تصویر زنان در رادیو و تلویزیون ایران کاملاً کلیشه ایست و به برداشت سنتی از "جایگاه زن در اجتماع" برمی گردد
در برنامه های معمول سرگرم کننده از قبیل سریال های آبکی و سایر سریال های تلویزیونی، زنان تقریبا همیشه بیشتر نقش های منفعل، دست دوم و کمکی را دارند. برداشت کلی اینست که نقش اصلی زنان فراهم آوردن محیطی راحت و اطمینان بخش برای شوهران و فرزندان است تا آنها بتوانند رشد و نمو و پیشرفت کنند.
غالباً زنان در نقش زن خانه دار یا دختری که منتظر است تا خواستگاری رضایت والدینشان را پیش از ازدواج بدست آورد ظاهر می شوند. بدین ترتیب، بنظر نمی رسد زنان هرگز عنان سرنوشت خود را بدست گیرند. وظیفه آنان صبوری، مهربانی، عطوفت و پذیرفتن این است که تصمیماتی که دیگران برایشان می گیرند بهترین صلاح آنان و یا بهتر از هر تصمیمی است که آنان خود ممکن بود بگیرند.
دقیقا معلوم نیست که تا چه حد این نقش های کلیشه ای بر اساس دستورالعمل های پخش که نویسندگان اجازه تخطی از آنها را ندارند نوشته می شوند و تا چه حد منعکس کننده پیش پندارهای خود نویسندگان است. تمام ایستگاه های رادیویی و کانال های تلویزیونی ایران تحت نظر سازمان دولتی واحدی اداره می شوند که رئیس آن مستقیماً توسط **** کشور، آیت الله علی ***** ای، که در ساخت قدرت ارشدتر از رئیس جمهور است منصوب می شود.
بنابراین خط مشی کلی رادیو و تلویزیون ایران بشدت کنترل شده و در دستان سنتی ترین، محافظه کارترین و متعصب ترین بخش مردم است. به راحتی می توان پذیرفت که این مسئله سیاست استخدامی این سازمان و همینطور برنامه ها و فیلمنامه هایی را که برای پخش پذیرفته می شوند تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، در بیشتر موارد، تهیه کنندگان برنامه ها ممکن است همان پیش پندارهای مقامات این سازمان را داشته باشند و احتمال بسیار کمی دارد که بحث های پشت پرده ای در باره نوع نقش زنان وجود داشته باشد، زیرا همه دست اندرکاران – از جمله زنان - به همان سیاق تصویر کلیشه ای زنان را تأیید مى كنند.
نمونه ای از یک برنامه تلویزیونی سرگرم کننده ممکن است این تصویر کلیشه ای را بخوبی نشان دهد: قسمت ابتدایی برنامه های خانواده کانال ١ که بعدازظهرها پخش می شود و شامل مسابقه آشپزی خنده داری هم هست. دو مسابقه دهنده، زن بودند و باید دستورات تهیه غذا را ظرف مدت کوتاه و تعیین شده ای بسرعت اجرا می کردند.
مسابقه دهندگان بسیار خوش خلق و برنامه تماشایی بود، ولی نکته جالب از جهت تصویر مذکر/مؤنث این بود که هر دو آشپزی که دستورات پخت را به دو مسابقه دهنده زن می دادند و داوری که پشت میزی نشسته و منتظر زن ها بود تا غذایی را که شتابزده تهیه کرده بودند برایش ببرند همگی مرد بودند.
از آنجایی که رئیس سازمان رادیو و تلویزیون ایران توسط شخص اول مملکت (آیت الله ***** ای، که عملا رئیس حکومت و ارشدتر از رئیس جمهور منتخب است) منصوب می شود، هشت سال ریاست جمهوری محمد خاتمی - رئیس جمهور قبلی – هم عملاً تأثیری بر این سازمان از حیث نحوه تصویر زن نداشت.
