همه چیز با درک یک مساله یا کشف یک فرصت شروع شد، تحلیلی صورت گرفت، تصمیمی اتخاذ شد. سامانههای مدیریت، داستان موفقیت مشتریان خود را داستان درک، تحلیل، تصمیمگیری و اجرای موفق میداند.
با توجه به رویکرد شرکت سامانههای مدیریت در پیادهسازی سامانههای مدیریتی کارآمد و اثربخش در سازمانها و تلاش مستمر در جهت ایجاد بیشترین ارزش برای مشتریان خود، این شرکت مفتخر و متعهد به همراهی مشتریان خود قبل و بعد از پیادهسازی و تحویل کامل راهکارها به مشتریان است. یکی از اقداماتی که سامانههای مدیریت با همین هدف دنبال میکند، ارزیابی سیستمهای پیادهسازی شده در سازمان مشتری، با نگاهی چندبعدی و مبتنی بر هدفهای از پیش تعیین شده مشتری در محدوده مشخص شده است. ابعاد این موضوع با توجه به نوع، محدوده و اهداف پروژه میتواند به گسترهی مفاهیم مدیریتی باشد که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم از این سیستمها تاثیر میپذیرند، از آن جمله میتوان به مواردی همچون مدیریت ارتباط با مشتریان (بازاریابی، فروش، خدمات پس از فروش، کانالهای ارتباطی، مدیریت اهداف و ...)، فرهنگ سازمانی، فناوری و ظرفیتهای توسعه سازمانی اشاره کرد. به بیان دیگر، از یک سو نظر به اهمیت و لزوم پیادهسازی سیستمهای مدیریتی کارآمد و اثربخش به ویژه در حوزه مدیریت ارتباط با مشتریان در سازمانها و از سوی دیگر با توجه به پیامدهای مثبت و منفی که این سیستمها میتوانند بر مهمترین حوزههای سازمان به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم داشته باشند، سامانههای مدیریت سعی دارد تا با درک اهمیت و ابعاد این موضوع به بررسی، ارزیابی و تحلیل آن پرداخته و بتواند در مسیری که آن را علت وجودی خود میداند، هر چه استوارتر گام بردارد.
با توجه به رویکرد شرکت سامانههای مدیریت در پیادهسازی سامانههای مدیریتی کارآمد و اثربخش در سازمانها و تلاش مستمر در جهت ایجاد بیشترین ارزش برای مشتریان خود، این شرکت مفتخر و متعهد به همراهی مشتریان خود قبل و بعد از پیادهسازی و تحویل کامل راهکارها به مشتریان است. یکی از اقداماتی که سامانههای مدیریت با همین هدف دنبال میکند، ارزیابی سیستمهای پیادهسازی شده در سازمان مشتری، با نگاهی چندبعدی و مبتنی بر هدفهای از پیش تعیین شده مشتری در محدوده مشخص شده است. ابعاد این موضوع با توجه به نوع، محدوده و اهداف پروژه میتواند به گسترهی مفاهیم مدیریتی باشد که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم از این سیستمها تاثیر میپذیرند، از آن جمله میتوان به مواردی همچون مدیریت ارتباط با مشتریان (بازاریابی، فروش، خدمات پس از فروش، کانالهای ارتباطی، مدیریت اهداف و ...)، فرهنگ سازمانی، فناوری و ظرفیتهای توسعه سازمانی اشاره کرد. به بیان دیگر، از یک سو نظر به اهمیت و لزوم پیادهسازی سیستمهای مدیریتی کارآمد و اثربخش به ویژه در حوزه مدیریت ارتباط با مشتریان در سازمانها و از سوی دیگر با توجه به پیامدهای مثبت و منفی که این سیستمها میتوانند بر مهمترین حوزههای سازمان به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم داشته باشند، سامانههای مدیریت سعی دارد تا با درک اهمیت و ابعاد این موضوع به بررسی، ارزیابی و تحلیل آن پرداخته و بتواند در مسیری که آن را علت وجودی خود میداند، هر چه استوارتر گام بردارد.