها صرفا مصرف خانگي داشته اند و با مهرهاي حکومتي فرق مي کنند.
سجادي با اشاره به اين موضوع گفت: «چون مهرهاي گلي در قبر خانم ها يافت مي شود نمي توان ادعا کرد که جامعه آن دوران زن سالارانه بوده است. زيرا اين مهرها کنترل کيفي اقتصاد جامعه آن دوران را به عهده نداشتند و کمتر ديده شده است که اثر مهر شخصي و خانوادگي در کنار انبارها يافت شود. اما مي توان اين گونه نتيجه گرفت که کنترل اقتصاد خانواده هاي آن دوران در اختيار خانم ها بوده است.»
سجادي با اشاره به شکل مهرها گفت: «مهرهاي شخصي قالبا از نقوش هندسي تبعيت مي کنند و اقلب آن ها با تغييرات جزئي در اين نقوش شناخته مي شوند. نقش اين مهر روي کالاي آن دوران به معناي تاييد آن کالا بوده است.»
شهر سوخته كه از آن به عنوان «مادر شهر» نيمه شرق فلات ايران ياد مي شود، جزء مهمترين محوطه هاي باستاني ايران محسوب مي شود كه تمدني 5000 ساله بر شگفتي هاي آن افزوده است. كاوش هاي باستان شناسي در اين محوطه باستاني نشان داده است شهر سوخته رابط فرهنگي بزرگي ميان شرق تا غرب آسيا بوده است و همين موضوع شهر سوخته را با به يكي از بزرگترين شهرهاي تجاري 5000 سال پيش ايران بدل كرده است.
با توجه به اهميت سيستان و اين كه حوزه تمدني هيرمند از زابل تا شهر كابل در افغانستان ادامه دارد و از سوي ديگر به حوزه سند در پاكستان منتهي مي شود و از سوي غرب نيز شهر سوخته با تمدن هايي چون جيرفت به غرب آسيا و تمدن هاي خوزستان و بين النهرين منتهي مي شود. پايگاه پژوهشي شهر سوخته قصد دارد اين محوطه باستاني را به اولين پژوهشكده بين المللي باستان شناسي و انسان شناسي نيمه شرق فلات ايران تبديل كند.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
آموزش جهان بينی زرتشت چيست؟
بر خلاف کشورهای زادگاه زرتشت (ايران، افغانستان و تاجيکستان) در اروپا دست کم دويست سال است که آموزش و پژوهش در باره انديشه و جهان بينی زرتشت به گونه علمی آغاز شده و ا مروز در دانشگاها بخش جا افتاده ايست. هدف اروپاييان از اين آموزش و پژوهش پی بردن به ريشه و بن زبانی، فلسفی، فرهنگی و هستی شناسی خود ميباشد. اگر بيش از سه هزار سال است که نام زرتشت بعنوان يک نام مقدس وارد ضمير ناخودآگاه ايرانيان و مردمان آسيای ميانه شده، همين نام بيش از دو هزار و پانصد سال است که بعنوان « بالاترين نماد دانش» وارد ضمير ناخودآگاه اروپاييان گرديده.
فيثا قورث دانشمند بنام يونانی خود را شاگرد زرتشت ميپنداشت و ارستو فيلسوف ديگر يونانی که شاگرد افلاتون بود در کتاب خود « فلسفه» مينويسد که تمام دانش افلاتون از زرتشت گرفته شده. بطور کلی تمام دانشمندان و فيلسوفهای يونان باستان خود را شاگرد مکتب زرتشت دانسته اند و نوشته های خود را به او پيوند داده اند. ( ژک دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت, اکسفورد 1958 : ر.م افنان : تاثير زرتشت بر انديشه يونان: نيويورک 1965 : ژ. فرل: تاثير زرتشت و انديشه زرتشت بر فرهنگ غرب، سيدنی 1977 ) . ميدانيم که در آن دوره، يعنی در سده پنجم پيش از ميلاد مسيح، ايرانيان (که مردمان آسيای ميانه امروزی را هم در بر ميگرفتند) با پی ريزی نخستين امپراتوری جهانی که از 46 کشور درست شده بود امور دنيا را اداره ميکردند و شايد بهمين علت بود که يونانيان شيفته جهان بينی زرتشت که فلسفه هستی ايرانيان بود شدند.( مری بويس: تاريخ زرتشت گرايی، لندن، 1989 جلد دوم رويه 280-282 ) بنا به نوشتارهای تاريخ نويسان کهن و امروزی، با تحول فرهنگی ژرفی که زرتشت در ميان ايرانيان بوجود آورد، آنها آزاد منش ترين انديشه ها را در ميان ملتهای امپراتوری گسترش دادند و در اين راستا نخستين قانون حقوق بشر (فرمان آزادی) را بنگارش در آوردند. چون زرتشت به آ نها اموخته بود که « حقيقت متعلق به هيچ کشور، به هيچ ملت و به هيچ نژادی نيست». ( ژرار ايزرايل: کورش بزرگ، پاريس 1987: افلاتون: قانونها، ، بخش سوم، پارسيان 693 و 694). و در همين زمينه بود که که پس از آزادی يهوديان از اسارت بوسيله کوروش بزرگ، ساختن معبد اورشليم بوسيله داريوش و جمع آوری تورات بوسيله خشايارشاه، پيامبران