گرچه حزب اصلاح طلب عمده، یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی، به ***** برادر محمد خاتمی - رضا خاتمی - زنان را در شورای مرکزی خود شرکت داده، آنان سبک زندگی بسیار متفاوتی از تصویر کلیشه ای ارائه شده در سریال های آبکی ایرانی دارند و با وجود این که در مجلس دوره قبل، نمایندگان اصلاح طلب زن و مردی حضور داشتند که مخالف تصویر کلیشه ای ارائه شده از زن در رادیو و تلویزیون ایران بودند، این اصلاح طلبان هرگز اجازه نیافتند دیدگاه های خود را از طریق رادیو و تلویزیون بیان نمایند و این سازمان راه خود را ادامه داد چنانکه گویی "عصر اصلاحات" هرگز اتفاق نیفتاده بود.
هر چند باید افزود که، محمد خاتمی، رئیس جمهور قبلی، خود در انتصاب زنان خیلی کمتر از حد انتظار بی پروا بود. تنها مقام ارشد زن در دولت خاتمی، معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهور در امور محیط زیست، بود.
نقطه مقابل تصویر سنتی از زن ایرانی در تلویزیون، تصویری است که زنان در برنامه های خبری زنده از خود به نمایش می گذارند. هر چند که زنان هرگز گویندگان اصلی برنامه های خبری عمده تلویزیون نیستند، ولی حضور عمده ای در بیشتر برنامه های خبری تلویزیونی دارند، هم در مقام گوینده خبر (غالباً اخبار خارجی و یا مجری بخش هایی از برنامه خبر) و هم در مقام گزارشگر، و می توانند در برنامه های خبری عمده رادیو گوینده اصلی هم باشند.
زنان در این نقش بسیار حرفه ای و با اعتماد بنفس ظاهر می شوند. اما این واقعیت که تقریبا همه مقامات ایرانی مرد هستند بدین معنی است که حتی وقتی یک خبرنگار زن گزارشی را برای برنامه خبر ارسال می کند، عملا تمام مقاماتی که وی با آنها صحبت می کند مرد هستند. گزارشگران زن همچنین در قیاس با گزارشگران مرد در اقليت ناچیزی هستند، بطوری که وقتی مثلا در برنامه خبر تصویری از خروج رئیس جمهور از ساختمانی که توسط گزارشگران محاصره شده و از وی سؤال می کنند می بینیم، گزارشگران شامل دهها مرد و تنها یک یا دو زن هستند.
برنامه های زنده همچنین امکان می دهند زنان تصویر محکم تری از خود در قیاس با آنچه در رادیو و تلویزیون وجود دارد ارائه کنند. مثلا در یک برنامه زنده ، یک مجری مرد با خانمی که پزشک زنان بود در باره زندگی و حرفه او مصاحبه می کرد. مجری مرد کاملا بنده نوازانه با او برخورد می کرد و با خانم دکتر طوری صحبت می کرد که انگار یک بچه مدرسه ای است که امتحانات خود را خوب داده است. ولی این خانم آنچنان قدرت بیان و هوش بالایی داشت که، بدون پرخاشگری یا برخورد تهاجمی با مجری مرد، تصویر کاملا متفاوتی از خود در قیاس با آنچه که مجری مرد ممکن بود در ذهن داشته باشد ارائه داد.
در قسمتی از برنامه، مجری گفت: "شما باید خیلی خوشحال باشید که شوهرتان قبول کرده شغلی داشته باشید." خانم دکتر جواب داد که چیزی نبوده که شوهرش بخواهد "بپذیرد" چون او هنوز هم همه کارهای منزل و مراقبت از بچه ها و همینطور کار تمام وقتش را انجام می دهد. وقتی مجری گفت: "مادرتان باید خیلی به شما افتخار کند"، خانم دکتر گفت: "بله، مادرم به من افتخار می کند، ولی می داند که زنان در بسیاری مشاغل بسیار توانا و موفق هستند، از جمله زنان روستایی که کشاورزی می کنند و نان سفره های ما را تأمین می کنند".
در کل، این خانم دکتر نه تنها از این فرصت برای از بین بردن تصویر "بچه مدرسه ای" در مورد خود استفاده کرد بلکه برای اظهار نظر مثبت در باره کل زنان و سهم بسیار مهم آنان در اجتماع بهره برد.
