دقیقا" ........// عشق کیلو چنده ؟!!ای بابا عشق چیه؟!!!....این روزها بی معنی ترین و غیر واقعی ترین کلمه ای که میشنوم همینه!!!...
دقیقا" ........// عشق کیلو چنده ؟!!ای بابا عشق چیه؟!!!....این روزها بی معنی ترین و غیر واقعی ترین کلمه ای که میشنوم همینه!!!...
دقیقا" ........// عشق کیلو چنده ؟!!
جاش تو دل منه به هيچكس هم نميفروشمش
لوث شده اين كلمه بس كه هر ناكسي استفاده كرده(يه وقت كسي به خودش نگيره)منم حبسش كردم تو سينه ام
رو ديوار كلاسمون نوشته عشق مانند تپه ايست كه هر الاغي از ان بالا ميرود و هر خوكي اجازه تفسير ان را به خود ميدهد
اول به من بگو عشق را کجا میفروشند تا بهت بگم کیلویی چنده!
سلام دوستان
این تاپیک رو زدم به خاطر این که خودم همچین حسی رو دارم!!!...جدید هم نیست!!!...اینکه نسبت به خبر های خوش خیلی خوشحال نمیشم و در مقابل خبر های بد هم خیلی ناراحت نمیشم!!!...شما هم همچین حسی رو داشتین؟!!!
به نظرم میاد چیزی توی این دنیا نیست که منو خوشحال کنه ...کلا دیگه با هیچی حال نمیکنم!!!...نمیدونم واسه چی؟!!!
ای بابا عشق چیه؟!!!....این روزها بی معنی ترین و غیر واقعی ترین کلمه ای که میشنوم همینه!!!...
اوی اورجینال آواتاررو چیکار کردی؟ بده به من میخوام بذارمش خودم. انده کرکره خندساول بگم :
عشق کیلو چند ... با همین کلمه خودتون رو بدبخت میکنین /// اولاش که هیچی نمی فهمی میگن طرف عاشق ... بعدش که چشمات باز شد میفهمی .... عاشق نبودی ... دوران خریت رو گذروندی . عشق سیخی چند؟
بعله ... بعضی مواقع اونقدر غرق افکار خودت هستی که هر اتفاقی میاغته برای تو بی معنیه .... انگار از دنیا جدا هستی.
ولی به نظر من راه درمانش میتونه یه مسافرت تک و تنها به یه جایی باشه که از هر چی تکنولوژی و شهره به دوره و یه خورد زمان که بشینیم فک کنیم فکر میکنم موثر باشه تا حد زیادی. البته این نظر منه.
اول بگم :
عشق کیلو چند ... با همین کلمه خودتون رو بدبخت میکنین /// اولاش که هیچی نمی فهمی میگن طرف عاشق ... بعدش که چشمات باز شد میفهمی .... عاشق نبودی ... دوران خریت رو گذروندی . عشق سیخی چند؟
بعله ... بعضی مواقع اونقدر غرق افکار خودت هستی که هر اتفاقی میاغته برای تو بی معنیه .... انگار از دنیا جدا هستی.
اوی اورجینال آواتاررو چیکار کردی؟ بده به من میخوام بذارمش خودم. انده کرکره خندس
چه متفکر!!!اول بگم :
عشق کیلو چند ... با همین کلمه خودتون رو بدبخت میکنین /// اولاش که هیچی نمی فهمی میگن طرف عاشق ... بعدش که چشمات باز شد میفهمی .... عاشق نبودی ... دوران خریت رو گذروندی . عشق سیخی چند؟
بعله ... بعضی مواقع اونقدر غرق افکار خودت هستی که هر اتفاقی میاغته برای تو بی معنیه .... انگار از دنیا جدا هستی.
این حالتت نشان از بزرگ منشیت دارهنوشته ای از @li View Post
سلام دوستان
این تاپیک رو زدم به خاطر این که خودم همچین حسی رو دارم!!!...جدید هم نیست!!!...اینکه نسبت به خبر های خوش خیلی خوشحال نمیشم و در مقابل خبر های بد هم خیلی ناراحت نمیشم!!!...شما هم همچین حسی رو داشتین؟!!!
