انگار میخوان چی بگن !! من میگم دقیققق !!
مختصر و مفید ...
یه روز گرم و شرجی توی
خدمت مقدس بود که مادر محنرم زنگ زد گفت فلانی خوبه ! گفتم : آره خوبه ! عید موندم مرخصی نگرفتم بعد عید مرخصی گرفتم 14 روز اومدم شهرمون .
خلاصه صب رسیدیم ، شبش رفتیم خواستگاری . خیلی ساده . همسر محترم فعلی سوالاتش رو کاغذ نوشته بود ( هیچی در مورد پول و اموال نپرسید ) . یه ربع ساعتی حرف زدیم ... اومدم بیرون گفتم : یه صلوات بفرسید
تو همون هفته رفتیم یه خرید و یه عقد نسبتا کم خرج و 4 روز هم غیبت کردم و دوباره رفتم سر خدمت . با اینکه دستور ***** بود که سرباز
متاهل باید بیاد شهر خودش ولی 3 ماه انتقالی نمیدادن آخر هم زنک زدم 147 ( سلسله مراتب فرماندهی) مستفیم از سردار هرمزگان شکایت کردم !!!!!!!!!!!! همه میگفتن نکن میفرستت ناکجا آباد ولی از روزی که زنگ زدم سه روز بعد زنگ زدن مرفوک ( اتفاقا خودم سرباز مرفوک بودم اون برهه ) گوشی رو رفیقم که کادری بود برداشت گفت : آره این راست میگه ، متاهله انتفالی بهش نمیدن . اونا هم گفتن : خیالتون راحت بهش بگید درست میشه . دقیقا 3 روز نشد کارم درست شد و باقی خدمت هم راهنمایی شهر خودم گذشت .
با حقوق مقدس سربازی
180 هزار تومن و خدمت 24 ساعته و واقعا سخت ناجا ولی خیلی خوشششش بود . باور کنید شبانه روز 5 ساعت نمیخوابیدم ولی هر شب با یه موتور غراضه داشتم با همسر میرفتیم دور دور بعد دوباره میرفتم سر خدمت و 5 صب بیدار میشدم و....
خلاصهههه : اکنون 2 سال از اون روز گذشته و بهترین روزهای زندگی من بوده . خدا رو شاهد میگیرم
یه روز متاهلی رو با کل مجردی عوض نمیکنم ... ( البته من مجردی سالمی داشتم )
پی نوشت : خطبه عقد علیرضا پناهیان رو خدا بیامرز
آیت الله بهجت (ره) خوند ، سر سفره بهش میگن حرفی نیست بهمون بزنی؟ نصیحتی ؟ پندی ؟ میگه :
فقط برید با هم بسازید ...
اگه گذشت باشه هیچ جای زندگی به مشکل برنمیخورید . دلایل خوش بختی به نظر خودم بی توقع بودن همسر محترم، فوق العاده با گذشت بودن و البته خانواده خوب و ....
ما با دست خااااااااالی در خد صفر عقد کردیم الان تو خونه رهنی هستم و ماشین ساده و .... خدا رو شکر روزی رو خدا میرسونه .