برگزیده های پرشین تولز

حوادث حوادث حوادث

Queen_of_hearts

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 اکتبر 2003
نوشته‌ها
209
لایک‌ها
4
سن
37
محل سکونت
Every where!
به نقل از black_jack_of_black_city :
زياد داري تاپيك ميزني

ميدونين با اينكار چيكار ميكنين



يه عالمه تاپيك رو منتقل ميكنين به آرشيو

20.gif
20.gif
بابيي چي كار محسن داري .....گناه داره بذار اونم پست بزنه .... آخه پست الكي كه نمي زنه
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
آخرين خبر از پرونده بى رحم ترين قاتلان تاريخ جنايى ايران


گروه حوادث: دو جانى در آخرين اعترافات خود ?? جنايت زنجيره اى را به گردن گرفتند كه تاكنون ?? جسد قربانيان در جست وجوهاى پليس از زير خاك بيرون كشيده شده است. مظفرى دادستان پاكدشت در گفت وگويى با بيان اين مطلب، گفت: «پرونده كودك ربايى از اسفند سال ?? با ناپديدشدن «احمدرضا خدرى» تشكيل شد و تا به حال ?? جسد از ?? اعتراف جانيان كشف شده كه ?? جسد متعلق به كودكان است.» وى در پاسخ به اين سؤال كه بقيه اعترافات متهمان چگونه بررسى مى شود، گفت: احتمال مى دهيم بقيه كودكان ناپديدشده كه متهمان، به قتل آنان اعتراف كرده اند از افاغنه باشند كه خانواده هايشان هنوز به علت ترس از اخراج شدن از كشور شكايتى به دادگاه ارائه نكرده اند و پرونده اى براى آنان تشكيل نشده است.»
سردار زارع فرمانده انتظامى استان تهران نيز درگفت و گويى با سايت اينترنتى پليس از كشف ??جسد كه ??جسد از آنها مربوط به كودكان و ?جسد مربوط به يك زن و دو مرد است خبرداد و گفت: «دو همدست احتمالى متهمان كه افغانى هستند در زندان بوده اند و با اعترافات دو قاتل كودكان، آنان نيز شناسايى شده اند.»


• گفت وگو با دادستان پاكدشت

گروه حوادث: يكى از قاتلان كودكان در پاكدشت، ?? روز به اتهام كودك ربايى در بازداشت بوده است. مظهرى ـ دادستان پاكدشت ـ در يك گفت وگوى اختصاصى با اعلام اين مطلب به خبرنگار ما گفت: پرونده ناپديد شدن كودكان از سال گذشته و در حالى كه آمار ناپديدشدگان به ? كودك رسيده بود، به صورت متمركز آغاز شد و توسط دادسراى پاكدشت بلافاصله دستورات لازم مانند ورود به مخفيگاه و ... به پليس داده شد كه پليس توانست يكى از اين متهمان كه معروف به «بيجه» است را با پدرش بازداشت كند.وى افزود: دليل بازداشت اين شخص اين بود كه محل كار و منزلش در نزديكى محل ناپديد شدن كودكان بود اما متأسفانه پس از نزديك به دو ماه هيچ اقرارى نكرد و بازرس پرونده ناچار شد وى را آزاد كند.وى در مورد چگونگى دستگيرى و اعتراف دو متهم گفت: كودكى كه نجات يافته بود يكى از آنان را شناسايى كرد و از طرف ديگر پدر يكى از كودكان متهم را شناسايى و به پليس معرفى كرده بود.دادستان پاكدشت در خاتمه گفت: تحقيقات پرونده به صورت ويژه با حضور بازپرس پرونده پيگيرى مى شود و پس از تكميل تحقيقات،


پرونده جهت محاكمه به دادگاه كيفرى استان تهران ارسال خواهدشد.
> بازتاب

عده زيادى از خوانندگان و اقشار مختلف مردم در تماس با گروه حوادث «ايران» ضمن تشكر از زحمات خبرنگاران اين بخش و اطلاع رسانى كامل در اين مورد با خانواده هاى كودكان اين جنايت هولناك ابراز همدردى كردند. اين خوانندگان كه امكان چاپ و نظرات كامل همه آنان به علت كمبود جا مقدور نيست درخواست كردند مجازاتى سنگين تر از اعدام درخصوص اين دو مرد جانى اعمال شود تا مرهمى براى افكار عمومى و خانواده هاى داغدار باشد.

مجروح در بيمارستان

نعمت جعفرى ?? سال دارد و كلاس پنجم است او از ?? روز پيش بعد از اينكه با پيگيرى هاى مستمر خانواده اش در گوشه اى از منطقه قيامدشت پيدا مى شود به بيمارستان منتقل شده است.پدر نعمت درحالى كه كنار تخت پسرش در بيمارستان ايستاده است در مورد چگونگى حادثه به خبرنگار ما مى گويد: نخستين روز ماه رجب بود من كشاورز هستم از سرزمين شب ها به خانه مى آيم. ساعت ? شب بود وقتى به خانه رسيدم مادر نعمت به من گفت كه ساعت ? شب او ر ابراى خريدن نان بيرون فرستاده است ولى ديگر نعمت به خانه برنگشته است از خانه بيرون زدم. نعمت بچه اول من و بزرگتر از بقيه فرزندانم بود. اطراف را جست وجو كردم و دوچرخه اش را پيدا كردم. احساس مى كردم كه بچه ام همين اطراف است. ??? ???، متر از خانه ام دور شده بودم. نمى دانم چه حسى مرا واداشت كه به طرف بوته گز رفتم. بچه ام بى هوش ميان درخت افتاده بود. در خون خودش غلتيده بود. هنوز زنده بود. فوراً به بيمارستان رسانديمش. ?? روز در كما بود. پزشكان گفتند با سنگ ضربه اى سنگين به پشت سرش و ناحيه گوش چپ ضربه اى سنگين زده اند.آهى مى كشد و مى گويد شكايت هم كردم. ?? روز است كه كنار بچه ام در بيمارستان هستم. تازه از روز گذشته به هوش آمده است ولى نمى تواند حرف بزند و هيچ كس را هم نمى شناسد.


