برگزیده های پرشین تولز

تا حالا روح از بدنتون خارج شده؟

Cleeev

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژانویه 2010
نوشته‌ها
1,267
لایک‌ها
794
محل سکونت
on the edge of a super-massive black-hole
[/B]


برات واقعا متاسفم.:eek:

خیلی از نظر عقلی در سطح پایین هستی.یه کم بزرگ شو وقت کردی.;)

ما اصولاً سخنانمان شوخیست و مقصود خاصی نداره...
TAEL_SmileyCenter_Misc%20(248).gif
 

yalda.h

Registered User
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
142
لایک‌ها
168
محل سکونت
:eek:
میگم شماره بختک و کسی نداره؟
یه چند مورد پسر ازاری براش سراغ دارم..میخوام اگه میتونه حال اونارو بگیره..
smile.gif
 

Cleeev

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژانویه 2010
نوشته‌ها
1,267
لایک‌ها
794
محل سکونت
on the edge of a super-massive black-hole
میگم شماره بختک و کسی نداره؟
یه چند مورد پسر ازاری براش سراغ دارم..میخوام اگه میتونه حال اونارو بگیره..
smile.gif

به اولین روحانی محل مراجعه کنید تا محل اختفای این عناصر خود فروخته رو بهتون بگن...

میگن جدیداً امکانات دولت الکترونیکم به ارمغان آوردن و سایت زدن واسه کسب درآمد...
 

yekarbar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 مارس 2010
نوشته‌ها
11
لایک‌ها
18
یه سری دوره دانشجویی وارد خوابگاه شدم دیدم یکی از این جک و جوونور ها معرکه راه انداخته و میگه من روحتون رو از تنتون خارج میکن و...
بعد ملت رو روی نوک انگشتان پا میشوند رو زمین و میگفت حدود 30 تا نفس عمیق بکشن بعد یه دفعه وایسن و دستاشون رو به صورت جمع شده بگیرن جلوی سینشون و بعد اون یارو از پشت بغلشون میکرد و تکون تکونشون میداد و اونا هم هر کدوم به یه حالتی از هوش میرفتن و بعد از چند ثانیه از خواب بیدار میشدن و ابراز شگفتی میکردن!
من و رفیقم هم فکر کردیم سر کاریه و از قبل هماهنگ کردن٬ اول رفیقم گفت زکی اگه مردی بیا روح منو بکش بیرون بینیم بابا٬ همین عملیات رو رو رفیق ما هم انجام داد و رفیق ما درست در لحظه ای که میخواست بیهوش بشه اومد یه چیزی بگه که اینقدر سریع بیهوش شد که تا وقتی که به هوش اومد داشت همینطور زوزه میکشید ( در لحظه شروع اون کلمه مونده بود! ) ما هم کر کر خنده و مسخره بازی٬ بعدش من گفتم این پیزوری بود اگه مردی بیا روح منو بکش بیرون
خلاصه همون عملیات مجددا انجام شد و من در حالی که داشتم میخندیدم و این ملت رو مسخره میکردم... یهو چشام رو باز کردم و دیدم همه با نگرانی بالا سرم هستن و یه نفس راحت کشیدن٬ گفتم چی شد؟ گفتن هر چی صدام کردن بلند نشدم و ترسیدن و خلاصه چند تا سیلی محکم بهم زدن تا بیدار شدم٬ رفیقمون میگفت کلی چیز میز تو خواب دیده ولی من هیچی ندیدم! کلا شبا هم که میخوابم خواب نمیبینم ( البته دانشمندون میگن که همه خواب میبینن ولی بعضی ها یادشون نمیمونه )
بعدها با یه دکتری در این مورد حرف زدم گفتش که کار بسیار خطرناکی کردید٬ با این کار برای چند لحظه خون به مغز آدم نمیرسه و آدم بیهوش میشه و اگر مدت نرسیدن خون به مغز کمی طولانی تر بشه ممکنه مغز صدمات جبران ناپذیری ببینه٬ خلاصه به روح و این مزخرفات هم هیچ ربطی نداره ( اون گرفتن رگ گردن و بیهوش شدن هم دقیقا مثل همینه٬ آقا نکنید این کارها رو... )
 

