برگزیده های پرشین تولز

jahansite95

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2016
نوشته‌ها
79
لایک‌ها
5
این جمله گفته بازیگر سرشناس و معروفی است.رویا نونهالی بازیگر مطرح سینما و تلویزیون ایران که با نقش ناتاشا به شهرت چشمگیری رسید در خانواده ای نسبتا پر جمعیت متولد شده که عشق در خانواده شان موج میزند و همین عشق خانوادگی در زندگی زناشویی اش نیز تاثیر به سزا و چشمگیری داشته . بیوگرافی رویا نونهالی:

متولد 24 بهمن 1341

فارغ التحصیل رشته نقاشی

شروع فعالیت هنری اش از سال 1366

شهرتش در سال 1381 با سریال خواب و بیدار در نقش ناتاشا

خانواده رویا نو نهالی:

رویا نونهالی(roya nonahali)در خانواده ای متدین پر از عشق بزرگ شده است وی می گوید سرچشمه این عشق پدر و مادرم هستند که این عشق به خانواده و دوست داشتن را به من و چهار خواهر دیگرم تزریق کرده اند. رویا نونهالی و همسرش رامین حیدری فاروقی است . فرزند رویا نونهالی: نمیدانیم که او فرزند دارد یا خیر. آقای حیدری فارغ التحصیل رشته کارگردانی و فوق لیسانس پژوهش می باشند بیشتر ایشان را با مستند های زیبایی که می سازند می شناسیم همچنین در کارگردانی و کار های مربوط به سینما تلویزیون نیز دستی در کار دارند. زندگینامه رویا نونهالی:

تحصیلات : وی دارای تحصیلات در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است.

نونهالی فعالیت هنری خود را از سال 1362 با بازی در تاتر آغاز نمود

اولین حضور وی جلوی دوربین در سال 1366 می باشد که در آن سال نونهالی در فیلم یار در خانه ساخته خسرو سینایی ایفای نقش نمود. وی با حضور در سریال خواب و بیدار در سال 94 به کارگردانی مهدی فخیم زاده در نقش ناتاشا توانست به خوبی شناخته شود. وی در فصل دوم سریال شهرزاد نیز در نقش عمه بلقیس حضور دارد

گفتگو با رویا نونهالی

دوستان معتقدند شما بانوی مرموزی هستی، هستی؟ هستی که نقاشی خوانده ای و بازیگری و به شهادت شاهدان، یک دیگ آش درست می کنی، هر سال بهتر از پارسال. روش پخت را هم به کسی نمی گویی، نقاشی می کشی شبیه خواب و نشانش نمی دهد، شعرت این قدر بیدار است و منتشر نمی کنی! از خودت هم زیاد حرف نزده ای و این به جذابیت و مرموزیت «کاراکتر» شما افزوده است. عکس رویا نونهالی

خب، مواد لازم برای پخت آش رشته، بر همگان روشن است. چه آنها که خورده اند و چه آنها که پخته اند. حالا دلت می خواهد چیزی به آن بیفزایی یا چیزهایی، و نگویی و یواشکی تماشا کنی و از قیافه ها و از واکنش ها دریابی حالشان خوب است، کیفورند یا مشکوک اند. هرچه هست راز کوچکی است و به بازی می ماند. مرموز نیست، فقط برایم جذاب است این بازی. شبیه بازی بزرگ زندگی است. آش در جوشش است، کسی گرد نمکی می پاشد، کسی گردشکری. حالا این که دریابی چه طعمی، چه وقتی خوشایند است، می شود یکی از بازی های جذاب زندگی.

… و اشاره پسندیده شما به دست پخت من یادآور شد که من از دست پخت شگفت انگیزت با آن ارائه های خلاقانه قدردانی کنم… و نظرت درباره شعر و نقاشی هم که موجب خوشحالی است. و اما این بحث «مرموز» را باید به حساب چه چیزی بگذاریم؟

حتما تعریف است دیگر، صاحب رمز و راز بودن، خودش هنر است.

حالا خودت جدا چطور فکر می کنی در مورد مرموز بودن من؟

من فکر می کنم به نوع انتخاب نقش و تداوم در وسواس و سر و کله نزدن با اخبار حاشیه مربوط باشد. به نظر خودم تو مرموز نیستی، صاحب رازی!