ابتداى خاتون آباد اول تابلوى آجرفشار عاج محل زندگى «بيجه» و خانواده اش را نشان مى دهد.
پشت مغازه هايى كه به جاده خاوران مشرف است سردرهاى كرم رنگ با ديوارهاى سيمانى ديده مى شود كه همه شان بسته اند و اثرى از خانواده شغال در آنجا نيست، يك زن كرد در همسايگى شان مى گويد كه از ??ساعت پيش مأموران پليس همه اعضاى خانواده «بيجه» را با خود برده اند.
«كمال وظيفه مقدم» مسؤول بسيج كارخانه هاى آجرپزى در كوره عاج حضور دارد و متأثر است. اين بسيجى به خبرنگار جنايى ما گفت: «بهمن ماه سال ??بودكه پسربچه اى به نام «احسان زارع» ناپديد شد، پدر اين كودك ادعا مى كرد او به همراه برادر ??ساله «بيجه» به اين كوره آجرپزى آمده است اما هيچ اثرى از او نبود.
تحقيقاتى كه صورت گرفت نشان داد كه برادر شغال با احسان دوست بود. او را به اينجا آورده است و بعد از ساعاتى به درخانه شان رفته و سراغ «احسان» را گرفته است، پليس به «محمد» ـ معروف به بيجه ـ و پدرش مظنون شد و آنان بازداشت شدند، من به عنوان مسؤول بسيج كارخانجات تحقيقاتى كردم صاحب اين كوره آجرپزى خانواده «بيجه» را تأييد كردند و گفتند مؤمن هستند اما من شنيده بودم كه پسر ديگر اين خانواده نيز با دوچرخه در كوچه هاى خاتون آباد پرسه مى زند و به بچه ها مى گويد همراهش باشند تا براى آنان لباس بخرد. وقتى اين ماجرا را با پدرش در ميان گذاشتم از او شنيدم كه اين پسرش عقب ماندگى ذهنى دارد. كوره آجرپزى عاج در ???مترى جاده خاوران قراردارد و پنج ميدان خشت گيرى دارد. در همه ميدان ها كارگران در حال خشت گيرى هستند جز ميدان پنجم كه چسبيده به بيابان هاى خاتون آباد است. از كارگران ديگر آجرپزى مى خواهيم به پرسش هايمان پاسخ دهند، همه دورمان حلقه مى زنند از اينكه «بيجه» دست به قتل كودكان بى دفاع زده است، متأثرند. يكى از كارگران كه كلاه حصيرى به سر دارد مى گويد: «محمد» خيلى كم حرف بود، او مدت بسيار كمى خشت گيرى كرد بعد بيكار بود و خانواده اش كار مى كردند او بالاى خانه ها مى نشست وكار كردن ما را نگاه مى كرد اگربا او حرف نمى زديم هميشه ساكت بود.يكى ديگر از كارگران با تكان دادن سرش گفت: «اصلاً تصور نمى كرديم قاتل باشد هميشه سرش پايين بود، با كسى گرم نمى گرفت همه فكر مى كرديم او ناراحتى روحى دارد و از اين غافل بوديم كه «بيجه» به فكر قتل بچه ها است.»
يك كارگر نوجوان گفت: «بيجه» با كسى از كارگرها كارى نداشت اما در بازى فوتبال هميشه خشن بود و با ما دعوا مى كرد. وقتى عصبانى مى شد خيلى راحت مى گفت: «مى كشمت!» يا «زياد حرف نزن لت و پارت مى كنم!» البته گاهى تهديد به تجاوز نيز مى كرد اما هيچكدام جدى نمى گرفتيم او بارها سگ بازى مى كرد و سگ هاى ولگرد را به آجرپزى مى آورد، از «بيجه» شنيدم كه مى گفت حدود ???سگ را با دستانش خفه كرده است و عين خيالش نيست!»
> جسدى در كوره عاج
در شيب خاكى اى كه به پنج ميدان خشت گيرى كوره عاج ختم مى شود در دل زمين گودالى شبيه به غار است كه پليس جسد پسر بچه ناشناس را با راهنمايى هاى «بيجه» از داخل آن بيرون كشيده است، اين جسد در داخل گونى جاسازى شده بود و در كنار آن اسكلت يك سگ نيز پيداشد كه هنوز در آنجا قرار دارد. اين گودال مدت هاى زيادى بوى تعفن مى داد. اين در حالى بود كه «بيجه» به همراه پدر، مادر، دو خواهر و پنج برادرش در ??قدمى آن زندگى مى كردند. يكى از كارگران بانگرانى مى گويد: «خيلى از «بيجه» متنفريم، مى خواهيم تعطيل كنيم و از اينجا برويم قتل اين همه پسربچه، جنايت كوچكى نيست بايستى دو قاتل را در همين محل اعدام كنند يا به دست مردم بدهند تا خودشان درباره آنان تصميم بگيرند.»
>شكار پسربچه اى در نمك صالح
يكى از كودكان پسر «نعمت شمسى» ??ساله است كه روز ??آذرماه سال ?? در خاتون آباد نزديكى امامزاده ربوده شده است.مادر اين پسربچه به خبرنگار ما گفت: «ساعت ? عصر بود او از خانه درآمد تا به كارخانه نزديكى از بستگانمان برود وقتى خبرى از «نعمت»نشد همه به جست وجويش پرداختيم و به كلانترى پاكدشت خبرداديم اما هيچ اثرى از پسرمان به دست نيامد.»اين مادر با بغض گفت: «پدر نعمت» كشاورز است و به جز او يك پسر و دو دختر دارم كه همگى چشم انتظار پيداشدن او بوديم اما انگار قرار نيست پسرم به خانه برگردد.
> آماده باش پليس پاكدشت
پليس آگاهى پاكدشت براى تحقيق از خانواده هاى كودكان و دو شغال به حالت آماده باش درآمد.در اداره آگاهى پاكدشت صبح ديروز شنبه ?? شهريورماه به روى همه بسته بود و تيمهاى تحقيقاتى با نظارت سروان خانى در حال تجسس براى رسيدن به جزئيات بيشترى از اقدامات هولناك دو جانى بودند.پدران كودكان كه با خواندن روزنامه ايران پى به عمق فاجعه و سرنوشت شوم بچه هاى ناپديد شده خود برده بودند، يكى پس از ديگرى، درحالى كه گريان بودند، در برابر اداره آگاهى پاكدشت حضور مى يافتند.
> ? شاهد فرارى
سه شنبه ?? شهريورماه سال جارى برق قيامدشت قطع شده بود و همه جا تاريك بود، دو پسربچه كه در نزديكى كلانترى قيامدشت زندگى مى كنند، در بلوار حصار امير ديدند كه چند پسر جوان با كتك زدن به سه پسربچه آنها را به سمت محل جمع آورى نخاله هاى ساختمانى مى برند.اين دو پسربچه در تاريكى ترسيده بودند كه يكى از دو شغال معروف به «على باغى» به آن دو نزديك شد و خواست همراهشان بروند، اين دو كودك ساعتى بعد هراسان به در خانه «ميلاد امن پور» رفتند و به خانواده اين پسربچه گفتند كه ديده اند چند پسر ? همبازى را كتك مى زنند و به گودالى در حصار امير مى برند. هيچ كس حرفهاى ? شاهد فرارى را جدى نگرفت تا اينكه پليس پى برد سه پسربچه گم شده اند و اين دو كودك را مورد تحقيق قرار داد.آنان در تحقيقات به مأموران گفتند: «يك پسر جوان به ما نزديك شد و خواست همراهشان باشيم، نپذيرفتيم. او با چوب دو ضربه به پاى يكى از ما زد و با چاقويى كه در دستش بود، به پاى ديگرى ضربه اى زد، ما فرار كرديم و ديگر چيزى نديديم.»
وقتى «على باغى» توسط پدر «احمد عظيمى» ـ يكى از پسربچه ها ـ شناسايى شد و كلانترى قيامدشت موفق به دستگيرى اش شد، ? شاهد فرارى روبروى او قرار گرفتند و تأكيد كردند همان شغالى است كه با چوب و چاقو به آنان حمله كرده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
پرونده‌ي مرگ يك سرباز به دليل پرت شدن از دره در دادسراي جنايي




پرونده‌ي مرگ يك سرباز در دادسراي امور جنايي تهران وارد مرحله‌ي ‌تحقيقات شد.

