برگزیده های پرشین تولز

خواندني هاي دنياي اينترنت ( جالب جالب )

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
ارتباط را مي ‏پسنديد يا ازدواج؟






يكي از دوستان پژوهش ‏گر اينجانب كه براي ايراد چند سخنراني به اروپا رفته بود، نقل مي ‏كرد كه در يك جلسه پرسش و پاسخ خصوصي با تني چند از جوانان مسلمان اروپايي كه از تعاليم شرعي بي ‏اطلاع يا كم اطلاع بودند، يكي از آنان سؤال كرد آيا داشتن دوست دختر براي يك پسر مسلمان از نظر شرعي اشكالي دارد يا خير؟

پاسخ دادم: ارتباط و دوستي پسر با دختر مانعي ندارد، مشروط به آن‏كه:

1.در زمان دوستي دختر و پسر، دوست دختر شما بايد متعهد باشد كه با مرد ديگري ارتباط نداشته باشد.

2.هر يك از دختر و پسر، تعهدات خود را نسبت به يكديگر مشخص سازند؛ از جمله اين‏كه آيا پسر مسئوليت تأمين نيازهاي مالي دختر را بر عهده دارد يا خير؟ تا چه ميزان؟ و خلاصه آن‏كه اصولاً پسر چه تعهد مالي نسبت به دختر دارد؟

3.اين ارتباط بايد از سوي دختر و پسر به رسميت شناخته شود و آنان خود را به آثار شرعي و حقوقي آن، خود را پاي ‏بند بدانند. در آموزه‏ هاي ديني با گفتن جملات خاصي اين رسميت انجام مي ‏پذيرد.

4.از همان آغاز بايستي مدت زماني را كه دختر و پسر براي دوستي خود در نظر دارند، مشخص سازند و نيز مشخص كنند كه آيا تعهد دختر و پسر نسبت به يكديگر براي تمام عمر يا بخشي از آن است؟

اين پژوهش ‏گر ادامه داد كه از جوان سؤال كننده پرسيدم: به نظر شما توجه به اين شرايط خوب است يا خير؟ آيا دوستي را شيرين‏ تر مي ‏كند يا تلخ‏ تر؟ پاسخ داد: اين شرايط، دوستي دختر و پسر را شيرين‏ تر نموده، آن را از ضمانت لازم برخوردار مي ‏سازد و معيار دوستي صادق و كاذب را معين مي ‏كند. بنابراين شرايط، هم مفيد و هم ضروري هستند و با اين نگاه مي ‏توان دوستي صادقانه را با ابتذال اخلاقي از يكديگر متمايز ساخت.

و من ادامه دادم كه ازدواج هم چيزي جز همين شرايط نيست و اين‏كه برخي از نام ازدواج فرار مي ‏كنند، به دليل سخت ‏گيري‏ هاي بي‏ جهتي است كه عرف و عادت‏ هاي نادرست بر اين امر مقدس و شرعي تحميل كرده ‏اند و اين در حالي است كه يكي از سهل‏ ترين احكام اسلامي، احكام مربوط به ازدواج است.

جوان اروپايي با شگفتي و تعجب پرسيد: رعايت همين شرايط كافي است و شرط ديگري براي دوستي دختر و پسر، وجود ندارد؟

پاسخ دادم: عمده شرايط همان است كه گفتم؛ البته برخي از انديشمندان اسلامي معتقدند كه اجازه و رضايت پدر دختر (نه پسر) نيز لازم است.

در پايان جلسه وقتي رضايت ‏مندي جوانان حاضر را ديدم، با خود انديشيدم كه چرا دين خدا را كه اين مقدار سهل و آسان است، ما تا اين انداره به صورت سخت و مشكل براي جهان تشنه اخلاق و معنويت معرفي مي ‏كنيم؟

نوشته عبدالله درويش
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
بحران املاء واژه يورو






بروكسل: روز گذشته ديپلمات هاي كشورهاي اروپايي براي پايان بخشيدن به بحران املاي واژه يورو گردهم آمدند.
در اوايل دهه ،۱۹۹۰ كشورهاي عضو اتحاديه اروپا توافق كرده بودند كه املاء واژه «يورو» روي اسكناس هاي واحد پول اروپا ( بجز در زبان يوناني) يكسان باشد.
اما اخيراً ۵ كشور تازه وارد به اتحاديه از اين توافق سرپيچي كرده و هر يك املاي متفاوتي را روي اسكناس ها منتشر مي كنند. اين اختلاف نظر به حدي عميق شده كه امضاي قانون اساسي واحد اروپا را توسط ۲۵ كشور عضو به تعويق انداخته است.
قرار بود در جلسه شب گذشته توافق بر سر املاء واژه «يورو» حاصل شود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
دستگيري پس از دو ماه بيهوشي







سن فرانسيسكو: يك مرد ۳۷ ساله در آمريكا كه پس از دو ماه از حالت كما خارج شده بود توسط پليس دستگير شد.
دو ماه قبل اين مرد در شرايطي كه همسرش كنار وي نشسته بود، عمدا خودرواش را به ديوار كوبيد تا باعث مرگ همسر خود شود.
در جريان اين سانحه، مرد به حالت كما رفت و دو ماه در اين حالت ماند. خوشبختانه همسر او جان سالم به در برد وماجرا را براي پليس شرح داد.
به همين دليل، ماموران به محض به هوش آمدن مرد، او را روانه زندان كردند.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
موش در سالاد







جرحيا: رستوران پيكادلي در آمريكا دستور جمع آوري كليه سالادهاي شلغم را از ۱۳۲ شعبه خود در سراسر اين كشور صادر كرده است.
يكي از مشتريان اين رستوران در حين مصرف سالاد شلغم، قسمتي از اندام يك موش مرده را در آن پيدا كرد كه همين موضوع باعث جمع آوري سالادها شد.
گفته مي شود مشتري مورد نظر تكه اي از اندام موش مرده را بلعيده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
گروه آریان، نامزد جایزه موسیقی جهانی رادیو بی بی سی






چند سالی است که شبکه 3 راديو بی بی سی ( از رادیوهای داخلی بی بی سی در بریتانیا ) که یکی از ایستگاه های معتبر موسیقی بریتانیاست، جوایزی در زمينه موسیقی جهانی به جوایز سالانه موسیقی اضافه کرده است.
امسال گروه آریان و آلبوم جدید آنها، تا بی نهایت به مرحله نیمه نهائی این مسابقه راه يافته است.

این جوایز در ماه فوریه یعنی بهمن ماه هر سال در یک مراسم بزرگ برگزار می شود. اين مراسم از طريق تلویزیون هم پخش می شود.

چند سالی بود که جای ایران بین کشورهای منطقه خالی بود. چند سال پیش کیوان کلهر، نوازنده کمانچه که در آن زمان در نیویورک زندگی می کرد، نامزد این جوایز شد.

امسال، داوران مسابقه از بخش فارسی بی بی سی خواستند که هنرمند یا گروهی را برای جوایز امسال معرفی کنند که اين بخش هم چند گروه و آلبوم را معرفی کرد که در مرحله آخر (موسيقی کشورهای مختلف جهان) منصور و اکسيوم آو چويس (axiom of choice) و گروه آریان نظر داوران را جلب کردند. اما در آخر به اين علت که آلبوم جدید منصور هنوز وارد بازار نشده و جدیدترین آلبوم اکسيوم آو چويس بدست ما نرسید، و همچنين به اين علت که گروه آریان از داخل ایران فعالیت می کنند و به تازگی آلبوم آنها بیرون آمده، بهترین کاندیدا برای این جوایز در نظر گرفته شدند.

از هم اکنون تا مرحله نهايی اين مسابقه، روزهای دلهره آوری در پيش رو است چون داوران از بین نامزدهای کشورهای منطقه (خاور میانه و شرق نزدیک ) که شامل عراق و ترکیه و سوریه و کشورهای خاورمیانه هستند باید فقط یک کشور را انتخاب کنند.

