• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

درسهایی برای کسب موفقیت روز افزون

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
با سلام.
اینجا قرار است مقالات مهم و پایه ای از نظر روانشناسی راجع به موفقیت و راههای رسیدن به ان بررسی و پیشنهاد شود.
امید است این مطالب برای شما روشنی راه و مفید باشد.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
nepoleon-hill-about-life.jpg
درباره زندگی
به قلم : ناپلئون هیل

ای زندگی ، تو نمی توانی مرا مطیع خودت کنی ، چون نظم تو را خیلی جدی نگرفته ام. زمانی که سعی بر آزار من داری ، من لبخند میزنم ؛ و شخص خندان ، دردی احساس نمی کند. خوشی های تو را هر کجا که بیابم ، ارج می نهم و غم های تو را هر کجا بیابم ، نه مرا می ترسانند و نه از شجاعتم می کاهند. زیرا یک مرد خندان درون من است.

شکست موقت ، مرا غمگین نمی کند. به سادگی با حروف شکست ترانه ای می سرایم و آن را به قطعه ای زیبا بدل می کنم. تو ای زندگی ، اشک هایت برای من نیست ، زیرا فرد خندان درونم را بهتر و بیشتر دوست دارم. من از خنده به جای غم و اندوه و درد و ناامیدی ، استفاده می کنم.

تو ای زندگی ، یک شیاد بی ثبات هستی، انکارش نکن. تو عشق را مانند خاری در قلب من فرو می کنی تا روحم را تحریک کنی ، اما من آموخته ام که با لب خندان ، از دام های تو دوری کنم. تو سعی بر آن داشتی تا مرا با اشتیاق طلا ، فریب دهی ، اما من با ادامه راهی که به دانش ختم می شد ، تو را فریب دادم. تو مرا به ایجاد دوستی های زیبا تحریک کردی و بعد دوستانم را به دشمنانی تبدیل کردی و سعی بر آن داشتی تا قلبم را سنگ کنی. اما من با خندیدن به اراده تو از این روش تو طفره رفته و دوستانم را به شیوه خودم انتخاب کردم.



تو ای زندگی ، سعی بر آن داشتی که مردمانی در تجارت به من خیانت کنند تا من بدگمان شوم. اما من باز هم پیروز میدان بودم ، زیرا یک دارایی داشتم که هیچ کس نمی تواند آن را برباید ، و آن ، قدرت تفکر به روش خودم و خود واقعی ماندن است. تو مرا با چیزی به نام مرگ تهدید می کنی ، اما به عقیده من ، مرگ چیزی نیست جز بدتر از یک خواب عمیق و طولانی ، و خواب شیرینترین تجربه بشر است ، اما نه برای یک مرد خندان. تو در قلب من آتشی از امید شعله ور ساختی و بعد بر روی شعله ها آب ریختی. اما من توانستم بهتر و بیشتر آن را دوباره بر افروزم.

تو چیزی نداری که بتواند مرا از مرد خندان درونم دور سازد ، و هیچ قدرتی نداری تا به قدری مرا بترسانی که مطیعت باشم. پس قدحم را به شادمانی و سلامتی مرد خندان درونم بلند می کنم.

منبع:سایت وزین multiman
 

amir.tabatabai

Registered User
تاریخ عضویت
18 نوامبر 2014
نوشته‌ها
2,945
لایک‌ها
1,251

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
من زیاد با نظرتون موافق نیستم ... روانشناسی انگیزشی بخش مهمی از رسیدن به هدف است.بهتره بگیم این حرفا در کنار عمل بسیار نتیجه ی بهتری رو حاصل خواهد کرد.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
resistance.jpg

مبارزه و غلبه بر مقاومت
افسوس ،‌ مبارزه می کنی و میمیری. فرار که می کنی زنده می مانی ،‌حداقل برای مدتی ،‌ و سال های زیادی بعد از این در بستر خواب میمیری ،‌ اما آیا می توانی سال های سال با این حال و احوال آزار ببینی ،‌ فقط برای یک شانس ،‌فقط یک شانس ،‌که بازگردی و به دشمنانت بگویی : “ممکن است جان مرا بگیرید اما هرگز آزادی ام را نخواهید گرفت.
– از سخنان ویلیام والاس در فیلم شجاع دل


زندگی یک مبارزه است. هرچند نخواهید به آن اعتراف کنید.

هر چقدر هم موانع خارجی داشته باشید که به مانند اژدها سر راهتان باشد و باید آنها را شکست بدهید بخصوص زمانی که تجارتی را اداره می کنید ، اما هنوز به

د
رندگی اژدها و شیاطین درونی که باید با آنها مبارزه کنید ، نیستند.


شیاطینی مانند :‌ “من نمی توانم ،‌ استعدادش را ندارم ،‌ تحصیل کرده نیستم ،‌ به اندازه کافی جوان نیستم ،‌ به اندازه کافی بزرگ نشده ام ،‌ پول کافی ندارم ،‌…” و لیست ادامه دارد…


این گزینه ها که گلچینی از شیاطین و اهریمن های درونی هستند ،‌ همیشه مقاومت می کنند و مقاومت یک حریف قدرتمند است.


مقاومت فقط یک وظیفه دارد : تا شما را زندانی برنامه ریزی ها و محدودیت های گذشته کند.

شما هم فقط یک وظیفه دارید : مبارزه و غلبه بر مقاومت


افرادی هستند که میخواهند به شما بگویند “شرایط رشد در زندگی باید به آرامی و به راحتی و یا در جریان عمر ، آشکار شوند” . اما در اشتباه هستند. در زندگی روزمره خود به این جریان دست پیدا کرده ام که باید در میان کشمکش ها و سختی ها زندگی را درک کنیم.

در کش
کمش های زندگی است که عظمت بالقوه آن نمایان می شود. بزرگترین مبارزه برای شما ، مبارزه برای بی همتا بودن است. سپاهی که در تمام دنیا با تمام قوا مقابل شما می ایستد تا شما را همان فرد دیروز نگه دارد. و این مبارزه پایانی ندارد.


این مسئله هم بصورت طبیعی و هم علمی ثابت شده است.

در طبیعت ، یک جوجه باید تقلا کند تا از دیواره تخم به بیرون راه پیدا کند. اگر برای بیرون آمدن از تخم به جوجه کمک شود تاثیر مضری بر آن خواهد گذاشت.
پروانه باید در زندانی از پیله بماند تا بتواند به کمال برسد.
مار باید به سختی خودش را تکان داده و حرکت دهد تا برای رسیدن به زندگی جدیدش از داخل پوست قبلی خارج شود.
و حتی انسان نیز در رحم مادر در تلاش است تا به آغاز زندگی برسد.


“تغییرات زندگی انفجاری هستند ، نه به آرامی و ادامه دار. ” _مکس پلنک ، پدر فیزیک کوانتوم


زندگی جدید باید

با یک انقطاع شروع شود. و اگر منقطع نباشد ، پس فقط یک بسته بندی جدید از چیزی خواهد بود که قبلا بوده است.


حال با علوم محاسبه کنیم :


قانون اهم

تفاوت بازده یک لامپ ۶۰ وات در مقابل یک لامپ ۱۰۰ وات مساوی است با مقدار مقاومت درون لامپ
مقدار مقاومتی که در مقابل آن قرار میگیرید ، میزان بازدهی ایجاد شده توسط شما را تعیین می کند.
اگر در مقابل مقاومت به درستی مبارزه نکنید ، نمی توانید نتیجه عظیمی بگیرید.


وقتی درون یک لامپ را نگاه می کنید متوجه یک رشته نازک در وسط آن می شوید. این رشته ، مقاومت نام دارد.

حال کمی فکر کنید :
مقدار الکتریسیته در جهان نامحدود است.فاکتوری که تقابل میان لامپ پر بازده با لامپ کم بازده را تعیین می کند ، مقدار قدرت موجود نیست. (این مقدار نامحدود است). مقدار قدرت نامحدود قابل نمایش در لامپ فقط و فقط با مقاومتی که انرژی نامحدود الکتریسیته با آن تقابل دارد مشخص می شود.
مقاومت بیشتر برابر است با خروجی بزرگتر (C=VR)
مقاومت کمتر ، خروجی کمتر
مزه زندگی فقط به دهان کسانی می نشیند که مبارزه می کنند. زندگی آسوده و راحت مزه ای ندارد.


مقاومت در درون شماست

آیا مبارزه خواهید کرد؟
آیا بر دیو “نمی توانم” غلبه خواهید کرد؟
آیا اژدهای “محدودیت ها” و “کمبودها” را شکست خواهید داد؟
قدرت نامحدود ، منتظر در دسترس ترین و مشتاق ترین رگ ها است برای همراهی.
آیا شما آن مشتاق در درسترس خواهید بود؟
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
%D8%B4%D8%BA%D9%84-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF.jpg

کار ، خودش پاداش است

کار شما باید بارزه محبت آمیز شما در جهان باشد

زندگی کار کردن است ،
زندگی واقعی .
رشد ، کارکردن است.
تغییر ، کار کردن است.
هرچیزی که انجام آن یا داشتن آن ارزش داشته باشد ، نیاز به کار کردن دارد.
کار کردن بسیار زیاد.
ایجاد کسب و کاری جدید ، کار کمی می برد ، که تا این مرحله بی معنی است.
اگر تمایل به کار کردن ندارید ، و بعد در توهمات غرق می شوید ، در اصل برای عدم موفقیت و عدم دستیابی به خواسته های خود ، برنامه ریزی کرده اید. لذت و تکامل از عمل بر می آید. و بدون آن اصلا وجود نخواهد داشت.



لذتی بدون عمل وجود ندارد
عملی بی پروا ، بزرگ ، سریع ، پایدار
استوار و مداوم



موفق شدن سخت است. پس چیزی پیدا کنید که دوست دارید.
اگر دوستش ندارید ، کنار بکشید ، مانند هر انسان سالم
~ استیو جابز

بارها به تحقیقات جورج گالوپ و موسسه او اشاره شده است که مشخص کرده ۷۱% از افراد حاضر در نظرسنجی ناراضی هستند و فقط برنامه ریزی های ناموفقی در کار خود انجام می دهند.
چرا؟
استراتژی “انجام دادن برای دریافت” در مقابل “انجام دادن فقط برای انجام دادن” :

توده مردم کاری را انجام می دهند تا به چیزی برسند
برای همین حد وسط و درمانده می مانند.
اساتید فقط برای انجام دادن کارشان ، کار می کنند؛
و برای همین است که زندگی آنها با معنی و رضایت بخش است.

توجه داشته باشید که این یک اصل بنیادین جهانی برای افرادی است که موفقیت بیشتری کسب می کنند :
زمان بیشتر
انرژی بیشتر

ارزش بیشتر



این یک حقیقت شناخته شده است که
نمی توان انرژی را به مجرایی منتقل کرد
که آن را خارج نخواهد کرد.
~اصل باطنی

کار همه چیزی است که باید انجام دهید.
دریافت شما رابطه مستقیم با مقدار پرداخت شما دارد.

انرژی ، ارزش ، رشد ، پول ، و هرچیزی که دریافت می کنید
رابطه مستقیم با مقدار پرداخت شما دارد.

