برگزیده های پرشین تولز

تا حالا شده نسبت به تمام شادیها و غمها بی تفاوت بشین

pooya007

Registered User
تاریخ عضویت
29 جولای 2005
نوشته‌ها
3,832
لایک‌ها
13
محل سکونت
آخر خط
ای بابا عشق چیه؟!!!....این روزها بی معنی ترین و غیر واقعی ترین کلمه ای که میشنوم همینه!!!...
دقیقا" ........// عشق کیلو چنده ؟!!
292.gif
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
جاش تو دل منه به هيچكس هم نميفروشمش
لوث شده اين كلمه بس كه هر ناكسي استفاده كرده(يه وقت كسي به خودش نگيره)منم حبسش كردم تو سينه ام
رو ديوار كلاسمون نوشته عشق مانند تپه ايست كه هر الاغي از ان بالا ميرود و هر خوكي اجازه تفسير ان را به خود ميدهد
 

setareh*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
4 جولای 2007
نوشته‌ها
26
لایک‌ها
2
جاش تو دل منه به هيچكس هم نميفروشمش
لوث شده اين كلمه بس كه هر ناكسي استفاده كرده(يه وقت كسي به خودش نگيره)منم حبسش كردم تو سينه ام
رو ديوار كلاسمون نوشته عشق مانند تپه ايست كه هر الاغي از ان بالا ميرود و هر خوكي اجازه تفسير ان را به خود ميدهد

کاملا تایید میشه امیر علی:دی
 

'golsa

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2008
نوشته‌ها
74
لایک‌ها
7
سن
38
محل سکونت
tehran.yusef abad
بهه حالا همه ضد عشق شدن چه خبره؟

چی کرده زندگی باهاتون که اینقدر شاکین؟

عشق هست فقط باید یادتون باشه هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد
 

NEONAZ

Registered User
تاریخ عضویت
17 ژانویه 2007
نوشته‌ها
873
لایک‌ها
8
سن
35
محل سکونت
Tehran
اول به من بگو عشق را کجا میفروشند تا بهت بگم کیلویی چنده!


به خدا هست . فقط کمیابه. چون خوب خوباش رو انبار کردن! بگرد هست. کیلویی هم نمیدون. دونه ای هست! :D:cool:


بچه ها یکی از عواملی که نسبت به همچی افسرده میشن بعضی ها همین شکست های عقشی هستا!:lol::wacko:

خب ولی یکسری از عوامل هم مثل زیادی تکرار شدن افراد، کارها و ... هست. انقدر که حالا اون که بی تفاوت شدیم نسبت به شادی ها و غم ها هیچ; زمان هم اینگار نه انگار که گذشت! اه ییهو 2 ساعت عین برق از جلو ذهنمون گذشت!:blink:

ولی به نظر من راه درمانش میتونه یه مسافرت تک و تنها به یه جایی باشه که از هر چی تکنولوژی و شهره به دوره و یه خورد زمان که بشینیم فک کنیم فکر میکنم موثر باشه تا حد زیادی. البته این نظر منه.
 

hossein_asp

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
31 مارس 2005
نوشته‌ها
639
لایک‌ها
0
سن
39
محل سکونت
جایی که خدا نباشد
سلام دوستان

این تاپیک رو زدم به خاطر این که خودم همچین حسی رو دارم!!!...جدید هم نیست!!!...اینکه نسبت به خبر های خوش خیلی خوشحال نمیشم و در مقابل خبر های بد هم خیلی ناراحت نمیشم!!!...شما هم همچین حسی رو داشتین؟!!!

به نظرم میاد چیزی توی این دنیا نیست که منو خوشحال کنه ...کلا دیگه با هیچی حال نمیکنم!!!...نمیدونم واسه چی؟!!!