"Mohammad"

Registered User
تاریخ عضویت
2 جولای 2010
نوشته‌ها
1,319
لایک‌ها
116
محل سکونت
Tehran
من امروز صبح از خواب بیدار شدم ، دیدم یازم خوابم میاد...یه نگاهی به ساعت انداختم نمی دونم چی شد یه صدایی شبیه خش خش شنیدم بعد یه گزگزی از پاهام شروع شد و از بدنم جدا شدم ولی خیلی نزدیک به خودم بودم ...ترسیدم دور بشم از خودم. واقعا فکر کردم مردم. خیلی ترسیدم.واسه خودم فاتحه هم خوندم!!! شهادتین هم گفتم! بعد به حالت عادی برگشتم.
کسی تا حالا چنین تجربه ای داشته؟ و کسی می دونه دلیلش چیه؟

منم چند بار برای خودم فاتحه خوندم اما باز برگشتم :worried:
خیلی سخته ، وحشتناکه ، فکرشو بکن :blink:
 

behnam_roli

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2010
نوشته‌ها
0
لایک‌ها
0
من خودم تجربه خروج روح از بدنو نداشتم ولی بختک رو n بار تجربه کردم!

کلا اینجوریم 2-3 ماه یکبار یه شب بختک میفته به جونم!! ولی همون یه شب 7-8 بار این این بلا سرم میاد! یعنی تا صبح دهنم سرویسه! هی میخوابم نیم ساعت یه ساعت بعد جناب آقای بختک رو ملاقات میکنم دوباره میخوابم ...! یعنی تا صبح 7-8 بار میاد سراغم!
اوایلش خیلی سختم بود ولی الان دیگه با هم کنار اومدیم!جدیدا وقتی میاد دیگه زور نمیزنم چون میدونم یه 10-12 ثانیه بعد دست و پام آزاد میشه! فقط آروم سرمو میزارم رو بالش تا اون 10-12 ثانیه سپری بشه! یا تو اون 10-12 ثانیه دوباره خوابم میبره یا دست و پام آزاد میشه... که یه غلطی میزنم دو مرتبه میخوابم!!
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
پری جان من همه چیز راجع به روح و این چیزا رو قبول دارم جز این که می گه خواب کشندست ...
به 2 دلیل :
1- تا حالا ندیدم کسی این جوری بمیره مگر پیرمرد پیرزنی که مریض بدحال باشن
2- آخوندا این حرفو می زنن

تو دبستان همش تو مدرسه معلمامون این حرفو می زدن ! مخصوصا معلم قرآن ! اعصاب منو به هم میریختن ! شبها نمی تونستم بخوابم ! می ترسیدم بخوابم بمیرم ! و....
من کلا با خواب مشکل داشتم و دارم حالا اینا می اومدن اینا رو هم می گفتن منم گوسفند بودم باور می کردم ! :دی

خوب اگه این حوریه یکی باید این جوری شده باشه دیگه ...

از بچه ها کسی از فامیلاشون بوده که تو خواب بمیره ؟!
آقا جان بی دلیل که کسی نمیمیره ! آپنه یک بیماری هست . به اخوندا هم ربطی نداره دلایل علمی پزشکی داره...
مثل همه بیماری های دیگه ...
افراد مبتلا به آپنه درشب قدرت نفس کشیدن غیر ارادی رو ندارن دقیقا علل این بیماری مشخص نیس ولی اغلب به بیماری های ژنتیکی ربط میدن !
در بیماری آپنه شبها فرد هر چند لحظه یک بار باید بیدار بشه و بتونه ارادی نفس بکشه ولی این بیداری هاش رو خودش هم یادش نمیاد و مدام این کار تا صبح صورت میگیره که در طول روز فرد خسته و خواب الود ه هست دایما ...چون خواب منظمی نداشته ...

