برگزیده های پرشین تولز

خاطره هاي مدرسه!!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

meysam77

Registered User
تاریخ عضویت
9 نوامبر 2008
نوشته‌ها
357
لایک‌ها
7
نه ، ولی یه ته مونده احساس چندش دارم ...

یه بار اون پشت اتسه کرد و یه قطره از آل دهنش افتاد روی مچ دستم ، البته فکر کنم خودش هم فهمید و گفت ببخشید !


در کل بچه بدی نبود .
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
گفتی آب دهن یاد یه خاطره افتادم که چند نفری اجرا می کردیم !!
زیر ناخونامون آب دهن می ریختیم و پشت لباس معلمایی که بدمون میومد پرت می کردیم !!

---------------

کاغذ رو به شکل قیف درست می کردیم ..
بعد تهشو با آب دهن خیس می کردیم ...
طوری که به دیوار بچسبه ...
پرت می کردیم به سقف و می چسبید ...
منظره ی جالبی بود !!!!
2lkfck5.gif
 

Hamed731

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 آپریل 2007
نوشته‌ها
4,029
لایک‌ها
1,329
سن
32
محل سکونت
اصفهـان
گفتی آب دهن یاد یه خاطره افتادم که چند نفری اجرا می کردیم !!
زیر ناخونامون آب دهن می ریختیم و پشت لباس معلمایی که بدمون میومد پرت می کردیم !!

---------------

کاغذ رو به شکل قیف درست می کردیم ..
بعد تهشو با آب دهن خیس می کردیم ...
طوری که به دیوار بچسبه ...
پرت می کردیم به سقف و می چسبید ...
منظره ی جالبی بود !!!!
2lkfck5.gif

بابا تو عجب "جونه وری" بودی :wacko: واقعا این کارا رو کردی ؟

درست خوب بود یا نه ؟ معدل سال آخرت چند شد ؟ :lol:
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
بابا تو عجب "جونه وری" بودی :wacko: واقعا این کارا رو کردی ؟

درست خوب بود یا نه ؟ معدل سال آخرت چند شد ؟ :lol:


من اصولا تو مدرسه شر بودم !! آره حالا یه سریشو یادم اومد میگم !!
معدل آخریم دیپلم تجربی بود که 13 شد !!
اصولا درس هم نمی خوندم بغل دستیم می خوند من واسه چی بخونم !!؟
حالا دوستان یه تاپیک بزنن به اسم روش های تقلب که همه اندوخته هامون رو برای عموم بگیم !!متقلب خوبی هم بودم !!
pfft2.gif


یه خاطره دیگه : دوره راهنمایی :
بعد از ظهری بودیم و زمستون بود و زود تاریک می شد ...
starplucker.gif

یه دفعه برق مدرسه رفت و کلاسا رو تعطیل کردن...
منم سلول های منفیه مغزم شروع کرد به کار کرد...(همش منفیه)
رفتم خونه...
فکر کردم....
v6n95k.gif

فکری به سرم زد...
ideasmiley.gif

رفتم یه دوشاخه خریدم ...
7172.gif

دو شاخه رو باز کردم و دو طرفش رو ( + و - ) به هم وصل کردم...
jack.gif

دورشو از ترسم یه عالمه چسب پیچیدم...
gnomesmileyf.gif

رفتیم تو کلاس و اجازه گرفتم..
mrsbeasley.gif

آقا اجازه میشه جامون عوض کنیم دمه شوفاژ گرمه...
fiery.gif

رفتم دمه پریز برق نشستم...
foof.gif

دو شاخه رو کردم تو برق و فیوز پرید..
gnomesmileyf.gif

بعد 5دقیقه تاریکی درست کردنش..
دوباره زدم تو برق...
gnomesmileyf.gif

پرید...
2باره 5 دقیقه...
این کارو 5 6 بار انجام دادم...
تعطیل شدیم...
fistbumpsmiley.gif

نزدیک 1 هفته این کارو ادامه دادم و هی تعطیل می کردن...
gnugghender.gif

خدا می دونه که چقد پول دادن تا سیم کشی رو درست کنن ولی باز من می زدمو برق کل مدرسه می رفت..
hi5.gif

بلاخره چاره ای اندشیدند و برق مدرسه رو به 3 قسمت تقسیم کردن وقتی دو شاخه رو می زدم فقط برق یه طرف می رفت و واسه ی اینکه تابلو نشه بی خیال شدم !!!
overreactsmiley.gif

نتیجه گیری اخلاقی :
هیچ وقت گذاشتن یه فیوز برای مدرسه مناسب نیست !!
huhsmileyf3.gif
 

mehdidj

Registered User
تاریخ عضویت
4 ژوئن 2006
نوشته‌ها
1,190
لایک‌ها
14
محل سکونت
Iran
خوب این کارها یه ذره خوب تر شد !
 

mehdidj

Registered User
تاریخ عضویت
4 ژوئن 2006
نوشته‌ها
1,190
لایک‌ها
14
محل سکونت
Iran
البته این جانب هم اراذل بازی زیاد در آوردم ولی به پای حضرت عالی نمیرسه..
 

meysam77

Registered User
تاریخ عضویت
9 نوامبر 2008
نوشته‌ها
357
لایک‌ها
7
البته این جانب هم اراذل بازی زیاد در آوردم ولی به پای حضرت عالی نمیرسه..