به گزارش خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اكبر.ب، سرباز وظيفه‌ي يكي از كلانتري‌هاي تهران، بر اثر پرت شدن از دره‌ي مشرف به كلانتري جان سپرد.

يكي از دوستان متوفي كه همراه وي در اين كلانتري مشغول خدمت بوده و جزو آخرين افرادي است كه متوفي را قبل از مرگ ديده، در اين باره گفت: «اكبر» پس از بازگشت از پست نگهباني ساعت حدود 10 شب دچار سرگيجه و تهوع شد و پس از آن، اين اتفاق افتاد.

بهروز هنرمند، بازپرس شعبه‌ي 4 دادسراي جنايي تهران كه هم‌اكنون مسوول رسيدگي به اين پرونده در دادسرا و در مرحله‌ي تحقيقات است، نيز در اين باره گفت: خانواده‌ي اين جوان از كلانتري فوق شكايت كرده‌اند كه البته بايد اين مسأله و احتمال كوتاهي كلانتري در محصور كردن دره، بررسي و رسيدگي شود.

وي عنوان كرد كه در نهايت مرگ اين سرباز يك اتفاق بوده و نه قتل و خودكشي.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مرگ 278 تن در اثر برق‌گرفتگي


278تن به علت برق گرفتگي در 5 ماهه اول سال فوت كردند كه 5/88 درصد قربانيان مرد و 5/11 درصد زنان بودند و بيشترين تعداد با 76 مورد مربوط به مرداد ماه است.

به گزارش بخش «حوادث» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، روابط عمومي سازمان پزشكي قانوني اعلام كرد: تعداد جان باختگان ناشي از برق گرفتگي كه در پنج ماه اول سالجاري به مراكز پزشكي قانوني سراسر كشور ارجاع شده‌اند نسبت به مدت مشابه در سال گذشته رشدي معادل 37 درصد داشته است.

هم‌چنين بر اساس اين بررسي مشخص شد كه استان‌هاي تهران، خوزستان و اصفهان به ترتيب با 51، 30 و 22 مورد برق گرفتگي منجر به فوت در صدر آمار قرار دارند.

تحقيق گروه آمار سازمان پزشكي قانوني كه در سال گذشته به عمل آمد نشان داد كه مردان بيشتر در حين كار در محل كار و منزل و سپس به خاطر كار با كولر دچار برق گرفتگي شده‌اند و اين حادثه در خانم‌ها بيشتر در حين كار در منزل و سپس هنگام استفاده از ماشين لباسشويي و يخچال رخ داده است.

استفاده از بخاري برقي در حمام نيز از جمله عواملي است كه در خانم‌ها منجر به برق گرفتگي شده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
كودكان مبتلا به بيماري‌هاي رواني در جمهوري چك در قفس محبوس مي‌شوند

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس حوادث
در پي درج اخباري از سوي “جي.ك رولينگ”، نويسنده‌ي كتاب‌هاي هري پاتر، مبني بر محبوس كردن كودكان داراي مشكلات رواني در جمهوري چك، خوانندگان روزنامه‌ي ”ميرور” آمادگي‌شان را براي خاتمه دادن به شكنجه‌ي اين كودكان اعلام كردند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به نقل از روزنامه‌ي ميرور، در پي انتشار خبر زنداني شدن كودكان مبتلا به مشكلات روحي رواني به مدت 23 ساعت در روز در موسسه‌هاي دولتي در جمهوري چك، بيش از 3000 خواننده‌ي اين روزنامه آمادگيشان را براي كمك به اين كودكان اعلام كردند.
طبق گزارش اين روزنامه، مراكز دولتي در جمهوري چك، كودكان كوچك‌تر را در قفس‌هاي چهار فوتي نگه مي‌دارند، اين در حالي است كه كودكان بزرگتر در سلول‌هاي هشت در سه فوتي محبوس مي‌شوند.
رولينگ شب گذشته گفت: من از عكس العمل خوانندگان اين روزنامه بسيار خوشحال شدم.
وي افزود: من اميدوارم عكس‌العمل مردم، ما را يك قدم به رفع تمام اقدامات ويژه‌ي شكنجه‌ي كودكان نزديك كند.
“اما نيكلسون”، عضو پارلمان اروپا كه رياست گروه حمايت از اين كودكان را بر عهده گرفته است، هفته‌ي آينده جهت ديدار با نخست وزير چك راهي اين كشور مي‌شود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
در يک عمليات ضربتي تعدادي از اراذل و اوباش تبريز دستگير شدند


خبرگزاري دانشجويان ايران - تبريز
سرويس حوادث
در آستانه بازگشايي مدارس و تداوم طرحهاي سالم سازي شهر، تعدادي از اراذل و اوباش تبريز، طي يك عمليات ضربتي دستگير شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث خبرگزاري دانشجويان ايران‌ (ايسنا)، در ماه‌هاي اخير در برخي مناطق تبريز ازجمله كوي وليعصر، شهرك امام (ره) و اطراف ميدان گجيل، اراذل و اوباش با چاقو و قمه براي شهروندان ايجاد مزاحمت نموده و موجب رعب و وحشت اهالي شده بودند كه با عمليات نيروي انتظامي دستگير شدند.
گفتني است، اقدام قاطع پليس موجب رضايت ساكنين اين مناطق شده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
قتل در پرونده امر به معروف و نهي از منكر


