برگزیده های پرشین تولز

@@@@جوک ها و لطیفه ها و جملات زیبا و خنده دار@@@@

and 1

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
656
لایک‌ها
31
ازلره ميپرسن چرا ديوانه شدي؟ميگه من يه زن گرفتم كه دختري18 ساله داشت، دختره زن بابام شد پس زن من مادر زن بابام شد،بابام داماد من شد،من شدم پدر زن پدرم! دخترزنم پسرزائيدكه داداش من و نوه زنم بود، پس نوه من هم بود، پس من پدربزرك داداشم بودم زنم پسرزائيددرنتيجه زن بابام خواهرناتنی پسرم شدوپسرم داداش من شد! ..توباشي ديوانه نميشی

Sent from my GT-N7000 using Tapatalk 2
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
دخترخالم سرما خورده بهش گفتم پونه و نعنا دم کنه بخوره بعد یک ساعت اس داده که پونه و نعنا که گفتی سرخ کردم خوردم بدتر شدم….:)تعجــــــــــــــب)
من:|:| کل گیاهان خانواده نعنا:|:|:| ابن سینا درحال پاره کردن کتاب قانون:|:| زکریای رازی در حال شیون و ناله در قبر:|:|
 

and 1

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
656
لایک‌ها
31
خانم معلم:سه پرنده هست؛يكيو‎ ‎تيربزنيم چندتاداریم؟حسن:‎ ‎هيچي!‎ ‎بقيه‎ ‎ ‎ ميپرن.معلم:٢تاداریم،‎ ‎ولي ازطرزفكرت خوشم امد!حسن:٣خانم بستني ميخورن؛يكي ليس ميزنه،يكي گازميزنه،يكي ميكنه دهنش درمياره.كدوم شوهرداره؟معلمه سرخ ميشه ميگه:اونيكه ميكنه دهنش!حسن:نه اونيكه حلقه دستشه،ولي ازطرزفكرت خوشم امد

Sent from my GT-N7000 using Tapatalk 2
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
درس خواندن چيست ؟ عملي‌است كه در آن غذا خوردن، تلويزيون تماشا كردن، في س بوك، و اس ام اس زدن همراه با كتابِ باز شده انجام ميشود... :))
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
توی یه سایت میخواستم عضو بشم هرچی نام کاربری انتخاب میکردم میزد "نام کاربری مورد نظر شما قبلا انتخاب شده است"
من هم اعصابم ریخت به هم و براش نوشتم به درک
اون هم بلافاصله زد "نام کاربری مورد نظر شما قبلا انتخاب شده است" :blink:
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر س گ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر س گ :|
مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر س گ خودشه :))))
بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
یادش بخیر …
دوره دبستان : میومدیم میگفتیم یه سوال هم غلط نداریم !
راهنمایی : یه غلط دارم !
دبیرستان : یه دونه درست زدم !
دانشگاه : فک کنم یه سوال رو فهمیدم …
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
طرف موبایلش آنتن نمیداد ، بهش مسیج دادم : نمیتونم بگیرمت …
جواب داد : به درک! مگه کم خواستگار دارم؟:D
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
مرده در حال مرگ به زنش میگه:
من مردم میتونی ازدواج کنی ولی فقط باید زن غلامعلی بشی!
زنه میگه چرا ؟
میگه: چون تو جوونی هاش یه خر پیر به ما انداخت!
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
دوستم زنگ زده خونه. گوشی رو برداشتم سلام کردم. میگه: تو خونه ای. میگم: پ ن پ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید… با تشکر!
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
دیدین سر جلسه امتحان وقتی رو یه سوال گیر میکنی تمام خاطرات زندگیت یادت میاد جز همون یه سوال . بعد کافیه برگتو تحویل بدی کلمه به کلمش یادت میاد !
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
اون چیه که راحت از جیب میاد بیرون …گوشی های جدید GLX با جدید ترین آپشن روز دنیا هم اکنون در خدمت شما …دیگه کسی آیفون و گلکسی نمی خره … !:D
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﯿﮕﻪ : مگه ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻗﻄﻌﻪ ؟
ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻪ !
.
.
.
ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ؟
:D
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت !مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه :این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش !:blink:
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
یادش بخیرچقد اس کل بودم!نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها بنویسه!بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!وچقد اس کل تر بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم !:wacko:
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
داداشم نوجوون بود میرفت باشگاه کونگ فو و کشتی, منم اون موقه ها بچه بودم هر وقت که تو باشگاشون یه فن جدید بهشون یاد میدادن میومد تو خونه رو من اجرا میکردمنم به ازای هر فن پول میگرفتم یعنی از کوچیکی من با این سختی پول درمیاوردما !:D
 

Amir_aria

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2012
نوشته‌ها
141
لایک‌ها
233
درس خوندن ما رو نگا
صبح که ۱۰:۳۰ از خواب پا میشم تا صبحانه بخورم ۱۱:۳۰ میشه
یه استراحت کوچیک میکنم وقت ناهار میرسه
بعد ناهار هم یه چرت حسابی میچسبه
بعد از ظهرم که یه سر میرم بیرون حال و هوامون عوض شه
میام خونه وقت شامه میخورم که برم درس بخونم
میگم امشبم برم تک پیامک رو چک کنم ، از فردا شروع میکنم
همین طور تکرار میشه تا روز امتحان
بعد . . .
 
بالا