یه ذره از این حستو به منم بدی ممنون میشم آخه سه شب پیش ساعت 2 نصف شب داشتم فکر می کردم تو دنیا الان چند نفر گشنه خوابیدن.
با این آواترت معلومه چه موسیقی گوش میکنی برا همونه گمون کنم یه کم چیز میز مذهبی گوش کن.
 

orginalfilm

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
27 آگوست 2006
نوشته‌ها
2,451
لایک‌ها
1,527
سن
43
محل سکونت
زير يه سقف
اول بگم :
عشق کیلو چند ... با همین کلمه خودتون رو بدبخت میکنین /// اولاش که هیچی نمی فهمی میگن طرف عاشق ... بعدش که چشمات باز شد میفهمی .... عاشق نبودی ... دوران خریت رو گذروندی . عشق سیخی چند؟

بعله ... بعضی مواقع اونقدر غرق افکار خودت هستی که هر اتفاقی میاغته برای تو بی معنیه .... انگار از دنیا جدا هستی.
 

انسانه خوب

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 ژانویه 2008
نوشته‌ها
297
لایک‌ها
3
اول بگم :
عشق کیلو چند ... با همین کلمه خودتون رو بدبخت میکنین /// اولاش که هیچی نمی فهمی میگن طرف عاشق ... بعدش که چشمات باز شد میفهمی .... عاشق نبودی ... دوران خریت رو گذروندی . عشق سیخی چند؟

بعله ... بعضی مواقع اونقدر غرق افکار خودت هستی که هر اتفاقی میاغته برای تو بی معنیه .... انگار از دنیا جدا هستی.
اوی اورجینال آواتاررو چیکار کردی؟ بده به من میخوام بذارمش خودم. انده کرکره خندس
 

Wiseman

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
29 ژوئن 2007
نوشته‌ها
3,676
لایک‌ها
138
سن
36
محل سکونت
Meet Me in St. Louis
ولی به نظر من راه درمانش میتونه یه مسافرت تک و تنها به یه جایی باشه که از هر چی تکنولوژی و شهره به دوره و یه خورد زمان که بشینیم فک کنیم فکر میکنم موثر باشه تا حد زیادی. البته این نظر منه.

نظرتون کاملا محترم و صحیحه
/
نئوناز جان من شرمندم واسه اون جریان که هنوز نتونستم کاری برات انجام بدم
doh.gif
 

cyb3rninja666

کاربر فعال درآمد اینترنتی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 دسامبر 2005
نوشته‌ها
1,172
لایک‌ها
13
محل سکونت
Planet Earth!
اقا هرچی عادت داشتی رو ول کن ، هر چی که تا اخرین لحظه انجام می دادی :D
منم طرفای اگوست اینطوری بدم و حتی بدتر ،
ولی خوب از اگوست همه چیزامو عوض کردم - حتی با قدیمی ترین دوستام هم قطع رابطه کردم ( به جاش ادمای جدید ) - ورزش تعطیل، **** غذایی رو عوض کردم ( حتی 2 هفته گیاه خوار ، اونم مدل بودایی ها شدم ) :cool:
چیزایی که بدم میومد رو انجام دادم و کارای جدیدتر و خفن تر به قولی ( ولی از مدل دیگه ، مثلا اون موقع اکشن بودم ، برا این مدت هیپی شدیم ... ! تو این مایه ها .... )

بعد از اخرای نوامبر ، دوباره %90 زندگی رو برگردوندم حالت قبلی ، و الان خیلی بیشتر از قبل حال میکنم

یه خونه تکونی بده :lol::lol:
 

Wiseman

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
29 ژوئن 2007
نوشته‌ها
3,676
لایک‌ها
138
سن
36
محل سکونت
Meet Me in St. Louis
اول بگم :
عشق کیلو چند ... با همین کلمه خودتون رو بدبخت میکنین /// اولاش که هیچی نمی فهمی میگن طرف عاشق ... بعدش که چشمات باز شد میفهمی .... عاشق نبودی ... دوران خریت رو گذروندی . عشق سیخی چند؟

بعله ... بعضی مواقع اونقدر غرق افکار خودت هستی که هر اتفاقی میاغته برای تو بی معنیه .... انگار از دنیا جدا هستی.