آفرین، چه آقای فهمیده ای! باشد، از همین جا شروع می کنیم. نه مرموز نیستم، دوست داشته ام سرم به کار خودم گرم باشد و البته از دنیای اطرافم پرت نباشم و حواسم به چیزهایی که دوست دارم، جمع باشد؛ همین!

بیا از واژه های کلیدی شروع کنیم، مثلا جذابیت در حرفه ات معنی اش چیست و با چه چیزهایی مربوط است

ساده بگویم، نمی توانی تلاش کنی جذاب باشی. معادله و فرمول ندارد و اگر چیزهایی هست که موجب جذابیت می شود باید کاری به کارش نداشته باشی. ولی خب آدمیزاد است دیگر، می خواهد تولید جذابیت کند، حواشی جذاب بسازد برای موضوعی یا فردی یا هر چه.

چیزهایی نسبی را پیدا می کند یا حتی می سازد و به موضوع مورد نظر می افزاید که سرجمع می شود خبر، تولید خبر، خبر ساختن، عمر خبر و ابن جور چیزها که موضوع بازاریابی و بازار ساختن و تجارت است و هزینه اش از نظر آدم های مختلف، مختلف است و انتخاب من نیست. اما آنها که اگر باشد خوب است، چیزهای مربوط به کیفیت است، کیفیت انتخاب، کیفیت جرا و شکل تداوم و تمایز. بودن و تکراری نشدن و لطف کار را نگه داشتن که اگر در مورد آدم بازیگر باشد (و افراد کاردان و مردمان مهربان، این تشخیص را در مورد او داشته باشند) مایه خوشحالی و شکرگزاری است..


انتخاب، کلمه کلیدی دوم است. براساس چه چیزهایی انتخاب می کنی؟ چه چیز برایت جذاب تر است؛ تو در تئاتر، سینما، تلویزیون، ویدئو کلیپ و مستند، تجربه های موفقی داشته ای و به نظر ماجراجو و اهل تجربه می آی.

کنجکاوی درباره زندگی و ماجراهایش، کار آدمیزاد است اگر بخواهد طول عمر را زندگی کند، خودت می دانی و زیاد درباره اش حرف زده ایم، مهم این است که قضیه جبر باشد و برایش ذوق و شوق و فکر، خرج کرده باشند، تدارک دیده باشند، وقت صرف کرده باشند؛ به تو چیزی اضافه کنند و اگر سراغ کسی رفته اند برایشان فرق داشته باشد و تو تشخیص بدهی که می توانی با بودنت، چیزی به چیزهایی علاوه کنی، خب اگر زد و این نادره رخ داد، چرا تجربه اش نکنی؟ من هر بار این موقعیت باشد و جدیت و همت را تشخیص بدهم، انتخابش می کنم، تجربی و تازه کار و کوتاه و بلند فرق نمی کند، تفاوت در ترکیبی از چیزهای متعددی است که در کنار هم، امتیاز می آورند و قانع می شوی چون اعتمادت را جلب کرده اند.

چندتایش را بگو!

موضوع فیلمنامه، کارگردان، همراهان، مدیران، بودجه، حافظه…

منظورت از حافظه چیست؟

منظورم این است که در جایی از ذهن آدم، حس آدم، برقی بجهد؛ چیزی یاد آدم بیاید، سوال و جوابی راه بیفتد برود به چشم اندازی خاطره انگیز، خیال انگیز، شوق انگیز، کنجکاوی انگیز که بیشتر راز و رمزی داشته باشد و تو را به طرف خودش بکشد نه این که مرموز باشد و غیرقابل پیش بینی، سخت باور، یا گنگ و خام.

خوب شد تکلیفت با داستان مرموز اول ماجرا هم روشن شد. راست است، ناشناخته رازآمیز با گنم و مبهم، فرق دارد. حالا به نظرت، دنیای سینما، رازآمیز است یا مرموز؟

با تعریفی که تا الان با آن جلو آمده ایم، حتما مرموز است.