چه اتفاقی باید برای شما بیافتد ، تا هر لحظه از تک تک روزهای خود را برای کار سپری کنید و نه چیز بیشتری؟
در کار ، شما رستگاری و تکامل خود را پیدا می کنید.
در کار ، شما هدف خود را در این دنیا ، پیدا می کنید.





در کار ، شما هدف و معنی خود را پیدا می کنید.
در کار ، شما پاداش واقعی خود را پیدا می کنید.

کار خود را پیدا کنید و آن را انجام دهید.
بدون هیچ ضمیمه ای بر روی خروجی آن ،
کار خود را تبدیل به مقدار کامل پاداش خود کنید.​
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
7-strategies-of-titans.jpg


کاری که انجام می دهید تعیین کننده موفقیت ،‌ثروت و تکامل شما نیست.

اینکه چطور انجام می دهید آنها را تعیین می کند.



موفقیت یک معماست ،‌ بسیاری از افراد فکر می کنند موفقیت سطح مشخصی از پول و دستیابی هاست. به راحتی می توانید با افراد زیادی که هر روز درآمد بسیار زیادی دارند صحبت کنید و می شنوید که می گویند هنوز احساس رضایت و تکاملندارند.
در حقیقت شما در لحظه ای که اولین قدم را در مسیر انتخاب های خودتان می گذارید ،‌موفق هستید. یک زندگی موفق و مرفه واقعی قطعا یک زندگی کامل و رضایت بخش است و مابقی فقط اتلاف وقت است.
اینجا در مورد معنای یک زندگی کامل و رضایت بخش و مهمتر از آن ،‌ استراتژی های مورد نیاز برای آن بحث می کنیم :

ممکن است فقط یک شانس داشته باشید و زندگی انسان آنقدر ها هم که فکر می کنید طولانی نیست. پس بهتر است از تک تک روزهای خود بهترین استفاده را ببرید.



موفقیت بدون تکامل ،‌ اصلا موفقیت نیست.



۷ استراتژی اثبات شده وجود دارد که می تواند “تمرکز” ،‌ “جاری بودن” و “تکامل” را به دنبال

داشته باشد.
تحقیقاتی که این ۷ استراتژی را اثبات کرده توسط پروفسور میهالی زیکسنت میهالی ،‌ استاد برجسته روانشناسی و مدیر دانشگاه کلیرمونت اجرا شده است.این مطالعه بر روی بیش از ۱۵۰٫۰۰۰ نفر از ۱۵۰ کشور انجام شده است.
تحقیقات او ،‌ به اندازه تحقیق گالوپ در ۱۵۰ کشور ،‌ معتبر می باشد و ثابت می کند که “مهم نیست در چه کشوری از جهان زندگی می کنید ،‌ محرک های انسانی و مجاری حرکتی در همه جای دنیا مشابه است.

در این بخش به معرفی ۷ استراتژی علمی برای موفقیت که بر پایه تحقیقات زیکسنت میهالی اثبات شده است ،‌ می پردازیم. این موارد استراتژیهای خدایان موفقیت برای تک تک قدم های زندگی است.

در مباحث آینده به تک تک این موارد جداگانه رسیدگی خواهیم کرد و به چگونگی استفاده صحیح از آنها خواهیم پرداخت ،‌ و اینکه چطور از این گزینه ها برای مقاصد جهانی بهره برداری کنیم.

اگر برای داشتن یک زندگی رضایت بخش و رسیدن به تکامل متعهد باشید ،‌ تک تک ۷ مطلب استراتژیها را دنبال خواهید کرد.
اگر می خواهید یک زندگی خارق العاده داشته باشید ،‌باید به روش های خارق العاده فکر کرده و عمل کنید.



استراتژیخدایان موفقیت به شرح زیر است :

۱- تعیین هدف ،‌ گرفتن تصمیم یا تعیین وظیفه ای که مهارت های مورد نیاز برای انجام آن را داشته باشید.
۲- تمرکز/غرق شدن کامل در وظیفه ای که بر عهده دارید
۳- اهدافتان باید کاملا واضح و قابل اندازه گیری باشد
۴- بازخورد سریع در رابطه با عملکرد
۵- دوری از هر نوع عامل وقفه و حواس پرتی
۶- باید احساس کنید که درجه ای از کنترل بر روی اعمالتان دارید.
۷- باید درگیر فعالیت هایی با نتایج بالا شوید.



در مطلب بعدی بطور عمیق وارد استراتژی اول خواهیم شد که البته ممکن است کمی پیچیده تر از آن دیده شود که در ابتدا تصور کرده اید.

تا آن زمان کمی در مورد موارد زیر فکر کنید :‌
اگر بخواهید این ۷ استراتژی را تعریف کنید ،‌ به چه تعریفی می رسید؟
آیا این موارد را در حال حاضر با یک درجه بالا در زندگی خود دارید؟
حقیقتا در حال حاضر چقدر احساس موفقیت و تکامل دارید؟
چه اتفاقاتی باید برای شما بیافتد تا بیشتر احساس تکامل کنید؟



بیشتر از این ها برای شما در راه است.
و همیشه بیشتر از این خواهد بود.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
competition-or-creation0.jpg

تنها رقابتی که می توانید داشته باشید

رقابت میان ذهن منظم و نامنظم خودتان است.





در بسیاری از موارد مشاهده می شود که بازاریاب ها ، ناشران و هر کس دیگری که رقابت برایش مهم است ، این سوال برای آنها پیش می آید که : “رقیب شما چه کسی است؟”

اصلا نباید به این نوع سوال فکر کنید.

البته این مسئله را درک می کنیم که برایشان مهم است بدانند ، اما سوال بهتر این است که : “بازار هدف شما چه کسانی است؟”



اگر به وضوح اگاه نباشید که بازار هدف شما چیست

شانس به خال زدن ، صفر خواهد بود.



توجه کنید که خودِ بی نظیر شما ، کارها را به روش خودش انجام بدهد. در واقع شما هیچ رقیبی ندارید.



برندگان و رهبران واقعی

رقابت نمی کنند ، خلق می کنند!

تفاوت بزرگی میان این دو است.





شاید افراد زیادی در زمینه کاری ما کار کنند. اما هیچ کس کارها را به نحوی که ما انجام می دهیم انجام نمی دهند. اگر به اندازه کافی برنامه های ما را دنبال کنید ، متوجه این قضیه خواهید شد.

این کار ما را بهترین نمی کند. اما قطعا بی نظیر می کند.



هیچ کدام از ما از دیگری “بهتر” نیستیم.

خداوند به همه ما موهبت های منحصر بفرد داده است.

فقط برخی افراد بهتر از دیگران از آن استفاده می کنند.





زمانی که خود بی همتا ی خود شوید ، قطعا تنها رقیب شما ، خودتان خواهید بود. تنها معیار سنجش خود فعلی ، بهترین نسخه قبلی از خودتان خواهد بود.

وقتی با کسی یا چیز دیگری گل آویز شوید ، دنیایتان پر از رقیب و رقابت خواهد بود.





در دنیا فقط یک نسخه از شما وجود دارد

“خود قبلی تان” را به پایین بکشید و بر آن تسلط داشته باشید.





دوباره به یاد بیاورید ، اگر این مسئله را درست درک کنید ، تنها رقابتی که خواهید داشت ، رقابت میان ذهن منظم و نامنظم شما خواهد بود.

نظمی که باعث می شود کاری را که “نیاز” است انجام دهید ، حتی اگر “دوست ندارید” انجام دهید. حتی زمانی که به خود یا توانایی های خود شک دارید ، انجام خواهید داد.



نظم همیشه مقدم بر تسلط است.



نظمی برای خودآگاهی (اولین و مهمترین)

نظمی برای گذر از مقاومت در مقابل خودتان

نظمی برای ایمان داشتن

نظمی برای تکمیل کردن در مقابل کناره گیری

نظمی برای حضور در عرصه در تک تک روزها و نمایش تمام توانایی های خود

نظمی برای برخاستن و گذر از سختی ها

نظمی برای مبارزه در رقابت با خودتان در هر روز

نظمی برای برخاستن و مقابله با احتمالات بزرگتر

نظمی برای داشتن چشم انداز ، حتی زمانی که تمام امید خود را از دست بدهید

نظمی برای گذر از ضعف و زندگی راحت برای زندگی جنگجویانه

و این نظم ادامه دارد…



“نظمی” را که همیشه مقدم بر “تسلط” است ، به یاد بسپارید.

و زمان شما آغاز شد.



شما هم می توانید زندگی منظم و ماهرانه ای داشته باشید

یا یک زندگی نامنظم و حد وسط.

هوشمندانه انتخاب کنید.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
1

1

0


امروز بسیاری از مردم در جهان ، نمی دانند که واقعا برای انجام چه کاری یا مشارکت در چه هدفی به دنیا آمده اند. نتیجتاً زندگی ارزشمند خود را برای پیگیری اهدافی

اتلاف می کنند که توسط دیگران تعیین شده است.

اصل اول بسیار حیاتی است :
در یک عبارت تعریف می شود : خودآگاهی
از میان افرادی که تا کنون ملاقات کرده ایم ، تعداد بسیار کمی ، خودآگاهی را به مقدار زیادی در خود دارند.
هر هفته با افرادی صحبت می کنیم که می گویند چه چیزی می خواهند در حالی که از اینکه چه کسی هستند ، هیچ اطلاعاتی ندارند.
چگونه می توانید بدانید که دقیقا چه می خواهید زمانی که نمی دانید دقیقا چه کسی هستید؟



عدم خودآگاهی ، فجیع ترین علت عدم خشنودی و عدم تکامل است.



تعدادی از مثال های موجود :
– میخواهم یک بازاریاب شبکه ای بشوم
– میخواهم یک نویسنده و سخنران بشوم
– میخواهم یک کارآفرین بشوم
– میخواهم املاک بفروشم

چرا؟؟


چون :

– خیلی ها پول زیادی از آن به دست آورده اند
– خیلی مجلل و هیجان انگیز به نظر می رسد
و یا چون :
– دوست دارم به قدری راحت باشم که در خانه کار کنم و در اصل مجبور نباشم کار کنم.
– من را بسیار خوشحال و سرمست می کند

خب ، غلط است. اینطور نمی شود. وقتی شفافیتی از هدف واقعی در کار نباشد ذهن و تمام اهداف آن به پایین ترین خروجی معمول یعنی پول و شهرت ، تنزل پیدا می کند.

واقعیت تلخ در این باره این است که این افراد فکر می کنند این موارد را می خواهند چون از نظر ارزش های اجتماعی برنامه ریزی شده اند. اما در واقع این افراد فکر نمی کنند. در اصل یک برنامه اجتماعی را که مرتباً در موقعیت و باور آن قرار گرفته اند ، اجرا می کنند.





اندیشه صحیح ، اصیل و فوری است


موقعیت شما یکی از انگیزه های اولیه است ، اگر دلیل اولیه ناامیدی ، شکست نباشد.

بسیاری از افراد به دنبال رویاهایی هستند که توسط افراد دیگر برای آنها تعیین شده است ، نه رویاهایی که استعداد آن را دارند یا خود به دست آورده اند.
در دنیایی که جامعه بزرگی از مربیان توسعه فردی و معنوی می گویند : “تو می توانی هر چیزی که می خواهی داشته باشی” ، این حقیقت که “نمی توانید به دست بیاورید” کمی تلخ خواهد بود.
باور کنید چیزی به بیچارگی این نیست که اقدام به کاری بکنید که برای انجام آن به دنیا نیامده باشید. کاری که در واقع نه استعداد آن و نه توانایی آن در شما وجود دارد.
زمانی که در نظر می گیرید به سراغ اندیشه ای بروید که هدف واقعی شما نیست ، قطعا برای شما به شدت دردناک خواهد بود.