این تصمیم گیری تا اواخر آبان ماه انجام می گیرد. بعد از اینکه یک آلبوم از این منطقه جغرافیائی انتخاب شد، با نامزدهای مناطق دیگر آسیا و آمریکا و اروپا و آفریقا رقابت خواهد کرد و مسابقه وارد مرحله حساس "رای دادن مردم" خواهد شد.


پشت صحنه يکی از کنسرت های ايران

در این مرحله نمونه آهنگ و توضیح کوچکی از هنرمندها روی سایت اینترنتی بی بی سی قرار می گیرد تا یک نفر به عنوان پر طرفدارترین خواننده یا گروه موسيقی دنیا به رای مردم، جایزه جهانی بی بی سی را دریافت کند.

نکته قابل توجه اين است که در بیشتر کشورهای منطقه، موسیقی پاپ و در کل موسیقی به اندازه ایران محدودیت نداشته و هنرمندان توانستند با امکاناتی که در کشورشان هست در دنیای موسیقی وجهه ای پیدا کنند، بنابراین رقابت تنگاتنگ و تقریبا نابرابری خواهیم داشت.

ناگفته نماند که کار آخر گروه آریان دست کمی از کارهای موسیقی امروزی ندارد و امیدی هست که در برابر کشورهای همجوار به راحتی قد علم کند. اما بايد ديد که داوران خارجی که شايد برای اولین بار شاید صدايی از داخل ایران می شنوند در این باره چه فکر می کنند؟
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مي خواست اسم پسرش را @ بگذارد!




جام جم آنلاين : يك مرد چيني كه صاحب يك پسر شده بود ، گفت : مي خواهد اسمش را @ بگذارد.
علي رغم مخالفت خانواده وي با اين تصميم ، به اداره ثبت احوال ژانگژو مراجعه كرد اما در آنجا مقامات به او چنين اجازه اي ندادند.
مرد چيني بر اين باور است كه @ يكي از كاراكترهاي كيبورد است و در آدرس هاي اي ميل كاربرد دارد، هم اكنون مي تواند يك نام مدرن و مبتني بر زمانه براي كودكان باشد اما نظر او به هيچ وجه با قوانين اداره ثبت احوال چين سازگاري ندارد.
در قوانين چين اسم كودكان بايد داراي معني و مفهوم مشخصي باشد و آنها اسم انتخاب شده توسط والدين را با زبان «ماندارين» كه زبان ادبي قديم چين است ، تطبيق مي دهند و اگر با آن مطابقت داشت ، مي پذيرند و الا آن را رد مي كنند.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
کارآموزي گدايي




يک شرکت رايانه اي در چين ، کارکنان خود را وادار کرد به عنوان دوره کارآموزي در خيابان گدايي کنند.
خبرگزاري چاينانيوز، عکس يکي از اين کارمندان را که با لباس مرتب در مقابل عابران متعجب زانو زده بود و از آنها گدايي مي کرد، منتشر کرد.
به گزارش اين خبرگزاري اين افراد به فواصل صدمتري در خيابان چونگينگ مشغول گدايي بودند. لي جينگ هو، صاحب اين شرکت ، معتقد است اين تمرين کارآموزان را پوست کلفت مي کند و غرور بيش از حد آنها را از ميان مي برد.
او در اين ارتباط گفت: ما فروشندگان را مجبور کرديم در شلوغ ترين خيابان ها از عابران گدايي کنند. اين کار باعث مي شود آنها شهامت روبه روشدن با مشتري را به دست آورند و ديگر خجالتي و کم رو نباشند.
اين در حالي است که يک روان شناس از اين روش شديدا انتقاد کرد و آن را توهين آميز و نوعي تجاوز به حقوق انساني کارآموزان دانست.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
هندورابى، بندرى با ۱۰۰ نفر جمعيت