يهودی همچون ايسايی، ژرمی، ازقيل ودانيل، کورش بزرگ را در تورات « فرستاده خدا و پيام آور آزادی» خواندند. در فرمان آزادی کورش که 2541 سال پيش با خط ميخی روی استوانه بزرگی نوشته شده که 150 سال پيش کشف شد اين جمله ها آمده اند0 « انسانها آزادند که هر خدايی را که دلخواه آنها بود بپرستند، آنها آزادند که در کشور دلخواه خويش زندگی کنند، همگی بايد در آرامش و صلح زندگی کنند.....». ( و. ايلرز : ترجمه استوانه کورش از خط ميخی، 1974 : ي. کيله: تفسير نوشتار استوانه کورش، 1973 ) . اين نخستين انقلاب انسانگرايی و آزاديخواهی در تاريخ بود. تمام نوشتارهای تاريخی نشان ميدهد که چه اندازه اين انقلاب جهان را به پيش کشاند. آداب و روسوم يهوديان که پيش از آن خشن و با قربانی جانوران بيگناه همراه بود، با وارد شدن انديشه زرتشت در دين آنها دگرگون شد و بعدها بر دين مسيحيت تاثير بنيادين گزاشت. ملتهای گوناگون امپراتوری آداب و رسوم خود را توانستند حفظ کنند و زنها همتراز مردان شدند. «پل دو بروی» زرتشت شناس معروف فرانسوی مي نويسد « تحولی که زرتشت در فرهنگ آن زمان به وجود آورد زنهای ايرانی را در تمام زمينه ها هم تراز مردان کرد و زنها از چنان آزادی برخوردار شدند که نظير آنرا در هيچ جايی از دنيای باستان نميتوان يافت. درآن زمان يونانيها با زنان خود مانند برده رفتار ميکردند و ارستو ميگفت زن نميتواند روح داشته باشد ». ( پل دو بروی: تاريخ فلسفه زرتشت، پاريس 1984 رويه 110) همين نويسنده در چند رويه جلوتر کتاب خود مينويسد « هيچ صفحه ا ی از کتابهای تاريخ نميتواند گواه دهد که يک نفر بزور به انديشه زرتشت وارد شده باشد. اگر جز اين بود زمانی که ايرانيان امپراتوری جهانی درست کرده بودند، يونان و هند و مصر و تمام خاور ميانه و نيمی از آفريقا زرتشتی شده بودند». پس از در هم پاشيده شدن امپراتوری هخامنشی در سده سوم پيش از ميلاد، علاقه و شيفتگی دانشمندان يونانی به زرتشت حتی از دورانی که ايران امپراتوری جهانی داشت بيشتر شد. اين شيفتگی به جايی رسيد که هيچ فيلسوف يا دانشمندی را دراين دوره در يونان نميتوان پيدا کرد که برای وجهه دادن به کار و پژوهش علمی خود آنرا را به زرتشت نسبت نداده باشد! اعتبار گرفتن از زرتشت بعنوان « بالاترين نماد در همه دانشها» به جايی رسيد که حتی دانش ستاره شناسی و کيمياگری را هم به او نسبت دادند! ( مری بويس: تاريخ زرتشتگرايی، لندن 1982 پوشينه دوم رويه491-565. ژ- دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت، رويه 12-14) شيفتگی به زرتشت به اندازه ای در اروپا رواج پيدا کرد که حتی با از ميان رفتن يونان فرو ننشست. با پيدايش امپراتوری رم دانشمندان رمی مانند فيلسوفان يونانی برای اعتبار دادن به کارهای خود از نام زرتشت تا جايی که ميتوانستند استفاده کردند. پس از سده نخست ميلادی دين رسمی درا مپراتوری رم مهر ستايی (ميترايزم) شد. مهرستايی که در جهان بينی زرتشت هضم شده بود و يکی از بخشهای اوستا را درست ميکرد از ايران به اروپا رفت و برای 400 سال درسراسر اين قاره گسترده شد بگونه ای که امروزدر انگلستان، آلمان، سويس، اسپانيا، ايتاليا و يونان بيش از 6000 معبد ميترا کشف شده. ( فرانس کومن: نوشته ها و مانده گارها در باره راز ميترا، بروکسل 1896 دو جلد، ی.گرشن تيچ: سروده های اوستايی در باره ميترا ، کيمبريج 1959 ) در سده چهارم ميلادی، مسيحيت در امپراتوری رم کم کم رواج پيدا کرد، ولی چون دين نو پا يی بود و هيچ آداب و رسوم ويژه ای نداشت تمام آداب و رسوم مهر ستايی را در خود هضم کرد. تاريخ 25 دسامبر را که تاريخ زاد روز ميترا بود که ايرانيان آنرا « شب يلدا » ميگويند تاريخ زاد روز مسيح قرار دادند. درخت کاج و سرو را هم که مهرستايان با آن مراسم شب يلدا را تزيين ميکردند وارد رسوم خود کردند. ميترايزم هفت رده يا گام برای پيشبرد روان و دنيای مينوی داشت که استاد رده هفتم را پير يا پدر ميگفتند. واژه پدر وارد مسيحت شد و کشيش را پدر خواندند. همچنين ميترايزم بعدها پايه ای شد برای ساختن فرا مسونری در اروپا که از سده هفدهم به بعد رواج گرفت. در ايران و کشورهای آسيای