برگزیده های پرشین تولز

داستان ما و رمال و فالگیر

منصور قیامت

کاربر ویژه گفتگوی آزاد
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
1 ژوئن 2007
نوشته‌ها
4,706
لایک‌ها
297
محل سکونت
شهر باحال قم
و مع عع ههه

حاجی شما که اینقدر اطلاعاتت در رابطه انسان و جن خوبه به من بگو اگه بخوام با جن ارتباط برقرار کنم چه کنم؟ از کجا شروع کنم؟ زبونشون عربیه؟

فقط تا هوا تاریک نشده بگو که اگه تاریک بشه من دوباره از سایه خودمم ترسم میگیره
 

zxcvmohsen

Registered User
تاریخ عضویت
9 جولای 2007
نوشته‌ها
1,033
لایک‌ها
25
منصور از چه قسمتی می خوای ارتباط برقرار کنی حالا؟؟
 

منصور قیامت

کاربر ویژه گفتگوی آزاد
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
1 ژوئن 2007
نوشته‌ها
4,706
لایک‌ها
297
محل سکونت
شهر باحال قم
منصور از چه قسمتی می خوای ارتباط برقرار کنی حالا؟؟
والا شما که غریبه نیستید. بهتون میگم. من از بین انسان ها که نتونستم جی اف پیدا کنم. میخوام برم تو دنیای جن ها ببینم اونجا میتونم دختر مورد نظرم رو پیدا کنم یا نه.

شیرینی شما هم محفوظه :">
 

mahsa vorooojak

Registered User
تاریخ عضویت
16 نوامبر 2009
نوشته‌ها
590
لایک‌ها
38
محل سکونت
Sweet Dream
حالا سوال اینه : این چه جوری این همه اطلاعات داشته جدا ؟
این چرا باید 3-4 بار بره و بیاد بعد در بره خب همون اول میرفت دیگه نگفت یه وقت یکی سر میرسه تابلو میشه گیر میوفتم ؟
چه جوری بوده که این هرچی میگفته راست میگفته بدون حتی یک اشتباه ؟
و اینکه چه جوری تو یه منطقه از شهر تونسته 15 نفر رو تلکه کنه با توجه به اینکه به غیر از مادر من 2 نفر دیگه رو از محله خودمون تلکه کرده . بابا دزد هم میزنه به یه جا میره پشت سرش رو هم نگاه نمیکنه این چه جوری تو سه ربع ساعت 3 نفر رو تو یه محله بدون اینکه استرس یا دلهره داشته باشه تلکه کرده ؟
من که موندم تو کف
نظر شما چیه ؟


شاید به قول بچه ها با جن سر وکار داشته!
ولی خب شاید قبلا رو خونوادتون کار کرده.ینی قبلا ازاین واون یا حتی اعضای خونوادتون یه چیزایی رو فهمیده وگذاشتتشون کنار هم شده یه قصه واقعی!

این که گفتی سه بار رفت وبرگشت نشون میده یارو در هر بار غیبت داشته مخ یکی دیگه رو میزده و به اونم میگف که میرم وبرمیگردم و دراین فاصله میرفت سراغه سوژه بعدی:دی



ولی تو تی وی میگفت هرکسی نمیتونه با جن خودش ارتباط داشته باشه. اونایی هم که دارن همین طوری الکی در هر شرایطی نمیتونن باهاش حرف بزنن!

این یارو حتما از این واون شنیده یه چیزایی.یا مثلا رفقاش به طور تصادفی از زیر زبون مامانت کشیدن بیرون.