پرونده پسر جوانى كه به عنوان امر به معروف و نهى از منكر باعث مرگ يك جوان موتور سوار شده بود براى محاكمه به دادگاه كيفرى استان تهران فرستاده شد. ۱۳ دى ماه سال گذشته مردى با مراجعه به دادگاه جنايى تهران خبر از قتل پسرش پس از تحت تعقيب قرار گرفتن از سوى يك جوان موتور سوار داد. در بررسى هاى اوليه ماموران امين، دوست مقتول را كه شاهد عينى حادثه بود احضار كردند.او در بازجويى ها گفت: «من و اصغر روز حادثه با موتور در بزرگراه آزادگان در حال حركت بوديم كه جوان موتور سوارى به ما دستور توقف داد و با معرفى خود به عنوان نيروى بسيج و به عنوان امر به معروف و نهى از منكر از نحوه لباس پوشيدن و طرز آرايش موهاى ما ايراد گرفت. سر اين موضوع من و اصغر با او درگير شديم و پس از چند دقيقه سوار موتور شده و فرار كرديم. وسط راه اصغر به من گفت كه از موتور پياده شوم تا بتواند سريع تر فرار كند، من هم از او جدا شدم ولى نمى دانم پس از جدا شدنم از او چه اتفاقى براى اصغر افتاد.» پزشكى قانونى پس از معاينه جسد علت اصلى مرگ اصغر را خونريزى داخلى براثر اصابت جسم سخت اعلام كرد. با اعلام نظريه پزشكى قانونى كار آگاهان اقدام به چهره نگارى از متهم و با همكارى فرمانده بسيج منطقه شناسايى متهم را آغاز كردند. فرمانده بسيج منطقه پس از مشاهده عكس متهم در بازجويى ها به كارآگاهان گفت: «اين فرد عضو اصلى بسيج نيست ولى گاه گاهى به بسيج منطقه مى آيد. اين جوان كه مرتضى نام دارد، خود سرانه به امر به معروف و نهى از منكر مردم مى پردازد و ارتباطى با بسيج ندارد.» كارآگاهان با به دست آمدن اين سرنخ محل سكونت مرتضى را شناسايى و وى را دستگير كردند. مرتضى در بازجويى ها اظهار داشت: «آن دو نفر وضع ظاهرى خوبى نداشتند، من به آنها تذكر دادم ولى آنها شروع به فحاشى كردند و با هم درگير شديم.بعد آنها فرار كردند و من دنبال آنها رفتم اما وقتى به موتورشان رسيدم فقط يك نفر از آنها بود كه او هم در كنار جدول افتاده بود. من باعث قتل او نشدم و اتهام قتل عمد را قبول ندارم.» پس از بازجويى از مرتضى (تنها عامل اين حادثه) پرونده در دست بررسى پنج كارشناس قرار گرفت. كارشناسان پس از مطالعه پرونده اعلام كردند: «۵۰ درصد مقتول در اين حادثه مقصر است و ۵۰ درصد مرتضى در وقوع اين حادثه نقش داشته است.» هم اكنون قرار مجرميت براى مرتضى صادر شده و پرونده براى رسيدگى بيشتر و صدور حكم قانونى به دادگاه كيفرى استان تهران فرستاده شده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
جوان معتاد داروهاي گرانقيمت را از پدرش مي دزديد

مرد معتاد با تعقيب خودروي حامل داروهاي گرانقيمت ، پس از آخرين سرقت دستگير شد.
به گزارش خبرنگار ما ، فردي با مراجعه به شعبه هشتم دادسراي ناحيه 2 با ارائه شکايتي عنوان کرد: مسوول حمل و نقل يک شرکت معتبر دارويي هستم و هر بار پس از بارگيري ، مقاديري دارو که در شرايط خاص حمل و نقل مي شود و قيمت گراني هم دارد ، به سرقت مي رود. در پي اين شکايت ، بازپرس سعيد رضايي دستور تحقيق و پيگيري در زمينه اين شکايت را در پايگاه دوم پليس آگاهي صادر کرد و ماموران با بررسي موضوع ، اين خودرو را پس از بارگيري به صورت غيرمحسوس تحت کنترل قرار دادند. يک ساعت پس از اين ماجرا ، هنگامي که خودرو مقابل يک داروخانه متوقف شد ، جوان موتورسواري با نزديک شدن به خودروي حامل دارو با استفاده از کليدي که داشت ، در را گشود و هنگامي که مقاديري دارو را سرقت کرده بود دستگير شد. با دستگيري متهم معلوم شد وي فرزند مرد راننده است که به مواد مخدر اعتياد دارد و وي با تهيه کليد يدکي هر روز پس از بارگيري دارو از سوي پدرش ، او را تعقيب کرده و در فرصتي که به دست مي آورده داروها را سرقت مي کرد. با انتقال متهم به شعبه هشتم بازپرسي ، وي به بازپرس رضايي گفت : هر بار پس از سرقت ، داروها را به يک داروخانه معروف در غرب تهران مي فروختم و تاکنون بيش از 10 ميليون تومان از داروها را به فروش رسانده ام.

در پي اين اعترافات ، دستور دستگيري صاحب داروخانه صادر شد و ماموران با عزيمت به محل ، وي را دستگير کردند و در بازرسي از محل بيش از 10 ميليون تومان داروي دزدي را کشف و ضبط کردند. با تکميل پرونده بازپرس پرونده قرار مجرميت متهمان را صادر کرد و پرونده به دادگاه عمومي ارسال شد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
پليس رشوه گير ، زن هندي را از پنجره قطار بيرون انداخت
جام جم آنلاين : چند پليس هندي متهم شده اند زني را كه حاضر نشده به آنها يك پوند رشوه بدهد ، از پنجره يك قطار در حال حركت بيرون انداخته اند.
به گزارش سايت خبري آنانوا ، بهولي دوي از پنجره يك قطار مسافربري در نزديكي ايستگاه سيتا مارهي به بيرون افكنده شده است چرا كه حاضر نشده به ماموران پليس قطار 1 پوند رشوه دهد.
براساس اين گزارش ، وي در حال فروش كالا در كوپه هاي قطار بوده است كه ماموران پليس از او مجوز مي خواهند اما او مجوزي در اختيار نداشته تا به آنها ارائه دهد لذا از او مي خواهند كه يك پوند رشوه دهد و به كار خود ادامه دهد اما زن هندي مي گويد هرگز باج به كسي نمي دهد.
آنها نيز او را گرفته و از پنجره به بيرون پرتاب مي كنند.
اين زن هم اكنون به خاطر بروز شكستگي در چند قسمت از بدنش در يك بيمارستان تحت مداوا قرار گرفته است.
سخنگوي راه آهن اي.پي سريواستاوا كه اين حادثه در محل اداري آن به وقوع پيوسته ، گفت : شركت ، عاملان اين اقدام زشت را پيدا و به مجازات خواهد رساند.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
خاله ، خواهرزاده اش را ربود


دختر جوان وقتي با مخالفت داماد خانواده براي ازدواج خود با يک پسر جوان روبه رو شد، خواهرزاده 12 ساله اش را ربود.
هانيه ، دختر 12 ساله صبح هنگام وقتي براي رفتن به مدرسه ، از خانه خارج شد ، با ديدن خاله اش به او نزديک شد. خاله اين دختر به او گفت امروز مي خواهد تا با او همراه شود، هانيه با علاقه اي که به خاله اش داشت ، از اين پيشنهاد استقبال کرد و با همان شيطنت هاي هميشگي مشغول صحبت با او شد. دقايقي پس از اين ماجرا ، هانيه وقتي اضطراب و نگراني را در چهره خاله اش ديد ، علتش را از او پرسيد. خاله اش با لبخند ساختگي گفت : چيز مهمي نيست و شب گذشته سر درد داشته و نتوانسته بخوابد. هانيه وقتي متوجه شد خاله اش تغيير مسير داده ، به او گفت : اين راه اشتباه است و ما بايد از مسير ديگري به مدرسه برويم اما خاله اش گفت : قصد دارد در ميانه راه از خرازي سر کوچه هديه اي براي يکي از دوستانش تهيه کند. هانيه پذيرفت و هنوز چند قدم از خيابان اصلي دور نشده بود که در يک لحظه متوجه رفتار غيرعادي خاله اش شد و با حضور 2 جوان ديگر آنها بسرعت هانيه 12 ساله را درون يک خودرو انداختند و از محل دور شدند. حوالي ظهر مادر هانيه در آشپزخانه مشغول تهيه غذا بود که زنگ تلفن خانه به صدا درآمد ، او از صبح دلشوره عجيبي داشت و مدام در انتظار يک خبر بود. وقتي گوشي را برداشت ، صداي مرد جواني را شنيد که مي گفت هانيه را دزديده است و اگر 30 ميليون تومان پرداخت نکنند ، آنها هانيه را خواهند کشت.