ببخشید بنده اینجا یه آف تاپیک بزنم یا اجازه صاب تاپیک !:)
شما سیبیلتون فابریکه ؟
اگر نه با چی میزنین که طرح فابریک مونده ؟:blink:


اوی اورجینال آواتاررو چیکار کردی؟ بده به من میخوام بذارمش خودم. انده کرکره خندس

بیخیال شو دیگه !:D
 

pooya007

Registered User
تاریخ عضویت
29 جولای 2005
نوشته‌ها
3,832
لایک‌ها
13
محل سکونت
آخر خط
اول بگم :
عشق کیلو چند ... با همین کلمه خودتون رو بدبخت میکنین /// اولاش که هیچی نمی فهمی میگن طرف عاشق ... بعدش که چشمات باز شد میفهمی .... عاشق نبودی ... دوران خریت رو گذروندی . عشق سیخی چند؟

بعله ... بعضی مواقع اونقدر غرق افکار خودت هستی که هر اتفاقی میاغته برای تو بی معنیه .... انگار از دنیا جدا هستی.
چه متفکر!!!
292.gif


اگه تو حرف زدنات یه اپسیلون هم به حفظ ادب و احترام دقت کنی ، میشی نظریه پرداز
292.gif
65.gif
 

cyb3rninja666

کاربر فعال درآمد اینترنتی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 دسامبر 2005
نوشته‌ها
1,172
لایک‌ها
13
محل سکونت
Planet Earth!
ای اقا باز گیر دادید به این بنده خدا بی خیال شید :lol:
( به موضوع تاپیک توجه کنید .... :lol::lol: )

پ.ن : مخلصیم پویا خان
 

X2X

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 ژانویه 2008
نوشته‌ها
38
لایک‌ها
0
محل سکونت
اونور دنیا
نوشته ای از @li View Post
سلام دوستان

این تاپیک رو زدم به خاطر این که خودم همچین حسی رو دارم!!!...جدید هم نیست!!!...اینکه نسبت به خبر های خوش خیلی خوشحال نمیشم و در مقابل خبر های بد هم خیلی ناراحت نمیشم!!!...شما هم همچین حسی رو داشتین؟!!!

به نظرم میاد چیزی توی این دنیا نیست که منو خوشحال کنه ...کلا دیگه با هیچی حال نمیکنم!!!...نمیدونم واسه چی؟
این حالتت نشان از بزرگ منشیت داره :cool:
هرچقدر سن میره بالاتر این حالت بیشتر میشه ! تا زمانی که دیگه دل از دنیا کنده میشه و عجل میاد سراغش!(البته دور از جون شما )
رو ديوار كلاسمون نوشته عشق مانند تپه ايست كه هر الاغي از ان بالا ميرود و هر خوكي اجازه تفسير ان را به خود ميدهد
جمله بالا 2 قصمت داره که هر جفتش توهین آمیزه! اون کسی که این را نوشته کسی برای خودش نداشته و در عین حال خواسته عشق را بزرگتر و مهمتر از اونی که بهش ارزش داده میشه جلوه بده ! طرف از اینهایی بوده که از یک نفر خوشش اومده بعد رفته نظرش را راجع به عشق ازش پرسیده طرف اصلا حسابش نکرده و ضایش کرده(آخی حیوونی :( )
امیر علی برو زیر اون جمله بنویس ارزش تو بالاتر از این هاست که بخواهی عشق را گدایی کنی
 

@li

کاربر فعال موبایل
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 جولای 2006
نوشته‌ها
3,997
لایک‌ها
90
سن
39
محل سکونت
GRAVEYARD
منم سالهای متمادی میباشد که همچین احساسی دارم، دیگه بهش عادت کردم قبلنا خیلی اذیت میشدم احساس پوچی و از اینجور چیزا بهم دست میداد الان دیگه عادی شده یعنی فکر میکنم شدم آدم آهنی یا مرده متحرک
121115-clear34.gif
البته اینی که من میگم با احساس پوچی فرق میکنه!!!...من به هیچ عنوان احساس پوچی نمیکنم!!!!