ميانه از سده سوم ميلادی به آن سو کم کم انديشه زرتشت بعنوان يک جهان بينی واپسين دوران خود را مي پيمود. دين زوروانی و مغان خزنده وار جايگزين جهان بينی زرتشت شده بودند و فرمانراوايی ميکردند. جنگهای تمام نشدنی ميان ايران و رم هر دو امپراتوری را ناتوان کرده بود. در اين زمان بود که در سده هفت ميلادی عربهای مسلمان با يورش خود به ايران که 200 سال به درازا کشيد فرهنگ ايرانی را در هم شکستند و جهان بينی زرتشت که هنوز کمی از آن پا بر جا مانده بود به دست فراموشی سپرده شد، ابن خلدون تاريخ دان عرب مينويسد که مدت شش ماه خزينه گرمابه ها در ايران از سوختن کتابها گرم ميشد. اگر در ايران و کشورهای آسيای ميانه آتش زرتشت به خاموشی گراييد ، در اروپا هيچگاه پژوهش و علاقه در باره انديشه زرتشت کم نشد. حتی در قرون وسطای مسيحيت که تبليغات ضد زرتشت بعنوان يک نماد ضد دين به اوج خود رسيده بود، روشنگران و خردگرايان اروپا دوباره زرتشت را بعنوان يک ابزار نبرد بر عليه کورگرايی و اختناق به ميان آوردند. در سده پانزدهم ميلادی يکی ازبزرگترين فيلسوفان دوران رنسانس يا رستاخيز فرهنگی اروپا، گرگوری پلوتن که نفوذ سياسی زيادی هم در دربار امپراتوری بيزانس به دست آورده بود کوشش کرد که جهان بينی زرتشت را جايگزين سه دين يهودی، مسيحی و اسلام که در جنگ هميشگی با هم بودند بکند. با اينکه بسياری از دولتمردان و خردگرايان آن زمان با او همراه شدند اما در اين راه پيروز نشد. ولی موفق شد که انديشه زرتشت را وارد مکتب افلاتونی فلورانس(ايتاليا) بکند و آنرا پايه ای برای انقلاب رنسانس در اروپا گرداند و انسانگرايی( هومنيزم) را پی ريزی کند. ( ژ. دوشن گيمن: پاسخ غرب به زرتشت، رويه 4 ، ح. لوی : انجمن زرتشت در امپراتوری رم ، 1985 رويه های 99 به بعد) در دوران رونسانس و پس از آن، گرايش به زرتشت در ميان روشن بينان اروپايی نه تتها کم نگرديد بلکه بيش ازبيش گسترده شدو بعد ديگری به خود گرفت. ولی سده ها بود که زبان زرتشت فراموش شده بود و هر چيزی که از زرتشت گفته ميشد نقل قول از ديگران بود. بنابر اين ميبايستی به پژوهش پرداخت و زبان او را از نو کشف کرد. در سده هفدهم زبانشناس فرانسوی، انکتيل دو پرون، پس از 20 سال کوشش سرانجام زبان اوستا را کشف کرد و آنرا در دو جلد به چاپ رسانيد. اوستا سخنان زرتشت نبود. اين کتاب از نوشتارهای پراکنده ای درست شده بود که سده ها پس از مرگ زرتشت حتی در دوران اسلامی بوسيله موبدان نوشته شده بود. با اين حال اين کشف سرو صدای زيادی در اروپا به پا کرد. خردگرايان اروپا در اوستا ابزاری را پيدا کردند که با آن ميتوانستند دوباره کليسای مسيحيت را بکوبند. آنها ميگفتند «حقيقت ديگردر انحصار کليسا نيست . حقيقت را هم ميتوان در يک انديشه آريايی پيدا کرد». در اين نبرد روشنگرايان و فيلسوفهای بزرگی مانند ولتر، گوته، گريم، ديدرو، وون کليست، بايرون، وورتسميت، شلی، نيچه و بسياری ديگر وارد ميدان نبرد شدند و آهنگسازان بزرگی مانند رمو (فرانسوی)، موزار و اشتروس (اتريشی) و چا يکوفسکی(روسی) در شکوه زرتشت اپرا ساختند. (برای فهرست کامل نام و نوشتارهای نويسندگان و هنرمندان با لا به کتاب ژ. دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت، رويه 16-17 ماجعه کنيد). اينگونه برخورد سبب گرديد که کشيشان در برابر اوستا جبهه بگيرند و بگويند که ترجمه دوپرون ترجمه ايست دروغين! در برابر اين ادعا ساير زبان شناسان هم وارد اين نبرد انديشه ای شدند. سه سال بعد زبان شناس آلمانی کلوکرز با ترجمه ديگری از اوستا به دوپرون حق داد و ثابت کرد که ترجمه او درست است. با اين حال اين نبرد به علت مقاومت کشيشان سی سال به درازا انجاميد. سرا انجام همگی درست بودن اوستا را تاييد کردند و اين کتاب برای هميشه وارد آموزش دانشگاهیگرديد. با اينکه اين پيروزی بسيار مهم بود ولی هنوز مسالة سخنان زرتشت روشن نشده بود. در سال 1861 زبان شناس معروف مارتين هوگ که در باره اوستا پژوهش گسترده ای را آغاز کرده بود متوجه شد که 17بخش از 72 بخش اوستا به زبانی نوشته شده که از ساير بخشها بسيار کهن تر و شيوه نگارش آن به گونه ای