سطح اين كره خاكى پر است از كشورها، جزيره ها، شهرها و روستاهايى كه مردم هر كدام از آنها با فرهنگى و امكاناتى با زندگى در جدال هستند و در بين آنها مردمى با فقر و گمنامى زندگى مى كنند و مردمى در دفترهاى مجلل خويش با لباس هاى اتوكشيده برگه هاى سرنوشت آنها را امضا مى كنند. ايران ما نيز سرزمين پهناورى است با تنوع فصلى، آب و هوايى، جانورى، گياهى، سرزمينى با اقوام مختلف كرد، لر، فارس و... در كشور ما كم نيستند شهرهاى كوچك و بزرگ زيبا و ديدنى. اما در ايران خودمان كه فكر مى كنيم همه جاى آن را اگر نديده باشيم لااقل در وصف آن داستان ها شنيده ايم، مناطقى وجود دارد كه شايد اسم آنها را نيز به خاطر نياوريم. يكى از اين مناطق جزيره اى است درميان آب هاى نيلگون خليج فارس بين دو جزيره كيش و لاوان، جزيره اى آرام و فراموش شده!؟
جزيره اى كه گذر زمان را تنها با شمارش خطوط چهره و خميدگى پشت مردمانش مى توان حس كرد. مردمى ازنژادى تيره پوست با دلى پاك و زلال. درميان جمعيت كمتر از صد نفر «هندورابى» مردمى زندگى مى كنند كه دنيا را در جزيره كوچكشان مى بينند وماجراجويى را در سفر به بندر نزديك جزيره، چيرويه! مردمى كه كودكانشان زود بزرگ مى شوند و بزرگترها سريع پير مى شوند و مى شكنند.
عروسك دختر بچه هاى جزيره، ماسه هاى كنار ساحل است و پسربچه ها با قايق هاى ساخته شده از حلبى كه ته آن را پر از ماسه مى كنند كنار ساحل خود را سرگرم مى سازند. كمى آن طرف تر از ساحل، تك درختان در گوشه و كنار جزيره به چشم مى خورند؛ همه جا ساكت است... آنقدر كه انسان نيز ناخودآگاه به سكوت دعوت مى شود. مردم هندورابى در فراموشى متولد مى شوند و زندگى مى كنند و گمنام مى ميرند. در اين جزيره، قبرستانى خالى از سنگ نوشته وجود دارد كه تنها مشخصه آرامگاه هاى آن، سنگ هاى عمودى درون خاك است. كمتر از هزار قبر در آنجا وجود دارد كه كمترين نشانى از صاحبانش موجود نيست. اهالى جزيره ـ همه اهل تسنن هستند ـ مى گويند: هر كس كه فوت كند، بعد از مراسم خاكسپارى، ديگر كسى بر سر مزاراو نمى رود؟!
معلم جوان تنها مدرسه جزيره از كلاسى با حدود بيست نفر دانش آموز مى گويد: از دختر يازده ساله اى كه در غياب معلم، سه روز مدرسه را اداره كرد! از دخترانى كه بعد از سن دبستان تمام استعدادهايشان را در كنج خانه مدفون مى كنند و پسرانى كه مردان دريا هستند. در «هندورابى» پارك، كامپيوتر، تلفن، اسباب بازى و ... معنى ندارد و فقط احساسات لطيف انسانى است كه در ساده ترين شكل اش متبلور مى شود. در اين جزيره مردمانى سكونت دارند كه در تكاپوى نيازهاى اوليه خويشند!
آب انبارهاى هندورابى هنوز رونق دارند و طبيعت بكر ودست نخورده به حيواناتى مانند لاك پشت هاى دريايى، كوسه و ... فرصت زندگى مى دهد. كنار ساحل به راحتى مى توان به تماشاى شناى لاك پشت هاى بزرگ دريايى نشست و گاهى هم شاهد عبور بچه كوسه اى از كنار ساحل بود. موجوداتى كه اگر روزى توجه انسان به اين جزيره محروم جلب شود به ناچار بايد از اين منطقه كوچ كنند. واقعاً نمى دانيم آرزو كنيم كه روزى با توجه جدى مسؤولين به اين جزيره، سرنوشت مردم به شدت فقير و محروم آن تغيير كند. زيرا پيشرفت جزيره آنگونه كه در كشور ما رايج است معمولاً مساوى است با خرابى طبيعت بكر و ساحل آرام هندورابى؛ و البته از طرفى بى توجهى به آن نيز يعنى باقى ماندن محروميت در ميان ساكنان جزيره و ...
نزديك ترين بندر هندورابى، چيرويه است كه ساكنين جزيره مايحتاج زندگى خود را از آنجا تهيه مى كنند و اگر روزى يكى از اين مردم هندورابى بيمار شود براى مداوا با قايق او را به چيرويه مى برند، چرا كه هيچ پزشكى در «هندورابى» وجود ندارد. بچه هاى هندورابى نيز اگر بتوانند خانواده هايشان را راضى كنند براى ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر از دبستان بايد به چيرويه بروند و البته اين كار جز براى تعداد كمى از پسرها مقدور نيست. مى توان گفت بندر محروم چيرويه بهشت موعود مردم هندورابى است! يكى از شايع ترين بيمارى هاى جزيره كه از طريق آب منتقل مى شود (آب لوله كشى در هندورابى وجود ندارد.) نوعى انگل خطرناك است كه تخم آن وارد بدن شده و در اندام هاى مختلف رشد يافته وبسيار طويل مى شود!
غذاى اصلى مردم هندورابى ماهى و هر آن چيزى است كه دريا در اختيارشان مى گذارد.مردم اين جزيره خشك و بى آب و علف، كمتر از ميوه و سبزيجات استفاده مى كنند و اگر روزى هوس ميوه و سبزى كنند بايد به بندر چيرويه سرى بزنند!
سرگرمى مردمان اينجا تماشاى هواپيماى عازم دبى است! هواپيماهايى كه مسافرانش حتى لحظه اى نمى انديشند كه در آن پايين مردمى چشم به ايشان دوخته اند تا سرگرم شوند!!
كمتر قايق غريبه اى مسير كج كرده و به هندورابى مى آيد با اين حال دل مردمانش پر از اميد به آينده و عشق به زندگى است. موسيقى ساكنان اين سرزمين نى امونه و طبل است كه تنها در عقد و عروسى نواخته مى شود. زندگى زنان و دختران جزيره در محيط خانه خلاصه است و كمتر با مردان بخصوص غريبه ها (البته اگر غريبه اى به جزيره بيايد!) صحبت مى كنند و حتى اين عمل را زشت مى شمارند. به دختر ده ساله اى كه چهره اش بيشتر از سنش نشان مى دهد نزديك مى شوم زردى پيراهن محلى او در كنار پوست برنزه و آفتاب سوخته اش جذابيت خاصى به او بخشيده. عايشه محجوب و با صداى آرام در حاليكه به لهجه خاص مردم جزيره اش سخن مى گويد جواب مى دهد در همين هنگام مادربزرگ او كه از موضوع باخبرشده به سمت ما مى آيد و در حالى كه هنوز فاصله زيادى با ما دارد به زبان محلى كه براى ما نامفهوم است، داد و فرياد زيادى راه مى اندازد، دختر مضطرب مى شود و در حين صحبت با انگشت روى ماسه ها نقش هاى نامفهومى مى كشد تا به اين وسيله اضطراب درونى اش را تخليه كند. باوجود اصرار و خواهش ما و يكى دو نفر از اهالى مادربزرگ كه صحبت با غريبه ها را ننگ آور مى شمارد با فريادهايش عايشه را وادار به بازگشت مى كند او در حاليكه به سمت مادربزرگش مى رود با چهره اى پر از اضطراب و ناراحتى برمى گردد و ما را نگاه مى كند. در اين جزيره كم جمعيت هم ساكنان از حرف مردم و سخن چينى مى ترسند؟
از جوانى مى پرسم: وقتى كودك بودى موضوع انشاءمعروف «در آينده مى خواهيد چه كاره شويد؟» را چگونه پاسخ دادى؟
مى گويد: مى خواستم معلم شوم اما حالا دوست دارم روى لنج كار كنم.
علتش را مى پرسم، جواب درستى نمى شنوم!
در اين جزيره هر روز مثل روز قبل و هر سال مانند سال گذشته است و مردم اين نسل مانند نسل قبل با كمترين توقعى از روزگار و طبيعت زندگى مى كنند. لباس آنها، آرزوهاى آنها، زندگى آنها همه و همه ساده و يك شكل است.
دريا آرام است و من در حالى كه چشم به افق هاى دوردست دوخته ام هواى تازه و پراكسيژن و شرجى و گرم جزيره را با تمام وجود تنفس مى كنم و آرام آرام آسمان رو به سرخى مى رود، چه غروب زيبايى! اما تمام اين زيبايى ها بعد از اندكى از بين خواهدرفت و سياهى محض همه جا را خواهدگرفت، اما نه امشب آسمان مهتابى است…
در همين لحظه چراغ هاى بازارهاى لوكس جزيره همسايه «كيش» كه در حال روشن شدن هستند، ديده مى شود.
جزيره را با تمام سكوت و زيباييش وداع مى گويم. جزيره اى كه شايد ديگر هرگز تا پايان عمر نبينم و تنها تحفه من از اين جزيره بكر، مرجان كوچكى است كه يكى از كودكان جزيره به من هديه داده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مجسمه جنجال برانگيز






مجسمه اى از « مائوريتزو كاتئلان» موجب جنجال دردو سالانه هنر معاصر در سويل( اسپانيا) شده است. اين مجسمه كه درصومعه « لاكارتوجا» نصب شده ، توجه بسيارى از بازديد كنندگان دوسالانه را به خود جلب كرده اما عده اى نيز در تلاش هستند تا از ادامه نمايش آن جلوگيرى كنند.
دراين اثر، سه ديرك عمودى بلند قرار دارد كه بر روى ديرك ميانى، مجسمه پسركى حدوداً ۱۰ ساله حلق آويز شده است. پسر حلق آويز شده در اين مجسمه كه بسيار واقعى به نظر مى رسد، سفيد پوست است، موهاى روشن دارد، لباس هاى غربى به تن كرده است، چشمان او باز است وچهره اى بدون احساس دارد.
تلويزيون اسپانيا اعلام كرده است كاتئلان ايتاليايى اين مجسمه را براى جلب توجه مردم به مرگ كودكان دراثر تشنگى در كشورهايى كه با خشكسالى درگيرند، ساخته است.
« ميخائلا ناوارو» ، يكى از مسؤولان دولتى آندلس، درخواست كرده است تا نمايش اين مجسمه متوقف شود چرا كه « خشونت بسيار زيادى در آن وجود دارد.» ناوارو اعلام كرده است:« به نظر من آزادى بيان هنرى هميشه بايد مورد احترام باشد. اما اين برنامه، يك دوسالانه است وتعداد زيادى ازدانش آموزان مدارس و كودكان از آن بازديد خواهند كرد.»
« خوانا دآيزپورو» مدير دوسالانه سويل كه تاكنون دربرابر اين درخواست مقاومت كرده است درگفت و گو با تلويزيون اسپانيا، گفت:« اثر كاتئلان بسيار برانگيزاننده است اما بايد اين درك را داشته باشيم كه وظيفه هنرمندان دردنياى معاصر اين نيست كه فقط دست به خلق آثار زيبايى بزنند كه مخاطبان از ديدن آنها لذت ببرند. يكى از وظايف آنها اين است كه درباره مسائلى كه دردنياى اطراف آنها مى گذرد، پرسش هايى را مطرح كنند.
جامعه چگونه مى تواند با يك اثر هنرى كه درآن يك عروسك با طناب آويزان شده است اينطور منتقدانه برخورد كند درحالى كه هر روز تصاوير كودكانى كه مى ميرند را مى بينيم؟»
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
معترضان به لاغري