البته کارهای ایشون به نظر من که " ارازل" بازی نبوده و من ایشون رو محترم تر از این واژه ها می بینم ...

و این واژه همان برای شما بماند مناسب تر است !
 

poolaky

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژوئن 2006
نوشته‌ها
875
لایک‌ها
40
سن
37
محل سکونت
بخش كنترل نوسانات پاور
من که زیاد تو مدرسه نبودم بیشتر موقع ها فرار میکردم

انقدر حال می داد

خاطره که زیاد دارم

یکیش این بود

یه بابای مدرسه بود خیلی به من و دوستام که فرار می کردیم گیر میداد

یه بار که من با دوستم داشتم فرار میکردم این یقه ی منو گرفت که کجا میری

منم گفتم به توچه

بعد رفت سراغ ناظم و اینا

اخر سرم ناظم گفت بابا ولش اینو که همه می شناسن بزا بره :D

من گفتم عوضش و در میام

2 هفته بود گذشته بود از اون ماجرا

این یارو بوفه هم تو دستش بود

وقتی جنسی می یومد کارتون هاشو نگه میداشت برا فروش

یه روز دیدم اوهو 20 تا کارتن 5 تا 5تا کنار هم جاتون خالی فقط اینو یادم می یاد که کبریتو زدم :D

فک کنم تو کمتر از 2 دقیقه یه اتیشی به پا شد که جاتون خالی

همه داشتن خاک می یاوردن مینداختن رو کارتونا

بعد که همشون سوخت تموم شد

اومدن منو 2 نفر دیگه که همیشه با هم اینجور کارهارو میکردیم کشیدن بیرون

بعدش یه پاکن و یه رنگ دادن دستمون گفتن در توالت رنگش رفته باید رنگ بزنید

اخرش رنگ نزدیم دادیم به یکی از همکلاسی ها خودمون رفتیم گشتیم :D
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
ایول باحال بود .. منم از رنگ زدن دیوار کلاس در رفتم آخه با کفش رو سقفش راه رفتهبودم !! به خدا راس میگم !!

فقط از یه چیزی حرسم می گرفت که هر چی می شد منو صدا می کردن حتی ربطی به من نداشت !!
huhsmileyf3.gif
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
40
محل سکونت
Mashhad
اینو دیدم حیف ام اومد نگم اما یکم بی تربیتی هست دوستان زیر 15 سال گوش نکنند :)
ما یک معلم داشتیم چاق بود در حد ...
یکی از این دوستان دیوانه ما که کلا یک تخته نداشت وقتی ورود معلم به کلاس ورداشته بود پشت معلم یه کاری رو کرده بود که معلم وقتی اومد تو کلاس سرخ :wub:شده بود
بعد توی کلاس این دوست خل ما هی دست اش رو نشون می داد که تا کجا ....
بیچاره معلم هم نمی تونست حرفی بزنه یعنی خوب نمی شد فقط می گفت که حساب یکی از این بچه های بی تربیت رو می رسم :)

البته من از خدمت شیرین سربازی داستان های زیادی مونده برام که اگه دوستان دوست داشتند براشون می نویسم :lol:

البته به بی تربیتی این نیست :)
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
از خاطرات سربازی هم بگو ... هر کی از خدمت خاطره میگه من کیف میکنم !
یادم نیس کی بود تعریف میکرد : اون موقع که از این ساعتها اومده بود که کانال تلویزیون رو عوض می کرد می گفت من از اونا داشتم و وقتی واسه بچه ها فوتبال می زاشتن من با ساعت کانال رو عوض می کردم همه می ریختن سر اونی که کنترل دستش بود می زدنش !!
fishfightsmiles.gif
 

پتان

Registered User
تاریخ عضویت
23 دسامبر 2008
نوشته‌ها
747
لایک‌ها
66
محل سکونت
In The Sky Of Market Posts:10652
آهان ...

پس تنگی اینه ؟ گفتم چرا سوال کردم تیکه انداخت ،

Billy_Jason

ببینم آقا ... شما تنگی ؟

میشه یه عکس هم از نمای پشت بندازید ؟:lol:

پسر عجب تیکه ای انداختی بهش..
 