ديگر است. او بزودی پی برد که اين زبان، زبان پارسی کهن است که نزديک به دو هزار سال بود که از يادها رفته بود. سده ها بود که موبدان زرتشتی اين 17 بخش را از بر کرده و بدون اينکه معنی آنها را بدانند بعنوان سرود های مقدس در نيايشگاه ها ميخواندند. هوگ با کمک گرفتن از زبان سانسکريت که تازه کشف شده بود، اين 17 بخش را که به آنها «گاتا ها» ميگويند از بقيه اوستا جدا و سپس ترجمه کرد. پژوهشهای زبانشناسی و تاريخی بعدی بگونه ای شگفت آور ثابت کرد که گاتا ها که معنی آن« سروده» است بيش 3700 سال پيش بوسيله خود زرتشت سروده شده و از زبان خود او بيرون آمده. ترجمه گاتاها دروازه بزرگی را بروی تاريخ انديشه، فلسفه و تمدن جهانی گشود و ريشه بسياری از دينها و فلسفه ها يی که فرهنگ جهانی را ساختند روشن کرد. چکيده گاتاها را ميتوان بصورت زير بازگو کرد: هدف از زندگی، شاد و خوشبخت زيستن است ( بيش از30 بار واژه خوشبختی و شادی در گاتا ها تکرارشده). شاد و خوشبخت زيستن ميسر نيست مگر اينکه همگان در جامعه، از جمله جانوران و گياهان بتوانند با شادی و شکوفايی زندگی کنند. برای رسيدن به اين هدف مردمان بايد قانون هستی را ( که به آن ارتا يا اشا ميگويند) بياموزند. اين قانون از سه اصل بنيادين بگونه زير در ست شده است: 1-جهان هستی و بويژه زندگی انسانها در هر لحظه از زمان بوسيله نبرد ميان دو نيروی بنيادين و خود آفريننده و ضد يکديگر شکل ميگيرد. مردمان اثر نبرد اين دو نيرو را در درون خود بصورت شادمانی يا غم زدگی، عشق و نفرت، دوستی و دشمنی، آرامش درونی يا نگرانی، دادگری يا بيداد گری، خوب يا بد، شکست و پيروزی، روشنی درونی يا تاريکی و غيره احساس ميکنند. به سرچشمه نيروهای مثبت که مردمان را بسوی خوشبختی پيش ميبرند اهورا مزدا گفته ميشود. «اهورا» يعنی هستی آفرين و «مزدا» به معنی خرد است. بنابراين اهورامزدا به معنی « نيروی خردزا» يا «خدای خرد» ترجمه شده است. از ويژگيهای مردمانی که در راه اهورامزدا هستند، شاد زيستی و راستی در پندار و گفتار و کردار ميباشد. به سر چشمه نيروهای منفی يعنی نيروهايی که مردمان را به بدبختی و پسماندگی و غمزدگی ميبرند، انگرا ماينو يا اهريمن گفته ميشود. انگرا ماينو يعنی آشفتگی و خشم درونی که خرد ستيز است و چشم درونی را کور ميکند. از ويژ گيهای انگراماينو دروغ و ريا است. با اين ابزار است که او آگاهی را ***** و نا آگاهی را رواج ميدهد. 2- دومين قانون جهان بينی زرتشت ميگويد که در اين جهان هيچ نيرويی بدون وجود نيروی ضد خود نميتواند مفهومی داشته باشد. روز بدون شب، خوب بدون بد، آرامش درونی بدون نگرانی، عشق بدون نفرت و غيره هيچيک به تنهايی مفهومی نخواهند داشت. اگر چيزی در اين دنيا بخواهد به صورت نيرو در آيد بی درنگ نيروی مخالف خود را در برابر خود خواهد يافت. 3- و چون اين جهان از نيروهای دوگانه ضد هم و مثبت و منفی درست شده، هستی در انسانها نيرويی بنام « آزادی گزينش» » گزاشته که بوسيله آن هر کس ميتواند از ميان دو نيروی ضد هم و در حال نبرد يکی را انتخاب کرده و در آن شرکت کند. ميان شادی و ماتمزدگی، دوستی و دشمنی، دادگری و بيدادگری، خرد و خرد ستيزی، راستی و دروغ، خوب و بد، آزادیو اختناق، سروری و بردگی و غيره يکی را گزينش کرده و در آن زندگی کند. چون آزادی گزينش با انسان است، بنا بر اين مسئوليت هم با اوست. چند سال پس از ترجمه گاتاهای زرتشت، يکی از بزرگترين فيلسوفان اروپا فردريک نيچه در سال 1883 شاهکار معروف خود «آن چنان گفت زرتشت» را در دو جلد نوشت. اين کتاب که امروز به تمام زبانهای دنيا ترجمه شده ديدگاه اروپاييان را نسبت بزندگی زيرو رو کرد و فرهنگی نوين و مدرن را که تا امروز ادامه دارد به اين قاره ارمغان نمود. دکتر خسرو خزاعی
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
ارم، داستان يك باغ
شاهان هخامنشي و ساساني كه در ميانه راه پارسه و استخر به بيشاپور و فيروز آباد، در حال عبور بودند، پي بردند كه در منطقه خوش آب و هواي اين منطقه باغي بنا كنند كه استراحتگاه آنها باشد. باغ هايي بنا شد كه پايه هاي باغهاي امروزي شهر شيراز مانند ارم است.


