با اینا موهای سرو میزدن ادم به غلط کردن میوفتاد همیشه هم کند بود
الان لیزر میکنن میشه نون روغنیبا اینا موهای سرو میزدن ادم به غلط کردن میوفتاد همیشه هم کند بود
شبيه ابزار شكنجه ى قرون وسطائى ه
قدیمیترین چیزی که یادم میآد داشتم، یکی از این موتور پلاستیکیا بود که خیلی دوسش داشتم.
بعدها بازم تو خرت و پرتای خونه اینم معلوم نشد چی شد. پدر مادرا نمیگن بچه فردا شاید دلش بخواد پناه ببره به یادگاریهای بچگیش. من که تصمیم گرفتم از همون اول یه آرشیو برای هر کدوم از بچههام بسازم که یه تایملاین قشنگ از خاطراتشون تو ذهنشون بمونه.
زمان ما که مدرسه بودیم طرف مثل شکنجه گر القاعده با کابل همه رو میزد ، اسمشو میزاشتن معلم ، فرهنگی ، فرهنگیان!
با فرهنگش این بود بقیه دیگه چی باشن
ما هم یه معلم داشتیم کاراته تمرین میکرد رو بچه ها میزد از در شوت میشدن بیرونزمان ما که مدرسه بودیم طرف مثل شکنجه گر القاعده با کابل همه رو میزد ، اسمشو میزاشتن معلم ، فرهنگی ، فرهنگیان!
با فرهنگش این بود بقیه دیگه چی باشن
شما بکش بیرون از تاپیکای دهه شصتیا اگه اذیت میشیای بابا چقدر تاپیک دهه شصتی می زنید ! بکشید بیرون از این دهه شصتی ها !
دهه شصتی ها نسلی هستند که از اسمشان مشخص هست که روزگار کدام انگشتش را به سمتشان گرفته است !
یه بار یکی از بچههای خودشیرین کلاس، یه تیکه شیلنگ خوشدست برای یکی از معلما هدیه آورده بود.ما هم یه معلم داشتیم کاراته تمرین میکرد رو بچه ها میزد از در شوت میشدن بیرون
من یه شوهر خاله دارم که قبلا چندین سال آرایشگاه داشته و آرایشگر بوده، یعنی در واقع شغل پدرش رو ادامه میداده که بعد چند سال هم گذاشتش کنار. چند وقتش پیش که خونشون بودم تووسایلش اینارو دوباره دیدم، یادم به اون موقع هایی افتاد که یه تخته میذاشتن رو صندلی آرایشگاه و مینشوندنمون روش که قدمون برسه؛ اتفاقا ماشین دستیش هم خیلی خیلی تیز و رون بود به شکلی که به جرات میتونم بگم هیچ فرقی با موزر نداشت و خیلی عالی مو ها رو یکنواخت میتراشید، البته فکر کنم خیلی بهش میرسید که اینطوری بود؛ چون جا های دیگه که میرفتم هر چند دقیقه اندازه یه سکه از تو سرم مو کنده میشد
معلم دینی ما تکواندو کار بود میومد وسط کلاس پاشو مثل بروسلی میزد به لامپآخ آخ مدارس دهه شصت... شکنجه گاه بود تا مدرسه. از تو راه رو های تاریکش صدای انواع شکنجه میامد. یکی بچه رو کیسه بکس کرده بود، یکی با شیلنگ میزد یکی با چوب...
معلم فیزیک ما یه کیف سامسونت داشت که فقط یه تیکه شلنگ توش بود از دور می دیدیش می گفتی چه معلم متشخصیه! منتها سر کلاس میامد اول در کیف و باز میکرد شیلنگو از توش برمیداشت و عقده های خانوادگیشو با بهونه های بیخودی سر بچه ها خالی میکرد بعد تازه میرفت سر درس دادن!
معلم ریاضی بوکسور بود بچه ها رو ردیف میکرد مشتای آب دار میزد تو شکمشون آخرشم یه مشت میزد تو دیوار که بقیه بفهمن ضربه تا چه اندازه بوده!
معلم علوم دستای خیلی بزرگی داشت و تبحر زیاد در چک خوابوندن تو گوش بچه ها.
معلم تاریخ لوله خودکار بیک میذاشت لای انگشتای بچه ها و انقدر فشار میداد که صدای استخوناش درآد!
خلاصه دوران تاریکی بود واسه خودش بعد میگن چرا این نسل اینطورینه