توجه داشته باشید :
مهم نیست که چقدر تمرین کنم ، هیچ وقت به اندازه مایکل جوردن پرش نخواهم داشت.
مهم نیست چقدر مطالعه کنم ، هیچ وقت مانند استاد فرشچیان نقاشی نخواهم کرد.
حتی بیشتر از ده هزار ساعت تمرین من را تبدیل به موتزارت نخواهد کرد.

متوجه هستید؟
جوردن ، فرشچیان ، موتزارت ، داوینچی ، علی دائی ، پروفسور سمیعی و تمام اسطوره های دیگر نبوغ خودشان را تشخیص داده اند. و فقط با استفاده از نبوغ بی همتای خودشان ، قصد خود را برای رسیدن به درجه استادی مشخص کرده اند.
انتخاب کنید که بی همتا باشید
اسطوره درونی خود را پیدا کنید
و آن را برای رسیدن به سطح استادی پرورش دهید.

جوردن هیچ وقت قرار نبود قانون نسبیت را کشف کند.
انیشتین هیچ وقت قرار نبود مانند “یویو ما” بنوازد.
بزرگترین چالش خودآگاهی ، تا زمانی که اهداف و مقاصد صحیح برای خود داشته باشید :
بعد از سالهای سال برنامه ریزی اجتماعی ، اغلب افراد ،با اندیشه اصلی به مشکل بر می خورند. این مورد بسیار سخت تر از چیزی که به نظر می رسد ، خواهد بود. بسیاری افراد خیال می کنند که “فکر” می کنند ، اما در اصل کاری که می کنند فقط گوش دادن به سخنگوی ماشینی داخل ذهنشان است.

و به همین ترتیب ، اگر هم به اندیشه اصیل دست پیدا کنند باز هم کنار گذاشتن اندیشه واهی درباره اهداف ، بطور دردناکی سخت خواهد بود.
نداشتن توانایی برای دست یافتن به اهدافی مشخص ، و نداشتن تصویر کلی از کاری که برای تکمیل آنها نیاز است ، باعث می شود بسیاری از این افراد زمانی به خود بیایند که متوجه شوند به دنبال رویایی هستند که هیچ وقت قرار نیست کامل شود.



زمانی که اهداف اشتباهی را برای خود پیگیر هستید

نا امید می شوید و تسلیم خواهید شد.

اما زمانی که استعداد ، نبوغ و هدف خود را

پیدا می کنید، هیچ وقت تسلیم نخواهید شد.

در آخر هر روز ، حتی اگر میلیون ها ریال از کاری که قرار نبوده انجام دهید درآمد داشته باشید ، نهایتاً احساس ناخوشایندی خواهید داشت که “من راضی نیستم”. و این دلیل عدم شادی و رضایت افرادی است که به نظر مرفه می آیند و همه به این فکر می کنند که چرا این شخص آرامش ندارد!
باور های محدود کننده ، شما را از عظمتتان دور نگه می دارد. نتیجتاً بسیاری از افراد راه های راحت بی نوری را انتخاب می کنند تا به اهدافی برسند که نه تنها شعله ای ، بلکه جرقه ای هم در خود ندارند.

روحیه انسان برای حد وسط بودن صرف نخواهد شد.
وظیفه شما این است که از آسایش و راحتی به دور باشید
و همیشه خود را پر هیجان نگه دارید.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
pain.jpg


بیایید صادق باشیم ، ما معمولا از برد های خود چیزی یاد نمی گیریم. این شکست ها ، موانع و چالش های ما و صد البته دردهایی که می کشیم است که بیشترین آموزه ها را برای ما دارند.

این بدین معنا نیست که می خواهیم دیگران به درد های سخت دچار شوند یا درد بیشتری برای خودمان بخواهیم. اما هر چقدر هم مثبت و خوش بینانه فکر کنیم ، باز هم با درد مواجه خواهیم شد.
باید با این مسئله کنار بیایید.

واضح تر می گویم : برای یک زندگی بدون درد تلاش نکنید. نه اینکه شما نخواهید ، نه. کلا وجود ندارد.

یک مثال از طبیعت : آفتاب و باران هر دو ضروری هستند. همچنین زمین لرزه ، گردباد و طوفان. طبیعت این اتفاقات را خوب یا بد قلمداد نمی کند. بلکه همه این ها قسمتی از تعادل طبیعت و اکوسیستم است که باعث درست پیش رفتن حیات سیاره ما می شود.

زندگی شما هم همین پروسه را دارد. برای شما لحظات خاصی در زندگی اتفاق خواهد افتاد. تجربه های شگفت انگیز ، دست آورد های شورانگیز و تعدادی هم از موارد منفی.

همه ما مقدار مشخصی از درد را باید تحمل کنیم. افرادی که دوست داریم خواهند مرد. خیلی از کارها به نحوی که امید داریم اتفاق نخواهد افتاد. همه اینها بخشی بازی زندگی است.

اگر در عشق آسیب نیبینید ، هیچوقت به خودتان اجازه تجربه معنای واقعی عشق را نخواهید داد.

لزومی ندارد که به دنبال درد و رنج بروید. اما تلاش نکنید زندگی بدون آن را ایجاد کنید. زمانی که از واقعیت دوری می کنید ، همیشه شکلی سخت تر و شدیدتر به سراغتان می آید. پس به بازی ادامه دهید و درد و رنج را با لذت قبول کنید. و به دقت به دنبال موهبت ها و درس هایی که در آنها مخفی شده است باشید.​
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil


بگذارید همین ابتدا سرراست برویم سر اصل مطلب : خلاقیت نامحدود است. هرچه بیشتر از آن استفاده کنید ، جستجویش کنید و بروز دهید ، بیشتر تولید و تصرفش می کنید.

پس اگر فکر می کنید که خلاقیت شما محدود است یا از دست رفته است و … ، باید این افکار را دور بریزید.



چگونه می توانیم طرز تفکر خود را تغییر دهیم؟
چند دقیقه ای به این سوال فکر کنید.

شاید تا این مرحله از زندگی چیز مهمی برای شما وجود نداشته است. در نقطه ای که تصمیم می گیرید در مورد خودِ فکر کنید ، اگر بتوانید طرز فکر خود را تغییر دهید ، می توانید همه چیز را تغییر دهید.



اولین گزینه برای اینکار ، تغییر محیط اطراف است. که این کار برای همه ما معیاری برای ارزیابی افرادی است که در زندگی ما قرار دارند. بیشتر از همه افرادی که اجازه می دهیم بر ما تاثیر گذار باشند.



هر کسی در زندگی ما حرف می زند
هر کسی در زندگی ما حرف می زند ، اما کلید ، داشتن بینش کافی است برای اینکه به کدام یک از آنها گوش کنیم.

شما به یک “حلقه مقدس” نیاز دارید. اینها افرادی هستند که به قصد و آگاهانه وارد زندگی خود کرده و به خود نزدیک می کنید. جیم ران می گفت : “درآمد شما میانگین پنج نفری خواهد بود که بیشترین وقت خود را با آنها سپری می کنید.”

در این نقطه این مسئله را فراتر می بریم ، روابط ، سلامتی ، ازدواج و خوشبختی کلی شما ، میانگین همین موارد در پنج نفری خواهد بود که بیشترین وقت را با آنها سپری می کنید.

بیشتر ما توسط افرادی احاطه شده ایم که به ما اجازه می دهند همینطور که هستیم ، بمانیم. در حقیقت ، برخی اوقات این افراد این مسئله را از ما درخواست می کنند.

بعد از همه اینها ، به شکلی که هستید دوستتان خواهند داشت. این تنها قسمت خوب ماجرا است.

نیمه تاریک ماجرا زمانی است که این افراد با رشد شما تهدید می شوند. چون از این می ترسند که پشت سر گذاشته شوند. و اگر اینگونه باشد ، ناخوداگاه تلاش می کنند تا تمام دستیابی های شما به موفقیت که تا کنون برای آنها تلاش کرده اید را نابود کنند. (حتی بدون اینکه حواسشان باشد که چنین کاری می کنند)

احتمالا افراد منفی در زندگی خود دارید. ممکن است با یکی از آنها ازدواج کرده باشید. خب کاری است که شده ، مجبور نیستید آنها را رها کنید (البته در برخی موارد ممکن است بهتر باشد که اینکار را بکنید). اما ممکن است مجبور باشید زمانی را که با آنها سپری می کنید ، تنظیم کنید.

انرژی روابطتان را بر اساس ترتیب آشنایی با اطرافیان خود ، تقسیم نکنید. حواستان به اینکه با چه کسانی وقت میگذرانید ، باشد.



اگر افرادی در اطراف شما وجود دارند که می گویند :

  • ما همیشه به این روش اینکار را انجام داده ایم
  • سری که درد نمی کند ، دستمال نبند
  • داخل چهارچوب حرکت کن.
  • به اندازه دهان خودت لقمه بردار.
  • نمی توانی بیشتر از این به درد بخور باشی؟
  • از قوانین پیروی کن.
  • نمی توانیم اشتباه کنیم.
  • قوانین فقط به نفع خودت است.
  • آیا کمی جاه طلبانه/خودنمایی/پر زرق و برق نیست؟
  • شدنی نیست.
  • هیچ کسی تا به حال اینکار را انجام نداده است.
  • آب که سر بگذرد ، چه یک وجب ، چه صد وجب.
  • با یک گل بهار نمی شود.
  • خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
  • و لیست ادامه دارد…
این یک علامت هشدار است که توسط افرادی احاطه شده باشید که شما را عقب نگه دارند. (یا دقیقتر بگوییم : خودتان اجازه می دهید که شما را عقب نگه دارند). حواستان باشد وقتی در مورد آزاد سازی خلاقیت شما صحبت می کنیم ، در واقع در مورد ایده ها و قدرت ذاتی آنها حرف می زنیم.



ایده ها در زمان به وجود آمدن هنوز شکننده هستند
ایده ها قطعا با بی اعتنایی ، تعلل در اجرا یا عدم دقت در بررسی ، کاملا از دست می روند. شما به کسی نیاز دارید تا ایده هایتان را پرورش دهد.

ایده ها از همدیگر تغذیه می شوند. هر ایده ای بر پایه ایده های دیگر بنا می شود تا ایده های قوی تر شکل بگیرد. دستیابی به موفقیت ها معمولا چیز جدیدی نیستند ، بلکه نتیجه دو عنصر موجود هستند که طرحی جدید پدید می آورند.

به عنوان نمونه ، شما ایده ای خوب به من ارائه بدهید تا من ایده ای عالی از آن به شما بدهم.

از ایده های جدید نترسید ، از ایده های قدیمی بترسید که عملی نکرده اید. بسیاری از موفقیت ها زمانی حاصل می شود که فرضیه ای را مطرح می کنید و سوالی ایجاد می شود. حتی فردی با هوش متوسط هم می تواند متوجه “پاسخ غلط” شود. اما هوشتان باید به قدری باشد که بتوانید “سوال غلط” را تشخیص دهید.