بانكوك: ۴۰۰ نفر از خدمه يك باشگاه مشهور گلف در تايلند در برابر ساختمان وزارت كار اين كشور تجمع كردند.صاحب اين باشگاه به اين ۴۰۰ خدمه چاق هشدار داده است در صورتي كه تا دو هفته ديگر، پنج كيلوگرم وزن كم نكنند از كار بر كنار خواهند شد.با توجه به اين كه اغلب سياستمداران سرشناس كشور تايلند به اين باشگاه گلف مراجعه مي كنند، رئيس باشگاه خواهان خدمه اي است كه از نظر فيزيكي در شرايط استاندارد قرار داشته باشند.كاركنان معترض معتقدند كم كردن ۵ كيلوگرم طي دو هفته غيرممكن است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
زبان مجرم در اداره پليس






بانكوك: پليس تايلند در تعقيب مجرمي است كه تكه اي از زبانش در اداره پليس موجود است. اين مجرم ۱۹ ساله كه قصد ربودن دختري ۱۷ ساله را داشت به شدت تنبيه شد و بعيد است كه ديگر فكر آدم ربايي به مغزش خطور كند.هنگامي كه مجرم به سوي دختر خانم حمله كرد، وي با دندان، زبان او را با شدت هر چه تمام تر گاز گرفت به گونه اي كه تكه زبان فرد مهاجم روي زمين افتاد و او پا به فرار گذاشت.به همين دليل دختر نوجوان در حالي كه تكه زبان را در دست داشت به اداره پليس مراجعه كرد و موضوع را براي ماموران شرح داد.
در حال حاضر پليس عمليات گسترده اي را براي دستگيري مجرم آغاز كرده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
لوكوموتيو بدون راننده




رم: يك لوكوموتيو بدون راننده در ايتاليا، مسافت ۲۰۰ كيلومتري را با سرعت ۸۰ كيلومر در ساعت طي كرد تا سرانجام كاركنان راه آهن موفق شدند آن را در يك ايستگاه متروكه از خط خارج كنند. راننده لوكوموتيو كه براي بررسي شرايط اطراف به بيرون از لوكوموتيو خم شده بود ناگهان تعادلش را از دست داد و به بيرون پرتاب شد. به همين دليل لوكوموتيو روشن به حركت خود ادامه داد كه منجر به تخليه كليه ايستگاه ها درمسير شد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مبارزه با تروريست ها از داخل تاكسي




سنگاپور: پليس سنگاپور ۴۰ هزار راننده تاكسي اين كشور را براي مقابله با حملات تروريستي آموزش داده است.به اين رانندگان آموزش داده شده است كه به محض مواجه شدن با اين موارد فورا با پليس تماس بگيرند:
* افرادي كه لباس بسيار ضخيم و يا گشاد بر تن دارند.
* مسافراني كه بار چمدان آنها سنگين است اما به راننده اجازه كمك كردن نمي دهند.
* مسافراني كه سراسيمه تاكسي را ترك مي كنند و كيف و يا چمدان خود را جامي گذارند.
* افرادي كه در ابتدا مقصد خود را ساختمان هاي دولتي اعلام مي كنند اما سپس در فاصله چند متري اين ساختمان ها پياده مي شوند.
* افرادي كه از راننده تاكسي مي خواهند در اطراف مقصدشان چند بار دور بزند
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
فرار سلطان فرار






رم: يك زنداني در ايتاليا كه به «سلطان فرار» مشهور است براي چهارمين بار از زندان گريخت. روز گذشته هنگامي كه مأموران در سلول وي را گشودند متوجه شدند كه وي پا به فرار گذاشته و به جاي خود عروسك زير پتو قرار داده است. اين سارق حرفه اي ۴۵ ساله همچنين سابقه فرار از زندان هاي كشور اتريش را نيز در كارنامه خود دارد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مصاحبه خواندني با مزدك ميرزايي






وقتى براى اولين بار آمد روى صفحه تلويزيون، خيلى ها گفتند: «اين ديگه كيه؟ چرا اينقدر نچسبه؟» اما او خيلى زود ثابت كرد كه چنين نيست و حالا وقتى مسابقه اى را گزارش مى كند، آدم خيالش راحت است كه كلى اطلاعات مى گيرد. او يك عشق فوتبال به معناى واقعى است تا جايى كه درباره هيچ چيز ديگر ـ به جز فوتبال ـ هيچ حرفى نمى زند.

تأثيرگذاران بر مزدك ميرزايى:

پدرم و مادرم:
پدر و مادرم خيلى به من توجه داشتند. تك پسر بودم و تا حدودى هم لوس، اما مراقبت ها و سفارش هايشان باعث شد كه راهم را پيدا كنم. بنابراين بيراه نيست اگر آنها را تأثيرگذارترين بر زندگى ام بدانم.
فوتبال ايتاليا:
با فوتبال ايتاليا از جام ۷۸ آرژانتين آشنا شدم و عشق به فوتبال ايتاليا از همان موقع تا الآن با من ماند. رنگ پيراهنش برايم جذابيت خاصى دارد. حتى سعى كرده ام ماشينم هم همان رنگ باشد. يك جور احساس نوستالژيك برايم دارد.
جواد خيابانى و عادل فردوسى پور:
جواد خيابانى در زمان آمدنم به تلويزيون خيلى به من كمك كرد، همين طور عادل فردوسى پور كه بعدتر جزو بهترين دوستانم شد آنها به من اين فرصت را دادند كه كنار دستشان بنشينم و صحبت كنم.
قاسم دلقوى
اگر قاسم دلقوى نبود من الآن گزارشگر نبودم. او يكى از تهيه كنندگان خوب تلويزيون است. آن موقع ها كه من رفتم تست بدهم، هيچ كس جدى ام نمى گرفت و مى گفتند جوانى، اما آقاى دلقوى به من اعتماد كرد.