به نظرم میاد چیزی توی این دنیا نیست که منو خوشحال کنه ...کلا دیگه با هیچی حال نمیکنم!!!...نمیدونم واسه چی؟
جمله بالا 2 قصمت داره که هر جفتش توهین آمیزه! اون کسی که این را نوشته کسی برای خودش نداشته و در عین حال خواسته عشق را بزرگتر و مهمتر از اونی که بهش ارزش داده میشه جلوه بده ! طرف از اینهایی بوده که از یک نفر خوشش اومده بعد رفته نظرش را راجع به عشق ازش پرسیده طرف اصلا حسابش نکرده و ضایش کرده(آخی حیوونی )رو ديوار كلاسمون نوشته عشق مانند تپه ايست كه هر الاغي از ان بالا ميرود و هر خوكي اجازه تفسير ان را به خود ميدهد
البته اینی که من میگم با احساس پوچی فرق میکنه!!!...من به هیچ عنوان احساس پوچی نمیکنم!!!!منم سالهای متمادی میباشد که همچین احساسی دارم، دیگه بهش عادت کردم قبلنا خیلی اذیت میشدم احساس پوچی و از اینجور چیزا بهم دست میداد الان دیگه عادی شده یعنی فکر میکنم شدم آدم آهنی یا مرده متحرک
بنده از اون لحاظش گفتم !
بهه حالا همه ضد عشق شدن چه خبره؟
چی کرده زندگی باهاتون که اینقدر شاکین؟
عشق هست فقط باید یادتون باشه هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد
به خدا هست . فقط کمیابه. چون خوب خوباش رو انبار کردن! بگرد هست. کیلویی هم نمیدون. دونه ای هست!
بچه ها یکی از عواملی که نسبت به همچی افسرده میشن بعضی ها همین شکست های عقشی هستا!:lol::wacko:
خب ولی یکسری از عوامل هم مثل زیادی تکرار شدن افراد، کارها و ... هست. انقدر که حالا اون که بی تفاوت شدیم نسبت به شادی ها و غم ها هیچ; زمان هم اینگار نه انگار که گذشت! اه ییهو 2 ساعت عین برق از جلو ذهنمون گذشت!:blink:
ولی به نظر من راه درمانش میتونه یه مسافرت تک و تنها به یه جایی باشه که از هر چی تکنولوژی و شهره به دوره و یه خورد زمان که بشینیم فک کنیم فکر میکنم موثر باشه تا حد زیادی. البته این نظر منه.
یه ذره از این حستو به منم بدی ممنون میشم آخه سه شب پیش ساعت 2 نصف شب داشتم فکر می کردم تو دنیا الان چند نفر گشنه خوابیدن.
با این آواترت معلومه چه موسیقی گوش میکنی برا همونه گمون کنم یه کم چیز میز مذهبی گوش کن.
اقا هرچی عادت داشتی رو ول کن ، هر چی که تا اخرین لحظه انجام می دادی
منم طرفای اگوست اینطوری بدم و حتی بدتر ،
ولی خوب از اگوست همه چیزامو عوض کردم - حتی با قدیمی ترین دوستام هم قطع رابطه کردم ( به جاش ادمای جدید ) - ورزش تعطیل، **** غذایی رو عوض کردم ( حتی 2 هفته گیاه خوار ، اونم مدل بودایی ها شدم )
چیزایی که بدم میومد رو انجام دادم و کارای جدیدتر و خفن تر به قولی ( ولی از مدل دیگه ، مثلا اون موقع اکشن بودم ، برا این مدت هیپی شدیم ... ! تو این مایه ها .... )
بعد از اخرای نوامبر ، دوباره %90 زندگی رو برگردوندم حالت قبلی ، و الان خیلی بیشتر از قبل حال میکنم
یه خونه تکونی بده :lol::lol:
! تا زمانی که دیگه دل از دنیا کنده میشه و عجل میاد سراغش!(البته دور از جون شما )