دومین پیشنهاد این است که در سال دو بار در کنفرانس ها و همایش هایی که خارج از رشته فعالیت و تحصیلی شما است ، شرکت کنید تا بتوانید برای فکر کردن و تشخیص اطلاعات در عرصه های متفاوت بسیاری ، تقلا کنید. هر سال در دو کنفرانس که خارج از حیطه کاری من است شرکت می کنم تا در موقعیتی قرار بگیرم که نادان ترین فرد آن محیط باشم.

اگر خرده فروش هستید ، به کنفرانسی در زمینه بازاریابی اینترنتی بروید. اگر بازاریاب اینترنتی هستید به کنفرانسی در زمینه تولید بروید. اگر یک مدیر هستید ، به کنفرانسی در زمینه ریاضیات بروید.

برای اینکه یک متفکر منتقد شوید ، برای اینکه یک متفکر خلاق شوید ، باید به چالش کشیده شوید. شما به چالش هایی نیاز دارید که باعث شود خلاقانه ، منتقدانه ، منطقی و جانبی فکر کنید.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil


ما در دوره ای از حواس پرتی های ویران کننده زندگی می کنیم

ویدئو های خنده دار از گربه ها و تصاویر دلفریب دیگران

اقدام ، بهره وری و هدف هایمان را می دزدند.


تحقیقات اخیر نشان داده اند که افراد متوسط ۵۰% از زندگی روزانه خود را در حواس پرتی و وقفه سپری می کنند.

با این حساب ، آیا دست نیافتن به رویاهایمان تعجب آور است؟

در مطلب قبلی از سری مطالب خدایان موفقیت ، به مسئله تعیین اهداف یا مقاصد صحیح به روش صحیح ، پرداختیم. وقتی این گام را گذراندید ، نوبت به استراتژی دوم می رسد. غوطه وری کامل در وظیفه ای که به عهده خود گذاشته اید.





ما در جامعه ای با فرهنگ غالب حواس پرتی ها زندگی می کنیم.

بی خردی جای تمرکز را گرفته است.



این روند در حال بدتر شدن است. در ادامه تحقیقات قبلی که اشاره شد ، مشخص شده است که هر بار که حواسمان پرت می شود ، بطور میانگین ۲۰ دقیقه طول می کشد تا به تمرکز مورد نیازی که قبلا در آن بودیم برگردیم. ۲۰ دقیقه…!؟



شما می توانید یک لامپ ۱۰۰ باشید یا یک پرتو لیزر.

لامپ ، نور خود را پخش می کند و فقط یک ناحیه را روشن می کند.

اما پرتو لیزر متمرکز شده حتی فولاد را هم برش می دهد.



آمار دیگری از همین تحقیقات نشان می دهد که افراد معمولی بطور متوسط ۷۵ بار در روز گوشی همراه خود را بر می دارند و با آن بطور متوسط ۵ ساعت در روز امور غیر کاری انجام می دهند.

حتی تصور اینکه اینطور رفتار کنیم ، نگران کننده است. با این حساب تعجبی ندارد که اکثر مردم زمانی که زندگی خود را به پایان می رسانند ، همان وضعیتی را دارند که ۴۰ سال پیش داشته اند.

تمرکز محصول جانبی اراده است؛ و قدرت اراده مانند ماهیچه می تواند توسعه پیدا کند و باید توسعه پیدا کند. فقط با تمرکز لیزری می توانید در اهداف و تکالیف خود غوطه ور شوید.



افزایش قدرت اراده
در این قسمت روشی ساده برای افزایش قدرت اراده و تمرکز به شما یاد می دهیم.

ابتدا ، باید به خودتان تعهد دهید که تمام حواس پرتی های موجود در محل کارتان را حذف کنید. اینکار به معنای خاموش کردن تمام نرم افزارها ، خاموش کردن موبایلتان ، بستن در ، و داشتن ساعات کاری منظم و متمرکز ، می باشد.

مورد آخر ضروری ترین گزینه است. مخصوصا اگر در خانه کار می کنید.

تحقیقات نشان داده است که یک تمرکز اساسی فقط ۹۰ دقیقه در هر بار دوام می آورد. در نتیجه باید برنامه خود را در بخشهای ۹۰ دقیقه ای تنظیم کنید. و بعد از هر مورد ۹۰ دقیقه ای ، کمی حرکات کششی انجام دهید ، یک لیوان آب بخورید ، کمی قدم بزنید یا هر عملی که نیاز چندانی به تفکر و تمرکز نداشته باشد. این حرف را نباید به عنوان مجوزی برای غرق شدن در بازی یا کلیپ های خنده دار تلقی کنید.



معنی حقیقی قدرت اراده

توانایی دستور دادن به خودتان و پیروی از آن می باشد.



حال به تمرینی عالی برای قدرت اراده می پردازیم که تمرین با ساعت است. البته در ابتدای کار ممکن است اعصابتان را به هم بریزد. اگر ساعت نمی بندید ، از تایمر روی گوشی یا هر چیزی که زمان را محاسبه می کند ، استفاده کنید.

روز اول ، به مدت یک دقیقه به دستی که ساعت نبسته اید نگاه کنید و فقط و فقط بر روی آن دست تمرکز کنید و به هیچ چیز فکر نکنید. اگر حواستان پرت شد ، فقط به دستتان نگاه کنید و روی آن متمرکز شوید. زمانی که تمرکزتان از دست رفت نگران نباشید و عصبانی نشوید. این اتفاق حتما می افتد. فقط متوجه باشید که تمرکزتان کمی منحرف شده و حواستان را دوباره جمع کنید.

زمانی که توانستید فقط بر روی دست دیگرتان تمرکز کنید و به چیزی فکر نکنید ، به مرحله دوم می روید. مرحله دوم انجام همان مرحله قبلی به مدت ۲ دقیقه است . و بعد ۳ دقیقه ، تا اینکه به ۵ دقیقه برسید.

توجه داشته باشید که دروغ گفتن به خودتان هیچ ارزشی ندارد. اگر بخواهید میانبر بزنید ، این خودتان هستید که شکست می خورید.

این تمرین را تا زمانی که به ۱ ساعت برسید ادامه دهید. شاید راحت به نظر نرسد ، اما قطعا روشی قدرتمند است. زمانی که قدرت اراده خود را توسعه دهید ، دیگران از مقدار کاری که در زمان کمتر توانایی انجام آن را دارید ، شگفت زده خواهند شد.

اینها همه از تجارب شخصی اساتید بزرگ موفقیت هستند و قطعا برای شما مفید واقع می شوند.



ذهن بسیاری از مردم در حد یک پرنده دست آموز

منظم و تمرین داده شده است.

این وضعیت در کودکی شاید بانمک به نظر برسد.

اما در بزرگسالی هیچ بهره وری و جذابیتی ندارد.



یک هدف انتخاب کنید که توانایی رسیدن به آن را دارید ، گسترشش دهید و بعد کاملا متعهدانه غرق در انجام آن شوید.



بیشتر از این ها برای شما در راه است.

و همیشه بیشتر از این خواهد بود.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil

اگر با شدتی که نیاز به اکسیژن دارید ، خواسته خود را دنبال کنید ، بدست خواهید آورد





افراد زیادی این روز ها به دنبال پاسخ هستند. و همچنان به دنبال منبعی بیرونی هستند تا پاسخی برای آنها فراهم کند.

چنین منبعی وجود ندارد.

البته اشتباه برداشت نکنید. داشتن یک مربی یا استاد ، هوشمندانه است. در واقع تمام اساتید بزرگ طول تاریخ ، خود نیز مربی ، استاد یا مدرسی داشته اند.



اگر نخواهید برای داشتن یک مربی یا استاد (نه کسی که فقط مدرک دارد؛ بلکه کسی که تجربه دارد)

سرمایه گذاری کنید ، راهتان را تاریک و پر پیچ و خم خواهید یافت. ممکن است به نتیجه برسید

اما حداقل سه برابر بیشتر طول خواهد کشید.





حال اگر این مطالب بیشتر تبلیغ اساتید و مربیان به نظر برسد ، به شما اطمینان می دهم که اینطور نیست.

یک بررسی مختصر می تواند این قضیه را تصدیق کند :



مجید سمیعی ، کورت شورمن را داشت.

البرت انیشتین ، مکس تالمی را داشت.

محمود فرشچیان ، عیسی بهادری را داشت.

داوینچی ، آندرئا دل وروکو را داشت.

استیو جابز ، بیل کمپبل را داشت.

مایکل جوردن ، دین اسمیت را داشت.

و لیست ادامه دارد…



هدف اصلی از این بحث ، مشخص شدن کاری است که باید برای پیدا کردن مربی یا استاد خود انجام دهید.



داوینچی فقط ۲ ساعت در شب می خوابید

او می گفت : “کارهای زیادی باید انجام شود”

و اطلاعات زیادی از این گفته داوینچی می توان دریافت کرد.

در حقیقت بسیاری از افراد موفق و خلاق خیلی کمتر از دیگران می خوابند.

البته این روش برای همه کارساز نیست.



مسئله مهم این است نباید اجازه دهید بگویند تمام زندگی خود را به خواب سپری کرده اید.

در واقع آنهایی که دنیا را تغییر می دهند ، خیلی کمتر از عموم مردم می خوابند.

آنها وظایف و کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.





لازمه رسیدن به اهداف و ایجاد تغییر در جهان ، سرسختی و خستگی ناپذیر بودن است.

از خواب ، نداشتن تعطیلات ، ندیدن فینال جام جهانی یا از دست دادن هرچیز وقت تلف کنی باشد که باعث نشود حداقل یک قدم به هدف خود نزدیکتر شوید.



اگر لیست تفریحات و مهمانی های شما بیشتر از

لیست ایده ها و اهدافتان باشد ،

در اصل پتانسیل و روح خود را فروخته اید.





زمانی که میکل آنژ مجسمه داود را کنده کاری می کرد ، در سالنی پر از گرد و غبار ، با یک تخت کوچک و یک سنگ مرمر ۴ متری زندگی می کرد.

فقط خودش بود و سنگی که باید داود می شد.

میکل آنژ جوان ، بیشتر از ۲ سال به ندرت از کارگاه تاریک و پر گرد و غبار خود خارج شده بود. حتی به ندرت برای غذا خوردن کارش را متوقف کرده بود.

هر شب فقط ۲ تا ۳ ساعت می خوابید و کفش و لباس کارش تنش بود تا بلافاصله بعد از بیدار شدن به کارش ادامه دهد.

او بهترین مجسمه تاریخ را کنده و داود را در میان میراث خود جا گذاشت.



اگر بدانید چه سخت کار کرده ام تا به درجه استادی برسم

اصلا شگفت انگیز به نظر نخواهد رسید.

~ میکل آنژ



دوست ندارید در سطح فعلی خود به بازی زندگی ادامه دهید؟ خب اشکالی ندارد.

خیلی از افراد مانند شما هستند.

اما هدف از این بحث این نیست که به شما بگویم چه کاری “باید” انجام دهید. فقط این حقیقت را به شما می گویم که “برای انجام چه کاری باید مشتاق باشید” تا به عظمت دست یابید.



رسیدن به درجه استادی و عظمت حضور در آن آسان نیست.

قرار هم نیست آسان شود.

