ادی جسوپ: حافظه، انرژیست! ناپدید نمیشود - هنوز هم آنجاست. یک مسیر فیزیولوژیکی (تنکرد شناختی) به خودآگاهی اولیهی ما وجود دارد. باید وجود داشته باشد؛ و دارم بهت میگم که این مسیر در
سیستم لیمبیکِ (سامانه عصبی احساسی) لعنتی قرار دارد.
میسون پریش: تو دیوونهای!
ادی جسوپ: چه نکتهی دیوانهواری دربارهی این موضوع وجود دارد، میسون؟ من به دنبال «خود واقعی» هستم. تو چقدر میتونی نمونهی تیپیکال یک آمریکایی باشی؟ همه ما به دنبال شکوفایی خودمون، درک خودمون، تماس با خودمون، روبرو شدن با واقعیت خودمون، کشف و گسترش خودمونیم. از زمانی که از خدا گسستیم، تنها خودمان را برای توجیه این وحشت بیمعنی زندگی در اختیار داشتهایم.
Altered States 1980
Paddy Chayefsky
_____________________________________________________________
ادی جسوپ: من در اون لحظهی نهایيِ وحشت که آغاز زندگیست (پیدایش حیات) بودم. هیچی نیست. یک هیچِ ساده و مخوف. حقیقت غایی همه چیز این است که هیچ حقیقت غایی وجود ندارد. حقیقت فانی و زودگذر است.
Altered States 1980
Paddy Chayefsky
_____________________________________________________________
تد کرافورد: میدونی، پدربزرگ من تولیدکنندهی تخممرغ بود.
ویلی بیچام: این چیزی که قراره بگی درباره دوران سختِ کودکیات که نیست؟
تد کرافورد: نه. من در مزرعهی او، تخممرغها رو بررسی میکردم. منظورم رو میفهمی؟ تخممرغ رو زیر نور شمع میگیری و دنبال عیب و نقصهایش میگردی. اولین بار که این کارو کردم، پدربزرگم بهم گفت که تمام تخممرغهای ترک خورده و معیوب رو بذارم در سبدِ مخصوص برای شیرینىپزى. یک ساعت بعد که برگشت، 300 تخممرغ در سبدِ شیرینىپزى بود. با عصبانیت از من پرسید داری چی کار میکنی. من در هر کدام از آنها، ایرادی پیدا کرده بودم – میدونی، ترکهای خیلی نازک در پوسته؛ خب، ترکهای مویرگی. اگر دقیق نگاه کنی، میبینی که هر چیزی یک نقطه شکست (نقطه ضعف) دارد، جایی که دیر یا زود از آنجا شکسته میشود.
ویلی بیچام: الان بدنبال نقطه ضعف من هستی؟
تد کرافورد: من قبلاً پیدایش کردهام.
ویلی بیچام: نقطه ضعف من چیست؟
تد کرافورد: تو یه برندهای، ویلی.
Fracture 2007