در حاشيه پارتي

[Gharibeh]

آن متنفر از گِل، آن مالنده ژل، آن راننده خاور،آن زننده داور، آن عاشق خر و توبره، آن دارنده گردنبند نقره، آن كه در تيم ملي بودي(!)، آن صاحب عينك دودي، آن موافق كارتون همينه، آن به رخ كشاننده پشم سينه، آن رفيق مهرداد ميناوند، آن آبي پوش خال بند، آن دوستدار ترانه مابي مابي، آن مهاجم تيم آبي، آن علاقمند به وزن و قافيه، آن مرد پر از حاشيه،آن متنفر از هر چه اتوبوس شركت واحدي « عليرضا نيكبخت واحدي » ، از گنده مشهدي هاي سمت چپ فوتبال عصر خود بود، با اين همه خيلي بي خود بود حفظه الله !- روزي از جهان فوتبال خبرنگاري وي را بديدي كه از وسط اتوبان همت همي رفتي! پس وي را بگفتي: يا شيخ علي پس چرا از وسط خيابان مي روي و از حاشيه پياده رو نمي روي؟ گفت:- حفظه الله:!- خواستمي تا از حاشيه دوري كنم! پس خبرنگار بر سبيل مصاحبه افزود: عليامخدره« هديه تهراني» را اولين باركجا ديدي؟ شيخ پاسخ گفت:«به پارتي» و ادامه چونين بدادي كه يا مريد زماني برسد كه پارتي را مذموم بدانند پس بدان كه مقصود فيلم پارتي است. خبرنگار گفت: هم حال او را مي خواهي يا نه؟ پس شيخ بر سبيل تعجب گفت:«كدامين مرد است كه از ديدار زني دل خوش نباشد»! او را دلخوشي از اين بسيار بود.-غفرالله ذنوبه-!

وي را پرسيدند بعض مريدان خاص كه : يا شيخ چرا بعد از گل ادا و اطوار و شكلك در ميآوري؟! شيخ عليرضا بر سبيل عصبانيت گفتي: پس چي در بياورم؟!

حاضر جواب مردا كه او بودي- رضي الله عنه!-

نقل است كه خواجه«امير قلعه نويي» كه از گنده مربيان عصر خويش بود در مورد شيخ عليرضا گفت: او را نه از براي فاميل بلكه به دليل عضويت در باشگاه استقلال باشد كه نيكبخت هستي! و نيز گفت: او بازيكن ما نباشد و وقتي او را پرسيدند از چه؟ پس بگفتي : از اين جهت كه وقتي كه در زمين هست اخراج مي شوي و چون نيستي هم كه ديگر نيستي! پس در هر دو صورت بازيكن ما نباشي!

چون از دنيا برفت روي قبرش چنين نوشتندكه: در اين جا مردي آرميده به غايت گنده كه اگر چه در فوتبال كسي نشدي لكن در حاشيه فوتبال بزرگ مردي بودي- حفظه الله -


نقل از اينجا

 

[SherlockHolmes]

خدا پدر ابولفضل زورويي نصرآباد رو بيامرزه!! وبعدشم سيد ابرام نبوي رو
بد نبود

 

[black_jack_of_black_city]

خدايش بيامرزتش