اگر آسان بود ، همه به آن می رسیدند و دیگر هیچ استادی ، بزرگ نبود.



مانند مجسمه داود ، ارزشمندترین چیز ها در زندگی آنهایی است که کمیاب و نادر هستند.

به خاطر بسپارید که الماس ، فقط توده ای از ذغال سنگ است که فشار و گرمای بسیار زیادی را تحمل کرده است. که البته خیلی از آنها دوام نمی آورند و متلاشی می شوند.



اجازه ندهید سختی ها شما را متلاشی کنند.



خستگی ناپذیر باشید.

نبوغ و هدف خود را پیدا کنید ؛ هرچیزی که دارید را ببخشید.

هر لحظه را ، هر دم و هر بازدم را ، هر ذره از انرژی را ، از همین امروز تا آخر

نگذارید بگویند “تو همانی هستی که در کل زندگی فقط می خوابید و تلویزیون تماشا می کرد و به گشت و گذار می رفت.”



تاکید می کنم : نگذارید بگویند

“تو همانی هستی که در کل زندگی فقط می خوابید

و تلویزیون تماشا می کرد و به گشت و گذار می رفت.”


تاثیر و میراث خود را در جهان به جا بگذارید .

دنیا همین حالا به شما نیاز دارد.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil
هدف یا مقصودی که ویژگی خاص و تاریخ سررسید نداشته باشد

چیزی نیست جز یک آرزو

و قطعا قدرت یا شتاب بسیار ناچیزی دارد.



اگر از میانه راه به ما پیوسته اید ، شما را دعوت می کنم تا ابتدا بخش یک و دو را کامل بخوانید. برای درک بهتر و کامل این بخش لازم است تا کمی وارد مباحث علمی شویم.



هرچیزی در این جها ن از یک درخت سیب گرفته تا یک خودروی پورشه

و از یک قصر گرفته تا یک سیاره ، همه پر از انرژی هستند.

بزرگ فکر کنید

و انرژی بزرگی دریافت کنید.



در مرحله پایه از موجودیت ، همه چیز انرژی است. چیزی که ما از انرژی می دانیم این است که مرتعش می شود. در علم انرژی را “نرخ ارتعاشی یک فرکانس” می نامند.

انرژی بر اساس علم فیزیک کوانتوم به عنوان ذره و موج آشکار می شود. این موج را “حالت معنوی” یا “حالتی از هیچ شکل” می نامیم.

حالا فکر کنید. فرکانس انرژی موج ها از دو دور در ثانیه (CPS) اندازه گیری می شود که موج هایی با حرکت بسیار کند است.

در اصل به قدری کند حرکت می کند که به نظر می رسد اصلا حرکت نمی کند.

نهایت ارتعاشی که تا کنون اندازه گیری شده است ، برای امواج کیهانی می باشد. امواج کیهانی با سرعت ۱۰ میلیارد میلیارد CPS ارتعاش دارند. ۱۰ میلیارد میلیارد

چقدر سریع است؟ این عدد یک ۱۰ با ۱۸ صفر روبروی آن است که واقعا دیوانه کننده است.

همچنین می دانیم که فرم های فیزیکی ، که آنها هم انرژی محسوب می شوند ، انرژی هایی با حرکت کند هستند. در حالی که امواج کیهانی ، امواج گاما ، فرابنفش و خیلی از موارد دیگر ، فیزیکی نیستند و با سرعت بسیار بیشتری حرکت می کنند.

خب ، ممکن است برای شما سوال شود که این مطالب چه ارتباطی با استراتژی خدایان موفقیت دارند؟

باید بگویم : خیلی زیاد.

متوجه شدیم که فرم های فیزیکی فرکانس های کندتری دارند. پس برای آوردن موج های انرژی از دنیای غیر فیزیکی افکار به دنیای فیزیکی نتایج ، باید امواج را به ذره تبدیل کنید. حواستان که هست!؟

و راه انجام این کار ، تعیین اهدافی است که ویژگی خاصی داشته باشند و قابل اندازه گیری باشند.



اهداف مبهم ،به نتایج مبهم منجر می شوند.

یک هدف مشخص ،منجر به نتایج مشخص و قابل اندازه گیری می شود.





در حالی که این مسئله ممکن است یک “دانش مشترک” برای افراد در انجام امور شخصی به نظر برسد، اما این اطمینان را به شما می دهم که تمرین و اجرای آن مشترک نیست.



چیزهایی که بصورت دانش مشترک به نظر می رسند

به ندرت اجرای مشترکی دارند.





جیمز ری می گوید :

” یادم می آید یک مرد متشخص پیش من آمد و گفت که خدا به من گفته است که امسال یک میلیون دلار به دست می آورم. من گفتم : واقعا؟ خیلی خوب است. از چه راهی؟ و او گفت : نمیدانم. فقط می دانم قرار است به دست بیاورم.

و به دست نیاورد.

منظور من این نیست که توانایی برای انجام کارهای افسانه ای را دست کم بگیرم. بلکه از روی تجربه می گویم : این اتفاقات بزرگ و غیرمترقبه بیشتر برای افرادی پیش می آید که آمادگی داشته باشند و اقدام مورد نیاز را انجام داده باشند.”





سرنوشت به کسانی که آمادگی و جسارت لازم را داشته باشند ، لطف می کند.

احتمال تجربه شما از “همزمانی” مورد نظر کارل یونگ زمانی بیشتر است که در مکان مناسب و زمان مناسب ، با افراد مناسب ملاقات داشته باشید ، فرصت مناسبی دریافت کنید ، تصمیمات مناسبی بگیرید و نتایج مناسبی دریافت کنید.



در زندگی هیچ جادویی در کار نیست ، اما زندگی سحرآمیز است.





اندازه گیری دقیق اهداف
چند مثال برای اندازه گیری اهداف :

“من می خواهم هیکل مناسبی داشته باشم” که با “تغذیه سالم و ورزش ۴ روز در هفته تا رسیدن به وزن مناسب (مثلا۷۵ کیلوگرم) ” امکان پذیر است.

“من می خواهم پدر/مادر خوبی باشم” که با “گذراندن یک ساعت اختصاصی در هفته با هر فرزند و صحبت با آنها در مورد موضوع مورد علاقه آنها یا هر کاری که از آن لذت می برند” امکان پذیر است.

“من میخواهم کسب و کاری موفق ایجاد کنم” که با “ایجاد کسب و کاری که حداقل ۳۰۰ میلیون تومان در سال از طریق فروش حق اشتراک های آنلاین به دست می آورد” امکان پذیر است.

هدف شما هرچقدر دقیق تر و قابل اندازه گیری تر باشد ، احتمال تجربه آن بیشتر خواهد بود. فقط با این روش می توانید امواج را به ذرات تبدیل کنید.



اگر نتوانید اندازه بگیرید ، به دست نخواهید آورد.





و این مسیر ادامه دارد.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil


“زبان ، رفتار ما را شکل می دهد و هر کلمه ای که استفاده می کنیم مملو از انبوه مفاهیم فردی است. کلمات درست با ادای درست می توانند برای ما عشق ، ثروت و احترام به دست بیاورند. در حالی که کلمات اشتباه ( یا حتی کلمات صحیح با ادای غلط) می توانند کشوری را به جنگ بکشانند. اگر بخواهیم به اهداف خود دست پیدا کنیم یا رویاهای خود را به واقعیت بدل کنیم باید سخنان خود را با دقت تنظیم کنیم.”

_ دکتر اندرو نیوبرگ ، کلمات می توانند ذهن شما را تغییر دهند



در طول تاریخ بشری ، رهبران بزرگ از قدرت کلمات برای تغییر در احساسات ما استفاده کرده اند تا ما را در اهداف خود داوطلب کنند ، و به مسیر سرنوشت شکلی جدید بدهند. کاملا مشخص شده است که باور ها با کلمات شکل می گیرند ؛ و با کلمات نیز می توان تغییر شان داد. اما توانایی درون ما برای استفاده از کلمات جهت ایجاد تغییر ، حرکت به سمت عمل و بهبود کیفیت زندگی مان ، چگونه است؟

همه می دانیم که کلمات می توانند وسیله ای برای بیان و به اشتراک گذاری تجارب ما با دیگران باشند. اما آیا می دانید کلماتی که بر حسب عادت استفاده می کنید می توانند بر روی ارتباط شما با خودتان و هر چیزی که تجربه می کنید ، تاثیر بگذارند؟



سوال اینجاست که با وجود چنین تاثیراتی ، چرا مردم از واژگان فقیر استفاده می کنند؟ بسیاری از مردم نه با اندازه واژگانی که متوجه می شوند ، بلکه با کلماتی که برای استفاده کردن انتخاب می کنند به چالش کشیده می شوند. مغز ما در سطح بالای از سرعت فعالیت می کند و به ما در درک مسائل کمک کرده و امکان اقدام متقابل در سطح یکسانی از سرعت اتفاقات را فراهم می کند.



ما کلمات را پشت سر هم دوباره و دوباره استفاده می کنیم. در بسیاری از اوقات از میانبر ها استفاده می کنیم ، اما این میانبرها معمولا سبب کاهش سطح ادراک احساسی ما می شوند.



اثبات تاثیر کلمات در احساسات
در یک پرسشنامه ۳۰٫۰۰۰ نفره ، از افراد خواسته شد تا لیستی از احساساتی که حداقل یکبار در هفته دارند را بنویسند. افرادی در این طرح وجود داشتند که فقط ده دقیقه وقت گذاشته بودند و احساساتی را نوشته بودند که نه فقط هفته ای یکبار بلکه همواره تجربه می کنند. ۹۰% بطور میانگین ۱۲ مورد را نوشته بودند و بیشتر از نصف این ۱۲ مورد ، احساسات منفی را بازگو می کردند. حداقل ۳۰۰۰ واژه برای بیان احساسات وجود دارد ؛ بسیاری از مردم ۵ تا ۶ احساس خوب را تجربه می کنند. اما تعداد احساسات منفی بیشتر و بیشتر می شود. بطور مثال ما تمایل به شادی و هیجان ، عصبانیت ، ناامیدی ، ناراحتی یا حتی افسرده بودن داریم.



آیا تا کنون برای آگاهی از کلماتی که بتوانند احساسات شما را شرح دهند ، زمانی صرف کرده اید؟ آیا به این فکر کرده اید که وقتی حسی منفی داریم ، این احساسات منفی از کلماتی که به آنها اطلاق می کنیم تاثیر می پذیرند؟



مشکل اینجاست که ما برای توصیف احساسات خود ، کلمات مورد نظر را آگاهانه انتخاب نمی کنیم. هر احساسی که از آنها تجربه ناخوشایندی داریم ، بر حسب عادت ، کلماتی را بصورت ناخودآگاه به آنها ضمیمه می کنیم و چالش اصلی این است که کلماتی که به تجربیات خود ضمیمه می کنیم ، تجربه های ما را شکل می دهند. کلمات تاثیر بیوشیمیایی بر روی بدن دارند. لحظه ای که از کلمه “نابود شدم” استفاده می کنید ، نسبت به استفاده از کلمه “کمی ناامید شدم” ، تاثیر بیوشیمیایی بسیار متفاوتی در بدن خود ایجاد می کنید.