انتخاب نام «ارم» هم حكايتي دارد. ارم نام باغي بود كه شداد ابن عاد ساخت تا بهشتي زميني بيافريند و از آن به عنوان يكي از شگفت انگيزترين ساخته هاي دست بشر نام ببرد. ارم حكايت از زيبايي، اعتبار و برتري آن نسبت به به باغهاي ديگر شيراز دارد.
ارم به لحاظ وسعت، **** هندسي و توجه مستمري كه در طول زمان به آن شده است گل سرسبد باغهاي شيراز است. با وجود اينكه اين باغ با شكل كنوني خود قديمي ترين باغ شهر شيراز نيست ولي قدمت آن تا دوران سلجوقيان محرز است .
تيمور لنگ گوركاني پس از تصرف شيراز ، تحت تأثير زيبايي هاي اين باغ و ديگر باغهاي شهر ، چندين باغ با نامهاي ارم ، دلگشا و ... در شهر سمرقند احداث كرد.
ارم شيراز از دوره سلجوقيان و در تمام دوره آل اينجو و آل مظفر و گوركانيان وجود داشته و با توجه به اينكه سيستم فئودالي بطور كامل بر جامعه آن دوره حاكم بوده بدون ترديد بانيان و صاحبان باغ ارم ، حكام وقت بوده‌اند.
«اشكان غلامپور»، از كارشناسان باغ ايراني درباره تاريخچه اين باغ مي گويد: «غلام اتابك قراچه كه از طرف سنجر سلجوقي به حكومت فارس منصوب شد، دستور احداث اين باغ را داد. پس از انقراض سلسله آل اينجو بوسيله آل مظفر، باغ ارم به مالكيت سلاطين آل مظفر در آمد و در عهد شاه منصور آخرين پادشاه اين خاندان كه به دست گوركانيان كشته شد، باغ در نهايت آباداني و شكوه بود. از عصر صفويه به بعد باغ ارم در نوشته‌هاي جهانگردان، آباد و باشكوه توصيف شده است. در عهد كريم خان زند احتمالاً باغ ارم در مالكيت سران سلسله زنديه بوده و مانند ساير ابنيه و باغهاي شيراز مرمت يافته است. از اواخر دوره زنديه تقريباً بيش از هفتاد و پنج سال باغ ارم در تصاحب سران ايل قشقايي بوده است. خاندان جاني خان قشقايي كه از دوره فتحعلي شاه قاجار با سمت ايلخاني و ايل بيگي بر ايل قشقايي فرمانروايي مي‌كردند، مدت مديدي اين باغ را در اختيار داشته و از آنجا به عنوان مقر فرمانفرمايي خود در شهر شيراز استفاده مي‌كرده‌اند. نخستين ايلخان اين خاندان يعني جاني خان و پسرش محمد قلي خان عمارتي با شكوه در اين باغ بنا نهادند. در اوايل دوره قاجاريه بعضي از سران ايل قشقايي كه مالكين سابق باغ ارم بوده‌اند در گوشه‌اي از اين باغ به خاك سپرده شده‌اند كه در حال حاضر نشاني از اين قبور در دست نيست. ساختمان عمارت اين باغ در دوره ناصرالدين شاه قاجار هنوز مرغوب و قابل توجه بوده است. در دوره سلطنت ناصرالدين شاه، حاج نصيرالملك شيرازي باغ را از خاندان ايلخاني خريداري كرد و ساختمان فعلي موجود در باغ را به جاي عمارت ايلخاني بنا نمود ولي احتمالاً اساس ساختمان قبلي را حفظ كرده است. پس از درگذشت حاج نصيرالملك در سال 1311 ه.ق تزئينات بنا و بعضي قسمتهاي ناتمام بوسيله ابوالقاسم خان نصيرالملك، مالك اين باغ اتمام يافته است. باغ ارم پس از فوت ابوالقاسم خان نصيرالملك به فرزندش رسيد و پس از چندي به يكي از سران ايل قشقايي فروخته شد. سپس به تصرف دولت درآمده و به دانشگاه شيراز واگذار شده است.»
دانشگاه شيراز مدتها به عنوان كاخ پذيرايي از آنجا استفاده مي‌ كرد. در سالهاي 1350_1345ه.ش اين باغ با اعتبار واگذاري از طرف سازمان برنامه و بودجه و زير نظر مسئولين وقت دانشگاه، تعمير اساسي شده و زمين وسيعي نيز در حاشيه بلوار ارم و بلوار آسياب سه‌تايي به آن افزوده شده است. امروزه باغ ارم همچنان در اختيار دانشگاه شيراز است.
عمارت اصلي باغ ارم طبق معماري دوره صفويه تا قاجاريه بنا شده است. اين ساختمان داراي سه طبقه است كه طبقه زيرين داراي حوض خانه اي براي استراحت در روزهاي گرم تابستان است كه در آن آب نماي زيبايي است و طاق آن با كاشي هاي هفت رنگ مزين شده است. جوي آبي نيز از وسط آن مي گذرد و سپس به آب نماي بزرگ جلوي عمارت مي ريزد.
طبقه دوم داراي ايواني دوستوني با سقف مسطح است كه در پشت آن تالاري قرار دارد و دو طرف آن دو راهرو، 4 اتاق در دو طرف راهرو و دو ايوان كوچك و دو طبقه ساخته شده است و بر فراز اين دو راهرو، دو گوشواره به عنوان طبقه سوم وجود دارد. قسمت جلويي ستون هاي اين دو طبقه با كاشي هاي هفت رنگ مزين به مجالسي از سواران، زنان و گل ها شده است.
طبقه سوم، داراي يك تالار بزرگ مانند تالار طبقه دوم است كه پنجره هاي آن به ايوان اصلي باز مي شود. در دو طرف آن ينز دو راهرو وجود دارد. دو ايوان كوچك نيز در هر طرف ايوان بزرگ همانند طبقه سوم قرار دارد. در پيشاني عمارت، هلالي هايي وجود دارد كه به سنتوري معروف است و داراي سه مجلس بزرگ و دو مجلس كوچك كاشيكاري با كاشي هاي لعابدار رنگي است.
در هلالي، نقش ناصرالدين شاه، سوار بر اسب سفيدي ديده مي شود كه نيم تاجي نيز در جلو كلاه خويش دارد. در اطراف آن، سه نقش ديگر كه برگرفته از داستان هاي فردوسي و نظامي است، ديده مي شود. در دو طرف اين مجلس، دو مجلس كوچك وجود دارد كه در وسط يكي از آنها نقش داريوش هخامنشي برگرفته از نقوش تخت جمشيد وجود دارد. دو مجلس ديگر كه در اطراف اين مجلس است، تصوير شكار آهويي توسط پلنگي را بر روي كاشي هايي با طرح اسليمي نشان مي دهد. در ضلع شمالي عمارت و چسبيده به آن هشت باب اتاق قرار دارد كه در حال حاضر مورد استفاده جهت امور اداري باغ گياهشناسي ارم است. در پشت ساختمان اصلي، ساختمان و محوطه اندرون قرار دارد. در جلو اين عمارت، حوض وسيعي قرار گرفته كه با كاشي آبي رنگ كاشي كاري شده است.
ازاره هاي جلوي عمارت اصلي از سنگ گندمك يكپارچه است كه بيش از دو متر بلندي دارد. تعداد آنها 8 تاست كه بر روي 6 تاي آنها كتيبه هايي از اشعار حافظ، سعدي و شوريده به خط نستعليق ميرزا علينقي شريف شيرازي نوشته شده است. در تخته سنگ آهكي نيز نقشي وجود دارد و در وسط آنها پنجره آهني قرار گرفته. اين نقوش كه تقليدي از نقوش تخت جمشيد است، تصوير مردي نيزه به دست با لباس و كلاه يك مرد عشايري را نشان مي دهد.
هم اكنون اين باغ به عنوان باغ گياهشناسي مورد استفاده قرار گرفته است.