در پي اين تماس تلفني ، مادر هانيه سراسيمه خود را به مدرسه رساند و ناظم مدرسه گفت ، امروز فرزند او به مدرسه نيامده است و قرار بود خدمتکار مدرسه پس از پايان کار مدرسه ، موضوع را به آنها اطلاع دهد. ساعتي پس از اين ماجرا ، پدر و مادر دختر ربوده شده با حضور در پليس آگاهي اسلامشهر ، موضوع ربوده شدن هانيه و درخواست 30 ميليون توماني فرد آدم ربا را اطلاع دادند. با صدور دستور قضايي از سوي بازپرس شعبه دوم دادسراي اسلامشهر ، ماموران ، تحقيقات گسترده خود را آغاز کردند و پس از بررسي موضوع ، متوجه ردپاي يک آشنا در آدم ربايي شدند. هنگامي که تحقيقات پليس در اين زمينه ادامه داشت ، بار ديگر تماس تلفني آدم رباها با پدر هانيه برقرار شد که با آموزش هاي پليس ، قرار ملاقات در منطقه يافت آباد تعيين شد. چند ساعت پس از اين تماس تلفني ، محل قرار از سوي پليس محاصره شد و در ساعت تعيين شده ، 2 مرد جوان 17 و 21 ساله در حالي که هانيه را همراهي مي کردند ، پس از حضور در محل و پيش از آن که فرصت فرار پيدا کنند دستگير شدند. با تحقيق از متهمان و هانيه ، مشخص شد خاله جوان اين دختر که قصد ازدواج با يکي از متهمان را داشته ، نقشه اين آدم ربايي را طراحي و سپس به اتفاق 2 متهم دستگير شده آن را اجرا کرده است.

با اين اعترافات ، خاله هانيه دستگير شد و در تحقيقات با اعتراف به ربودن هانيه گفت : از چندي پيش قصد ازدواج داشتم ، اما مخالفت پدر هانيه به عنوان داماد خانواده با اين ازدواج موجب شد تا تصميم به انتقام بگيرم.

وي افزود: تصميم داشتم پس از ربودن هانيه و دريافت 30 ميليون تومان از شوهرخواهرم ، با جوان مورد علاقه ام ازدواج کنم.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مرگ تقلبي براي پول بيمه




ماموران يکي ازاداره هاي بيمه يک پدر مرده را زنده کردند.قضيه از اين قرار بود که کارشناسان بيمه به يک درخواست پرداخت بيمه عمر به مبلغ 300 هزار يورو ظنين شدند.
اين بيمه عمر متعلق به يک مرد 46 ساله بود که طبق مدارک ارائه شده 3 هفته قبل در اثر حمله قلبي درگذشته بود.
اما ماموران سمج اين اداره با پيگيري قضيه متوجه شدند که پريتپال کايلا که 3 هفته قبل بايد مرده باشد در ايالت کاليفرنياي امريکا زنده ومشغول به کار است!
ماموران بيمه با هماهنگي پليس اين مرد را دستگير و به انگليس آوردند.تعجب ماموران وقتي بيشتر شد که فهميدند همسر اين مرد از زنده بودن او خبري نداشته است و اين پدر انگليسي با همکاري دخترش و براي تامين هزينه تحصيل او در دانشگاه اين برنامه را چيده است.
اين مرد انگليسي حالا نه تنها پولي دريافت نکرده است بلکه بايد به حکم دادگاه لندن 15 ماه را هم در زندان به سر ببرد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
محکوميت هيولاي «بلمونت شور» به 1000 سال زندان




دادگاهي در لس آنجلس سرانجام پنجشنبه گذشته پس از مدتها راي پرونده جنجالي معروف به متجاوز «بلمونت شور» را صادر کرد ، به موجب راي اين دادگاه ، متجاوز جنسي «مارک و اين رابتون» به جرم تجاوز به بيش از 14 زن و دختر به هزار سال زندان محکوم شد.
در جلسه دادگاه که روز پنجشنبه برگزار شد ، تعداد زيادي از زنان و دختران که طي 5سال از 1997 تا 2003 به طرز فجيعي توسط اين مرد مورد آزار و اذيت قرار گرفته بودند به همراه خانواده هايشان در دادگاه حاضر شدند تا شاهد محاکمه مرد خوف انگيزي باشند که طي 5 سال گذشته مثل يک کابوس در زندگي آنها حضور داشت ، هيچيک از اين زنان پيش از اين حتي هنگامي که مورد تجاوز قرار گرفته بودند چهره او را به دليل داشتن ماسک نديده بودند. او در 10 آگوست امسال به 25 مورد آزار و اذيت جنسي زنان و کودکان متهم شد که 14 مورد از تجاوزها را که در نيمه هاي شب و در داخل خانه صورت گرفته بود را برعهده گرفت.

به گزارش آسوشيتدپرس اين مرد که تجاوزهاي مکرر او به زنان و دختران در داخل خانه هايشان طي سالهاي 1997 تا 2003 پليس منطقه «بلمونت شور» لس آنجلس را به شدت تحت فشار گذاشته بود ، زماني دستگير شد که در نوامبر 2003 يک زن در تماس تلفني با پليس اعلام کرد که مردي چند لحظه پيش از راه پنجره وارد خانه وي شده و به او تجاوز کرده است ، با حضور پليس در منطقه ، اين مرد دستگير شد اما وي در اولين مراحل بازجويي خيلي خونسرد اتهامات را انکار مي کرد تا اين که پليس بلاخره با آزمايش D.N.A از وي توانست اثبات کند که وي همان شبح ترسناک بلمونت شور و مناطق حومه شهر لس آلماميتوس و هانتينگتون بيچ است و او سرانجام مجبور به اعتراف شد. اين مرد در بازجويي ها در مورد شيوه جنايت خود گفت : در نيمه شب ها در شهر به دنبال خانه هايي مي گشتم که پنجره يا در ورودي آنها باز بود ، پس از آن به سرعت از راه پنجره وارد خانه مي شدم و زناني را که در خانه تنها بودند با تهديد به قتل مورد آزار و اذيت قرار مي دادم.