سینما ما یا همه سینما؟

همه سینما، چون صنعت و تجارت و سیاست، می خواهند روی هنر و کیاست، سرمایه گذاری کنند، خودت که واردی، ببین چه هزارتویی از روابط و متغیرها، امنیت و اعتماد را متزلزل می کنند، آخرش هالیوود است که اشک مایکل جکسون و مریلین مونرو و صدای مارلون براندو و کوبریک را در می آورد، چه برسد به سینمای ما که تکلیفش از هزار جهت ناروشن است و البته بی انصافی است اگر یادمان برود، باز هم نسبت به خیلی دیگر از شاخص های کیفی جامعه، تشخصی هم دارد و می تواند سرش را بالا بگیرد و تاریخ داشته باشد. می توانی از فردایش دل نبریده باشی و امروز هم که ما با آن معاشر هستیم و جورش را هم اگر بکشیم، بابت لطفی است که برایمان داشته است و دارد و کاش از دست نرود، حتی اگر مرموز باقی بماند.

بله، بد نیست در برانداز احوال سینای ایران، آن را با بقیه شاخص های بخش های دیگر فرهنگ و هنر کشورمان مقایسه کنیم، آن وقت شاید با آن مهربان تر باشیم. اما پرسش بعدی، فلسفی است و در مقوله جبر و اختیار. تو از سر تقدیر اینجایی یا تصمیم؟ یا ترکیبی مرموز از این دو؟

نه، اصلا مرموز نیست. خیلی سرراست، از زمان مدرسه فرانسوی ژاندارک که محصلش بودم، تئاتر جزو درس های اصلی بود و زمان دانشجویی هم رشته ام نقاشی بود اما با نمایش به شکلی جدی همراه بودم و کار می کردیم تا این که نوبت به سینما رسید و دفعه اول، عکسم در کسوت دختری لهستانی در روزگاران جنگ، روی طاقچه یک فیلم قرار گرفت و شد یک نقش کوتاه و بعدتر «عروسی خوبان» و جایزه فجر و ادامه راه، که من از میان جبر روزگار، حق انتخاب بازیگری را داشتم و انتخابش کردم و ادامه دارد و می بینی. رویا نونهالی فیلمها ی بسیاری بازی کرده تاکنون. فیلم رویا نونهالی

فیلمهای رویا نونهالی:

هلن (۱۳۹۴)

مشکل گیتی (۱۳۹۴)

نیمه شب اتفاق افتاد (۱۳۹۴)

کفشهایم کو؟ (۱۳۹۴)

اعترافات ذهن خطرناک من (۱۳۹۳)

داره صبح میشه (۱۳۹۳)

دلم می‌خواد (۱۳۹۳)

نیم‌رخ‌ها (۱۳۹۳)

تراژدی (۱۳۹۲)

صداها (۱۳۸۷)

نیلوفر (۲۰۰۸ ساخته سابین ژمایل محصول مشترک ایران و فرانسه)

خاک آشنا (۱۳۸۶)

مانا (۱۳۸۶)

نیلوفر (۱۳۸۶)

عصر جمعه (۱۳۸۴)

ماهی‌ها عاشق می‌شوند (۱۳۸۳)

یک تکه نان (۱۳۸۳)

خواب خاک (۱۳۸۲)

هم نفس (۱۳۸۲)

خانه‌ای روی آب (۱۳۸۰)

زندان زنان (۱۳۷۹)

بوی کافور، عطر یاس (۱۳۷۸)

صنم (۱۳۷۸)

فصل پنجم (۱۳۷۵)

آنها هیچ‌کس را دوست ندارند (۱۳۷۲)

مرد ناتمام (۱۳۷۱)

پرنده آهنین (۱۳۷۰)

دیدار در استانبول (۱۳۷۰)

آب را گل نکنید (۱۳۶۸)

باغ سید (۱۳۶۸)

مدرسه رجایی (۱۳۶۸)

عروسی خوبان (۱۳۶۷)

یار در خانه (۱۳۶۶)

سریال های رویا نونهالی:

فصل دوم سریال شهرزاد

ساختمان ۸۵ (۱۳۸۹)

ساعت شنی (۱۳۸۶)

خواب و بیدار (۱۳۸۱)

سایه روشن (۱۳۹۰)
 
بالا