برگزیده های پرشین تولز

حس مالکیت پدرم به من

08610023

Registered User
تاریخ عضویت
21 آگوست 2007
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
9
محل سکونت
iran
دوستان پدرم یه آدم مذهبی و خیلی بی منطقه که هرکسی رو از دین متنفر میکنه.
به ماشین و فرزند خونه و همه چیز به یه دید نگاه میکنه و دوس داره همه جوره مطابق خواسته اون عمل کنم.
این اواخر واقعا دیگه غوغا داره میکنه.
خیلی مقایسه میکنه با خودش خیلی چیزا رو. در حالی از خیلی لحاظ از من پایین تر بوده تو زمان خودش

من الان مجبورم مسیر زندگیم رو به خاطرش عوض کنم.یعنی طوری که اون میخواد حرکت کنم.
واقعا از اینکه نمیتونم طوری که خودم میخوام زندگی کنم یه جورایی دروغ نگم مخم مثه این دی***** ..... آره
به نظرتون چطور باش برخورد کنم.
تا حالا تو روش وانسادم ولی حتی فکر کشتنش هم به سرم زده چون خیلی همه چیز رو ملک خودش میدونه
انگار ماها آدم آهنی و رباطش هستیم.

یه بارم یه تاپیک دیگه هم تو همین مایه ها زده بودم
شدیدا ازش بدم میاد و برام نبودش خیلی بهتر از بودشه.امیدوارم زودتر از شرش راحت شم............. :hmm:
 
Last edited:

MasoudM

Registered User
تاریخ عضویت
8 جولای 2008
نوشته‌ها
1,870
لایک‌ها
651
محل سکونت
in the shadow of the statue
بهترين چيز انداختن فاصلست ....

ميتوني بري خودت خونه بگيري ؟ منظورم يه خونه مجردي ... كوچيك باشه بتوني اجاره اش كني .....

اگه فاصله بيفته خيلي بهتره .... بزار با عقايدش واسه خودش زندگي كنه تو هم هر چند وقت يك بار برو بهش سر بزن و حالشو بپرس ... و بزار حرمت پسر و پدري حفظ بشه .....
 

Lucky Guy

Registered User
تاریخ عضویت
5 فوریه 2009
نوشته‌ها
1,092
لایک‌ها
5,075
محل سکونت
In the Middle of Nowhere
پدر منم خیلی یه دندس!!

این حست رو درک میکنم! .....

بهترین روش اینه که با روش خودش باهاش مقابله کنی!

من برای اینکه کم نیارم جلوش کارایی که رو من انجام میده منم رو اون انجام میدم! دلیل دینی میاره دلیل دینی بیار براش!!بهترین روش مبارزه با هر کس اینه که با عقاید خود طرف باهاش مبارزه کنی!

منتها فک کنم پدر تو با خود تو مشکل داشته باشه!!
 

M☼HAMMAD

Registered User
تاریخ عضویت
28 اکتبر 2007
نوشته‌ها
1,229
لایک‌ها
15
سن
33
محل سکونت
Shiraz
درود
نمیدونم پدر ها چشون شده !
بابای منم همینطوری میکنه !

نتیجه منم این بود که در سن 19 سالگی ، برم سر کار، از تمیز کردن دستشویی گرفته تاروشندگی در مغازه و ...
تا خودم پول در بیارم و محتاج بهش نباشم

متاسفانه پدر من هم مثل خیلی پدر ها، فقط برام نیاز های مادیم رو تامین میکنه، اما از نظر روحی به فاکم میده !

خلاصه اش ، اولش سخته روی پای خودت وای سی ، برای من نوعی که توی ناز و نعمت هم بزرگ شدم خیلی سخت تر، اما باید از جایی شروع کرد

اگر خدایی هست و شما بهش اعتقاد دارید، به هر کسی هر چیزی بخوات می بخشه !

شخصا" از صفر شروع میکنم و امیدوارم برسم به اون چیزایی که میخوام، بدون اینکه هیچ کس بخوات کمکم کنه ( جز خدا ( البته اگر خدایی باشه ! ))
 

1240

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,217
لایک‌ها
28
محل سکونت
ایران--آبادان,خرمشهر
همه در یک سنین این جوری میشوند
حدود 17 هم شروع میشه تا 19-20 سالگی

مهم این هست که این وسط رابطه کنترل بشه و تشدید نشه
چون باید از این دوره گذر کرد

منتها اگر با خوبی و خوشی تمام بشه بهتر هست(با دردسر کمتر)

100 درصد پیشنهاد میکنم پیش یک مشاوره خوب بروید
باهات نمیاد مشاوره؟
به هیچ کس هم نگو خودت تکی بردار برو

در ضمن باید خودتون رو به شرایط و رفتار اون عادت بدهید
اگر فکر میکنید میتوانید اون رو عوض کنید با کمی به مسیر خود بیارید
سخت در اشتباهید.
 