مشاهده تاثیر این مسئله بر روی ما زمانی که دیگران با ما صحبت می کنند ، سخت نیست. بطور مثال زمانی که شخصی بجای “فکر کنم اشتباه می کنی” به شما می گوید : “دروغ می گویی” ، آیا دقیقاً همان تاثیری را احساس می کنید که اولی دارد؟
دقیقاً همان پروسه ای که به هنگام صحبت با خود در بدنتان اتفاق می افتد ، در این مورد نیز جریان دارد. اما متاسفانه خیلی کم از این مسئله آگاه هستیم.





تجربه تاثیر کلمات
وقتی دو همکار با یکدیگر بحثی شدید دارند ، کاملا می توان تمام این مطالب را درک کرد اگر هر کدام در یک سوی این بحث قرار بگیریم.



زمانی قرار بر این بود که به همکاران خود برای قبول طرح پیش روی شرکت ، اطلاعاتی ارائه بدهم.

در این نشست تجربه های متفاوتی از این جلسه داشتیم. من ناامید شدم و عصبانی اما تازه نصف احساسات خود را بروز داده بودم. کاملا از شدت رفتار یکی از همکاران بی قرار شدم.همکارم غضب کرده بود و پاسخ هایش خشونت او را ابراز می کرد و احساس می کرد که شرکت رقیب در اصل “اسلحه ای روی شقیقه شرکتمان گذاشته است“. با چهره ای سرخ و آتشین ، کاملا از کنترل خارج شدم. سعی می کردم او را آرام کنم ولی خشونتی که در احساسات او وجود داشت من را عصبی می کرد ، چون فراتر از عصبانیت و ناامیدی من بود.

اما در این حین متوجه شدم که همکار دیگرمان تقریبا هیچ تاثیری از این اتفاقات و تجربه سخت نگرفته است. وقتی پرسیدم : “به نظر می رسد که از این مسئله ناراحت نیستی. عصبانی نیستی؟” او گفت : “نه خیلی ، فقط کمی اذیت شدم.” هنوز باورتان نمی شد. “کمی اذیت شدم“؟ پرسیدم : “متوجه نیستی شرکت رقیب چه کار کرده است؟” و او گفت : “البته ، می دانم ، ولی فقط کمی قلقلکم داد.”

“کمی قلقلکت داد ؟” منظورت از این حرف چیست؟

و همکارم توضیح داد که “این قضیه ارزش ناراحت شدن و اذیت کردن خودمان را ندارد و این چیزی است که احساس می کنم.”



تجربه هر کدام از ما در این مورد کاملا متفاوت بود و کاملا تعجب برانگیز. سطوح متفاوتی از خشونت در ابراز احساسات کاملا قابل مشاهده است. حال به این فکر کنید که چطور می شود که من “عصبانی” و “ناراحت” باشم . یکی از همکارانم “خشن” و “غضب کرده” باشد و یکی دیگر فقط “کمی اذیت” و “قلقلک” شده باشد!؟



آیا ممکن است که کلمات مورد استفاده ما درباره تجارب ، تجربه واقعی را رقم بزند؟ آیا کلمات تاثیرات بیوشیمیایی بر روی بدن دارند؟



خودتان امتحان کنید
هیچ کسی نمی تواند بهتر از خودمان ، خودمان را قانع کند. می توانید یک چالش ۱۰ روزه را شروع کنید تا احساساتی را که ناراحتتان می کند و بیشتر تجربه می کنید ، مشخص کنید. و کلمه ای جدید پیدا کنید ؛کلمه ای که به قدری شما را نرم کند یا خنده دار به نظر برسد که بتواند الگوی افکار و احساساتتان را به هم بریزد.

فرض کنید پشت سر هم چند مسافرت داشته اید و در آخرین مورد ساعت ۲ بامداد، به هتل خود برسید و صبح ساعت ۸ یک جلسه مهم دارید. ۱۰ دقیقه است که منتظر هستید تا پذیرش هتل با سرعتی که ممکن است حتی حلزون را هم بی حوصله کند ، اسم شما را در لیست رزرو پیدا کند. ناگهان متوجه حس ناامیدی در درون خود می شوید که به سمت تبدیل شدن به عصبانیت رشد می کند. نهایتاً رو به فرد مقابل می کنید و می گویید “ببینید ، می دانم این تقصیر شما نیست ، اما من در حال حاضر بسیار خسته هستم و نیاز دارم در هر اتاقی که شما بگویید بخوابم چون احساس می کنم که یواش یواش قلقلکم می آید.”



همین گفتن کلمه “قلقلک” تن صدای شما را کاهش خواهد داد و کل قضیه خنده دار به نظر خواهد رسید. فرد مقابلتان خنده خود را کنترل نخواهد کرد و شما هم با دیدن خن

ده او ، خواهید خندید. اینجا است که الگوی احساسی- فکری شما بهم می ریزد.



به همین سادگی و مضحکی ، یک تغییر ساده در کلمه ای که می توانید استفاده کنید ، الگوی احساسی – فکری شما را تغییر خواهد داد. دقیقا مانند گفته “شما اشتباه می کنید” در مقابل “ممکن است خطا کرده باشید” است.





تداوم در رفتار عامل کسب عادت است
آیا این روش به همین سادگی خواهد بود؟ فقط با تغییر کلمات عادتی که برای ابراز احساساتمان استفاده می کنیم ، آیا می توانیم نحوه احساسات خود را و نهایتاً کیفیت زندگی خود را تغییر دهیم؟



یک دوره ۱۰ روزه می تواند به یک ماه گسترش یابد. این بدان معنا نیست که لحظاتی پیش نخواهد آمد که بخواهید عصبانی شوید یا خشونت خود را بروز دهید، ولی آیا بهتر نمی شود که بجای یک عکس العمل طبق عادت ، آگاهانه انتخاب کنید؟



اگر می خواهید زندگی خود را تغییر دهید ، اگر می خواهید تصمیمات و اعمال خود را شکل دهید ، کلید آن ، تغییر الگوهای احساسی – فکری خودتان است. یکی از ابزار های اساسی برای تغییر سریع آن ، انتخاب اگاهانه کلماتی است که برای بیان احساسات خود استفاده می کنید. این روش ، نحوه ایجاد “سطحی از انتخاب” بجای “عکس العمل عادتی” است.



این پروسه را واژگان تحول می نامیم چون با دریافت منفی ترین کلمات زندگی شما و کاهش دادن آنها به پایین ترین مقداری که نتوانند شما را کنترل کنند ، قدرت لازم برای تغییر تجارب زندگی را به شما می دهند. همچنین می توان از این روش برای افزایش سطح تجارب مثبت و رساندن آنها به بالاترین مقدار از لذت ، استفاده کرد.



تجربه دروغ نمی گوید
از منظر عقل ، این قضیه در سطح معانی و لغوی به نظر می رسد. اما اگر در تجارب زندگیتان امتحان کنید ، به حقیقت آن پی خواهید برد.

اگر همیشه تمام احساسات منفی خود را به پایین ترین سطح شدت آنها برسانید ، زندگیتان به چه شکل خواهد بود؟

اگر بتوانید هر تجربه مثبتی که در زندگی داشته اید را تشدید کنید کیفیت زندگیتان چقدر بیشتر خواهد شد ؟ اینکار زندیگتان را چگونه برای همیشه تغییر خواهد داد؟
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil


بازخورد ، صبحانه قهرمانان است.



اگر می خواهید به سطح نهایی از اجرا دست یابید و به یک اسطوره تبدیل شوید ، باید برای دریافت بازخورد ها همیشه آماده باشید. در واقع نه تنها آمادگی بازخورد گرفتن را داشته باشید ، بلکه باید خودتان به سراغ آن بروید.

حال به تحقیقاتی قابل توجه اشاره خواهیم کرد که بر پایه “حلقه بازخورد” انجام شده است.

اساساً “حلقه بازخورد” زمانی است بین یک عمل و یک عکس العمل. و آن مدت زمانی است که یک خروجی مشخص ، ورودی را پس می دهد. هر چقدر این زمان کوتاهتر باشد ، بهتر است.

بطور ایده آل این زمان باید تا جایی که ممکن است فوری باشد.

در سال ۲۰۰۳ در گاردن گروو کالیفرنیا مشکلی وجود داشت که به سختی می توانستند حل کنند. مردم معمولا در منطقه مدارس با سرعت بالایی رانندگی می کردند. دولت کالیفرنیا برای مقابله و رفع مشکل ، تاکتیک های زیادی را اجرا کرد که اکثرا تاثیری نداشتند و تعداد کمی از آنها نیز تاثیر بسیار ناچیزی داشتند.

تابلوهای محدودیت سرعت و افسرانی که رانندگان خاطی را جریمه می کردند در منطقه مدارس پر بودند. اما هیچکدام تاثیری در اصلاح رفتار رانندگان نداشتند.

در یکی از مناطق مدرسه ای ، اقدام به نصب دوربین سرعت سنج شد که با نمایشگری سرعت خودروها را نشان داده و بازخوردی فوری به راننده می داد. بطور تعجب

آوری رانندگان شروع به کاهش سرعت خود می کردند. حتی گاهی روی پدال ترمز می کوبیدند.

در این منطقه نه افسری وجود داشت و نه جریمه ای. اما با این حال ، این رفتار تغییر پیدا کرد.



چه اتفاقی افتاده بود؟



پاداش یا مجازاتی نهایی که می توانید دریافت کنید

از هیچ منبع بیرونی بر نمی آید.

در اصل هر دو آنها نتیجه حس و حال درونی شما است.



حال به این فکر کنید : هر راننده ای در هر لحظه می تواند به سرعت سنج خودرو خودش نگاه کند تا میزان سرعت خود را متوجه شود. درست؟ اما چیزی که مسلم است ، به مرور زمان ، دیگر از نگاه کردن به سرعت سنج غافل می شویم.



بدن شما را ذهن ناخودآگاه شما کنترل می کند.

با دانش بر این مسئله ، باید رفتار خود را تا حدی به عادت تبدیل کنیم

تا به نقطه ای برسیم که دیگر انجام آن ناخودآگاه شود و انرژی و اراده خاصی نخواهد.





ما معمولاً برای بررسی سرعتمان ، به سرعت سنج نگاه نمی کنیم ، مخصوصا زمانی که با عجله در راه رسیدن به محل مهمی هستیم. چیزی سریعتر از ماشین پلیس یا افسر پیاده در خیابان ، باعث نمی شود به سرعت سنج ماشین نگاه کنیم.

وقتی به سرعت در حال حرکت هستید و ناگهان یک افسر پلیس می بینید ، سریعاً ترمز می کنید و به سرعت سنج نگاه می کنید.

حلقه بازخورد

این یک پاسخ کاملا اتوماتیک است.



محرک های بیرونی که بصورت راهبردی در محیط اطراف شما

قرار داده شده اند ، می توانند رفتار شما را هم پر حاصل

و هم بی حاصل بروز دهند.



همین اتفاق در قضیه تابلو محدودیت سرعت و دوربین سرعت سنج نیز اتفاق افتاد. دیدن یک عدد چشمک زن که سرعت را نشان می دهد و به دنبال آن ترمز کردن و نگاه به سرعت سنج خودرو.

در اصل این بازخورد است که رفتار را بروز می دهد.



تمرین چیزی نیست که برای عالی شدن انجام بدهید.

تمرین کاری است که در زمان عالی بودن انجام می دهید

تا عالی تر بشوید.