زنان ایرانی کارگردان فیلم (و برخی کارگردانان مرد) هم با انتخاب زنان به عنوان شخصیت های اصلی فیلم خود کارهایی ارائه کرده اند تا تصویر منفعل و سنتی از زن ایرانی را از بین ببرند. این شخصیت های زن غالبا یا تنها نان آور خانواده هستند و یا علاوه بر عهده داری مسئولیت حمایت از خانواده به مفهوم سنتی کلمه، بنحو قابل ملاحظه ای به درآمد خانواده کمک می کنند.
همچنین در این فیلم ها موارد زیادی وجود دارد که کارگردانان توجه را به این واقعیت که زنان ایرانی، چه بخواهند چه نخواهند، طبق قانون مجبور به رعایت "حجاب" (پوشش اسلامی برای زنان) هستند جلب می کنند، و این که طبق قانون کارگردانان فیلم اجازه ندارند زنان را بدون حجاب، حتی وقتی صحنه ای را بازی می کنند که داخل خانه شان اتفاق می افتد و یا حتی وقتی خوابیده اند یا در رختخواب دراز کشیده اند، نشان دهند.
مثلاً، رخشان بنی اعتماد در یکی از فیلم های خود این تصاویر را دارد: خانمی که شخصیت اصلی است و حوله بر سر دارد تا نشان دهد که تازه دوش گرفته ولی مجاز نیست بدون روسری نشان داده شود؛ همین خانم گوشواره هایی را که پسرش به عنوان هدیه روز تولد به او داده امتحان می کند ولی این کار او را نمی توان دید چون حجاب وی آنها را پوشانده است (پسرش از گوشواره ها، که عملاً غیر قابل رؤیت هستند، تعریف می کند)؛ همین خانم از سر کار به خانه برمی گردد ولی درست در همان لحظه ای که می خواهد حجابش را بر دارد از جلوی دوربین کنار می رود.
عباس کیا رستمی فیلمی دارد ("ده") که در آن زنی ناگهان روسری خود را در لحظه ای هیجانی برمی دارد فقط برای اینکه نشان دهد که سرش را تراشیده است. (این فیلم هرگز در ایران به نمایش درنیامد چون کیا رستمی نپذیرفت صحنه هایی را که مورد تأئید سانسورچیان نبود حذف کند.)
گرچه تلاش های این کارگردانان قابل تحسین است، ولی فیلم ها آشکارا مخاطبان کمتری نسبت به رادیو و تلویزیون کشور دارند که بیشتر اوقات در حال موعظه دگراندیشان هستند. همین نکته در مورد معدود روزنامه های اصلاح طلب باقیمانده هم صادق است. از گرفتار خودسانسوری بودن از ترس ممنوع شدن گذشته، این روزنامه ها در قیاس با رادیو و تلویزیون کشور مخاطبان بسیار قلیلی دارند و خوانندگان آنها عمدتا عبارتند از کسانی که قبلا از مشکل تبعیض علیه زنان مطلعند.
در غیاب نظرسنجی ها و مطالعات جامعه شناختی، سنجش اینکه تصویر ارائه شده از زنان در رادیو و تلویزیون ایران تا چه اندازه به جا انداختن کلیشه سنتی در مورد زنان کمک می کند دشوار است.
ممکن است تا جائی که تصویر ارائه شده از سوی رادیو و تلویزیون با تصویر زنانی که مردم در زندگی خود می بینند و تجربه می کنند مطابقت نکند، این کار به شکاف دولت - ملت کمک کند و یا مردم را به سوی كانال های تلویزیونی ماهواره ای سوق دهد. (تماشای كانال های ماهواره ای و داشتن بشقاب ماهواره در ایران ممنوع است ولی این ممنوعیت خیلی مؤثر نیست.)
اگر از جهت مثبت بتوان حدس زد که بیشتر زنان ایرانی مراقبند تا تحت تأثیر تصویر کلیشه ای که رادیو و تلویزیون در مورد آنها ارائه می کند قرار نگیرند، از جهت منفی می توان گفت که رادیو و تلویزیون تلاش کمی برای اعتلای تصویری قوی و پویا در مورد زنان ایرانی بخرج می دهد.
