Sayrex
کاربر قدیمی پرشین تولز
- تاریخ عضویت
- 1 می 2005
- نوشته‌ها
- 2,145
- لایک‌ها
- 147
يكي بود يكي نبود . غير از خداي مهربون هيچ كس نبود . يه مترويي بود كه ما هر روز باهاش ميرفتيم سر كار ... اين مترو براي خودش داستاني داشت كه اونرو امروز براي شما كوچولوهاي بيكار عزيز كه نشستيد وبلاگ من رو ميخونيد تعريف ميكنم :
اين مترو اسمش دنياي اعجاب انگيزه ... يه قطار درون شهري زير زميني پر از حوادث گوناگون ... پر از آدمهاي مختلف با شخصيهاي گوناگون .... صبح ها كه ميخوايم سوار مترو شيم بايد انرژي بالايي داشته باشيم ! وگرنه در مقابل فشار هايي كه به اقصي نقاطت وارد ميشه دچار عارضه كوفتگي ميشيد ( فكر بد نكنيد چون در مترو امكان ذره اي حركت وجود نداره و لازمه اون كاري كه شما فكرش رو ميكنيد حركته ) .
سوار بر مترو ميشي به روشي كه خدمتتون عرض ميكنم . شما نميتوانيد به صورت عادي سوار مترو شويد بلكه حتما بايد خودت رو به صورت افقي فرو كني بين آدمهايي كه وايسادن و يه جايي اون لا براي خودت پيدا كني . اگر در اين راه هم موفق نشديد دور خيزي كرده و به سمت آدمهاي دم درب حمله ور ميشويد و با تنه فني آنها را داخل هل ميدهيد ( بهتره بگم به داخل پرت ميكنيد ) در اين راه شما بايد انواع اقسام فحشهاي با ناموسي و بي ناموسي رو به جان خريده و يا خود را براي يه در گيري لفظي و گاها فيزيكي آماده كنيد ...
اگر اين قسمت از ماجرا را به خوبي و خوشي پشت سر گذاشته باشيد بگويم كه كور خونديد تازه اولايه راه هستيد ...
در مترو بايد قيد كفشهاي خوشگل خود را بزنيد از پوشيدن هر گونه صندل و ... جدا خودداري كنيد . حتي الامكان سعي كنيد از كفشهاي ساختمان سازي كه در آنها فولاد به كار رفته بهره بگيريد و كفشتهاي نو خود رو خانه بگذاريد . چون بايد خدمتتون عرض كنم كه كفشهاي مباركتون و گاها پاهاي بلوريتون مورد تعرض انواع و اقسام پايهاي گوناگون قرار ميگيره و دچار عارضه قانقاريا ميشه .
اگر در مترو جاي دستي پيدا كرديد كه خدا رو شكر اگر كه نه شما ديگران رو تكيه گاه خود قرار ميدهيد و در موقع حركت و يا ايستادن مترو خود رو به راحتي هر چه تمام تر روي ديگران انداخته و حالشو ميبريد ... ( بازم فكر بد كردي؟ )
حال در مترو تنها جاي عزيزتان كه قابل حركت هست سر مباركتان است كه گاهي ميتواند به چپ يا راست چرخش نمايد كه اگر امكان چنيني كاري رو داشته باشيد ميتوانيد شاهد وقايع بس جالب كه در زير به چند نمونه از آن اشاره ميكنيم ٫ باشيد :
يكي با يك از اين يخدونهاي بستني فروشي كه اومده داخل مترو و جايي جز رو سر مردم براي گذاشت اين يخدان مبارك پيدا نكرده .( خدا رو شكر كه اقدام به فروش بستني يخي و آلاسكا نكرد وگرنه ... )
دعواي در مترو رخ ميده كه در اون يكي با مشت آنچنان به دهان مبارك طرف مقابل ميكوبد كه خون تمام اطراف پراكنده ميشه . يك از اون دور داد ميزنه : آقا بييخيال ... يك ديگه داد ميزنه : جمال محمدي تلفن !!!! و عده اي به خيال جمله جمال محمدي صلوات ٫ صلوات پر شوري ختم ميكنند كه باعث تركيدن افراد داخل كابين از خنده ميشود .
يك پسر و دختر رو ميبينيد كه فارق از آدمهاي داخل مترو چيك تو چيك رفتن تو هم ديگه و دارن لاو كه چه عرض كنم اسپيشيال لاو ميتركونند .
يه جيگر ديگه بعد از چند باز زنگ خوردن موبايل مباركشون گوشي رو بر داشته و با صداي بلند ميگه : الو .... سلام .... شرمنده من تو مترو بودم نتونستم در بيارم !!! ( اينجاست كه باز عده اي تركيده و عده اي چشمانشان گرد ميشود كه اين آقا قصد در اوردن چه چيزي در مترو رو داشته ؟ ) كه صد البته ميدونم كه همتون ميدونيد كه منظور آقاهه موبايلش بوده نه چيز ديگه .
و ....
البته بايد اعتراف كنيم كه در اين چند وقته شاهد يك چيز نبودم كه اون رو هم صميمانه از تمامي ملت غيور و قهرمان پروري كه سوار مترو ميشند تشكر به عمل ميرام كه لطف كردن و از راحت كردن خودشون از باد شكم در مترو خود داري كردند كه واقعا جاي بسي خوشحاليست .
حال وقت پياده شدن است ! شما به همان صورت كه سوار شدي مجبوري از متور پيداه شي وگرنه نا فرم پيدادت ميكنند . موقعي كه در ها باز ميشودن فشار عظيمي از داخل به سمت بيرون در جريانه . مثل اتاقي كه توش پر آب شده و شما در رو يكهو باز ميكنيد . شما هم بايد براي نابود نشدن دل رو به دريا بسپاري و هم شكل موجهاي زيباي دخل مترو ( كه به موجهاي مكزيكي داخل استاديوم آزادي بيشتر شبيه است تا به موجهاي زيباي درياي مديترانه ) به بيرون هدايت كني .
خلاصه داستان اينكه اگر تا حالا سوار مترو نشدي كه سعي كن بعد از اين هم نشي . اگر هم شدي كه ديگه كرم از خود درخته ...
اینم بگم که عکس تزئینی هست و عمران شما تو خیالتون هم بتونید مترو رو اینشکلی فرض کنید .