1240

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,217
لایک‌ها
28
محل سکونت
ایران--آبادان,خرمشهر
پدر منم خیلی یه دندس!!

این حست رو درک میکنم! .....

بهترین روش اینه که با روش خودش باهاش مقابله کنی!

من برای اینکه کم نیارم جلوش کارایی که رو من انجام میده منم رو اون انجام میدم! دلیل دینی میاره دلیل دینی بیار براش!!بهترین روش مبارزه با هر کس اینه که با عقاید خود طرف باهاش مبارزه کنی!

منتها فک کنم پدر تو با خود تو مشکل داشته باشه!!

مبارزه؟ سعی نکین دچیزی رو بهشون اثبات کنید.
 

Lucky Guy

Registered User
تاریخ عضویت
5 فوریه 2009
نوشته‌ها
1,092
لایک‌ها
5,075
محل سکونت
In the Middle of Nowhere
مبارزه؟ سعی نکین دچیزی رو بهشون اثبات کنید.

بله مبارزه! اینجوری که بابای این باهاش تا میکنه باید یه جوری روشو کم کنه! و اگه مثلآ قبل از این که باباهه بهش بگه نمازتو بخون! (این مثالو میزنم چون خودش گفته همه رو از دین بیزار میکنه) این نمازش رو بخونه باباش دیگه دلیلی برای گیر دادن پیدا نمیکنه!

نباید بهونه بده دست باباش!! باید یه طوری خودشو نشون بده که پدرش نتونه گیر بده بهش! برای تمام کاراش دلیل داشته باشه!( اعم از منطقی و مذهبی!) و موقعی که باباش بهش گیر داد سریع دلیل بیاره براش!
 

1240

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,217
لایک‌ها
28
محل سکونت
ایران--آبادان,خرمشهر
بله مبارزه! اینجوری که بابای این باهاش تا میکنه باید یه جوری روشو کم کنه! و اگه مثلآ قبل از این که باباهه بهش بگه نمازتو بخون! (این مثالو میزنم چون خودش گفته همه رو از دین بیزار میکنه) این نمازش رو بخونه باباش دیگه دلیلی برای گیر دادن پیدا نمیکنه!

نباید بهونه بده دست باباش!! باید یه طوری خودشو نشون بده که پدرش نتونه گیر بده بهش! برای تمام کاراش دلیل داشته باشه!( اعم از منطقی و مذهبی!) و موقعی که باباش بهش گیر داد سریع دلیل بیاره براش!

بله مبارزه! اینجوری که بابای این باهاش تا میکنه باید یه جوری روشو کم کنه!

والا ما تا بوده روی حرفش حرف نزدیم
و چیزی به نام رو کم کردن در ذهنمان ایجاد نشده و امیدواریم هیچ وقت هم نشود.
 

08610023

Registered User
تاریخ عضویت
21 آگوست 2007
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
9
محل سکونت
iran
بله مبارزه! اینجوری که بابای این باهاش تا میکنه باید یه جوری روشو کم کنه! و اگه مثلآ قبل از این که باباهه بهش بگه نمازتو بخون! (این مثالو میزنم چون خودش گفته همه رو از دین بیزار میکنه) این نمازش رو بخونه باباش دیگه دلیلی برای گیر دادن پیدا نمیکنه!

نباید بهونه بده دست باباش!! باید یه طوری خودشو نشون بده که پدرش نتونه گیر بده بهش! برای تمام کاراش دلیل داشته باشه!( اعم از منطقی و مذهبی!) و موقعی که باباش بهش گیر داد سریع دلیل بیاره براش!

نه مساله اینجوری نیس نیست.من خودم آدم معتقدی هستم ولی حالم از افرادی که فکرشون در یه چارچوب خاص فریز شده حالاچه مذهبی چه هرچی ...........