میراث فرهنگی
i ra n y a d.c om
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
شاهنامه برای ایرانیان ، تاریخ است نه افسانه


خبر گزاری "مهر": دکتر "جلال خالقی مطلق" چهره نام آشنای عرصه ادبیات و زبان فارسی است . وی هم اکنون در کشور آلمان ساکن و مدت 34 سال است که در حال تصحیح شاهنامه است . بدون شک در آینده ای نه چندان دور در مورد او و تصحیح شاهنامه بیشتر می شنویم . در مورد تصحیح شاهنامه با وی گفت و گویی انجام داده ایم که می خوانید .

- مهر: چه ویژگیهایی در تصحیح خود می بینید که در تصحیح های گذشته به آن توجه نشده است ؟

* دکتر جلال خالقی مطلق : ویژگیهای کار من چند نکته است .از جمله اینکه، من پیش از آغاز تصحیح شاهنامه حدود 10 سال نسخه های موجود از شاهنامه را در سراسر جهان موردبررسی قرار داد ه ام. در ابتدا 50 نسخه را بررسی کردم و از این میان 15 نسخه را انتخاب ودر کار خود از آنها سود بردم . البته تمام این نسخه هارا به طور کامل و دقیق مطالعه کرده ام و در قدم اول اقدام به معرفی آنها در نشریات ادبی نمود م .

من از یک سیستم با عنوان « سیستم مثبت» برای تصحیح خود سود برده ام و سعی کرده ام هیچ چیز هدر نرود . یکی از کارهای اشتباه بعضی از تصحیح کنندگان شاهنامه این است که نسخه ها را بدون تحقیق و بررسی انتخاب و اقدام به تصحیح می کنند. اما من در کار خود هیچ نسخه ای را بدون منطق علمی به کار نبرده ام.

- مهر: یعنی کار شما بدون نقص است؟

* خیر ، نباید فرا موش کرد« گل بی عیب خداست ». اشتباه در کار من هم وجود دارد اما من سعی کردم با استفاده از سیستم علمی تصحیح متون، از اشتباه جلوگیری کنم .

- شاهنامه چاپ مسکو از معتبر ترین چاپهای موجود است؛ نظرشما در باره این تصحیح چیست ؟

*نخستین ایراد تصحیح شاهنامه چاپ مسکو قلت نسخه های به کار رفته در تصحیح است . با دوسه نسخه نمی توان اثری مانند شاهنامه فردوسی را تصحیح کرد .
دومین ایراد ، زیادی تعداد تصحیح کنندگان و نداشتن معلومات کافی آنها نسبت به زبان فارسی بود. تعدادی از تصحیح کنندگان که برای این کار انتخاب شده بودند آگاهی زیادی نسبت به شاهنامه و فرهنگ ایرانی نداشتند. مصحح باید ابتدا معلومات خود را بالا ببرد بعد اقدام به تصحیح یک اثر کند ، نه اینکه در زمان انجام تصحیح دنبال معلومات باشد .

- تفاوت شیوه های تصحیح ما ومستشرقین چیست ؟

* نباید فراموش کرد که زبان فارسی زبان مادری ماست و ماحتا اگر هزار سال هم از آن گذشته باشد ، نسبت به خارجی هایی که به این زبان گفت و گو نمی کنند آن را بهتر می فهمیم.
در آغاز چون ما با شیوه تصحیح علمی - انتقادی که در غرب به کار می رفت آشنایی نداشتیم و آثار خود را به صورت ذوقی تصحیح می کردیم ،به همین دلیل آثاری که مستشرقین تصحیح می کردند موفق تر از آثار تصحیح شده توسط استادان فارسی زبان بود . اما اکنون با توجه به اینکه ایرانیان با شیوه های تصحیح به صورت علمی - انتقادی آشنا شده اند و توانایی که در زبان فارسی دارند بهترین تصحیح ها را انجام می دهند و باید گفت ، آثار تصحیح شده توسط ایرانیان بهتر است .
در زمینه تصحیح، مرحوم علامه قزوینی از افرادی بودند که شیوه ای درست را رواج داد اما بعد از ایشان باز یک گروه از ایرانی ها به نقد ذوقی روی آوردند و شیوه علمی- انتقادی را که توسط قزوینی آغاز شده بود به سوی نقد غیر علمی پیش بردند.
اما باز هم تعدادی از تصحیح کنندگان آثارایرانی کار خود را خوب انجام دادند و از آن جمله می توان "غلامحسین یوسفی" را درتصحیح بوستان و گلستان نام برد.

متاسفانه ایرانیان بااین که سواد و توانایی انجام کارهای بزرگ را دارند گاهی سهل انگاری می کنند . اما شرق شناسان اگر چه بعضی نکته ها را درک نمی کنند ، ولی شیوه های علمی را رعایت می کنند و این باعث می شود تصحیح آنها بهتر و کم خطا ترباشد.

- عده ای شاهنامه را به سه بخش « اسطوره»،«حماسی» و« تاریخی» تقسیم کرده اند ، نظر شما نسبت به این تقسیم بندی چیست ؟

*البته این تقسیم بندی ها در تصحیح شاهنامه اثری ندارد . اما باید گفت این چیزی که مطرح شده است بر اساس آغاز شاهنامه ، ادامه آن و وقایع درون آن است ، و یک تقسیم بندی صد در صد نیست . اسطوره و تاریخ و حماسه در شاهنامه چندان قابل تفکیک و جدا شدنی نیستند . داستان و تاریخ در شاهنامه درهم شده است.
در سنت تفکر و بینش ایرانی، شاهنامه سرگذشت و تاریخ ایران تا حمله اعراب بوده است و ایرانیان هیچ وقت آن را افسانه ندانسته و تاریخ معرفی کرده اند . اما بعد ازقرن 20 که ما متوجه شدیم اسطوره ، تاریخ و بسیاری چیزهای دیگر از هم جدا می شوند .
به اعتقاد نیاکان ما تاریخ سرزمین مردم فارسی زبان از قدیمی ترین ایام تا قبل از حمله اعراب در شاهنامه آمده است . شاهنامه تنها متعلق به مردم ایران نیست بلکه متعلق به تمام مردم فارسی زبان در سراسر دنیا ست .