و اگر احیانا این فرد قرص خواب آور بخوره و یا الکل یا به حدی خسته باشه که بیدار نشه توی خواب برای تنفس کارش تمومه ...
چون نمیتونه بیدار بشه و نفس بکشه
این بیماری وجود داره اما نادر هست ...

برای اطلاعات بیشتر و دقیقتر کلیک کنید خطر مرگ با آپنه
و در قدیم بیشتر بود الان من نشنیدم ولی به گفته پدر بزرگم یکی از فامیلامون همینطوری مرده ...
 
Last edited:

لاتاری

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 آگوست 2010
نوشته‌ها
85
لایک‌ها
20
من بعد از چندین سال که تو کار رو ح و اینده بینی و اینا بودم هنوز هم بعد این همه سال بین وجود داشتن یا نداشتن خدا و اخرت در شک هستم

-------------------

اولین تجربه من دیدن صحنه هایی از اینده بود که بعد چند وقت یا حتی به چند ماه هم میرسید دقیقا مثل اون صحنه ها برام تکرار میشد و ازترس تا چند وقتی تو خودم بودم و در موردش فکر میکردم و بعضی اوقات که مدت زمان دیدن اینده با زمان بوجود اومدنش به هم نزدیک میشد من چنان ناراحت میشدم و میترسیدم که گریم میگرفت

بزرگتر که شدم ارزو داشتم که ببینم دنیای دیگه ای وجود داره یا نه

خلاصه یه بار با روش هایی که میدونستم روحم رو فرستادم

اینجا توضیح نمیدم چی شد و چی دیدم به دلایلی

------------------------------------------------------------

چند سالیه که با بی اعتقاد بودن خودم همه چی رو نهی میکنم تا دیگه درگیر اون ماجرا ها نشم و به زندگی عادی برگردم

----------------------------------------------------------

موضوع بختک رو نمیدونم اما یه بار احساس کردم دزد اومده خونمون تو حیاط بود

من هرکاری کردم بدنم تکون نمیخورد و فلج شده بودم

میخواستم داد بزنم و حد اقل بقیه رو خبر کنم
اما نمیتونستم تکون بخورم
هر کاری کردم حتی دهنم تکون نمیخورد
و تو همون حالت دوباره خوابیدم


صبح بلند شیدم دزد محترم حیاط رو جارو کرده !


-----------------------------------------------------


در مورد پرواز روح هم چند باری انجام دادم اما خیلی سخته و وقت زیادی رو ادم باید بزاره

بین حالت واقعی و توهم هست نمیدونم واقعیه یا توهم و اینکه روح وجود داره یا نه

نظر شخصی من بعد این همه سال اینه که روح وجود نداره !!!

سعی هم نکنید با روحتون برید خونه همسایه رو دید بزنید - اخرش یکی میفهمه میرینه تو روحتون !


با احترام / حجت
 

salhasalha

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2009
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
این که تو خواب بمیری یه چرت و پرتیه که آخوندا می گن ! :دی
من که تا حالا ندیدم کسی بخوابه بمیره !!

اگه شما ندیدی معنیش این نیست که اعضای هیچ خونواده ای صبح پا نشدند و نرفتند عزیزشون رو از خواب بیدار کنند و دیدند رفته
 

meysam77

Registered User
تاریخ عضویت
9 نوامبر 2008
نوشته‌ها
357
لایک‌ها
7
آقا جان بی دلیل که کسی نمیمیره ! آپنه یک بیماری هست . به اخوندا هم ربطی نداره دلایل علمی پزشکی داره...
مثل همه بیماری های دیگه ...
افراد مبتلا به آپنه درشب قدرت نفس کشیدن غیر ارادی رو ندارن دقیقا علل این بیماری مشخص نیس ولی اغلب به بیماری های ژنتیکی ربط میدن !
در بیماری آپنه شبها فرد هر چند لحظه یک بار باید بیدار بشه و بتونه ارادی نفس بکشه ولی این بیداری هاش رو خودش هم یادش نمیاد و مدام این کار تا صبح صورت میگیره که در طول روز فرد خسته و خواب الود ه هست دایما ...چون خواب منظمی نداشته ...

