Reza021
Registered User
اين تاپيكو زدم تا از خاطراته شيرين و يه زره تلخ دزدي:f34r: با هم حرف بزنيم البته اتفاقات خند دارشو بگيد ها:lol:و سوتيه دزدها:lol:
اول خودم:happy: آقا يه شب من تو حياط خونمون خواب بودم يه دفعه يه چيزه بزرگ و سياه از خونه ي همسايمون افتاد رو من:blink:
ترسيدم بلند شدم و دويدم تو خونه:lol: آقا دزده كه فكر كنم پاهاشم شكسته بود با پاي لنگش از در خونمون رفت بيرون:f34r:
همونجا ما هم رفتيم بيرون ديديم همسايه بغلي هم بيرونه:wacko: آخر داستان اين بوده كه آقاي نوري مرده همسايه بغليمون دزد رو ديده و با چوب محكم زده زيره پاش:lol:
و يارو افتاده تو خونه ي ما:lol: آخرشم دزد رو ميگيرن:f34r::lol:
اول خودم:happy: آقا يه شب من تو حياط خونمون خواب بودم يه دفعه يه چيزه بزرگ و سياه از خونه ي همسايمون افتاد رو من:blink:
ترسيدم بلند شدم و دويدم تو خونه:lol: آقا دزده كه فكر كنم پاهاشم شكسته بود با پاي لنگش از در خونمون رفت بيرون:f34r:
همونجا ما هم رفتيم بيرون ديديم همسايه بغلي هم بيرونه:wacko: آخر داستان اين بوده كه آقاي نوري مرده همسايه بغليمون دزد رو ديده و با چوب محكم زده زيره پاش:lol:
و يارو افتاده تو خونه ي ما:lol: آخرشم دزد رو ميگيرن:f34r::lol: