اتفاقا از نظر من فرضیه عالم ذر و همینطور تناسخ مکاتب شرقی با استفاده از این مورد اثبات شدنی نیست
عالم ذر که یک بحث ازلی است که اگر فرض کنیم به آن شکل تناسخیش منظور است، اصلا بسیاری از مکانها وجود نداشته اند که بخواهد ما یادمان بیاید
بحث تناسخ مکاتب شرقی هم باز از این طریق قطعا اثبات نمی شود.
چون اولا هیچ چیز مشخص و قابل ثبتی وجود ندارد که حالا ما بخوایم فرضیه به این مهمی رو باهاش اثبات کنیم
ثانیا این آشناپنداری ها صرفا باید در مورد مکانی باشد که حتما قبل از تولد شما وجود داشته باشد تا در دوره زندگی قبلی آن را دیده باشید
مواردی که علمی تر و منطقی تر است:
1- ساده ترین مورد و در عین حال عجیبترین دستگاه بدن چشم ماست که به عقیده برخی هر چیزی که می بینیم، ذخیره می شود. البته با کمک شبکه عصبی و بعد هم مغز
حالا امروز که عصر ارتباطات است و اینترنت و فیلم و سریال و مجله و روزنامه و ... باعث می شود ما روزانه صدها مکان را ببینیم که شاید بشناسیم یا نشناسیم
اما فرض کنیم این وسائل ارتباطی نیست. ما خیلی مسیرها و مکانها ممکنه بریم که اصلا به اطراف خود دقت نکنیم. ممکن است از خیابانی رد شویم و در حالیکه آن را می بینیم، اصلا ندانیم در کدام خیابان هستیم و هیچ خاطره ای از آن نداشته باشیم اما تصاویر آن در حافظه ما ثبت می شود
یا ممکن است در مدرسه یا خیابان یا مجلس عروسی و ... افرادی را ببینیم که نشناسیم. هیچ خاطره ای از آنها نداریم. ولی تصویر آنها ذخیره شده
و وقتی بعدا نیاز می شود که با آن مکان و شخص یک ارتباطی داشته باشیم، به نظرمان خیلی آشنا می آید
شاید تنها اشکالی که به مورد اول میشود گرفت اینست که ممکن است اصلا فرد یا مکان ما در کشوری بوده که هیچگاه ما به آنجا نرفته باشیم. البته هر آشناپنداری قابل قبول نیست. شاید برخی موارد فقط شباهت باشد
آشناپنداری واقعی آنجاست که یک مورد خاص از آن مکان یا شخص بدانید که امکان تکرار آن نزدیک به صفر باشد (مثلا می دانید که ساختمان نمایی قدیمی دارد ولی درون آن بازسازی و مثلا با رنگ سبز نقاشی شده)
2- برخی معتقد به این هستند که مثلا در زمانهایی مثل خوابیدن، روح انسان کمی از جسم و ماده فاصله گرفته و به مکانهای مختلف می رود و با افراد مختلف دیدار میکند
الزاما نیاز نیست زمان حال باشد
بسیاری خوابهایی دیده اند که قطعا و بدون کوچکترین تفاوتی، بعدا رخ داده...
برخی موارد کاملا استعاری بوده ولی از روی همان استعاره ها هم توانستند آینده را پیش بینی کنند
آشنا شدن با مکانها و اشخاص درخواب در مقابل دیدن آینده، امر کوچکی است
البته از یک دید میتونیم نظریه 2 رو هم در راستای همون نظریه 1 بدونیم با این تفاوت که از دو چشم متفاوت استفاده شده
اشکال مهمی نمیشه به نظریه دوم برای آشنا پنداری گرفت جز اینکه نحوه ذخیره سازی آنها در مغز ناشناخته است
3- بحث دنیاهای موازی خیلی پیچیده و ناشناخته است و صحبت از آنها در حالیکه حتی یک مورد هم ندیدیم، کمی غیر منطقیست
برخی می گویند دنیای موازی مثل سریال فرینچ، یک دنیای شبیه ماست که ممکن است در برخی تصمیمات با ما تفاوت داشته باشند(اینکه خیلی راحت با علم احتمال رد می شود)
اما برخی دنیای موازی را دنیایی محیط بر دنیای ما می دانند که خوب شاید تا حدودی قابل قبول باشد ولی اینکه چگونه به آنها برویم، خود می شود یک داستان دیگر
4- یک نظریه دیگر هم می تواند بحث بسیار جالب DNA باشد. یک چیزی شبیه همون تناسخ است که اشکالات همان بر این هم وارد است
دکتر جروم لوژن ثابت کرده است که حجم اطلاعاتي که مي توان بر روي يک رشته از DNA انسان ذخيره کرد با هزار کتاب به طور متوسط 500 صفحه يي برابري مي کند.
کافی است مقداری از حافظه پدر و مادر بر روی DNA آنها باشد و در نهایت به فرزند منتقل شود......
به هر حال می تواند همه اینها باشد یا یکی از اینها یا هیچکدام