و اگر احیانا این فرد قرص خواب آور بخوره و یا الکل یا به حدی خسته باشه که بیدار نشه توی خواب برای تنفس کارش تمومه ...
چون نمیتونه بیدار بشه و نفس بکشه
این بیماری وجود داره اما نادر هست ...

برای اطلاعات بیشتر و دقیقتر کلیک کنید خطر مرگ با آپنه
و در قدیم بیشتر بود الان من نشنیدم ولی به گفته پدر بزرگم یکی از فامیلامون همینطوری مرده ...


من به کل مطلب ( آپنه ) کاری ندارم ... اما این سایت راسخون مشکوک می زنه ( از لحاظ امنیتی !)


با تشکر ( منظور فایلهایی هست که موقع بازدید به کامپیوتر می ده ، البته اطمینان نسبت به نیات فایلهای مذکور کامل ندارم )
 

brainsore

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2008
نوشته‌ها
5,886
لایک‌ها
3,189
محل سکونت
دور
پارسا دیشب بختکو فرستادم سراغت. نیومد پیشت؟
 

meysam77

Registered User
تاریخ عضویت
9 نوامبر 2008
نوشته‌ها
357
لایک‌ها
7
اولین تجربه من دیدن صحنه هایی از اینده بود که بعد چند وقت یا حتی به چند ماه هم میرسید دقیقا مثل اون صحنه ها برام تکرار میشد و ازترس تا چند وقتی تو خودم بودم و در موردش فکر میکردم و بعضی اوقات که مدت زمان دیدن اینده با زمان بوجود اومدنش به هم نزدیک میشد من چنان ناراحت میشدم و میترسیدم که گریم میگرفت




-----------------------------------------------------



با احترام / حجت

این نوعی اختلال مغزیه کوتاه مدت هست ...که در آن فرد ابتدا اطلاعات را در قسمت مخصوص " تکرار" ثبت می کند و فرد احساس تکراری بودنش را می کند !


مغز در ابتدا اطلاعات را در قسمت جدید ها دریافت می کند و سپس آنها را به قسمت گذشته منتقل می کند .... اگر همان ابتدا در قسمت گذشته ثبت شود شما احساس می کنید که قبلا دیده اید در حالی که ندیده اید !


با تشکر ( معمولا هم فرد این حس را هم زمان با تکرار شدنش دارد .... نه مثلا 1 ساعت قبلش ....زیرا در واقع تکراری در کار نبوده ، و چون فرد منبعی برای آن پیدا نمی کند آن را به خواب نسبت می دهد !)
 

salhasalha

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2009
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
جالبه ....


آخه من قبلا ها خیلی برام پیش میومد ، .... مثلا بیدار می شدم ولی نمی تونستم جاییم رو جز پلکام تکون بدم .....بعدن به زحمت و زور تلاش می کردم سرم رو این ور اون ور کنم تا یه دفعه بدنم فعال می شد !


بعدش که دیگه مذهبی نیستم برام پیش نیمده اصلا !... الآن سالهاست ،


در هر حال فکر کنم این جریان با ضعف نخائی و مسائل جن سی رابطه داشته باشد ...با فشار های عصبی هم موافقم ...چون همون وقت که دیگه مذهبی نیستم مصادف شده بود با یه روی داد تلخ که بعدش گفتم نیست بالاتر از سیاهی رنگ .....و کلا دیگه چیزی به اون صورت ناراحت یا عصبیم نمی کنه مثل سابق


جالبه بی اعتقادی به دین شده پز آدمهایی که فکر می کنند روشنفکرند...اینکه شما دچار بختک نمی شید بی مذهبی نیست همون آرامشیه که گفتید : " یه روی داد تلخ که بعدش گفتم نیست بالاتر از سیاهی رنگ .....و کلا دیگه چیزی به اون صورت ناراحت یا عصبیم نمی کنه مثل سابق "
 

salhasalha

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2009
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
من به کل مطلب ( آپنه ) کاری ندارم ... اما این سایت راسخون مشکوک می زنه ( از لحاظ امنیتی !)