هنگام توضيحات اين مرد در مورد عمل مجرمانه اش ، بسياري از قربانيان اعمال مجرمانه او و خانواده هايشان به شدت مي گريستند. مارک واين رابتون در توضيحات خود ، آزار و اذيت يک مادر و دختر جوانش را بي رحمانه ترين جنايت خود توصيف کرد و از آنها و ساير قربانيان طلب بخشش کرد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
فرزندان قاتل: ديديم پدر مادر را كشت



گروه اجتماعى روزنامه شرق: نخستين جلسه محاكمه مردى كه به علت سوءظن به همسرش، او را به قتل رسانده بود، ديروز در شعبه ۷۱ دادگاه كيفرى استان تهران برگزار شد.دوم خردادماه سال جارى زن جوانى طى تماس با مركز فوريت هاى پليسى ۱۱۰ ماموران را در جريان قتل مادرش قرار داد.
ماموران نيروى انتظامى پس از اعزام به محل با جسد غرق در خون زن ميانسالى كه با ضربه هاى چاقو در حمام خانه به قتل رسيده بود، روبه رو شدند. زهرا (دختر مقتول) به كارآگاهان گفت: «پدرم، با ضربه هاى چاقو مادرم را به قتل رسانده است. او هميشه به مادرم سوءظن داشته و در تمام اين ۲۹ سالى كه با هم زندگى مى كردند هميشه دعوا داشتند.»شوهر مقتوله به نام بهمن كه تنها متهم پرونده شناخته شد و همه فرزندانش شهادت دادند كه ديديم پدرمان با چند ضربه چاقو مادرمان را به قتل رسانده است در بازجويى ها گفت: «همسرم به من خيانت مى كرد، اتهام قتل عمد را قبول دارم و با كمال افتخار مى گويم زنم را كشتم.» در جلسه دادگاهى كه ديروز در شعبه ۷۱ دادگاه كيفرى استان تهران به رياست قاضى نورالله عزيز محمدى و با حضور چهار مستشار قاضى حسن رحيمى، قاضى احمد ميرى لواسانى، قاضى محمد كوه كمره اى و قاضى معتمدى برگزار شد. فرزندان مقتول براى پدرشان تقاضاى قصاص كردند.در ادامه جلسه دادگاه صفر خاكى، نماينده دادستان در دفاع از كيفرخواست گفت: «با توجه به شكايت شاكيان، گزارش مراجع نظامى، نظريه پزشكى قانونى و ساير قراين موجود در پرونده و نيز اقرار صريح متهم مبنى بر قتل شهلا (مقتوله) از سوى دادستان تقاضاى صدور حكم قانونى را دارم.»
• هيچكس جرات نزديك شدن نداشت
بهمن تنها عامل حادثه نيز با حضور در جايگاه گفت: «من و همسرم براى مراسم ختم يكى از اقوام در شمال كشور بوديم. روز ختم، موقع ناهار هرچه دنبال همسرم گشتم او را پيدا نكردم تا اينكه بيرون از منزل رفتم و همسرم را با پسرعمويش جلوى در ديدم. چون من با پسر عموى او از قبل مشكل داشتم سر اين موضوع با همسرم دعوا كردم و همان شب با همسرم به تهران آمديم. فرداى آن روز همسرم قهر كرد و به منزل دامادم رفت و هرچه من تلفن كردم و با دخترم و پسر بزرگم صحبت كردم، هيچ كدام راضى نشدند به خانه بيايند. صبح روز بعد همسرم و بچه هايم به خانه آمدند و دوباره با آنها دعوا كردم.آنها به من مى گفتند مشكل روحى و روانى دارم. وقتى داشتيم با هم جروبحث مى كرديم عصبانى شدم و با چاقويى كه از آشپزخانه تهيه كرده بودم چند ضربه به همسرم زدم. بچه هايم اطرافم ايستاده بودند ولى هيچ كدام جرات نزديك شدن به من را نداشتند.
وكيل تسخيرى متهم نيز در ادامه جلسه محاكمه گفت: «موكلم بايد به پزشكى قانونى معرفى شود تا توسط پزشك اعصاب و روان معاينه شود كه چنانچه مشكل اعصاب و روان او تشخيص داده شد دادگاه بتواند اظهار نظر قطعى كند.»فرزندان مقتول نيز در طول جلسه دادگاه مدام اعلام مى كردند: «پدرمان مشكل روحى و روانى دارد. او معتاد است و به علت استفاده از مواد بسيار عصبى است. مادرمان را هم به علت سوءظن هاى بى مورد كشت.»
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
دستگير ى ۵ جوان براى آزار جنسى دختر ۱۴ ساله


پنج جوان كه با ربودن دختر نوجوانى او را مورد آزار و اذيت جنسى قرار داده بودند، دستگير شدند.
عصر روز يكشنبه زنى با مراجعه به كلانترى ۱۵۲ خانى آباد آنها را در جريان ربوده شدن دخترش از سوى چند جوان قرار داد.اين زن به ماموران گفت: «دو جوان با ربودن دخترم او را به خانه اى در منطقه اتابك تهران برده و مورد آزاد و اذيت قرار داده و در خيابان رهايش كرده اند.»وى همچنين ادعا كرد، آدم ربايان هنگام آزار دخترم اقدام به فيلمبردارى از او كرده و او را تهديد كرده اند كه در صورت بازگويى اين واقعه فيلم را در شهر پخش مى كنند.ماموران پس از شكايت اين زن تحقيقات خود را آغاز و متوجه شدند يكى از آدم ربايان پسر جوانى به نام مهدى است كه چندى پيش با اين دختر دوست شده بود. ماموران مهدى را بازداشت و در اعترافات او توانستند چهار همدست ديگر او را شناسايى و دستگير كنند.سارا صبح ديروز در جلسه بازجويى در شعبه سوم داديارى مجتمع امور جنايى در مورد روز حادثه گفت: «روز يكشنبه حوالى ظهر در خيابان اميراتابك ايستاده بودم كه مهدى همراه يكى از دوستانش به نام وحيد جلوى مرا گرفتند و گفتند كه بايد با آنها بروم.
مهدى ابتدا گفت مى خواهيم تو را در شهر بگردانيم اما مرا داخل خانه اى در اتابك بردند. در آنجا سه نفر ديگر هم بودند كه چهار نفر آنها با تهديد چاقو مرا مورد آزار و اذيت قرار داده و سپس در خيابان رهايم كردند.»حسين سليمانى بازپرس پرونده در ادامه اقدام به بازجويى از پنج جوان آدم ربا كرد كه آنها با انكار ادعاهاى اين دختر اظهار داشتند «سارا خودش خواست كه همراه ما بيايد.»مهدى گفت: «حدود دو هفته پيش با سارا دوست شدم. ساعت ۱۱ صبح روز حادثه سارا را در خيابان ديدم. او گفت كه مى تواند تا ساعت دو بعدازظهر با من باشد. سارا ابتدا خواست كه به خانه آنها برويم اما بعد منصرف شد. موتور يكى از دوستانم را گرفتم و همراه وحيد اين دختر را سوار كرديم و به خانه اى در اتابك رفتيم. اتهام آزار جنسى سارا را قبول داريم اما بدون اجبار بود.»قاضى پرونده پس از بازجويى از متهمان آنها را با قرار بازداشت روانه بازداشتگاه كرد و تحقيقات روى اين پرونده ادامه دارد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مرگ براي زني كه شوهرش را قطعه قطعه كرد