مساله تا این حده که مثلا تو باید فلان وقت ازدواج کنی...
این تعداد بچه داشته باشی...فلان موقع بچه دار شی....
البته گزینه 1 چون یه جورایی میرم از خونمون بد نیس ولی بعدیاش عمرا :happy:
منظور مسائل سرنوشت سازه
 
Last edited:

پهلوان

Registered User
تاریخ عضویت
13 آگوست 2008
نوشته‌ها
513
لایک‌ها
8
محل سکونت
زورخونه
شما و پدرت از دو نسل متفاوت هستین
پدرت زندگی رو نسبت به اطلاعاتی میبینی که یه عده بش دادن
 

MD66

Registered User
تاریخ عضویت
13 جولای 2008
نوشته‌ها
2,670
لایک‌ها
208
محل سکونت
400 City
دوستان پدرم یه آدم مذهبی و خیلی بی منطقه که هرکسی رو از دین متنفر میکنه.
به ماشین و فرزند خونه و همه چیز به یه دید نگاه میکنه و دوس داره همه جوره مطابق خواسته اون عمل کنم.
این اواخر واقعا دیگه غوغا داره میکنه.
خیلی مقایسه میکنه با خودش خیلی چیزا رو. در حالی از خیلی لحاظ از من پایین تر بوده تو زمان خودش

من الان مجبورم مسیر زندگیم رو به خاطرش عوض کنم.یعنی طوری که اون میخواد حرکت کنم.
واقعا از اینکه نمیتونم طوری که خودم میخوام زندگی کنم یه جورایی دروغ نگم مخم مثه این دی***** ..... آره
به نظرتون چطور باش برخورد کنم.
تا حالا تو روش وانسادم ولی حتی فکر کشتنش هم به سرم زده چون خیلی همه چیز رو ملک خودش میدونه
انگار ماها آدم آهنی و رباطش هستیم.

یه بارم یه تاپیک دیگه هم تو همین مایه ها زده بودم
شدیدا ازش بدم میاد و برام نبودش خیلی بهتر از بودشه.امیدوارم زودتر از شرش راحت شم............. :hmm:

صبر
در مسائل مادی به ناتوان تر از خودت بنگر در مسائل دینی به توانا تر از خودت

خداتو شکر کن که یه بابایی داری بالای سرته
این دوره سنیت تموم بشه حل میشه انشا الله
 

Amir_Br

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
116
محل سکونت
تبریز
شاید دلیلش اینه که تو خیلی بیکاری و اکثرا تو خونه ای البته احتمالا ... شاید شما دو نفر خیلی چشم تو چشم همدیگه میاین
اگه هزینش داری تو کلاسهای مختلف ثبت نام کن . بیرون از خونه باش . نمیدونم کنکور دادی یا نه ؟ سعی کن از یه شهر دیگه قبول بشی ...
مقابله به مثل و مبارزه جواب نمیده توصیه نمیکنم ممکنه اوضاع بدتر بشه
بهش لبخند محبت آمیز تحویل بده اونقدر باهاش مدارا کن که آخرش کم بیاره ... ( نخند مطمین باش تاثیر داره ، رفتار ما روی محیط پیرامونمون و همینطور اطرافیانمون اثر مستقیم میذاره
اگه مشکلتون خیلی جدیه . مشاوره با روانشناس شدیدا توصیه میشه
 

Pixelweb

Registered User
تاریخ عضویت
11 می 2009
نوشته‌ها
1,316
لایک‌ها
80
محل سکونت
Shiraz
اگر میتونی دو سه تا همخونه پیدا کن جدا شو
 

poolaky

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژوئن 2006
نوشته‌ها
875
لایک‌ها
40
سن
37
محل سکونت
بخش كنترل نوسانات پاور
خدا رو هزار بار شکر می کنم که پدرم من اینجوری نیستش

می دونم و درک می کنم که چی میکشی چون پدر دوست منم مثل پدر شماست

مثلا اگه نماز نخونه نمی زاره خونه

ولی بابای من اینجوری نیست کاری با من نداره که چیکار می کنم

می گم پول می خوام هر وقت خواستم میده ولی مواظبم منم هستش

همیشه هم نازمو می کشه

عوضش منم لوس و لات به بار نیومدم

نه سیگار می کشم ( البته منظورم این نیست که سیگاریا لاتن )
نه با لاتای محل می گردم نه با دختر مردم کار دارم نه .....
کلا زندگی خوبی دارم و راضیم تا اخر عمرم نوکریشو بکنم
 

1240

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,217
لایک‌ها
28
محل سکونت
ایران--آبادان,خرمشهر
خدا رو هزار بار شکر می کنم که پدرم من اینجوری نیستش

می دونم و درک می کنم که چی میکشی چون پدر دوست منم مثل پدر شماست

مثلا اگه نماز نخونه نمی زاره خونه

ولی بابای من اینجوری نیست کاری با من نداره که چیکار می کنم

می گم پول می خوام هر وقت خواستم میده ولی مواظبم منم هستش

همیشه هم نازمو می کشه

عوضش منم لوس و لات به بار نیومدم

نه سیگار می کشم ( البته منظورم این نیست که سیگاریا لاتن )
نه با لاتای محل می گردم نه با دختر مردم کار دارم نه .....
کلا زندگی خوبی دارم و راضیم تا اخر عمرم نوکریشو بکنم
تبریزی هستید؟
اصولا تبریزی ها بچه خوب تربیت میکنند.:)
 