در برنامه های معمول سرگرم کننده از قبیل سریال های آبکی و سایر سریال های تلویزیونی، زنان تقریبا همیشه بیشتر نقش های منفعل، دست دوم و کمکی را دارند. برداشت کلی اینست که نقش اصلی زنان فراهم آوردن محیطی راحت و اطمینان بخش برای شوهران و فرزندان است تا آنها بتوانند رشد و نمو و پیشرفت کنند.
غالباً زنان در نقش زن خانه دار یا دختری که منتظر است تا خواستگاری رضایت والدینشان را پیش از ازدواج بدست آورد ظاهر می شوند. بدین ترتیب، بنظر نمی رسد زنان هرگز عنان سرنوشت خود را بدست گیرند. وظیفه آنان صبوری، مهربانی، عطوفت و پذیرفتن این است که تصمیماتی که دیگران برایشان می گیرند بهترین صلاح آنان و یا بهتر از هر تصمیمی است که آنان خود ممکن بود بگیرند.
دقیقا معلوم نیست که تا چه حد این نقش های کلیشه ای بر اساس دستورالعمل های پخش که نویسندگان اجازه تخطی از آنها را ندارند نوشته می شوند و تا چه حد منعکس کننده پیش پندارهای خود نویسندگان است. تمام ایستگاه های رادیویی و کانال های تلویزیونی ایران تحت نظر سازمان دولتی واحدی اداره می شوند که رئیس آن مستقیماً توسط **** کشور، آیت الله علی ***** ای، که در ساخت قدرت ارشدتر از رئیس جمهور است منصوب می شود.
بنابراین خط مشی کلی رادیو و تلویزیون ایران بشدت کنترل شده و در دستان سنتی ترین، محافظه کارترین و متعصب ترین بخش مردم است. به راحتی می توان پذیرفت که این مسئله سیاست استخدامی این سازمان و همینطور برنامه ها و فیلمنامه هایی را که برای پخش پذیرفته می شوند تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، در بیشتر موارد، تهیه کنندگان برنامه ها ممکن است همان پیش پندارهای مقامات این سازمان را داشته باشند و احتمال بسیار کمی دارد که بحث های پشت پرده ای در باره نوع نقش زنان وجود داشته باشد، زیرا همه دست اندرکاران – از جمله زنان - به همان سیاق تصویر کلیشه ای زنان را تأیید مى كنند.
نمونه ای از یک برنامه تلویزیونی سرگرم کننده ممکن است این تصویر کلیشه ای را بخوبی نشان دهد: قسمت ابتدایی برنامه های خانواده کانال ١ که بعدازظهرها پخش می شود و شامل مسابقه آشپزی خنده داری هم هست. دو مسابقه دهنده، زن بودند و باید دستورات تهیه غذا را ظرف مدت کوتاه و تعیین شده ای بسرعت اجرا می کردند.
مسابقه دهندگان بسیار خوش خلق و برنامه تماشایی بود، ولی نکته جالب از جهت تصویر مذکر/مؤنث این بود که هر دو آشپزی که دستورات پخت را به دو مسابقه دهنده زن می دادند و داوری که پشت میزی نشسته و منتظر زن ها بود تا غذایی را که شتابزده تهیه کرده بودند برایش ببرند همگی مرد بودند.
از آنجایی که رئیس سازمان رادیو و تلویزیون ایران توسط شخص اول مملکت (آیت الله ***** ای، که عملا رئیس حکومت و ارشدتر از رئیس جمهور منتخب است) منصوب می شود، هشت سال ریاست جمهوری محمد خاتمی - رئیس جمهور قبلی – هم عملاً تأثیری بر این سازمان از حیث نحوه تصویر زن نداشت.