زن جواني كه قطعات بدن همسر صيغه اي اش را در نقاط مختلف شهر تهران رها كرده بود، با تاييد حكم اعدامش توسط ديوان عالي كشور، چهارشنبه 22 مهر ماه اعدام خواهد شد.
فاطمه كه در زمان حضور در دادگاه اعدام در بهار سال 81 ، 35 سال داشت، در آخرين جلسه دادرسي پرونده توسط قاضي كوه كمره اي، جزئيات قتل همسرش را چنين بازگو كرد:
يكسال قبل از حادثه با همسرم آشنا شدم. آن زمان از شوهر اولم جدا شده بودم و همراه با دو دخترم زندگي مي كردم. با پيشنهاد ازدواج موقت از سوي شوهرم موافقت كردم. بدين ترتيب رفت و آمد او به خانه من آغاز شد.
شب حادثه، مقتول به ديدنم آمد و از من خواست تا براي اداي نذرش در روز عاشورا همراه او به شهر قم بروم. اما من به دليل درگيري كه با مادرش داشتم حاضر نشدم همراه او بروم. در حال دعوا بوديم كه خواهرش با او تماس گرفت و خبر داد كه حال مادرش خوب نيست. مقتول به سرعت خانه را ترك كرد و به منزل مادرش رفت. من كه در اثر عصبانيت دچار سردرد شديدي شده بودم، پس از استفاده از مواد مخدر به خواب رفتم.
نيمه هاي شب بود كه با سر و صداي يك زن از خوب بيدار شدم. از پنجره به كوچه نگاه كردم. صدا
از بيرون خانه نبود. به رختخوابم برگشتم. احساس كردم صدا از داخل خانه است. در اتاق را باز كردم. كه متوجه نوري شدم كه از اتاق دخترم ديده مي شد. وقتي به اتاق دخترم رفتم، ديدم شوهرم قصد تعرض به او را دارد. با ديدن اين صحنه با او درگير شدم. به شدت كتك كاري كرديم. از اتاق دخترم بيرون آمديم. در اتاق خودم بوديم كه شوهرم گفت: مي خواهد بر سر دخترم قمار كند. او گفت كه براي شركت در قمار پول كافي ندارد و قصد دارد بر سر دخترم شرط بندي كند.
نتوانستم تحمل كنم. به او گفتم: اگر اين كار را بكني مي كشمت. خنديد و گفت: نمي تواني. مي خواستم به او ثابت كنم كه مي توانم. روسري را دور گردنش پيچيدم و محكم فشار دادم. او مي خنديد و من را مسخره مي كرد، عصباني شدم، با شدت بيشتري روسري را كشيدم، ساكت شد. چند لحظه بعد روسري را رها كردم. شوهرم روي زمين افتاد. باور نمي كردم مرده باشد. چند بار به صورتش زدم. آب توي صورتش پاشيدم، اما او مرده بود. تا صبح بالاي سرش گريه كردم.
فاطمه در ادامه جلسه دادگاه شرح داد كه چگونه ساعت 8 صبح براي اينكه دخترانش از وقوع حادثه با خبر نشوند، جسد همسرش را به حمام كشانده و تا شب براي او عزاداري كرده است.
وي گفت: هوا كه تاريك شد، فكر كردم كه بايد با او چكار كنم ؟ تنها راهي كه برايم مانده بود، قطعه قطعه كردن بدنش و خارج كردن قطعات از خانه بود.
بر اساس گزارش هاي مندرج در پرونده، دو پاي مقتول در يك باجه تلفن و سر مقتول در بخش زنانه اتوبوس شهري پيدا شد. بنا بر اعترافات فاطمه، وي بقيه اجزاي بدن مقتول را در قسمت هاي مختلف شهر رها كرده بود كه هيچگاه ماموران موفق به يافتن آنها نشدند.
در آخرين جلسه دادگاه به رياست قاضي كوه كمره اي، اولياي دم مقتول تقاضاي قصاص فاطمه را مطرح كردند. با صدور حكم اعدام توسط قاضي كوه كمره اي، حكم به ديوان عالي كشور ارسال شد. با تاييد حكم توسط ديوان، قاضي اجراي احكام پس از استيذان اجراي حكم اعدام، زمان اجراي حكم را روز چهارشنبه 22 مهرماه اعلام كرد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مهندس قلابى به فريب سه دختر اعتراف كرد


قرار بود او مهندس باشد، زندگى آرامى براى دختر خوش خيال فراهم كند و خوشبختى را براى دختر دانشجو به ارمغان بياورد.
كاخ رؤياهاى اين دختر ۲۰ ساله هنگامى فرو ريخت كه او دريافت تمامى تصوراتى كه از مرد ايده آلش دارد، سرابى بيش نيست.
آشنايى با او در خيابان ولى عصر اتفاق افتاده بود. وقتى دانشجوى جوان در حال بازگشت به خانه شان بود ناگهان جوان شيك پوشى در حاليكه كيف مشكى رنگى در دست داشت سر راهش سبز شده و خود را دلباخته او معرفى كرده بود. «خانم ببخشيد» اين جمله كوتاه آنقدر با لطافت و متانت مطرح شده بود كه دختر دانشجو نتوانست به ادامه حرف هاى جوان آراسته گوش ندهد.
من مهندس مكانيك هستم، از مدتى قبل حركات و رفت وآمدهاى شما را تحت نظر داشتم. اگر شما اجازه بدهيد مى خواستم به عرض تان برسانم ، قصد دارم شما را به همسرى بگيرم . من تصور مى كنم دختر ايده آل خود را يافته ام، اگر مايل باشيد مسأله را با خانواده مطرح كنيد، فردا همين موقع شما را ملاقات مى كنم تا جواب بگيرم. دختر جوان از شنيدن اين صحبت ها و اينكه او شخص برگزيده مهندس شيك پوش مثل اين جوان شده است، احساسى از خوشحالى در وجودش دويد. مسيرخانه را با عجله طى كرد. وقتى براى مادرش از نكته هاى برجسته شخصيت مهندس صحبت مى كرد، گل از گل مادرش شكفت . او از خوشحالى دخترش خوشحال بود. چند روز بعد مهندس جوان به خانه دختر دانشجو دعوت شد. او از خود وخانواده اش تعريف ها كرد.
«پدرم چند سال قبل در جريان تصادف رانندگى فوت كرد. من تنها فرزند خانواده هستم. مادرم هم در آلمان ساكن است. عمويم سرپرستى مرا به عهده دارد. به او گفته ام قصد ازدواج با شما را دارم. قراراست طى چند روز آينده به ايران بيايد».
مهندس جوان با گفتن اين جملات هديه كوچكى كه تهيه كرده بود به دانشجوى جوان داد وبا اميد ديدار در روز بعد خداحافظى كرد.
وقتى او رفت دختر جعبه كوچك را باز كرد، داخل آن انگشترى زيبا بود. آن را به انگشت كرد. شب وقتى عمويش به خانه آنها آمد با ديدن چنين انگشترى گرانبهايى در دست برادر زاده اش تعجب كرد. دختر جوان ماجراى هديه نامزد آينده اش را با او در ميان گذاشت.
عمو كه از جواهرفروشان قديمى و كار كشته بود هنگام رفتن، برادزاده جوانش را كنارى كشيده وبه او اطلاع داد كه انگشترى تقلبى است و تنها رنگ و لعاب طلايى رنگ دارد. دختر جوان از شنيدن اين حرف شوكه شده بود. تصميم گرفت در اين باره دست به تحقيق بزند.
او وقتى روز بعد به نشانه هايى كه مهندس جوان آنجاها را محل كار خود معرفى كرده بود، رفت از پاسخ هايى كه شنيد،متعجب شد. هيچ كس شخصى به اين نام رانمى شناخت.
وقتى مهندس قلابى بارديگر باتلفن همراه او تماس گرفت آنها در خيابان مطهرى تهران قرار گذاشتند. دانشجوى جوان با ديدن جوان فريبكار نزد او رفت. هنوز لبخند بر لبان مهندس قلابى بود كه سردى دستبند پليس را بر دستانش احساس كرد. جوان فريبكار وقتى از سوى مأموران كلانترى ۱۰۴ عباس آباد تحت بازجويى قرار گرفت به سه فقره فريب دختران جوان به بهانه ازدواج اعتراف كرد. تحقيقات پليس نشان داد كه اودر مواجهه با دختران جوان براى اغفال آنها خود را ليسانسيه حقوق و وكيل دادگسترى و مهندس معرفى مى كرده است. بازپرس دادسراى ناحيه ۱۹ تهران اين متهم را با صدور قرار ۵ ميليون تومانى تا انجام تحقيقات تكميلى روانه زندان كرد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
دختر براي نجات مادر در شعله‌هاي آتش سوخت