استیل آذین

Registered User
تاریخ عضویت
17 آگوست 2007
نوشته‌ها
155
لایک‌ها
5
چه خاطره های قشنگی تعریف می کنید. آدم وسوسه میشه باز هم به این تاپیک سر بزنه.:D
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244

meysam77

Registered User
تاریخ عضویت
9 نوامبر 2008
نوشته‌ها
357
لایک‌ها
7
دوستان تعریف کنید دیگه !!! تا منم یادم بیاد !!
چهره ی واقعیه خودتون رو نشون بدید !!
boredsmiley.gif

حالا خودمونیم ، این خاطره هات رو واقعین داری تعریف می کنی ؛ یا واقعین ولی پیازداغم بهش اضافه می کنی ؟

خلاصه عب نداره تخیلی هم باشن .... ادامه بده


با تشکر
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
حالا خودمونیم ، این خاطره هات رو واقعین داری تعریف می کنی ؛ یا واقعین ولی پیازداغم بهش اضافه می کنی ؟

خلاصه عب نداره تخیلی هم باشن .... ادامه بده


با تشکر

به خدا واقعیه ... هیچ پیاز داغی هم اضافه نمیشه !!
connie_witchy.gif

کارام که غیر ممکن نیست که !!
تازه یه فیلم هم رفیقم داره از کلاسمون که معلم فیزیکمون داره دس میده و ما گوشه کلاس داریم حکم بازی می کنیم !!
connie_mini_rofl.gif


تازه یه روز بچه ها (من نبودم اون روز ) با اسپری درب مدرسه رو با فحش و نام مدیر عزیزمون مزین کردن !!
connie_mini_spraypaint.gif
 

mehdidj

Registered User
تاریخ عضویت
4 ژوئن 2006
نوشته‌ها
1,190
لایک‌ها
14
محل سکونت
Iran
البته کارهای ایشون به نظر من که " ارازل" بازی نبوده و من ایشون رو محترم تر از این واژه ها می بینم ...

و این واژه همان برای شما بماند مناسب تر است !

کاربر غیر محترم ! در مورد من هر جوری دوست داری فکر کن !!

اما همون اراذل صحیح می باشد ..:lol::lol::lol:

فرهنگ !! لغت !! داری؟؟؟
 

Tooraj2008

Registered User
تاریخ عضویت
19 فوریه 2008
نوشته‌ها
269
لایک‌ها
6
محل سکونت
تهرون
خوب منم یه خاطره از دبیرستان بگم...
روزای دهه فجر تو مدرسه که یادتون هست همه جا رو با کاغذ رنگی تزیین میکردیم...یه پسره که تو کلاس شر بود
گفت یه بادکنک میخام از سقف آویزون کنم....ما هم گفتیم باشه....دیدیم دست کرد تو جیبش و یه کاندوم در اورد
کاندوم رو از تو جلدش درآورد بادش کرد گره زد و از سقف آویزون کرد.....خلاصه دبیرمون اومد کلاس ده دقیقه نشده بود که بالاخره چشمش افتاد به اون بادکنکه...نتونست دیگه جلوی خندشو بگیره...خلاصه کلاس از خنده ترکید
connie_mini_rofl.gif
 

tack

Registered User
تاریخ عضویت
29 اکتبر 2007
نوشته‌ها
209
لایک‌ها
0
محل سکونت
تهران
خب يه خاطره خيلي بد دارم

ولي طي اين خاطره من فقط يه سيلي خوردم اما دوستانم 2 تا شون كارشون به بيمارستان كشيد

ما تو دبيرستان خيلي خدايي شر بوديم !!!

يه مدير جلاد هم داشتيم خيلي نامرد بود ( عذابةالله درجات ) خيلي قوي هيكل بود ( كشتي گير بوكسر و..و..و بود ) دست سنگيني داشت

ما همه كار ميكريم تو مدرسه (‌ از اين بويهاي مصنوعي سر كلاس گذاشتن و كلاس تعطيل كردن تا هر گونه اخلالي در نظم عمومي مدرسه ) ( لول )

اما يه بار اين اخلال ها كار دستمون داد

ديگه اخر سال بود

يكي بچه نامرد بد فكر فكر خيلي بدي به سرش زده بود و ما هم كه .... عملي كرديم ( البته من عملي نكردم )

اون هم اين بود كه توي جاي كچي كلاس مون بچه ها جيش كنن !!!

3 نفر جيش كردن تو جاي كچي و كچ هم توش بود خيلي بد شده بود

يه معلم رياضي پد... اتيش گرفته هم داشتيم خيلي نامرد بود

اومد و خواست مسئله حل كنه كه دستش خيس شد ديد بد جور بو ميده دستش بو كرد ديد شاشي شده ( لولللللللل )

انقده خنديديم كه حد نداشت ............

بعد مفسد هاي كلاس را جدا كردند و نفري يه دونه سيلي زدند يكي از بچه هاي احمق اعتراف كرد ....

مدير دمار همه رو دروورد البته چون من دستمال بودم خلاص شدم....

اما يكي دوستام دماغش اسيب ديد از بس كه مدير با مشت زده بود تو دماغش ( فرداش با يه لوله به دماغش اومد به مدرسه )

يكي ديگه هم كارش به بيمارستان كشيد دستش ساق پاش همه جاش ضربه سنگين ديده بود‌( دست مدير بشكنه .... )

كامل نبود اما خب....

يه چنتا ديگه هست بعدا ميگم..
 
Last edited:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا