m/javid
کاربر افتخاری ادبیات
- تاریخ عضویت
- 12 آگوست 2005
- نوشتهها
- 398
- لایکها
- 5
قرآن ناطق************************************
در سحرگاهي كه قدر او زهر شب برتر است// ني غلط گفتم كه قدرش از هزاران شب سراست
ناطق قرآن همان ذوالقدر بُستان رسول// كوه صبر و استقامت يارو همراه بتول
شد ز بيت دخترش بهر نماز آخرين// دشمن ناپاك با شمشير كينه در كمين
مسجد كوفه نمي داند كه امشب محشر است// سجده گاه شيرحق از خون فرق او تراست
تيغ بُرّان، دل هوسناك وعلي غرق نماز// دستهاي نهرواني مانده در زنجير آز
دست جهل از آستين ابن ملجم شد برون// خانه امن خدا از خون مولا غرق خون
تاكه او سر را زخاك بندگي برداشته// تيره دل شمشير كين را از قفا افراشته
زد به فرق اسوه ايمان علي شير خدا// كرد قرص ماه رويش را ازاين ضربت دوتا
سرو آزادي فرو افتاد در محراب خون// دشت سرسبز ولايت شد زخونش لاله گون
در شب تنزيل قرآن فرق مولا شد دوتا// مرز كفرو شرك و ايمان شد در اين مسجد سِوا
عندليب باغ عصمت چَه چَه زد اين نغمه را// فُزتُ ربِ الكعبه اي درياي رحمت ربنا
صوت قرآن علي خاموش وكوفه داغدار// توسن رهوار غيرت شد دراين شب بي سوار
ناطق قرآن علي در ليل تنزيل كتاب// خواند انالله وآرام شد رو سوي خواب
همدم و همراز نخلستان دگر آرام خُفت// ديگر امشب راز خود با چاه و نخلستان نگفت
امشب اوانبان طفلان را نمي گيرد به دوش// آن نواي دلنواز مرد شب نايد به گوش
حسرت« جاويد» مانده بر دل طفلان شهر// چون علي خاموش شد با ضربت شمشير وزهر
در سحرگاهي كه قدر او زهر شب برتر است// ني غلط گفتم كه قدرش از هزاران شب سراست
ناطق قرآن همان ذوالقدر بُستان رسول// كوه صبر و استقامت يارو همراه بتول
شد ز بيت دخترش بهر نماز آخرين// دشمن ناپاك با شمشير كينه در كمين
مسجد كوفه نمي داند كه امشب محشر است// سجده گاه شيرحق از خون فرق او تراست
تيغ بُرّان، دل هوسناك وعلي غرق نماز// دستهاي نهرواني مانده در زنجير آز
دست جهل از آستين ابن ملجم شد برون// خانه امن خدا از خون مولا غرق خون
تاكه او سر را زخاك بندگي برداشته// تيره دل شمشير كين را از قفا افراشته
زد به فرق اسوه ايمان علي شير خدا// كرد قرص ماه رويش را ازاين ضربت دوتا
سرو آزادي فرو افتاد در محراب خون// دشت سرسبز ولايت شد زخونش لاله گون
در شب تنزيل قرآن فرق مولا شد دوتا// مرز كفرو شرك و ايمان شد در اين مسجد سِوا
عندليب باغ عصمت چَه چَه زد اين نغمه را// فُزتُ ربِ الكعبه اي درياي رحمت ربنا
صوت قرآن علي خاموش وكوفه داغدار// توسن رهوار غيرت شد دراين شب بي سوار
ناطق قرآن علي در ليل تنزيل كتاب// خواند انالله وآرام شد رو سوي خواب
همدم و همراز نخلستان دگر آرام خُفت// ديگر امشب راز خود با چاه و نخلستان نگفت
امشب اوانبان طفلان را نمي گيرد به دوش// آن نواي دلنواز مرد شب نايد به گوش
حسرت« جاويد» مانده بر دل طفلان شهر// چون علي خاموش شد با ضربت شمشير وزهر