بنده از اون لحاظش گفتم !:cool::rolleyes:

گرفتم چی میگی اون که بحثی جدا هست!!!....نام عشق رو بر اون نمیشه گذاشت!!!!

بهه حالا همه ضد عشق شدن چه خبره؟

چی کرده زندگی باهاتون که اینقدر شاکین؟

عشق هست فقط باید یادتون باشه هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد

فکر میکنم تفسیر شما هم از عشق همونیه که امیر گفت!!!!

به خدا هست . فقط کمیابه. چون خوب خوباش رو انبار کردن! بگرد هست. کیلویی هم نمیدون. دونه ای هست! :D:cool:


بچه ها یکی از عواملی که نسبت به همچی افسرده میشن بعضی ها همین شکست های عقشی هستا!:lol::wacko:

خب ولی یکسری از عوامل هم مثل زیادی تکرار شدن افراد، کارها و ... هست. انقدر که حالا اون که بی تفاوت شدیم نسبت به شادی ها و غم ها هیچ; زمان هم اینگار نه انگار که گذشت! اه ییهو 2 ساعت عین برق از جلو ذهنمون گذشت!:blink:

ولی به نظر من راه درمانش میتونه یه مسافرت تک و تنها به یه جایی باشه که از هر چی تکنولوژی و شهره به دوره و یه خورد زمان که بشینیم فک کنیم فکر میکنم موثر باشه تا حد زیادی. البته این نظر منه.

با شما موافقم ...بودنش که هست ولی اونقدر کمیاب هست که قابل اغماضه!!!....

نمیدونم چرا هر وقت این بحث رو شروع میکنم به افسردگی ربطش میدن!!!....شکست عشقی هم در صورتی که عشقی وجود داشته (که نداشته) ...معنا پیدا میکنه...به هر حال من این مسئله رو به عنوان مشکل مطرح نکردم که شما راهکار پیشنهاد میکنید.... به عنوان یک حس مطرح کردم!!!

یه ذره از این حستو به منم بدی ممنون میشم آخه سه شب پیش ساعت 2 نصف شب داشتم فکر می کردم تو دنیا الان چند نفر گشنه خوابیدن.
با این آواترت معلومه چه موسیقی گوش میکنی برا همونه گمون کنم یه کم چیز میز مذهبی گوش کن.

باز بحث ربط دادن متال به دین مطرح شد!!!(با لیریکهای بلک متال مخالفم)...باید به عرضتون برسونم که بنده در مسائل اعتقادی بسیار مقید میباشم ...نماز و روزه هم به جا میارم(البته ادعایی هم ندارم)!!!....شما نمیدونی چند بار به حال آدامس فروش در دانشگاه یا اونایی که جایی رو به جز کنار خیابون واسه زندگی و خوابیدن ندارن گریه کردم!!!...این چیزا گفتنش درست نیست ولی لازم دونستم برای روشن کردن شما خدمتتون عرض کنم!!!...البته شاید ایراد از منه که این مسائل رو جزء خبر های بد طبقه بندی نمیکنم!!!