\ راستش تصويرى كه بر اساس حضورت در تلويزيون در ذهن داشتم، تصوير آدمى خشك و نچسب بود و عزاگرفته بودم كه چطور بايد سر صحبت را با تو باز كنم، اما الآن مى بينم كه خيلى هم خوش برخورد وخونگرم هستى. كسى تا به حال اين تناقض را به تو گوشزد كرده بود؟
> آره... آن چيزى كه آدم جلوى دوربين از خودش ارائه مى كند، معمولاً با آنچه واقعيت خود اوست كمى تفاوت دارد. چون وقتى جلوى دوربين هستى خيلى چيزها را مجبورى رعايت كنى كه در حالت عادى رعايت نمى كنى.
\ الآن هم من چيز غيرعادى از تو نديدم، شوخى بامزه اى هم نكردى، اما حضورت دلپذيرتر بود. اين دوربين چه اتفاقى به وجود مى آورد كه اينقدر رسمى مى شوى؟
> خب آدم فكر مى كند جلوى ديد ميليون ها نفر آدم است و همين مسأله حساسيت را بيشتر مى كند. البته الآن مثل اوايل كه رسمى و خشك بودم، نيستم. نه؟
\ اوايلت را يادم نمى آيد، اما مگر به اينكه جلوى ديد ميليون ها نفر هستيد هم فكر مى كنيد؟
> خيلى وقت ها فكر مى كنم، البته بيشتر در مرحله قبل از آمدن جلوى دوربين.
\ اين مسأله تو را از خودت دور نمى كند؟
> نه، اين مسأله شايد فقط باعث شود آدم مراقب اشتباهاتش باشد. مخصوصاً وقتى كه يك بازى حساس در كار باشد.
\ يعنى يك نقشه از پيش تعيين شده دارى؟
> نه، نقشه خاصى در كار نيست، اما سعى مى كنم آنچه را بايد بگويم يا نگويم وارد ناخودآگاهم كنم كه خودش به طور اتوماتيك كار كند.
\ هيچ وقت، زمان اجراى برنامه، به يك دوست فكر كرده اى؟ مدام توى ذهنت بوده كه يك آدم خاص دارد تو را مى بيند؟
> سؤال سختى است... آره... شده...
\ اگر منجر به از دست دادن كارت مى شود، مى توانى نگويى!
> پس بگذار نگويم [مى خندد] به خيلى آدم هايى كه مرا مى بينند و مى شناسمشان فكر كرده ام، اما نه زمان اجرا. خيلى وقت ها حرفى را زده ام و بعد باخودم فكر كرده ام الآن فلان رفيقم درباره من چى فكر مى كند.
\ آيا گوينده ها هيچ وقت از رسانه اى كه در اختيار دارند براى رساندن پيغام هاى شخصى استفاده مى كنند؟
> من نمى دانم... بعضى وقت ها شده كه مثلاً يكى از دوستانم فرض كن يك خودكار به من هديه داده و گفته اين خودكار را وقت برنامه دستت بگير، اما خودم هيچ وقت پيغامى به كسى نرسانده ام. بعضى ها هم مى گويند امروز كه رفتى براى ما دست تكان بده!
\ آره اينكه حسابى مد شده، مخصوصاً توى اين شبكه هاى ريز و درشت ماهواره اى خيلى مرسوم است كه به طرف زنگ مى زنند فقط براى اينكه برايشان دست تكان بدهد.
> نمى دانم... ما كه ماهواره نداريم.
\ بهتر بود مى گفتى من از اين فرصت استفاده كنم و اعلام مى كنم كه ماهواره ندارم!
> آره گاهى هم اگر نگاه مى كنم با ماهواره همسايه است.[مى خندد]
\ ببينم! تو چطور از رسانه روزنامه براى گفتن اين مسأله كه ماهواره ندارى استفاده مى كنى ولى از رسانه تلويزيون براى پيغام هاى شخصى استفاده نمى كنى؟
> به هر حال بايد مراقب باشم.
\ با دوستان دوران كودكى ات هنوز در ارتباط هستى؟
> كمتر... شايد با دو سه نفرى. چون بقيه شان را يا گم كرده ام يا به خارج از كشور رفته اند.
\ اين كودكى كه مى گويى يعنى چه سال هايى؟
> بين سال هاى ۵۹ تا ۷۰.
\ متولد چه سالى هستى؟
> چهل و نه.
\ تهران بودى؟
> كلاس اول دبستا ن بودم كه به خاطر شغل پدرم از تهران رفتيم آبادان، اما سال ۵۸ برگشتيم تهران و تهرانپارس خانه گرفتيم.
\ اسم مدرسه ات يادت هست؟
> آره، كلاس اول مى رفتم مدرسه پاداش، بعد هم كه رفتيم آبادان، مى رفتم مدرسه مهرنوش كه بعد اسمش شد سميه.
\ مطمئنى؟ معمولاً مهرنوش يا سميه اسم مدرسه دخترانه است!
> آخه مدرسه قاطى بود، يك سال بعد از انقلاب جدا شد.
\ يادت هست كنار دست چه كسى مى نشستى؟
> نه، اين يكى را ديگر يادم نمى آيد.
\ تا كجاى زندگى يادت مى آيد؟
> تا آنجا كه اولين بار در تلويزيون فوتبال ديدم. دقيقاً يادم مى آيد كى بود.
\ چه بازى اى بود؟
> بازى هاى جام جهانى ۷۸ آرژانتين بود. بازى ايران ـ هلند. همه بيدار مانده بودند تا بازى را ببينند و من هم دوست داشتم بيدار بمانم، چون بازى ها نصف شب پخش مى شد. به من گفتند تو بخواب ما بيدارت مى كنيم، من هم خوابيدم، اما بيدارم نكردند.
\ حتماً از اين تلويزيون هاى سياه سفيدى داشتيد كه درش قفل مى شد.
> نه، اتفاقاً تلويزيون رنگى داشتيم. تلويزيون رنگى تازه آمده بود و بابام چون خيلى عشق تلويزيون بود، تلويزيون رنگى خريده بود.
\ عشق تلويزيون بود يا عشق فوتبال؟
> بيشتر عشق تلويزيون بود.
\ پس عشق تو موروثى نيست. چه شد عاشق شدى؟ رفيق نا باب؟!
> توى محله ما همه اهل فوتبال بودند. اين كوچه با آن كوچه، اين محل با آن محل و خلاصه هياهويى بود سر اين فوتبال.
\ چرا دنبالش نرفتى؟
> رفتم. حتى عضو تيم نوجوانان و جوانان بودم، اما بعد يك اتفاق پيش آمد كه تصميم گرفتم بروم دنبال درس. چون چشم انداز فوتبال چندان روشن نبود و همه فكر مى كردند كه كار پر درآمدى نيست.
\ پس مادر و پدر تو هم از آنهايى بودند كه مى خواستند پسرشان يا دكتر شود يا مهندس!
> بله، اما متأسفانه درست و حسابى درس هم نخواندم وگرنه الآن يك چيزى شده بودم.
\ تو چى خوانده اى؟
> صنايع چوب
\ فقط بازى مى كردى يا بازى ها را تحليل هم مى كردى؟
> بله، دقيقاً به حركات بازيكن ها توجه مى كردم و سعى داشتم توى بازى هم آن حركت ها را تقليد كنم، اما آن موقع واقعاً فوتبال كم پخش مى شد. تنها برنامه ورزشى تلويزيون ورزش و مردم بود كه يكشنبه ها آخر شب پخش مى شد، ولى دائماً مجله ورزشى مى خواندم.
\ چى مى خواندى؟
> آن موقع فقط كيهان ورزشى و دنياى ورزش بود كه براى خريدنش مجبور بوديم توى صف بايستيم. قيمتش پنج تومان بود.
\ آدم فكر مى كند هفتاد سال پيش بود.
> همه چيز تغيير كرده. حتى اگر الآن يك گزارشگر فوتبال را مثل آن دوران گزارش كند، به او مى خندند.
\ آن موقع دور دور كى بود؟
> بيشتر آقاى وارث بود كه من خيلى دوستش داشتم. بعداز او هم آقاى شفيع بود و بعد هم آقاى صالح نيا.
\ چرا گفتى اگر گزارش هاى آن موقع الآن اجرا شود، خنده دار به نظر مى آيد؟
> دقيقاً به همان دليل كه اگر يكى سوار پيكان ۵۸ شود، ممكن است برايت عجيب باشد.
\ وقتى پيكان ۵۸ را مثلاً با ۲۰۶ مقايسه كنيم، حرفت درست در مى آيد، چون ۲۰۶ امكاناتى دارد كه پيكان ندارد. حالا سؤال من اين است كه امكانات نسل شما چيست كه در نسل قبل نبوده؟
> الآن گزارشگرها حرفه اى شده اند. بايد قبول كنيم كه گزارشگرى فوتبال الآن يك تخصص است. آن موقع يك گزارشگر فوتبال مجبور بود در كنار گزارشگرى، كارهاى ديگر هم انجام دهد تا اموراتش بگذرد.
\ حرفت درست، ولى سؤال من اين است كه آنها چى نداشتند كه شما داريد؟