این جور چیزا زیاده.واس مام پیش اومده:p
 

irantrack

Registered User
تاریخ عضویت
11 جولای 2007
نوشته‌ها
483
لایک‌ها
4
نمیدونم جریانشون چیه اما خودم یه موردو دیدم براتون میگم .
یادمه چند سال پیش ما خونه ی مامان بزرگم بودیم . یه بابای هندی ای بود فال میگرفت . اومد توی خونه ی مامان بزرگم برای بابام فال بگیره . یه حرکتش خیلی برام جالب بود و همیشه هم توی ذهنم باقی مونده . گفت برین از آشپزخونه یه کارد بیارین . براش آوردیم . کارد رو گذاشت روی ساعد بابام . بعدش فشارش داد کارد از ساعدش رد شد خودد به زمین . خود بابام وحشت کرده بود . هنوز هم هرجا میره خاطرشو تعریف میکنه . یه حرکت دیگه هم زد اینکه چنتا تخم مرغ رو گذاشت توی یه کاسه . روشون دستمال انداخت . چنتا چیز میز خوند گوشه ی دستمالو گرفت بالا . یدونه جوجه از توی کاسه درومد دوید رفت توی باغچه . هیچ وقت یادم نمیره اون روزو .
 

Farzad Z

Registered User
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2007
نوشته‌ها
903
لایک‌ها
57
محل سکونت
Isfahan
نمیدونم جریانشون چیه اما خودم یه موردو دیدم براتون میگم .
یادمه چند سال پیش ما خونه ی مامان بزرگم بودیم . یه بابای هندی ای بود فال میگرفت . اومد توی خونه ی مامان بزرگم برای بابام فال بگیره . یه حرکتش خیلی برام جالب بود و همیشه هم توی ذهنم باقی مونده . گفت برین از آشپزخونه یه کارد بیارین . براش آوردیم . کارد رو گذاشت روی ساعد بابام . بعدش فشارش داد کارد از ساعدش رد شد خودد به زمین . خود بابام وحشت کرده بود . هنوز هم هرجا میره خاطرشو تعریف میکنه . یه حرکت دیگه هم زد اینکه چنتا تخم مرغ رو گذاشت توی یه کاسه . روشون دستمال انداخت . چنتا چیز میز خوند گوشه ی دستمالو گرفت بالا . یدونه جوجه از توی کاسه درومد دوید رفت توی باغچه . هیچ وقت یادم نمیره اون روزو .
جنی شدیم مــــــــادر جان
 

Hamid_J

Registered User
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2009
نوشته‌ها
1,611
لایک‌ها
716
محل سکونت
InMyDream
crazy.gif
crazy.gif
crazy.gif
منم جن ام !:دی
crazy.gif
crazy.gif
crazy.gif
 

Ronan

Registered User
تاریخ عضویت
7 ژانویه 2006
نوشته‌ها
6,457
لایک‌ها
876
محل سکونت
Tehran
والا شما که غریبه نیستید. بهتون میگم. من از بین انسان ها که نتونستم جی اف پیدا کنم. میخوام برم تو دنیای جن ها ببینم اونجا میتونم دختر مورد نظرم رو پیدا کنم یا نه.

شیرینی شما هم محفوظه :">

منزور جون عزیز تر از ( ... ) رابطه با جن خیلی خطریه ... حسن خطر داره حسن :f34r:
 

g3naa

Registered User
تاریخ عضویت
14 مارس 2009
نوشته‌ها
733
لایک‌ها
31
محل سکونت
دبی, شیراز, لارستان بزرگ
داداشم میگفت یکی تو دانشگاهشون بوده از همین کارا میکرده
میگفت ادعای چیزی نمیکرده
ولی کاری رو کسی قبلآ انجام میداده میگفته

مثلآ فرزاد امروز صبحونه چی خورده !
 

Farzad Z

Registered User
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2007
نوشته‌ها
903
لایک‌ها
57
محل سکونت
Isfahan
داداشم میگفت یکی تو دانشگاهشون بوده از همین کارا میکرده
میگفت ادعای چیزی نمیکرده
ولی کاری رو کسی قبلآ انجام میداده میگفته

مثلآ فرزاد امروز صبحونه چی خورده !
دمش گرم :دی
پ.ن : چایی خوردم امروز صبح حالا اگه گفتی چی خوردم ؟
 

08610023

Registered User
تاریخ عضویت
21 آگوست 2007
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
9
محل سکونت
iran
والا شما که غریبه نیستید. بهتون میگم. من از بین انسان ها که نتونستم جی اف پیدا کنم. میخوام برم تو دنیای جن ها ببینم اونجا میتونم دختر مورد نظرم رو پیدا کنم یا نه.