حالا به تمرین یک بسکتبالیست فکر کنید.

پرش ، پرتاب ، امتیاز

پرش ، پرتاب روی لبه تور ، عدم دریافت امتیاز

پرش ، پرتاپ هوشمندانه ، امتیاز

کم کم متوجه قضیه می شوید ، یک حلقه فوری بازخورد.



کیفیت تمرین شما ، کیفیت اجرای شما را مشخص می کند.





اگر می خواهید اسطوره درون خود را بیدار کنید ، باید به دنبال بازخورد باشید و آن را تا جایی که می توانید به درجه آنی برسانید. در این مرحله است که داشتن یک مربی عالی (نه فقط مربی خوب ، بلکه عالی) بسیار بسیار ارزشمند است.

بگذارید آخرین سوال را هم بپرسم : چند بار باید به یک ظرف داغ دست بزنید تا یاد بگیرید که نمی خواهید دوباره آن را تجربه کنید؟

و این حلقه آنی بازخورد است. آن را به سایر اعمال و اقدامات خود تعمیم دهید تا به نتایج فوق العاده ای برسید.



همیشه بیشتر بخواهید ، اما ابتدا قدر داشته های خود را بدانید.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil



تمام رهبران بزرگ جهان ، ابتدا شاگردان و پیروان بزرگی بوده اند.

اگر نتوانید پیرو باشید ، **** نخواهید شد.





در دنیای پاسخ های سریع ، ذهنیت های ریزموج و موفقیت های لحظه ای ، بسیاری از افراد در زمینه انتخابی خود چیزی را که برای **** واقعی شدن لازم است ، از دست می دهند.

نخست باید بدانیم : ****ی یعنی چه؟

تام پیترز ، مشاور مدیریت می گوید : “***** در حد جهنم گیج کننده است.”

آیا شخصی با چندین پیرو می تواند **** حساب شود؟ خیر.

اگر اینطور بود باید هر شخصی که دارای فالور های زیادی در شبکه های اجتماعی هستند را **** تلقی کنیم. اینجاست که ضرب المثل “هر گردی گردو نیست” صدق می کند.

آیا هر شخصی با عنوانی برجسته یا سمتی بالا **** تلقی می شود؟ خیر . این فقط قدرت موقعیتی است و قدرت موقعیتی زمانی کار می کند که سطحی از ترس در یک مجموعه حاکم باشد.

نظرتان درباره یک سخنران خوب چیست؟ **** بزرگی حساب می شود؟ خیر. این شخص هم **** نیست.

آیا حاضرید یک سخنور را برای جراحی بر روی قلبتان قبول کنید؟ یا استخدامش کنید تا شرکتتان را مدیریت کند؟



داشتن فالورهای زیاد از شما یک **** واقعی نمی سازد

حتی داشتن آرا زیاد در جامعه.

فاصله زیادی بین این و آن وجود دارد.

مخصوصا در دوران دیوانه واری که همه می توانند

بدون بدست آوردن سکو ، بر روی آن بایستند.





بیایید روراست باشیم. شما نمی توانید به طور مؤثر در مقابل کل کلاس بایستید تا زمانی که خودتان در راه رسیدن به آن کار کرده باشید.

در دنیایی جنون آمیز که همه می خواهند متخصص شوند و پیروان زیادی به دست آورند ، فراموش کرده ایم که شاگرد بودن چگونه است.



برای حضور در زمان موثر و انجام کار ، مشتاق باشید.



ما فراموش کرده ایم که داوینچی ۱۰ سال به عنوان پادو در حضور آندرئا دل وروکو شاگردی کرده است.

در حقیقت خیلی از متخصصان معتقدند که یکی از آثار بسیار معروف وروکو در اصل نتیجه تلاش های مشترک بین داوینچی و وروکو است. با این حال ، داوینچی اعتبار آن اثر را بدست نیاورد.

مشخصاً برای داوینچی مهم نبوده ، چون تجربه به دست آورده بود. به فکر شهرت و تشویق شدن نبود ، او متعهد به رسیدن به درجه استادی بود.

جان کلتران ، یکی از بزرگترین نوازندگان ساکسیفون ، در حضور مایلز دیویس و چارلی پارکر شاگردی کرده است. او در روز ۱۲ ساعت را تمرین می کرد. گاهی به قدری تمرین می کرد که لب هایش خونریزی می کردند. گاهی ۱۰ ساعت تمام را تمرین می کرد تا به خلوص کاملی از یک نت دست یابد.

این مورد ما را به سمت حقیقتی دیگر متوجه می کند : تمرین

اجرا نه

تمرین.



تمرین این نیست که فقط کاری را انجام بدهید تا به سطح بالا برسید

تمرین کاری است که زمانی انجام می دهید که در سطح بالا هستید و می خواهید بالاتر برسید.



بیشتر و سخت تر از کاری که روی بازاریابی ، استراتژی یا تکنیک های تخصصی خود

انجام می دهید ، سخت روی ذهنیت خود کار کنید

همه آنها مهم هستند اما راننده ، ذهنیت شما است.



آیا می خواهید عالی باشید؟

یا فقط نسخه ای کلیشه ای از بشر؟

مشتاق پرداخت بهای خواسته های خود باشید

مشتاق انجام الزامات خواسته های خود باشید

مشتاق کنار گذاشتن نفس سبک و ساده خود و مشتاق شاگرد بودن باشید



جیمز ری می گوید : “به مدت ۲ ساعت روی سطحی سیمانی روی زانوهایم می خزیدم تا فقط ۱۵ دقیقه یک استاد شرقی را ملاقات کنم. در آن زمان یک شخصیت برجسته اجتماعی ، نویسنده ای پر فروش و تاجری موفق بودم. اما همه آن ها را بیرون از آن صومعه گذاشته بودم.

او به من گفت که ظروف داخل آشپزخانه را بشویم (که اصلا خوشم نمی آمد) و من هم بالافاصله انجام دادم . با تمام قوا و مشتاقانه.

و آن کار فقط خراش دادن سطحی از مانع بود. من هزاران ساعت و هزاران دلار برای مطالعه ، گوش دادن ، یاد گرفتن و تمرین کردن ، صرف کرده ام.”



همانطور که متوجه شده اید ، هیچ دکمه ای برای موفقیت و هیچ التیام سریعی وجود ندارد. باید کار کنید و انجام دهید.



باید به حدی مشتاق باشید که ۱۰ سال از عمر خود را

در گمنامی سرمایه گذاری کنید تا شاید یک میراث جاودانه از خود باقی بگذارید.



اگر می خواهید استاد شوید ، باید بهای آن را بپردازید.

آیا مشتاق هستید؟

خیلی از افراد در آن حد مشتاق نیستند و این ایرادی ندارد.

دل بریدن از همه چیز برای رسیدن به درجه استادی کار هر کسی نیست.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil



چه کسی را سراغ دارید که حواسش پرت نشود؟
چه کسی را می شناسید که در کارش وقفه ای ایجاد نشود.
حواس پرتی مانند پارازیت های رادیویی است
که کیفیت عملکرد را کاهش می هد.



عملکرد انسان بستگی به فاکتور های بسیاری دارد ، اما مهمترین آن تمرکز بر روی اعمال مورد نظر است.

انسان در برخی از امور ، بر حسب تجربه و عادت ، ناخودآگاه کاری را با کمترین افت کیفیت انجام می دهد. اما مشخص است که در کارهای جدید و تصمیمات امروزش زمان بر است که به این مرحله دست بیابد. برای همین است که بارها و بارها به تمرین و پایداری در مسیر انتخابی خود تشویق می شویم.

بیایید به این مسئله فکر کنیم که حواس پرتی ها برای ما مانند لخته خون در رگ های مغزی است (البته دور از جان). زمانی که لخته خونی در دیواره رگ ایجاد می شود ، مسلماً جریان خون را دچار اختلال می کند. و اگر این لخته به قدری بزرگ شود که رگ را مسدود کند ، بسته به محل لخته و نوع رگ ممکن است در خون رسانی به مغز وقفه ایجاد شود که به سکته مغزی منجر می شود. رگ های مغزی مانند اعمال ریز و درشت ما هستند ، و حواس پرتی ها مانند لخته خون. نتیجه ای که خواهیم گرفت مانند مغز و سکته هم مانند شکست می باشد.

حالا تصمیم بگیرید که میخواهید سکته کاری را تجربه کنید یا خیر؟

همیشه به این فکر می کردم که چه چیزی باعث پرت شدن حواس و از دست رفتن تمرکز می شود تا اینکه به مقاله ای برخوردم که بصورت واضح و با یک عبارت به این سوال پاسخ داد : “عدم تعیین سطح اهمیت موضوع”

تعیین سطح اهمیت موضوع باعث می شود بدانیم با چه چیزی رو به رو هستیم و به سمت چه نتیجه ای متمایل شده ایم. این آگاهی باعث افزایش تمرکز شده و در عین حال باعث می شود از همان ابتدای کار سعی بر دوری از عوامل حواس پرتی داشته باشیم و تمام تلاش خود را برای عدم ایجاد وقفه در کار بکار بگیریم.



حواس پرتی همه جا وجود دارد.
مهم این است که چطور و در چه حدی با آنها مقابله کنیم


یا از همان ابتدا از وقوع آن جلوگیری کنیم.

در ادامه چند نکته برای مقابله و جلوگیری از ایجاد حواس پرتی ها را خواهیم خواند. اما مسئله اصلی این است که چقدر برای حل حواس پرتی ها متعهد هستید؟



۱- خودتان را بررسی کنید
حواس پرتی ها به همان اندازه که منبع بیرونی دارند ، به همان اندازه منبع درونی هم دارند. قبل ازهر کاری به چند ساعت قبل فکر کنید و ببینید علت درونی حواس پرتی چیست.



۲- اشاره دقیق به علت
بعد از اینکه خود را از درون بررسی کردید ، به محیط خود توجه کنید. آیا علت حواس پرتی شما نحوه چینش اتاقتان است؟ یا یک همکار فضول یا مهمان ناخوانده؟ یا نبود مهارت کافی ، ایده مناسب ، یا زمان کافی برای انجام آن کار؟
زمانی که بتوانید علت را شناسایی کنید و دقیقا به آن اشاره کنید ، می توانید تاثیر آن را رفع کنید.



همانطور که برای رسیدن به هدف ، باید دقیقا
مشخص کنیم که چه چیزی می خواهیم ،
برای حذف چیزی که تاثیر مشخص منفی بر ما دارد
هم باید دقیقا بتوانیم به آن اشاره کنیم.




۳- آماده باشید
تمام رهبران بزرگ ، برنامه ریزهای بزرگی هستند که به تک تک اهداف ریز و درشت اشاره کرده و لیستی از آنها تهیه می کنند.اگر برای انجام کارتان بر اساس برنامه

مدون اقدام کنید ، کمتر چیزی ممکن است حواس شما را پرت کند.



۴- آفلاین شوید
یکی از بزرگترین حواس پرتی ها به هنگام کار و انجام وظایف ، آنلاین بودن است. مگر اینکه کارتان آنلاین باشد. و از جمله حواس پرتی های تاثیر گذار حتی برای امور آنلاین ، گوشی موبایل ، شبکه های اجتماعی و ایمیل است. تا زمانی که کار مورد نظر را انجام نداده اید آفلاین باشید. سخت است ، قبول. اما همه چیز بستگی به اهمیت موضوع مورد نظر دارد.