- باز به تصحیح شاهنامه برگردیم ، تا کنون در تصیح شاهنامه تا چه مرحله ای پیش رفته اید ؟


* تا کنون 7 دفتر از شاهنامه تصحیح شده است و 5 دفتر آن را منتشر کرده ایم . دو دفتر در حال حروف چینی است و یک دفتر نیز درمراحل پایانی تصحیح به سر می برد. البته برای این تصحیح 8 دفتر تفسیر هم نوشته می شود که تا کنون دو دفتر آن به نگارش در آمده است.
اما آنچه در حال حاضر مهم است تصحیح شاهنامه و به پایان رساندن آن است.

- قیمت شاهنامه تصحیح شده توسط شما به دلیل انتشار در خارج از ایران حدود 4 میلیون ریال خواهد شد ، آیا تصمیم ندارید این تصحیح را در ایران منتشر کنید؟

* دلیل انتشار این تصحیح در خارج از ایران یکی این بود که تصحیح هنوز تمام نشده بود و نمی خواستیم به صورت ناقص در ایران منتشر شود. البته ناشران ایرانی هم چنین کاری را قبول نمی کردند. اگرچه من بیش از 30 سال از زندگی ام را صرف تصحیح این اثر کرده ام ، اما با قیمت بالای این اثر در ایران موافق نیستم واز هم اکنون به این فکر هستم که بعد از پایان تصحیح آن را در ایران منتشر کنم.

- از نسخه بدلهایی که در تصحیح شاهنامه استفاده کردید بگویید؟

*هرکجا که برای ابیات نیاز به آوردن معادل از نسخه بدل بوده است ، بجای آوردن نسخه بدلهادر پایان کتاب ، نسخه بدلها در پایین صفحه معرفی و مقایسه شده اند. این برخلاف کارهایی است که نسخه بدلهارا در پایان کتاب معرفی می کنند.

البته این کار برای خوانندگان عادی شاهنامه فرقی نمی کند، چون آنها به متن علاقه دارند . اما آنها که روی متن شاهنامه کار می کنند نیاز به نسخه بدل دارند ، اگر این نسخه بدلها نباشد و یا در پایان کتاب باشد مشکل ایجاد می کند . امیدوارم این تصحیح بتواند یک منبع خوب برای پژوهش و تحقیق علاقه مندان قرار بگیرد.

متاسفانه عده ای از مخاطبان در برخورد اول با دیدن نسخه بدل ها در کتابهای تصحیح شده هوس تصحیح آن اثر به سرشان می زند و بدون تحقیق در مورد نسخه بدل به آن استناد می کنند و اثر را تصحیح می نمایند که این کارعلمی نیست.

تصحیح کار راحت و آسانی نیست و نیاز به تحقیق ، مطالعه و دقت دارد .برای تصحیح یک اثر باید نیازها را نیز در نظر گرفت. اکنون درایران خیلی ها فکرمی کنند باید بروند دنبال تصحیح شاهنامه ،که این درست نیست. ما کتابهای زیادی در ادبیات فارسی داریم که باید تصحیح شود.

من از سال 1348 تصحیح شاهنامه را آغاز کرده ام و بدون آن که کار دیگری انجام داده باشم ، هم اکنون بعد از34 سال تازه 5 دفتر از8 دفتری را که قراراست تصحیح و منتشر شود منتشر کرده ام . اما در این مدت بسیاری از دوستان چندین بار شاهنامه را بایک تصحیح کامل منتشر کرده اند . این نشان از سرسری گرفتن تصحیح و غیر علمی بودن آن است . چگونه می شود اثری مانند شاهنامه را در یک یا دوسال تصحیح و منتشر کرد .

- آیا گروه یا نهاد خاصی برای انجام این کار شما را یاری کرده است ؟

* حمایت از این نوع کارها خرج زیادی دارد و در ایران کمتر نهادی در این کارها سرمایه گذاری می کند . در این کار تنها دونفر از من حمایت کردند ، اول خودم از خودم حمایت کردم و تمام پولی را که توسط تدریس در دانشگاه و کلاسهای درسی بدست آوردم خرج این کار کردم . حمایت کننده دوم "میراث ایران " در کشور آمریکا بود که این اثررامنتشرکرد.

- فردوسی شاهنامه را نظم و عده ی نیز بر این اعتقاد هستند که شاهنامه یک منظومه است. حقیقت نیز این است که فردوسی سعی کرد آنچه در مورد سرزمین و ملت خویش می داند و می شنود به نظم بیان کند، از طرفی عده ی شاهنامه را شعر می دانند. با توجه به تقسیم بندی های تازه بین شعر و نظم نگاه شما به شاهنامه و هنر شعری در آن چگونه است؟

* تفاوت بین شعر و نظم درست است . اما این تعریف در ایران هیچ ارزشی ندارد . در ایران فکر می کنند شعر چیزی است که به احساسات دل شاعر بپردازد . بنابراین غزل حافظ شعر است ولی بوستان سعدی شعر نیست و باید آن را نظم دانست.اما این تعریف را هیچ کجای جهان نمی پذیرند . شاهنامه و بوستان از بهترین آثار شعری زبان فارسی هستند.متاسفانه این نوع نگاه به آثاری مانند شاهنامه و مانند آن در زبان فارسی بخاطر تعاریف نادرست و غلط از شعر است و باید گفت این تعاریف ازریشه و بن غلط است. فردوسی شاعری بزرگ و افتخار ایران و جهان است .

نباید به حرف کسانی که می خواهند با نگاه های غلط آثار بزرگ فارسی را زیر سئوال ببرند توجه کرد. من بازهم تاکید می کنم شاهنامه یک اثر بزرگ در عرصه شعر و افتخار ایران و جهان است.