Killer

Registered User
تاریخ عضویت
29 جولای 2005
نوشته‌ها
626
لایک‌ها
3
سن
33
محل سکونت
Where Everybody knows my name!
والا ..خیلی نباید سخت باشه ..ادم ها به چند دلیل پیش خانواده شون میمونن ، 1. نیاز مالی 2. ترس از تنهایی 3. علاقه و ...

دومی و سومی که در مورد شما صدق نمی کنه پس واسه اولیه ، رو پای خودت وایسی راحت میشی ... حتی اگه شده از صفر شروع کنی به نظر من بهتره ... تا بیشتر این طوری دست و پا بزنی ... شما هم که دختر نیستی ها ؟ باید برات راحت تر باشه که .
 

M☼HAMMAD

Registered User
تاریخ عضویت
28 اکتبر 2007
نوشته‌ها
1,229
لایک‌ها
15
سن
33
محل سکونت
Shiraz
والا ..خیلی نباید سخت باشه ..ادم ها به چند دلیل پیش خانواده شون میمونن ، 1. نیاز مالی 2. ترس از تنهایی 3. علاقه و ...

دومی و سومی که در مورد شما صدق نمی کنه پس واسه اولیه ، رو پای خودت وایسی راحت میشی ... حتی اگه شده از صفر شروع کنی به نظر من بهتره ... تا بیشتر این طوری دست و پا بزنی ... شما هم که دختر نیستی ها ؟ باید برات راحت تر باشه که .
تکبیر !!!
دقیقا" نظریه خودم همینه ... نظریه ای که میخوام اجراش کنم !
 

FrankenStein

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 جولای 2005
نوشته‌ها
6,285
لایک‌ها
20
سن
41
محل سکونت
iran-tehran
دوستان پدرم یه آدم مذهبی و خیلی بی منطقه که هرکسی رو از دین متنفر میکنه.
به ماشین و فرزند خونه و همه چیز به یه دید نگاه میکنه و دوس داره همه جوره مطابق خواسته اون عمل کنم.
این اواخر واقعا دیگه غوغا داره میکنه.
خیلی مقایسه میکنه با خودش خیلی چیزا رو. در حالی از خیلی لحاظ از من پایین تر بوده تو زمان خودش

من الان مجبورم مسیر زندگیم رو به خاطرش عوض کنم.یعنی طوری که اون میخواد حرکت کنم.
واقعا از اینکه نمیتونم طوری که خودم میخوام زندگی کنم یه جورایی دروغ نگم مخم مثه این دی***** ..... آره
به نظرتون چطور باش برخورد کنم.
تا حالا تو روش وانسادم ولی حتی فکر کشتنش هم به سرم زده چون خیلی همه چیز رو ملک خودش میدونه
انگار ماها آدم آهنی و رباطش هستیم.

یه بارم یه تاپیک دیگه هم تو همین مایه ها زده بودم
شدیدا ازش بدم میاد و برام نبودش خیلی بهتر از بودشه.امیدوارم زودتر از شرش راحت شم............. :hmm:

چه جالبه!! هر کی باباش یه جوریه خودش عکسش میشه!! بابای من میگه تو دیوانه ای روزه میگیری، چیه میری هیئت مهر !!! جمع میکنی و این حرفها..:Dمیگه این عرفان(بچم) بزرگ شد باید بره دختر بازی... نبریش این هیئت و این مسجد و این حرفها:D... میگه شما رو شتشوی مغزی دادن:D.....

ولی برادر تو قرآن آمده حتی اگر بهت ظلم کردن (پدر و مادر) حق نداری بهشون اف بکی.... یه نمه صبر کن، خدا جایی حق نشسته...

اما دلایلی که پدرتون شاید بهت گیر میده این که یا بیکاری، زیاد خون هستی... زیاد رفیق بازی میکنی.... درس کم میخونی....و.......

یه نمه مراعاتش رو کن، به نظرم اگر بتونی یه کار برا خودت جور کنی از خونه بری بیرون خیلی کمک میکنه به آرامش بین تو و پدرتون....

با مامانت حرف بزن که با پدرت صحبت کنه انشاالله بهتر میشه...ولی بهترین چیز کار هست، اونم وقتی میبینه سر کار میری، کمتر جرات میکنه بهت امر و نهی کنه...
 
بالا