> نسل جديد مطالعاتش خيلى بيشتر است چون امكانات بيشترى براى كسب اطلاعات دارد. ميزان اطلاعاتى كه الآن يك گزارشگر در يك بازى به تماشاگر مى دهد، قابل مقايسه با اطلاعات آن موقع نيست. اينترنت، مجلات خارجى، شبكه هاى ورزشى و ... اينها همه به يك گزارشگر كمك مى كند. تماشاگر هم رشد كرده، الآن تماشاگر اطلاعاتى دارد كه گزارشگر آن دوران هيچ وقت نداشته است.
\ فكر مى كنى ممكن است پانزده سال ديگر من با كسى مصاحبه كنم كه او بگويد اگر الآن مزدك ميرزايى بيايد فوتبال گزارش كند، مردم به او مى خندند؟
> بله، صد درصد...
\ مگر چه اتفاق عجيبى ممكن است بيفتد؟ شما كه همه اطلاعات دردستتان است.
> آره، ولى راه نوآورى هيچ وقت بسته نيست. حتماً آدم هايى مى آيند كه كارشان در مقايسه با ما نوتر به نظر مى رسد.
\ الآن فقط از طريق گزارشگرى ـ يعنى كارى شبيه اين كه تو انجام مى دهى ـ مى شود زندگى را گذراند؟
> نه، نمى شود.
\ واقعاً ؟ پس تو چى كار مى كنى؟
> من سعى مى كنم كارهاى ديگرى هم انجام دهم كه خوشبختانه در ارتباط با ورزش است، مثل نوشتن براى مطبوعات يا كار در شبكه جام جم.
\ زندگى كه سخت نمى گذرد؟
> سخت كه نه، ولى اگر مشكلات اقتصادى كمتر بود ما هم زمان بيشترى براى مطالعه داشتيم. الآن خرج ها خيلى زياد است...
\ بله، مخصوصاً شما گزارشگرها كه لابد خرجتان هم خيلى زياد است.
> چرا؟
\ خب بايد مواظب سرو وضعتان باشيد... الآن تو چند تا كت دارى؟
> ۸ـ ۷ تا.
\ و لابد يك شلوار...
> [مى خندد]
\ اصلاً من نمى فهمم چطور مى شود با كت و شلوار فوتبال گزارش كرد.
> خب آدم يك كمى ۴*۶ مى شود، اما غير ممكن نيست. البته زمانى كه مى رويم استاديوم، معمولاً كت نمى پوشيم و اسپورت مى رويم.
\ هيچ وقت تظاهر هم مى كنى؟ مثلاً به اينكه امروز خيلى خوشحال يا خيلى ناراحتى؟
> تظاهر به ناراحتى نه ولى بعضى وقت ها مجبورى كه لبخند بزنى و گاهى اين لبخند خيلى مصنوعى از كار در مى آيد، اما بدتر از آن وقتى است كه يك نفر توى اجراى زنده يك مسأله بى مزه را كه فكر مى كند خيلى خنده دار است تعريف مى كند و تو مجبورى الكى بخندى!
\ دوستانت منتقدت هم هستند؟
> هميشه... هميشه... من آدم انتقاد پذيرى هستم و اگر پيشرفتى هم كرده ام به دليل همين انتقادها و راهنمايى هايى بوده كه دوستانم كرده اند.
\ شما ها وقت گزارش، زمين را نگاه مى كنيد يا مونيتور را؟
> بيشتر زمين را ولى مجبوريم مونيتور را هم نگاه كنيم. زيرا اطلاعات روى آن ثبت مى شود.
\ هيچ وقت توپ را گم نمى كنيد؟
> نه، عادت كرده ايم.
\ نگران سر و صورتت هم هستى؟ اينكه جذاب تر به نظر بيايى يا اينكه صورتت چين و چروك ميفتد!
> نه بابا... خانم كه نيستيم كه.
\ مگر حتماً بايد خانم باشى؟ خب صورتت توى كارت مهم است، بايد مراقبش باشى. در ضمن هر كس دوست دارد زيباتر به نظر بيايد، حتى جواد خيابانى
> نه، خيلى توى اين فكر ها نيستم. بالاترينش اين است كه توى استوديو بگويند پيشانى ات برق مى زند و بايد كمى فون بزنى.
\ پيشانى ات الآن هم برق مى زند. نور ايمان است؟!
> نه، من به شدت گرمايى ام و زياد عرق مى كنم. توى استوديو پدرم درمى آيد. برعكس عادل كه او به شدت سرمايى است.
\ قديمى ترين دوستت كيست؟
> فرشيد. از سال ۵۹ با هم دوست بوده ايم. الآن توى نيروى هوايى است.
\ با فوتباليست ها هم دوست هستى؟
> كم و بيش. با بعضى هايشان سلام و عليك بيشترى دارم.
\ اين سلام و عليك ها باعث نمى شود توى گزارش كردن با آنها مهربان باشى؟
> نه، من معمولاً حقايق را مى گويم.
\ همه تان همين را مى گوييد.
> حقايق را؟
\ نه، اينكه «ما حقايق را مى گوييم.»
> نه، باور كن. همين چند وقت پيش با يكى از بازيكن ها پيش از مسابقه كلى خوش و بش كردم، ولى وقتى ديدم دارد بدبازى مى كند، گفتم. البته وقتى از بازيكن ها تعريف مى كنى نمى گويند دستت درد نكند، كافيست از آنها يك انتقاد كوچك كنى.
\ اگر قرار باشد با يكى از فوتباليست ها دوست صميمى باشى، چه كسى را ترجيح مى دهى؟
> جواد نكونام را ترجيح مى دهم.
\ براى يك دوست چه چيزهايى را حاضرى از دست بدهى؟
> بستگى به دوستم دارد كه چقدر برايم مايه بگذارد. هرچقدر بيشتر بگذارد، من هم بيشتر مى گذارم.
\ اوه... پس خيلى حسابگرى.
> نه، ولى اگر كسى به من خوبى كند، به او خوبى مى كنم.
\ و اگر بدى كند، به او بدى مى كنى، ها؟
> از دوستى بدى نديده ام.
\ اگر ببينى.
> نه، سعى مى كنم دوستى ام را محدود كنم.
\ با كدام يك از دوستانت حاضرى مسافرت بروى؟
> زياد اهل سفر نيستم. چون اصلاً وقتش را هم ندارم. مسافرت هايم هم بيشتر كارى بوده، ولى اگر قرار باشد سفرى پيش بيايد، باز هم عادل فردوسى پور را ترجيح مى دهم.
\ خوش سفر است؟
> به خاطر خوش سفرى اش انتخابش نمى كنم، به دليل اينكه هر دو عاشق فوتباليم.
\ چه زوج اعصاب خردكنى! آدم برود مسافرت و مرتب حرف فوتبال بزند؟
> نمى دانى چقدر كيف مى دهد. ما رفته بوديم المپيك سيدنى و آنجا چون از فضاى فوتبال دور بوديم، حسابى اعصابمان خرد شده بود. اصلاً هميشه حالت چيزها را داريم، حالت...
\ ديوانه ها را...
> آره... نه، ديوانه يعنى چه؟ ما عاشق فوتباليم. من حتى خواب هايم هم فوتبالى است.
\ تو خواب فوتبال مى بينى؟ مگر مى شود آدم خواب فوتبال ببيند؟
> آره. همين ديشب خواب مى ديدم من و عادل و على دايى خط حمله تيم ملى هستيم و بعد از مسابقه، دايى دارد از بازى عادل تعريف مى كند. اتفاقاً هفته پيشش هم عادل يك خواب هشت الهفت ديده بود. خواب ديده بود كه من توى سرى سى ـ يك ايتاليا بازى مى كنم.
\ علاقه مندى ات غير از فوتبال چيست؟ يعنى اگر بخواهى يك فصل مشترك غير از فوتبال با يك دوست پيدا كنى، آن فصل مشترك چيست؟
> هيچ چى، چنين آدمى از دوستى با من يا نااميد مى شود يا پشيمان. من از چيز ديگرى غير از فوتبال سردر نمى آورم.
\ واقعاً؟! يعنى حتى نمى دانى بيجه چه كار كرده؟
> چى چى؟ بيجه؟ اسم كسيه؟
\ ببخشيد... فراموشش كن.
> من آخرين اتفاقى كه راجع بهش شنيده ام گروگان گيرى بچه ها توى روسيه بود.
\ اگر خدا فوتبال را خلق نمى كرد، تو چى كار مى كردى.
> مى رفتم سراغ يك ورزش ديگر، شايد دو. چون بچه كه بوديم توى محل ما قهرمان هاى دو جهان را مى شناختيم و هميشه خودمان را جاى آنها مى گذاشتيم.
\ خدا را شكر كه «خرپليس» بازى نمى كرديد.
> چرا، اتفاقاً آن هم بود. كوچه گرم و شلوغى بود.
\ تو مى دانى فرق تمساح و سوسمار چيست؟
> فكر مى كنم هردوتايشان يكى باشند.
\ فرق على دايى و باجو چيست؟
> على دايى اسطوره فوتبال ماست، ولى باجو يكى از اسطوره هاى فوتبال ايتالياست.
\ اگر سوسمار بودى، چه كسى را مى خوردى؟
> جواد خيابانى را. فكر مى كنم خيلى گوشتالود و خوشمزه باشد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
سخنرانی خودمانی بيل گيتس در دانشگاه برکلی