- نظر شما به عنوان کسی که سالها در مورد شاهنامه و فردوسی تحقیق کرده اید در مورد ساخت مکانی فرهنگی در توس با عنوان«ایرانسرای فردوسی» و تاسیس محلی برای پژوهش در مورد شاهنامه دریکی از شهرهای ایران چیست ؟


* ساخت «ایرانسرای فردوسی » بسیار بسیار کار خوبی است که به همت دوستانی مانند شاعر خوب مرحوم فریدون مشیری، استاد زرین کوب و تعدادی دیگر آغاز شد و هم اکنون دوست عزیز دکتر " محمد علی اسلامی ندوشن" که از ابتدا در این کار شرکت داشته اند دنبال آن هستند و دوستان دیگری نیز ایشان را یاری می کنند. امیدورام این کار به انجام برسد .اما در مورد مرکزی که در آن به شاهنامه پژوهی پرداخته شود باید بگویم ، ما به چنین محلی نیاز داریم . البته در این محل نباید تنها به شاهنامه پرداخت بلکه بهتراست تمامی حماسه های ایرانی در آن مورد بررسی قرار بگیرد . ما ادبیات حماسی خوبی داریم. ادبیات حماسی ما مانند ادبیات غنایی و عرفانی مهم است و باید به آن توجه کرد .

- اگر حرف دیگری باشد می شنویم ؟

* برای شما و تمام دوستان که در عرصه ادبیات و فرهنگ فعالیت دارید آرزوی موفقیت می کنم .
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
آموزگاران ایران باستان باسوادتر بودن


ما 2500 سال از ايرانيان باستان عقب مانده ايم چرا كه آموزگاران ايران باستان از جايگاه والايي برخوردار و احترامشان واجب بود و خبرهاي امروزه نشان از نارضايتي اين قشر فرهنگي دارد بي آنكه كمتر كسي به خواسته هاي آنها توجه كند."
ناصر تكميل همايون استاد پژوهشكده مطالعات علوم انساني، درباره معلمان دوره ايران باستان مي گويد:« در گذشته مدرسان و آموزگاران همه از مغان بودند. پس از گسترش آموزش و پيدايش آموزگاران جديد، دگرگوني نويني در جامعه پديد آوردند و به مرور از منزلت والايي برخوردار شدند. به طوري كه با داشتن منصب پرورش روان، احترام آنان نسبت به پدر و مادر (پرورش‌دهندگان تن) فزوني مي‌يافت و زرتشت نيز به عنوان آموزگار انديشه راستي شناخته شد.»
آموزگار با واژه‌اي "ايثراپايي تي" (آذربد) كه معناي دانشمند (دانشبد) را در برداشت، ناميده مي‌شدند.
آنان متناسب با درسي كه تعليم مي‌دادند، نام ديگري نيز داشتند.
معلمان از ميان مردماني سالمند و خوش‌كردار، به دور از هواهاي مادي، قانع، صبور، پاكيزه و داراي قدرت پرورشي انتخاب مي‌شدند. آنان غالبا با فهم و فراست بودند و با شاگردان خود رابطه‌اي صميمي و مهربان داشتند. شاگردان نيز در محيط آزاد، با حفظ مقام ارجمند آموزگار، در سلامت كامل از حضور و راهنمايي‌هاي او بهره مي جستند. به طوري كه بعدها بازتاب آن در نوشته هاي مذهبي نيز آمده است.
آموزگاران، موظف به مطالعه بودند تا بتوانند به آرامي و تبحر تدريس كنند و اگر در اين كار كوتاهي مي‌كردند، گنه كار به شمار مي‌آمدند.
«اين زرتشت مقدس، كسي را معلم روحاني بخوان كه تمام شب مطالعه كند و از خردمندان درس بياموزد تا از تشويش خاطر فارغ شود.»
فرهنگيان در حقيقت راهنمايان شاگردان خود در همه زندگي بودند و احترام به خانواده و كشور و نيز هماهنگي با يكديگر را به شاگردان خود مي‌آموختند و ضمن بيان داستان‌هاي ملي و روايت‌هاي اخلاقي و شرح احوال بزرگان، كودكان را با ارزش‌هاي جامعه آشنا مي‌كردند.
 

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
863
لایک‌ها
58
پاسارگاد
مپرس‌ آتش‌ عشقت‌ چه‌ها به‌ جانم‌ كرد
شب‌ فراق‌ تو با شمع‌ همزبانم‌ كرد

صبا به‌ طره‌ی زلفت‌ خدا كند، نكند
هر آنچه‌ باد حوادث‌ به‌ آشيانم‌ كرد

چو دل‌ به‌ طره‌ی زلف‌ تو جا گزيد چه‌ شد
زمانه‌ كرد پريشان‌ و لامكانم‌ كرد

چنان‌ گران‌ شده‌ بار غمم‌ كه‌ دست‌ قضا
به‌سوی دخمه‌ی «كوروش‌» سبك‌ عنانم‌ كرد

غم‌ وطن‌ سر آرامگاه‌ كیخسرو
به‌سان‌ جغد به‌ ويرانه‌ نوحه‌خوانم‌ كرد

ز روزگار كنونی چو نااميد شدم‌
زمانه‌ عاشق‌ «ايران‌» باستانم‌ كرد

ز يار راه‌ حقيقت‌ به‌ سوی حق‌ جستم‌
به‌ يك‌ اشاره‌ی خود پيرو مغانم‌ كرد

به‌نفع‌ غير، بدی كرد بس‌ كه‌ با ما خويش
‌جفای خويش‌ ز بيگانه‌ بدگمانم‌ كرد

دريغ‌ و داد «سپنتا»، محيط‌ دون‌پرور
چو گنج‌، گوشه‌ی ويرانه‌ای نهانم‌ كرد
1. سراينده‌ اين‌ سروده‌ را در پاسارگاد و بر سر آرامگاه‌ كوروش‌ بزرگ‌ سروده‌ است‌.
عبدالحسين‌ سپنتا
 
بالا