parnian_nice
Registered User
من یه بار دچار همین بختک شدم خیلی بد بود واقعا عذاب آور بود در واقع یه شکنجه روحی بود..نفسم تنگ شد احساس میکردم این دیگه نفسهای آخرمه. دستو پاهام قدرت حرکت نداشت هرچقدرم مادرمو با اینکه بیدار بود صداش میکردم اما اون صدامو نمیشنید خودم که احساس میکردم دارم فریاد میزنم اما اطرفیانم هیچ واکنشی نشون نمیدادن واقعا تمام تلاشم بی فایده بود.واقعا دردناک بود ولی شاید باورتون نشه تا با سختی گفتم بسم ا.. الرحمن الرحیم یه دفعه همی چی تموم شد به حالت عادی برگشتم . خدا شاهد راست میگم من آدم مذهبی نیستم اما وقتی یادم میاد چه جوری با این عبارت به آرامش رسیدم اشکم درمیاد.انگار تازه بیدار شد روحم. با اینکه یه 4 یا 5سالی از این قضیه میگذره هنوز جز به جز شو یادمه احساسش میکنم چون برام هنوز عجیبو دردناکه..
Last edited: