دایی راستی داستان خواستگاریه چی شد ؟
آخر ِ سر قبول کردن ؟
ستاد شایعه پراکن های علاف
باز خدا رو شکر اونجا اینترنت هست دایینه بابا با باباش دعوام شد اون شب، زدم #@#@$ و $#$@#شو مخلوط کردم
الان زندانم
باز خدا رو شکر اونجا اینترنت هست دایی
دایی نگران نباشیه خوبشو خودم واست پیدا می کنم
آره اینجا همه چی هست، اصن همینجا رفته بودم خواستگاری دیگه
دمت گرم عمو 1 شب هم باشه کارم را میوفتهیه بدون رنگ و مالیدگیشو گیر بیار
عمو یه مدل 68 تمیز دارمرنگ صدفی
دست یه آقا دکتر بوده !
بفرستم بیارن خدمتت ؟
دایی میگم دست یه آقا دکتر بودهبگو بیارن یه دور باش بزنیم ببینیم چجوریه عمو
عمو زیاد جاییشو نمالیده که؟
دایی میگم دست یه آقا دکتر بودهصب میبرده مطب شب میاوردش
حالا میفرستم یه دوری باهاش بزن ببین چجوریاست
میگم حالا خودت یه دوری باهاش بزن بگو چجوریاس
دایی من که با تو تارف ندارمعمو جونه من اگه میخوای خودت برش داراصن میخوای شریکی برداریمش
دایی من که با تو تارف ندارممال من و تو نداره دایی
من از این چیزا خیلی به پستم میخوره
باشه عموعمو پس بیا فعلا اینو زوج و فردش کنیم تا دستمون باز شه طرح رو برداریم
اي بابا تو پي تي هم آخر عاقبت خوبي نداشتم ... اين چه زندگيئيه آخه ...
هثین دریه نتن
حصین اول زنت رو بکش بعد خودت رو اعدام کم خیلی اخرش اینجوری قشنگ میشه :دی
آخه اي لاو يو لعنتي ... اي لاو يو .... آندرستند ؟؟؟؟