شیرینی شما هم محفوظه :">

منثور میگن جنا دختراشون همه جن** هستن .... :D

یا حضرت خرس :eek:
یا مجسمه ابوالهول :blink:
 

Amirbahal3

Registered User
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,200
لایک‌ها
538
خب یه راست بریم سر اصل مطلب
پارسال تاریخ 88/6/16 مادر ما داشته میومده خونه دم خونه که میرسه یه زن با لباس عربی و قیافه کولی وار میاد سراغش و میگه بیا دمپایی بخر مادر ما میگه برو برس به کارت و اینااا بعد میگه بذار تا فالت رو بگیرم مادر من میگه نه بعد بهش میگه بذار فالت رو بگیرم اگه راست گفتم که هرچی دوست داشتی بده اگه هم اشتباه گفتم که هیچی خلاصه مادر ما میگه باشه میشینه در خونه و شروع میکنه به گفتن من بد بخت هم تو خونه خواب بودم بعد بهش میگه که چه مشکلاتی تو زندگی داشتی و داری و از خصوصی ترین و بی ارزش ترین چیزها که مثلا فلان روز چنین اتفاقی افتاده بوده که من خودمم خبر نداشتم بهش میگه و همه رو هم درست میگه خلاصه مادر ما کف بر میشه به مادرم میگه برو هر چی طلا داری با پول بیار با نمک و نمیدونم رو سری و اینا تا برات مشکلت رو حل کنم !!!!! خلاصه مادر ما هم میره میاره و زنه میگه من میرم و میام بعد زنه میره و میاد و این رفتن و اومدن 3 بار اتفاق میوفته بعد بار چهارم میره و دیگه نمیاد بعد ما از خواب بیدار شدیم دیدیم مامان ما انگار منتظره بعد که به من گفت زدم تو سر خودم گفتم چرا بهش دادی کلی بهش چیز گفتم بعد رفتیم شکایت کردیم دیروز از دادگستری زنگ زدن گفتن پاشو بیا رفتیم اونجا دیدم 10-15 نفر رو همینجوری تلکه کرده بود و به همه هم آمار درست داده بود بعد چون مادر من سواد آنچنانی نداره (سیکل) گفتم خب ماله همینه و ساده بوده و اینا بعد تو دادگستری دیدم یه زنه داره واسه مادرم تعریف میکنه بهش گفتم خانم تقصیر خودته که پول دادی بهش گفت هیچ وقت نمیتونی جای ما باشی دیدم همه تائید کردن و گفتن این هرچی میگفته راست بوده و از خیلی چیزای بی ارزش هم با اطلاع بود یارو لیسانس داشت مخش رو زده بود خلاصه یه چیز خیلی خفن تر اینکه ایشون این 15 نفر رو تو یه روز تلکه کرده که من کف بر شدم دیگه ....
این 15 نفر شامل مرد و زن بودن که 7-8 تاشون بهشون میخورد خیلی آدم حسابی باشن که یکیشون خودش گفت من لیسانس دارم بقیه هم اکثرا جوون بودن حتی زن 25-26 ساله هم بود توشون !!
حالا سوال اینه : این چه جوری این همه اطلاعات داشته جدا ؟
این چرا باید 3-4 بار بره و بیاد بعد در بره خب همون اول میرفت دیگه نگفت یه وقت یکی سر میرسه تابلو میشه گیر میوفتم ؟
چه جوری بوده که این هرچی میگفته راست میگفته بدون حتی یک اشتباه ؟
و اینکه چه جوری تو یه منطقه از شهر تونسته 15 نفر رو تلکه کنه با توجه به اینکه به غیر از مادر من 2 نفر دیگه رو از محله خودمون تلکه کرده . بابا دزد هم میزنه به یه جا میره پشت سرش رو هم نگاه نمیکنه این چه جوری تو سه ربع ساعت 3 نفر رو تو یه محله بدون اینکه استرس یا دلهره داشته باشه تلکه کرده ؟
من که موندم تو کف
نظر شما چیه ؟