هموطن_صحبت هاي گيتس مجموعه گسترده اي از مسائل را در بر مي گرفت که از مباحث مربوط به محصولات کدباز تا نسل جديد کنسول بازي Xbox و حتي بيماري مالاريا را شامل مي شد.
او که با دانشجويان رشته مهندسي اين دانشگاه سخن مي گفت تاکيد کرد که براي آنکه کامپيوترهاي شخصي بتوانند وظايف محوله را به طور کامل انجام دهند هنوز راه درازي در پيش است. او افزود که کامپيوترها هنوز به طور کامل قابل اعتماد و قابل استفاده به شيوه اي که ما مي خواهيم نيستند.
گيتس تصريح کرد که کامپيوترهاي آينده به بسياري از ابزارهاي هوش مصنوعي مجهز خواهند بود و خواهند توانست وظايف پيچيده تري را انجام دهند.
گفتگوي خودماني بيل گيتس با دانشجويان به حوزه هاي مختلفي از جمله آموزش، مسائل بشردوستانه و صنعت کشيده شد. او پس از سخنراني جايزه اي را به علت فعاليت هاي خيريه خود طي چند سال اخير دريافت نمود.
گيتس در جريان اين سخنراني بر لزوم حمايت از صنايع داخلي در آمريکا تاکيد کرد و اخطار نمود که ثروت حاصل از فعاليت هاي اقتصادي بايد در سراسر ايالات متحده پخش شود.
هنگامي که از گيتس در مورد مهمترين پروژه هاي مايکروسافت سوال شد او به تلاش براي ساخت مدل هاي جديدي از کامپيوترهاي کوچک Tablet Pc و نسل متحول شده از کنسول هاي بازي اين شرکت موسوم به Xbox اشاره نمود.
رئيس مايکروسافت هر چند در سخنانش به جزئيات و ويژگي هاي فني Xbox آينده اين شرکت اشاره نکرد اما تاکيد کرد که مدل جديد اين محصول از قابليت هاي تعاملي جديدي برخوردار خواهد بود، بدين نحو که برقراري ارتباط بين کاربر و اين کنسول علاوه بر استفاده از دکمه هاي متعارف با استفاده از امکانات شنيداري نيز ممکن خواهد بود.
او همچنين خواستار تلاش بيشتر براي مقابله با نقض قانون کپي رايت محصو لات نرم افزاري مايکروسافت در کشوري مانند چين شد. در حال حاضر 99 درصد از محصولات مايکروسافت در اين کشور قفل شکسته هستند. گيتس گفت که ما بايد براي حفظ حقوق مالکيت معنوي خود در کشورهايي از اين دست نبردي بي پايان را آغاز کنيم و اشخاص حقيقي و حقوقي را وادار به پرداخت پول براي خريد محصولات خود کنيم، هر چند که در حال حاضر روش مشخصي بدين منظور وجود ندارد.
ثروتمندترين مرد آمريکايي تاکيد کرد هنگامي که به دهه ششم عمر خود برسد فعاليت هاي خيريه گسترده اي را سازمان دهي خواهد کرد و از رياست مايکروسافت استعفا خواهد کرد. وي گفت که نظر او بيماري مالاريا يکي از مشهورترين بيماري هايي است که بايد هر چه سريعتر بودجه کلاني براي مقابله با آن اختصاص يابد، چون اين بيماري سالانه يک ميليون نفر را در سراسر جهان از پاي در مي آورد.
گيتس تاکيد کرد که به تازگي 50 ميليون دلار را به منظور مقابله با مالاريا به سازمان هاي مربوطه اعطاء کرده است.
مرد اول مايکروسافت از تمجيد از دانشجويان و دانشگاه ها نيز غافل نشد و تاکيد کرد که دانشگاه ها نقش مهمي را در رقابت آمريکا با کشورهاي در حال پيشرفتي مانند هند و چين بازي مي کند و افزود: من معتقدم که سيستم دانشگاهي اولين مرکز خلاقيت و نوآوري در حوزه علوم کامپيوتر است.
گيتس همچنين بر پيوند علوم کامپيوتر و زيست شناسي اشاره کرد و اين رشته را خواهر علوم کامپيوتر خواند. او گفت که پيشرفت هاي جهان آينده حاصل دسترنج کساني خواهد بود که در هر دو حوزه داراي تخصص باشند.
و اما هنگامي که بحث به حوزه توليد محصولات کدباز رسيد گيتس گفت که با توليد برخي نرم افزارها که تحت ليسانس کدباز باشند موافق است و آنها را ابزار آموزشي مناسبي مي دانند که امکان کشف و از بين بردن خطاهاي برنامه نويسي، ايجاد مشاغل جديد و کاسته شدن از فشار مالياتي را فراهم مي آورد، اما تاکيد کرد که اين اقدامات بايد تحت نظارت افراد و شرکت هاي مجرب و کارآزموده انجام شود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مجنون آفريقايي به دنبال ليلي كرواسي




