حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

[Bijan ...]

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند



.

 

[parsaweb]

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی

حکایت :

روزی بهلول عاقل در قبرستان بغداد کله های مردگان را تکالن می داد، گاهی پر از خاک می کرد و سپس خالی می نمود.
شخصی از او پرسید : بهلول با این « سر های مردگان» چه می کنی؟
گفت : می خواهم ثروتمندان را از فقیران و حاکمان را از ریز دستان جدا کنم ، لکن می بینم همه یکسان هستند

 

[roya7]

خرم آنروز كزين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم وز پى جانان بروم

دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت
رخ بربندم و تا ملك سليمان بروم

زندان سكندر: پى تى :دى

 

[Handkerchief]

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

 

[roya7]

باز گردد عاقبت این در ؟ ! بلی
رخ نماید یار سیمین بر؟ ! بلی

نو بهار حسن آید سوی باغ ؟!
بشکفد آن شاخه های تر؟! بلی

این سر مخمور اندیشه پرست
مست گردد زان می احمر ؟! بلی

آن بر سیمین و این روی چو زر
اندر آمیزند سیم و زر؟ ! بلی

من خمش کردم و لیکن در دلم
تا ابد روید نی شکر ؟! بلی

مولانا

 

[roya7]

همايى چون تو عاليقدر و حرص استخوان تا كى؟!

دريغ آن سايه ى همت كه بر نااهل افكندى

 

[ramtinhm]

ای گنج نوش دارو بر خستگان گذر کن
مرهم به دست و ما را مجروح می گذاری

عمری دگر ببایدبعد از وفات ما را
کاین عمر طی نمودیم اندر امیدواری

 

[roya7]

از سر مستى دگر با شاهد عهد شباب
رجعتى مى خواستم ليكن طلاق افتاده بود

 

[Bijan ...]

این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد





طرب ؟!

 

[Max.Pain]

اکـنــــــون کــه نــوبــت جـــــوانــــی مــــن است

مِــی نـــوشم از آن کــه کــامـرانی مــن است

عیبم مکنید، گرچه تلخ است خوش است

تــلــخ است از آنـــکـه زنــدگـانـی مــــن است

 

[roya7]

يا بنه بر خود كه مقصد گم كنى

يا منه پاى اندر اين ره بى دليل

 

[amir7310]

راهِ دلِ عشاق زد آن چشمِ خماری / پیداست از این شیوه که مستست شرابت

 

[Business plan]

گرگی که مرا شیر دهد میش من است

بیگانه اگر وفا کند خویش من است

 

[Chego]

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر

کاین کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

 

[Dante_Farhad]

تحریم و فشار اقتصادی سخت است
بر دل به مثال آتشی در رخت است
اما نکشد رئیس و حاکم سختی
سختی همه سهم مردم بد بخت است

 

[roya7]

خنده بر لب ميزنم تا كس نداند راز من
ورنه اين دنيا كه ما ديديم خنديدن نداشت

صائب تبريزى

 

[sys_co2]

مرا رازی ست اندر دل
به خون دیده پرورده : )
ولیکن با که گویم راز ؟
چون محرم نمی‌بینم..





#سعدی

 

[nima_00989166]

مرا رازی ست اندر دل
به خون دیده پرورده : )
ولیکن با که گویم راز ؟
چون محرم نمی‌بینم..





#سعدی

حافظ هم میگه :
تا نگردی آشنا..
زین پرده رمزی نشنوی..
گوش نامحرم نباشد..
جای پیغام سروش..

 

[sys_co2]

همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر

همه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر

همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی
بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر ..

#مولانا