گرچه حزب اصلاح طلب عمده، یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی، به ***** برادر محمد خاتمی - رضا خاتمی - زنان را در شورای مرکزی خود شرکت داده، آنان سبک زندگی بسیار متفاوتی از تصویر کلیشه ای ارائه شده در سریال های آبکی ایرانی دارند و با وجود این که در مجلس دوره قبل، نمایندگان اصلاح طلب زن و مردی حضور داشتند که مخالف تصویر کلیشه ای ارائه شده از زن در رادیو و تلویزیون ایران بودند، این اصلاح طلبان هرگز اجازه نیافتند دیدگاه های خود را از طریق رادیو و تلویزیون بیان نمایند و این سازمان راه خود را ادامه داد چنانکه گویی "عصر اصلاحات" هرگز اتفاق نیفتاده بود.
هر چند باید افزود که، محمد خاتمی، رئیس جمهور قبلی، خود در انتصاب زنان خیلی کمتر از حد انتظار بی پروا بود. تنها مقام ارشد زن در دولت خاتمی، معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهور در امور محیط زیست، بود.
نقطه مقابل تصویر سنتی از زن ایرانی در تلویزیون، تصویری است که زنان در برنامه های خبری زنده از خود به نمایش می گذارند. هر چند که زنان هرگز گویندگان اصلی برنامه های خبری عمده تلویزیون نیستند، ولی حضور عمده ای در بیشتر برنامه های خبری تلویزیونی دارند، هم در مقام گوینده خبر (غالباً اخبار خارجی و یا مجری بخش هایی از برنامه خبر) و هم در مقام گزارشگر، و می توانند در برنامه های خبری عمده رادیو گوینده اصلی هم باشند.
زنان در این نقش بسیار حرفه ای و با اعتماد بنفس ظاهر می شوند. اما این واقعیت که تقریبا همه مقامات ایرانی مرد هستند بدین معنی است که حتی وقتی یک خبرنگار زن گزارشی را برای برنامه خبر ارسال می کند، عملا تمام مقاماتی که وی با آنها صحبت می کند مرد هستند. گزارشگران زن همچنین در قیاس با گزارشگران مرد در اقليت ناچیزی هستند، بطوری که وقتی مثلا در برنامه خبر تصویری از خروج رئیس جمهور از ساختمانی که توسط گزارشگران محاصره شده و از وی سؤال می کنند می بینیم، گزارشگران شامل دهها مرد و تنها یک یا دو زن هستند.
برنامه های زنده همچنین امکان می دهند زنان تصویر محکم تری از خود در قیاس با آنچه در رادیو و تلویزیون وجود دارد ارائه کنند. مثلا در یک برنامه زنده ، یک مجری مرد با خانمی که پزشک زنان بود در باره زندگی و حرفه او مصاحبه می کرد. مجری مرد کاملا بنده نوازانه با او برخورد می کرد و با خانم دکتر طوری صحبت می کرد که انگار یک بچه مدرسه ای است که امتحانات خود را خوب داده است. ولی این خانم آنچنان قدرت بیان و هوش بالایی داشت که، بدون پرخاشگری یا برخورد تهاجمی با مجری مرد، تصویر کاملا متفاوتی از خود در قیاس با آنچه که مجری مرد ممکن بود در ذهن داشته باشد ارائه داد.
در قسمتی از برنامه، مجری گفت: "شما باید خیلی خوشحال باشید که شوهرتان قبول کرده شغلی داشته باشید." خانم دکتر جواب داد که چیزی نبوده که شوهرش بخواهد "بپذیرد" چون او هنوز هم همه کارهای منزل و مراقبت از بچه ها و همینطور کار تمام وقتش را انجام می دهد. وقتی مجری گفت: "مادرتان باید خیلی به شما افتخار کند"، خانم دکتر گفت: "بله، مادرم به من افتخار می کند، ولی می داند که زنان در بسیاری مشاغل بسیار توانا و موفق هستند، از جمله زنان روستایی که کشاورزی می کنند و نان سفره های ما را تأمین می کنند".
در کل، این خانم دکتر نه تنها از این فرصت برای از بین بردن تصویر "بچه مدرسه ای" در مورد خود استفاده کرد بلکه برای اظهار نظر مثبت در باره کل زنان و سهم بسیار مهم آنان در اجتماع بهره برد.