شاید همه شما داستان‏های لیلی و مجنون و یا شیرین و فرهاد را شنیده باشید؛ اما تجربه ثابت کرده که داستان‏ها در واقعیت‏ هم می‏تواند به وقوع بپیوندد.
یک تاجر آفریقایی که به قول خود تا به حال با هیچ دختری صحبت نکرده، پس از مشاهده یک دختر کرواسی دیگر نمی‏تواند این کشور را ترک کند.
«کیت ون در اسپای» اعلام کرده که این دختر زیباترین بانویی است که او در طول عمر خود دیده است. متاسفانه این عاشق درمانده دختر مورد علاقه خود را گم کرده و نتوانسته به وی دسترسی پیدا کند.
«اسپای» با لغو کردن پرواز خود و انجام تبلیغات در روزنامه‏های کرواسی، امیدوار است بار دیگر بانوی نمونه خود را مشاهده کند.
این شخص که مدیر موسسه واترپولوی آفریقای جنوبی است، گفته که هرگز نمی‏تواند تصویر این زن را از ذهن خود خارج کند.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مشخصات سكه‌هاي جديد رايج كشور






بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران از روز چهارشنبه (ششم آبان) و در ماه رمضان سري جديد مسكوكات رايج 50، 100 و 250 ريالي و سكه جديد 500 ريالي را به جريان مي‌اندازد.
به گزارش ايسنا، روابط عمومي بانك مركزي اعلام كرد اين مسكوكات بر مبناي مطالعه جامع آخرين وضعيت مسكوكات در جريان در كشورهاي مختلف از نظرابعاد، وزن، آلياژ و ارزش اسمي آنها و نيز ايجاد تسهيلات بيشتر در حمل‌ونقل و نگهداري مسكوكات فلزي رايج توسط مصرف‌كننده و همچنين تناسب قيمت تمام شده سكه باارزش اسمي آن در ابعادي كوچكتر و سبكتر از سري مسكوكات قبلي طراحي و اجرا شده است.
قطر سكه جديد 50 ريالي، 2/20 ميلي‌متر، ضخامت آن 33/1 ميلي‌متر و وزن آن 5/3 گرم است، آلياژ اين سكه مس، نيكل و آلومينيوم است.
طرح روي سكه شامل مبلغ اسمي سكه (50 ريال) در وسط، عبارت جمهوري اسلامي ايران در بالا، سال ضرب در پايين و شاخه‌هاي درخت زيتون در دو طرف آن است.
طرح پشت سكه 50 ريالي شامل تصوير بارگاه حضرت معصومه (س) در وسط، عبارت «بارگاه حضرت معصومه» در پايين است.
همچنين قطر سكه جديد 100 ريالي، 59/22 ميلي‌متر، ضخامت آن 36/1 ميلي‌متر و وزن آن 6/4 گرم است. آلياژ اين سكه مس، نيكل و آلومينيوم است.
طرح روي سكه شامل مبلغ اسمي سكه (100 ريال) در وسط، عبارت جمهوري اسلامي در بالا، سال ضرب در پايين و شاخه‌هاي درخت زيتون در دو طرف است.



طرح پشت سكه جديد 100 ريال عبارت است از تصويب بارگاه امام رضا(ع) در وسط و عبارت بارگاه امام رضا در پايين.
قطر سكه جديد 250 ريالي، 52/24 ميلي‌متر، ضخامت آن 35/1 ميلي‌متر و وزن آن نيز 5/5 گرم است، آلياژ اين سكه از مس، نيكل و روي است.
طرح روي سكه جديد 250 ريالي مبلغ اسمي آن در وسط، عبارت جمهوري اسلامي ايران در بالا، سال ضرب در پايين و شاخه‌هاي درخت زيتون در دو طرف است.
طرح پشت سكه نيز طرح گل اناردر وسط و خوشه گندم در دوطرف است.
قطر سكه جديد 500 ريالي، 25/27 ميلي‌متر، ضخامت آن 83/1 ميلي‌متر و وزن آن 9/8 گرم است.
آلياژ قرص داخلي اين سكه از مس، نيكل و آلومينيوم و حلقه بيروني نيز از مس و نيكل است.
طرح روي سكه جديد 500 ريالي شامل مبلغ اسمي در وسط، عبارت جمهوري اسلامي ايران در بالا، سال ضرب در پايين، حاشيه طرح قرص داخلي مينياتور ايران و اجراي گل 12 برگ در حاشيه است.
طرح پشت سكه نيز طرح انتزاعي سيمرغ و گل در نقاشي‌هاي مينياتور ايران و اجراي گل 12 برگ درحاشيه است.
بانك مركزي اعلام كرده كه بديهي است مسكوكات در جريان معني كماكان داراي ارزش بوده و قابل مبادله هستند.
روابط عمومي بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران اين نامه را پس از پنج روز گذشت از تاريخ ابلاغ، منتشر كرده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مردان و زنان آهنين




هاوايي: دو ورزشكار از آلمان، قهرمان رقابتهاي مردان و زنان آهنين جهان در سال ۲۰۰۴ شدند. در اين مسابقه شركت كنندگان در دو قسمت مختلف زنان و مردان در سه ماده با يكديگر به رقابت پرداختند. اين مواد شامل ۹/۳ كيلومتر شنا در اقيانوس، ۱۸۰ كيلومتري دوچرخه سواري و دو ماراتن بود كه عنوان قهرماني هر دو بخش زنان و مردان را ورزشكاراني از آلمان به خود اختصاص دادند. به هريك از قهرمانان ۱۰۰ هزار دلار جايزه نقدي تعلق گرفت.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
قيمت هر دست كله‌وپاچه با آغاز ماه رمضان 500 تومان گران شد




خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس اقتصادي - بازرگاني


« تاخير در ابلاغ قيمت‌ها از سوي اداره اماكن و همكاري نكردن كشتارگاه‌ها موجب افزايش تدريجي قيمت هردست كله‌وپاچه شده است.»

حسين رواسي ـ رييس اتحاديه طباخان تهران ـ در گفت‌وگو با خبرنگار بازرگاني خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، تاكيد كرد:« ‌علي‌رغم درخواست اتحاديه از كشتارگاه‌ها براي همكاري با واحدهاي صنفي پروانه‌دار آنان تمايل چنداني از خود نشان نمي‌دهند.»

او علت اصلي اين نگرش صاحبان كشتارگا‌ه‌ها را ايجاد رقابت بين دلالان و فروشندگان كله‌وپاچه ارزيابي كرد و افزود:« هرچه با صاحبان كشتارگاه‌ها در زمينه تحويل كله‌وپاچه كشتار روزانه بر اساس قيمت‌هاي مصوب اداره امكان به واحدهاي صنفي پروانه‌دار تلاش مي‌كنيم نتيجه نمي‌گيريم، علت بي‌ميلي صاحبان كشتارگاه‌ها نيز حضور دلالان عمده كله‌وپاچه است كه براي در اختيار گرفتن كله‌وپاچه روزانه، قيمت را افزايش مي‌دهند به همين دليل كشتارگاه‌ها قيمت بالاتر را ترجيح مي‌دهند.»

رواسي ميزان فروش روزانه كله‌وپاچه كشتارگاه‌هاي تهران را هشت هزار دست عنوان و تصريح كرد:« با شروع ماه رمضان هر دست كله‌وپاچه بين 300 تا 500 تومان گران شده است. هرچه نرخ تعيين شده از سوي اداره اماكن ديرتر ابلاغ شود اين افزايش قيمت بي‌ضابطه نيز به صعود خود ادامه مي‌دهد.»

رييس اتحاديه طباخان تهران، قيمت فروش هر دست كله‌وپاچه را بسته به موقعيت واحد صنفي پنج تا شش هزار و 500 تومان عنوان و تعداد عرضه روزانه را 20 تا 80 دست دانست و تاكيد كرد:« فروشندگان اجازه دريافت حداكثر 20 درصد سود را دارند و در صورت تخلف از نرخ با تذكر اوليه و در صورت تكرار تخلف، با ارجاع پرونده به دادگاه‌هاي صنفي مواجه خواهند بود.»

او هزينه هر دست كله و پاچه را 1200 تومان دانست و افزود:« با آغاز ماه رمضان ساعت كار صنف نيز برهم ريخته ‌است بطوري كه فروشندگان محدوده بازار بزرگ تهران به كل تعطيل مي‌كنند زيرا مناطق تجاري هنگام افطار كلا تعطيل است. برخي ديگر از فروشندگان نيز از ساعت يك بعدازظهر تا افطار و دسته سوم از ساعت سه بعدازظهر تا اذان صبح فعاليت مي‌كنند.»

رواسي فعاليت طباخان تا قبل از اذان صبح را همراه با مجوز قانوني از سوي اداره اماكن دانست و افزود:« از 430 واحد با پروانه و 200 واحد فاقد پروانه و كليه افرادي كه اقدام به توزيع كله‌وپاچه بين طباخان مي‌كنند، ليستي براي ارائه به اداره بهداشت تهيه خواهد شد تا در مورد آنان تصميم‌گيري شود.»

رييس اتحاديه طباخان فعاليت بي نام و نشان واسطه‌ها را غيرقانوني ارزيابي و ادامه فعاليت آنان را موجب افزايش 1500 توماني قيمت هر دست كله‌وپاچه تا شب عيد قلمداد كرد.
 
بالا