اقا هرچی عادت داشتی رو ول کن ، هر چی که تا اخرین لحظه انجام می دادی :D
منم طرفای اگوست اینطوری بدم و حتی بدتر ،
ولی خوب از اگوست همه چیزامو عوض کردم - حتی با قدیمی ترین دوستام هم قطع رابطه کردم ( به جاش ادمای جدید ) - ورزش تعطیل، **** غذایی رو عوض کردم ( حتی 2 هفته گیاه خوار ، اونم مدل بودایی ها شدم ) :cool:
چیزایی که بدم میومد رو انجام دادم و کارای جدیدتر و خفن تر به قولی ( ولی از مدل دیگه ، مثلا اون موقع اکشن بودم ، برا این مدت هیپی شدیم ... ! تو این مایه ها .... )

بعد از اخرای نوامبر ، دوباره %90 زندگی رو برگردوندم حالت قبلی ، و الان خیلی بیشتر از قبل حال میکنم

یه خونه تکونی بده :lol::lol:

فکر نمیکنم این حس (حداقل در من) ناشی از یکنواختی باشه!!!!

! تا زمانی که دیگه دل از دنیا کنده میشه و عجل میاد سراغش!(البته دور از جون شما )

این حس تقریبا یه چیزی تو مایه های همینه که شما فرمودین!!!....چرا دور از جون؟!!!...بالاخره همه یک روز چه زود چه دیر میریم!!!!
 

Banned_Bananas

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 آگوست 2006
نوشته‌ها
607
لایک‌ها
0
محل سکونت
PersianTools & LosAngeles
شاید باور نکنید که منم تا چند روز پیش همین مشکلاتی که شما گفتید رو داشتم و دلیلش رو هم براتون توضیح میدم. این حالت وقتی به وجود میاد که شما مهمترین هدف زندگیتون رو فراموش می کنید یعنی همون چیزی که تا گذشتۀ نزدیک همیشه بهش عشق می ورزیدید (این هر چیزی میتونه باشه و برای افراد مختلف نوعش متفاوت هست).

از اون بدتر این هست که شما مجبور بشید اون موردی که گفتم براتون خیلی مهم بوده و نقش حیاتی و کلیدی در زندگیتون داشته رو بنا به هر دلیلی در یک معادله و شرایط نابرابر و نا عادلانه از دست بدید و این شهامت رو هم در وجودتون نداشته باشید (یا اینکه به خاطر ضعف ایجاد شده توانش رو در خودتون احساس نکنید) که حاضر باشید به هر قیمتی که شده (حتّی زندگی خودتون) اون چیزی رو که از دست دادید رو دوباره به دست بیارید.

اوّل باید خوب فکر کنید و حرفی رو که زدم رو در مورد خودتون جای بدید، بعدش بگردید و اون چیزی رو که از دست دادید رو با تلاش دوباره به دست بیارید، این بار با تمام وجودتون براش مبارزه کنید و حتّی برای از دست دادن تمام زندگیتون در این راه آمادگی داشته باشید و دیگه نگذارید شرایطی به وجود بیاد که دوباره مهمترین ارزشتون رو از دست بدید یا پایمالش کنید.

این نظر من هست، خودم دارم اجراش میکنم و فعلاً به آرامش نسبی رسیدم چون میدونم راهی که این بار دارم میرم درست هست، به هیچ وجه دیگه عقب نشینی نخواهم کرد. به همین دلیل خود به خود داره بهم در این مسیر کمک میشه، تا چند وقت پیش اونقدر زندگیم متشنّج شده بود که نمی تونستم درست بخوابم، وجدانم شده بود مثل یک آدم دیگه که درونم زندگی میکرد و اینقدر تلاش کرد تا بالاخره بیدارم کرد.

الان به آرامش نسبی رسیدم. گرچه میدونم راهی طولانی در پیش دارم و مسیر هم بسیار دشوار هست ولی تا پیروزی با تمام وجود خواهم جنگید به هر قیمتی در هر شرایطی.​
 

cyb3rninja666

کاربر فعال درآمد اینترنتی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 دسامبر 2005
نوشته‌ها
1,172
لایک‌ها
13
محل سکونت
Planet Earth!
مال منم ناشی از یک نواختی نبود ، چون من به شدت از یک نواختی متتنفر بودم ....
 
بالا