هربار که آنلاین می شوید به خودتان یادآوری کنید
که من برای انجام کار مهمتری از دیدن کلیپ های خنده دار
و لایک کردن پست های بیهوده ، آنلاین شده ام.




۵- به خودتان استراحت دهید
یکی از کلید های انجام کارهای بزرگ این است که بدانید چه زمانی باید به خودتان استراحت بدهید. گاهی حواس پرتی ما درونی و از جمله عوامل جسمی است و گاهی تشویش های ذهنی. پس دانستن اینکه چه زمانی به خودمان استراحت بدهیم می تواند از این نوع حواس پرتی ها جلوگیری کند.

۶- محیط را بررسی کنید
در بسیاری از موارد حواس پرتی های ما از طریق عوامل محیطی ایجاد می شود. صدای ماشین ها و دستگاه های مختلف ، گرما و سرمای هوا ، سختی صندلی مورد استفاده و ده ها عامل دیگر می تواند از تمرکز شما کاسته و شما را از هدف دورتر کند. حذف هر کدام از این موارد هم روش های مختص خودشان را دارند که نسبت به امکان اجرا باید انجام دهید.



۷- تقسیم کنید
زمانی که حواس پرتی ها بسیار بزرگتر از توانایی ما در رفع آنها باشند ، بهتر است پروژه یا وظیفه مورد نظر را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنیم تا هر بار در مدت زمان کمتری ، کیفیت بهتری ارائه کنیم.



اگر کارها را به قسمت های کوچکی تقسیم کنید ، هیچ کاری سخت نخواهد بود.

~هنری فورد

- تعیین ضرب الاجل
زمانی که روی پروژه های پیچیده کار می کنید ، معمولا در هر بار می توانید ۹۰ دقیقه بطور کامل روی آن متمرکز شوید و ۳۰ دقیقه هم طول می کشد تا ذهن خود را از موضوع مورد نظر جدا کنید. زمانی که وارد این جریان شده اید ، زمان مشخصی را برای انجام قسمت قابل توجهی از وظایف خود تعیین کنید و وقتی که این مدت زمان تمام شد ، دست بردارید. وقتی یک تاریخ یا زمان مشخصی تعیین می کنیم ، بهتر می توانیم بر روی کار متمرکز شویم.


۹- سحرخیز باشید
این یک اصل ساده است ، اما نتایج بزرگی در بر دارد. روز کاری خود را یک ساعت از همه زودتر شروع کنید. از آن یک ساعت برای سازماندهی آن روز استفاده کنید و قبل از اینکه حواس پرتی شروع به درگیر کردن شما کنند ، کار خودتان را شروع کنید. کمی از نهارهای طولانی فاصله بگیرید و بعد از خوردن یک غذای سبک و مغذی ، کمی قدم بزنید. این کار قند خونتان را متعادل نگه می دارد و ذهنتان را آزاد، که نتیجه آن زمان و انرژی بیشتر برای انجام وظایف است.



اگر به دنبال حواس پرتی باشید ، همیشه می توانید پیدا کنید.


زمانی که انسان به دوران نوجوانی می رسد با چالش های بیشماری رو به رو می شود. از کشمکش بین استقلال و وابستگی گرفته تا هویّت فردی و ترس و اضطراب. این چالش ها حواس پرتی های بزرگی برای یک نوجوان است که می خواهد از این دوران ، برای خودی نشان دادن ، خیز بردارد. والدین باید حواسشان به این مسئله باشد. هرچه سریعتر و عاقلانه تر برای رفع و کنترل این موارد اقدام کنند فرصت بیشتری برای شکوفایی استعداد های فرزندانشان ایجاد کرده اند.

انسان بالغ همیشه درگیر حواس پرتی های گوناگونی که مانع پیشرفت می شوند ، بوده و خواهد بود. مهمترین نکته در این مسئله ، نحوه نگرش فرد به این موارد است. یکی از بهترین روش های کنترل و رفع حواس پرتی ها این است که شخص تا زمان فراگیری مهارت کنترل احساسات ، از درگیری با حوزه های جدید و متعدد فعالیتی ، دوری کند.



در دوره ای زندگی می کنیم که پر است
از حواس پرتی های گوناگون و همه چیز
برای گوش و چشم انسان چالش بر انگیز است.





حواس جمع باشید ،

همیشه کمی بیشتر از دیروز ،

و کمی دقیق تر از هر ساعت قبل.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil



برای آماده شدن در مقابل اتفاقات و تغییراتی که در دنیای کنونی وابسته به تحولات عظیم است ، باید برخی تغییرات را به نحو عالی درک کرده و با آنها همراه شویم. این تغییرات شکست ها و تحولات زیادی در صنایع و حرفه های مختلف ایجاد خواهند کرد که بیشتر آنها حول این پنج حوزه خواهند بود که در زیر توضیح داده شده است. این پنج مورد بزرگترین گزینه های تغییر دهنده ساز و کار جهانی هستند که در این دهه به شدت تجربه خواهید کرد.



در زیر توضیحاتی داده شده است تا بتوانید برای حقایق جدید خود را آماده کنید ، دید بهتری نسبت به ایده های آینده داشته باشید و از همه مهمتر ، یاد بگیرید که چگونه برای رونمایی از شکوه خود ، از این عوامل استفاده کنید.



مواردی که به آنها اشاره خواهد شد ، توضیحاتی مختصر در مورد آنها وجود دارد که مشخص خواهد کرد چرا این گزینه ها به زودی و پس از اتمام این دهه ، بر جای بسیاری از ابزار و ادراک انسانی خواهند نشست.

ممکن است بگویید : “این اتفاقات بزرگ هیچ تاثیری بر من و کارم نخواهند گذاشت چون من شرکت تکنولوژیک نیستم. من فقط یک سالن زیبایی دارم ، یک معاملات املاک دارم ، یا یک بازاریاب هستم.



اما در اشتباهید ، خیلی در اشتباهید. این ۵ گزینه بسیار مهم و خطیر هستند و تمام کسب و کار ها در جهان را شامل خواهند شد.



۱) واقعیت مجازی/واقعیت افزوده
صنعت سرگرمی یکی از بزرگترین صنایع در کل جهان است و نقش بسیار بزرگی در زندگی روزانه مردم دارد. اما واقعیت مجازی و واقعیت افزوده زندگی ما در زمینه های علمی ، پزشکی ، رسانه ای ، دولتی و … را تحت تاثیر قرار خواهد داد. و تاثیر موج وار بر همه این بخش ها بسیار عظیم خواهد بود.



۲) کلون کردن/ مهندسی بیوژنتیک
بله ، قرار است در دنیا انسان های کلون شده ، کودکان از پیش طراحی شده و اعضای بدن کاملا طبیعی کاشت شده داشته باشیم. و این مسئله یکی از سخت ترین و عمیق ترین معضلات اخلاقی بشر خواهد بود که تا کنون با آن روبرو شده است. تاثیرات آن بر امنیت ملی ، سلامت ذهنی ، سلامت فیزیکی ، طول عمر ، بیمه ، بازنشستگی و استخدام ( فقط چند مورد اشاره شد) به راحتی ذهن را مشغول خواهند کرد.



۳) شبکه های اجتماعی
شبکه های اجتماعی ، ساز و کار بازاریابی را به نحوی تغییر داده است که هنوز در ابتدای درک کامل آن هستیم. و قابلیت استریم ویدئو نیز سطح این ساز و کار را بیشتر و بیشتر کرده است. شبکه های اجتماعی هر چیزی را که در مورد برند فکر می کنید را به شدت تغییر داده است. این جریان بطور خرد کننده ای باعث تغییر در روابط ، سیاست ها ، رسانه ها ، حفظ حریم خصوصی ، حکومت و ارتباطات شده است.


۴) پرینت ۳ بعدی
حتی همین حالا هم گلوله ها و سلاح های کامپوزیتی تولید شده است که می توانند از بدن انسان و حتی تاسیسات امنیتی عبور کنند. پرینت ۳ بعدی ساز و کار تولید را بسیار بیشتر از هر چیز دیگری نسبت به دوران انقلاب صنعتی تغییر خواهد داد.



۵) اپلیکیشن های موبایل
دنیا به سرعت در حال رسیدن به تعداد ۵ میلیارد تلفن همراه هوشمند است. و نرم افزارهای موبایل مانند بازی ، سرگرمی ، پرداخت و سفارش ، ارتباطات و موارد جانبی و موارد بسیار بسیار بیشتر به این گوشی ها اجازه اجرای آسان عملیات های مختلف را می دهد. حتی این نرم افزارها می توانند بورد تجاری هر کسب و کاری را متحول کنند.



خب ، حالا وقت آن است که فکر کنید چگونه قرار است خود را برای واقعیت پیش رو درباره این پنج مورد آماده کنید؟

پاسخ : با پرسیدن سوالات صحیح

که در مطلب بعدی به آن اشاره خواهد شد.
 

hadi-rahbord

Registered User
تاریخ عضویت
25 جولای 2017
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
44
سن
56
محل سکونت
Ardabil



در مطلب قبلی پنج مورد از تغییر دهنده های ساز و کار جهانی را که در ۱۰ سال بعدی با آنها روبرو خواهیم شد ، توضیح دادیم. شما نیاز دارید که سوالات درستی را بپرسید ، سوالاتی بهتر از سوالاتی که تا کنون پرسیده اید. اگر سوال غلط را بپرسید ، جواب بی ربطی به دست می آورید ، و در برخی موارد جواب مضر.



برای پرسیدن سوالات صحیح ، به اطلاعات صحیح بر پایه فرضیه صحیح نیاز داریم. و باید بدانیم که خروجی واقعی که می خواهیم به دست بیاوریم ، چیست. زمانی که بدانید دقیقا به کجا می خواهید بروید ، می توانید مسیر درستی برای رسیدن به آن رسم کنید.



هر کارآفرینی باید سوالات زیر را از خود یا دیگران بپرسد و قطعا برای تفکر و تصمیم گیری های اساسی به شما کمک خواهند کرد.



سوالات درست را بپرسید


  • ۳ چیز که مشتریان شما را شب ها بیدار نگه می دارد چیست؟
  • کسب و کار شما در گوشی همراه چگونه دیده می شود؟
  • یک نرم افزار موبایل چطور بین من و مشتریانم فاصله می اندازد؟
  • یک نرم افزار موبایل چطور می تواند فاصله بین من و مشتریانم را کم کند؟
  • محدودیت هایی که در کارم تا کنون داشته ام و هنوز هم رفع نشده اند کدامند؟
  • پرینت ۳ بعدی چطور می تواند مرا از کسب و کارم بیرون کند؟
  • کلون کردن چطور می تواند مرا از کسب و کارم بیرون کند؟
  • واقعیت افزوده/ واقعیت مجازی چطور می تواند مرا از کسب و کارم بیرون کند؟
  • چگونه از شبکه های اجتماعی برای ارتباط با مجموعه خودم استفاده کنم؟
  • چگونه با استفاده از شبکه های اجتماعی به یک منبع ضروری در فضای کاری خودم تبدیل شوم؟
  • آینده حوزه کسب و کار من چگونه خواهد بود؟
  • و چگونه این آینده را می توانم تغییر دهم؟
 
  • Like
Reactions: M1V
بالا