با تشکر ( منظور فایلهایی هست که موقع بازدید به کامپیوتر می ده ، البته اطمینان نسبت به نیات فایلهای مذکور کامل ندارم )

آقا میثم خیلی باحالی!!!
اولش گفتی چرت و پرته مردن توی خواب و ایادی آخوندها در کاره!
بعد که جناب پری دلیل علمی آوردند گفتی کاری بهش نداری!
بعد گیر دادی به اون سایت...
 

mohandes_milad

Registered User
تاریخ عضویت
23 می 2005
نوشته‌ها
947
لایک‌ها
34
سن
35
كل اين چهار صفحه رو خط به خط خوندم
به اين حالت برونفكني ميگن ، نه فلج خوابه نه آپنه خواب و نه بختك
برونفكني كالبداختري به زبان ساده يعني جدا كردن روح از بدن حالتي بين خواب و بيداري (پرواز روح)
 

meysam77

Registered User
تاریخ عضویت
9 نوامبر 2008
نوشته‌ها
357
لایک‌ها
7
آقا میثم خیلی باحالی!!!
اولش گفتی چرت و پرته مردن توی خواب و ایادی آخوندها در کاره!
بعد که جناب پری دلیل علمی آوردند گفتی کاری بهش نداری!
بعد گیر دادی به اون سایت...

با حالی از خودتونه قربان .....


میشه لطفا این چیزایی که به من نسبت دادید رو نقل قولش رو ارائه دهید ؟ ( مردن تو خواب و ایادی آخوندا )


با تشکر ( اون جریان مذهب هم آوردم با این مضمون که دلیل نمیشه و برعکسشم میشه ارائه کرد )
 

tanhai

Registered User
تاریخ عضویت
18 می 2009
نوشته‌ها
456
لایک‌ها
16
ساخت سريال خروج روح از بدن توسط صدا و سيما

سریال سفری دیگرِ : محصول مشترک صداوسیمای ایران و شبکه فارسی‌۱ با نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بازی محمدرضا شریفی‌نیا در نقش حاجي سالوادور.

خلاصه داستان: مرحوم پدرو که مردی خداشناس و عارف و نوازنده دوتار است،‌ از دنیا می‌رود. در جایی دیگر شخصی به نام حاج‌سالوادور که نقش وی را محمدرضا شریفی‌نیا بازی می‌کند، به رحمت خدا می‌رود. روح پدرو در جسم حاج‌سالوادور حلول می‌کند. حاج‌سالوادور به خانه پدرو می‌آید و به عنوان راننده کار می‌کند. او می‌داند که مرحوم پدرو بدهی و دین زیادی به گردن داشته و نماز و روزه فراوانی بدهکار است. لذا با کوشش مرد روحانی کلیسای محل به نام «پدر جاکوبو» سعی می‌کند تا بدهی‌ها را بپردازد. در این رهگذر بانو ایزابل، خاله وی به نام روبه‌کا و دخترخاله ایزابل که دوشیزه‌ای به نام والریاست، شیفته شخصیت معنوی حاج‌سالوادور می‌شوند و از وی برای رتق و فتق امور روزمره زندگی و نیز سلوک معنوی‌شان کمک می‌گیرند.
:lol: :lol: :lol:

astral3.jpg
 

Parsa-Undead

مدیر باز نشسته
تاریخ عضویت
5 مارس 2009
نوشته‌ها
3,765
لایک‌ها
1,121
محل سکونت
Tehran
اگه شما ندیدی معنیش این نیست که اعضای هیچ خونواده ای صبح پا نشدند و نرفتند عزیزشون رو از خواب بیدار کنند و دیدند رفته

اولا دلیل شخصی بود
دوما من نوشتم اگه کسی دیده بیاد بگه هنوز کسی نگفته پس فقط من نیستم که ندیدم :eek:

پارسا دیشب بختکو فرستادم سراغت. نیومد پیشت؟

:eek:
نه نیمد ! آخه دیشب یلدا کارم داشت روحمو فرستاده بودم پیش اون ... احتمالا اومده دیده نیستم خیت شده
laugh2.gif
 
بالا