دختر هنگامي كه مادرش را در شعله‌هاي آتش ديد، براي نجات او خود را به آتش انداخت تا مادر نيمه‌جانش را نجات دهد. در پي حادثه خودسوزي اين زن نيروهاي امداد و نجات ايستگاه شماره 2 سازمان آتش‌نشاني و خدمات ايمني شهرستان اسلامشهر به محل حادثه در شهرك طالقاني اعزام شدند. به گزارش خبرنگار سرويس «حوادث» خبرگزاري دانشجويان ايران، رييس ايستگاه شماره 2 سازمان آتش‌نشاني و خدمات ايمني در اين زمينه گفت: دختر اين زن در اقدام براي خاموشي آتش مادرش دچار سوختگي شده است و هر دو به بيمارستان منتقل شده‌اند. مركز اطلاع‌رساني اورژانس شهرستان اسلامشهر به خبرنگار ايسنا گفت: اين زن 42 ساله است و به علت داشتن مشكلات رواني اقدام به خودسوزي كرده است. بنابه اين گزارش، سوختگي اين زن از نوع درجه دوم و ميزان سوختگي 85 درصد است و دخترش 19 ساله‌اش در پي نجات مادر از ناحيه دو دست و پا دچار سوختگي درجه 2 شده است. اين زن با همكاري اورژانس بيمارستان اسلامشهر به علت جراحات سنگين به تهران منتقل شده است. كارشناسان وضعيت جسمي دختر را خوب، ولي اعلام كرده‌اند كه اين زن به لحاظ وخامت و شدت سوختگي زياد احتمالا فوت خواهد كرد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مرد 72 ساله پس از پنجاه و دومين ازدواج مجددا نزد همسر اولش بازگشت

يك مرد 72 ساله‌ي مالزيايي پس از 52 بار ازدواج، سرانجام نزد زن اول خود بازگشت. به گزارش بخش «حوادث» سرويس بين‌الملل ايسنا، اين مرد 72 ساله‌ي مالزيايي بيش از 52 بار ازدواج كرده است كه پس از انجام هر ازدواج باز هم ناراضي بود و مجدد ازدواج مي‌كرد. پيرمرد مالزيايي سرانجام پس از پنجاه و دومين ازدواج به زندگي در كنار نخستين زنش رضايت داد و به نزد وي بازگشت تا باقيمانده‌ي عمر را با او سپري كند
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
چهار مفسد در تنكابن به دار مجازات آويخته شدند


صبح روز سه‌شنبه 14 مهرماه، چهار عضو باند متلاشي شده شمس در تنكابن به دار مجازات آويخته شدند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين افراد با جرايم قتل، سرقت مسلحانه، تجاوز به نواميس مردم و اخاذي، از سوي مقامات قضايي مفسدفي‌الارض و محارب شناخته شده بودند كه در مرحله‌ي اجراي حكم، با حضور رييس دادگاه انقلاب اسلامي مازندران، رييس دادگاه انقلاب اسلامي تنكابن، فرمانده نيروي انتظامي و **** شهرستان تنكابن و جمعي از مسؤولان ادارات و مردم اين شهرستان، به مجازات اعمال خويش رسيدند. محكومان از باند شمس بودند كه در دو سال پيش در شهرستان تنكابن نابود شده بود و به ياري نيروهاي امنيتي و انتظامي، افراد نامبرده دستگير و تحويل مقامات قضايي و حكم اعدام براي آنان صادر و اجرا شد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
موتورسواري به خاطر نداشتن كلاه ايمني به مرگ محكوم شد !


صبح امروز ‌١٥ مهر ماه موتورسواري بر اثر ضربه مغزي ناشي برخورد با جدول خيابان جان خود را از دست داد. به گزارش خبرنگار «حوادث» ايسنا، اين سانحه كه در خيابان طالقاني تقاطع خيابان مفتح تهران رخ داد، راكب جوان موتورسوار جان خود را از دست داد. يكي از شاهدان در گفت‌وگو با خبرنگار «حوادث» ايسنا، مدعي شد: اين موتورسوار كلاه ايمني بر سر نداشت و از سوي يكي از ماموران يگان ويژه اخطار گرفت ، اما او كه سرعتش زياد بود با اصابت باتوم، تعادل موتور را از دست داد و هنگام برخورد با زمين سرش به جدول گوشه خيابان برخورد كرد. سرهنگ همتي يكي از نيروهاي انتظامي راهنمايي و رانندگي حاضر در صحنه، در مورد اين حادثه گفت: موتورسوار در حال حركت در خط ويژه منحرف شده است و در هنگام برخورد با جدول جان خود را از دست داده است. وي درباره حضور مامور يگان ويژه و ادعاي شاهدان توضيحي نداد. به گزارش خبرنگار «حوادث»، اين حادثه حدود ساعت ‌٤٥/٨ دقيقه صبح رخ داده و تعدادي از شاهدان مدعي شده‌اند، فرد مصدوم حدودا ‌٢٠ دقيقه زنده بود، اما خبر نكردن امدادگران اورژانس، موجب شد، وي بعد از ‌٢٠ دقيقه فوت كند. پس از وقوع اين حادثه بيش از ‌١٨ تن از افراد نيروهاي انتظامي، ماموران كلانتري ‌١٠٧ فلسطين در محل حاضر شدند و بعد از گذشت دو ساعت، حدود ساعت ‌١٠ صبح، آمبولانس پزشكي قانوني به محل حادثه رسيد. در اين هنگام يكي از ماموران كه دستور پخش مردم را داشت با حضور در وسط خيابان حادثه‌اي ديگر آفريد، به طوري كه يك تاكسي پژو كه در حال عبور از خيابان بود به دنبال ترمز شديد و توقف سريع از تصادف با او جلوگيري كرد، اما سواري پشت سر تاكسي به خاطر داشتن سرعت، به شدت به تاكسي برخورد كرد كه منجر به جمع‌شدن كاپوت سواري پيكان شد؛ خوشبختانه اين حادثه هيچ مجروحي نداشت.
 
بالا