سلام
توی این دنیا مسائل جالب زیاد اتفاق میوفته ، برای منم اتفاق افتاده مشابه این قضیه ولی کلاه برداری توی کار نبود ، چون با اون شخص آشنا بودیم و دستمزد نگرفت کولی هم نبود از آشنایان بود که میشه گفت غیب گویی میکرد و یک بار که ازش چیزی خواستم واقعاً درست گفت و از همونجا حدودی باور کردم که همه چیز خرافه نیست. ممکنه چیزی هم وجود داشته باشه ولی پیش فالگیر و ... نرفتم. این بنده خدا هم بحثی پیش اومد و خودش ادعا کرد و من برای سنجش ادعاش این حرکتو کردم و واقعاً موارد درستی رو گفت از خصوصی ترین مساله ای که نمیشه حتی حدس زد.
موفق باشید
 

Farzad Z

Registered User
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2007
نوشته‌ها
903
لایک‌ها
57
محل سکونت
Isfahan
سلام
توی این دنیا مسائل جالب زیاد اتفاق میوفته ، برای منم اتفاق افتاده مشابه این قضیه ولی کلاه برداری توی کار نبود ، چون با اون شخص آشنا بودیم و دستمزد نگرفت کولی هم نبود از آشنایان بود که میشه گفت غیب گویی میکرد و یک بار که ازش چیزی خواستم واقعاً درست گفت و از همونجا حدودی باور کردم که همه چیز خرافه نیست. ممکنه چیزی هم وجود داشته باشه ولی پیش فالگیر و ... نرفتم. این بنده خدا هم بحثی پیش اومد و خودش ادعا کرد و من برای سنجش ادعاش این حرکتو کردم و واقعاً موارد درستی رو گفت از خصوصی ترین مساله ای که نمیشه حتی حدس زد.
موفق باشید
خب پس باید خواب طلا ها رو ببینیم
ما رو بگو گفتیم میگیرنش .....
تا میان بگیرنش جنها بهش میگن مامورا فردا میخوان بیان در میره :دی
شانس هم نداریم جنی ازمون کلاهبرداری میکنه :ذی حجه
 

TinySkin

Registered User
تاریخ عضویت
17 می 2009
نوشته‌ها
1,305
لایک‌ها
45
محل سکونت
تهران
تو كف داستانتم
خدايي اون ليسانسه ديگه آخر مخ بوده كه حرفاشو باور كرده
اصلا يه چيزي هم هستش اومدو طرف گفتش كه فلان روز اين كارو كردي و فلان روز بهمان كردي رو چه حساب طلا رو بهش بايد بده آدم
 

Farzad Z

Registered User
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2007
نوشته‌ها
903
لایک‌ها
57
محل سکونت
Isfahan
تو كف داستانتم
خدايي اون ليسانسه ديگه آخر مخ بوده كه حرفاشو باور كرده
اصلا يه چيزي هم هستش اومدو طرف گفتش كه فلان روز اين كارو كردي و فلان روز بهمان كردي رو چه حساب طلا رو بهش بايد بده آدم
همین دیگه حروم زاده گفته چون طلا رو دستت و گردنت میکنی بده تا برم روش یه چیزی بخونم تا مشکلت حل بشه و چون اینا پیشت هستن همیشه اونا رو بده
من اصلا کار مادرم رو توجیه نمیکنم ولی اونم بد کوفتی بوده الانم که میگن جنی هم بوده که دیگه هیچی
 
بالا