زنان ایرانی کارگردان فیلم (و برخی کارگردانان مرد) هم با انتخاب زنان به عنوان شخصیت های اصلی فیلم خود کارهایی ارائه کرده اند تا تصویر منفعل و سنتی از زن ایرانی را از بین ببرند. این شخصیت های زن غالبا یا تنها نان آور خانواده هستند و یا علاوه بر عهده داری مسئولیت حمایت از خانواده به مفهوم سنتی کلمه، بنحو قابل ملاحظه ای به درآمد خانواده کمک می کنند.
همچنین در این فیلم ها موارد زیادی وجود دارد که کارگردانان توجه را به این واقعیت که زنان ایرانی، چه بخواهند چه نخواهند، طبق قانون مجبور به رعایت "حجاب" (پوشش اسلامی برای زنان) هستند جلب می کنند، و این که طبق قانون کارگردانان فیلم اجازه ندارند زنان را بدون حجاب، حتی وقتی صحنه ای را بازی می کنند که داخل خانه شان اتفاق می افتد و یا حتی وقتی خوابیده اند یا در رختخواب دراز کشیده اند، نشان دهند.
مثلاً، رخشان بنی اعتماد در یکی از فیلم های خود این تصاویر را دارد: خانمی که شخصیت اصلی است و حوله بر سر دارد تا نشان دهد که تازه دوش گرفته ولی مجاز نیست بدون روسری نشان داده شود؛ همین خانم گوشواره هایی را که پسرش به عنوان هدیه روز تولد به او داده امتحان می کند ولی این کار او را نمی توان دید چون حجاب وی آنها را پوشانده است (پسرش از گوشواره ها، که عملاً غیر قابل رؤیت هستند، تعریف می کند)؛ همین خانم از سر کار به خانه برمی گردد ولی درست در همان لحظه ای که می خواهد حجابش را بر دارد از جلوی دوربین کنار می رود.
عباس کیا رستمی فیلمی دارد ("ده") که در آن زنی ناگهان روسری خود را در لحظه ای هیجانی برمی دارد فقط برای اینکه نشان دهد که سرش را تراشیده است. (این فیلم هرگز در ایران به نمایش درنیامد چون کیا رستمی نپذیرفت صحنه هایی را که مورد تأئید سانسورچیان نبود حذف کند.)
گرچه تلاش های این کارگردانان قابل تحسین است، ولی فیلم ها آشکارا مخاطبان کمتری نسبت به رادیو و تلویزیون کشور دارند که بیشتر اوقات در حال موعظه دگراندیشان هستند. همین نکته در مورد معدود روزنامه های اصلاح طلب باقیمانده هم صادق است. از گرفتار خودسانسوری بودن از ترس ممنوع شدن گذشته، این روزنامه ها در قیاس با رادیو و تلویزیون کشور مخاطبان بسیار قلیلی دارند و خوانندگان آنها عمدتا عبارتند از کسانی که قبلا از مشکل تبعیض علیه زنان مطلعند.
در غیاب نظرسنجی ها و مطالعات جامعه شناختی، سنجش اینکه تصویر ارائه شده از زنان در رادیو و تلویزیون ایران تا چه اندازه به جا انداختن کلیشه سنتی در مورد زنان کمک می کند دشوار است.
ممکن است تا جائی که تصویر ارائه شده از سوی رادیو و تلویزیون با تصویر زنانی که مردم در زندگی خود می بینند و تجربه می کنند مطابقت نکند، این کار به شکاف دولت - ملت کمک کند و یا مردم را به سوی كانال های تلویزیونی ماهواره ای سوق دهد. (تماشای كانال های ماهواره ای و داشتن بشقاب ماهواره در ایران ممنوع است ولی این ممنوعیت خیلی مؤثر نیست.)
اگر از جهت مثبت بتوان حدس زد که بیشتر زنان ایرانی مراقبند تا تحت تأثیر تصویر کلیشه ای که رادیو و تلویزیون در مورد آنها ارائه می کند قرار نگیرند، از جهت منفی می توان گفت که رادیو و تلویزیون تلاش کمی برای اعتلای تصویری قوی و پویا در مورد زنان ایرانی بخرج می دهد.