برگزیده های پرشین تولز

روستای کورها در استان خراسان شمالی!

Limpbizkit

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2010
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
6
محل سکونت
TeHran
امروز تلوزیون ایران فیلم مستندی رو پخش کرد درباره اهالی روستایی در خراسان شمالی که در اون روستا از کودکان چند ماهه گرفته تا پیر مرد 70 ساله همه کور بودند!
با اهالی اونجا که مصاحبه می کرد همه نا امید و ناراحت میگفتند هر کس از معلمین و ... که به این روستا میاد برای اینکه به بیماری دچار نشه اول آب و ... رو با خودش میاره و بعد مدتی فرار میکنه میره...

بیشتر اهالی دلایل خرافی مثل نفرین پیر سید رو دلیل این مصیبت میدونستند ولی بعضی از اهالی که منظقی تر به نظر میومدن میگفتند که اول فکر میکردن ایراد از آب مصرفیشونه ولی کارشناسان و پزشکان زیادی به این روستا اومدن و آب و خاک و... رو آزمایش کردن و گفتن که هیج ایرادی نداره .
بعد به این نتیجه رسیده بودند که مشکل، یک ایراد ژنتیکیه ولی باز این سوال رو یکی از اهالی اونجا پرسید که اگر این مشکل ژنتکیه چرا گاوها و سگ ها و .. حیوانات اون منطقه هم کور به دنیا میان!!

به نظر شما چه چیزی میتونه باعث این بشه که اهالی روستا همه کور بشن و بچه های کور به دنیا بیارن!؟!
 

Limpbizkit

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2010
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
6
محل سکونت
TeHran

مديركل بهزيستي خراسان شمالي:
عارضه نابينايي در روستاي چهاربرج اسفراين ژنتيكي است


A0510898.jpg




خبرگزاري فارس: مديركل بهزيستي خراسان شمالي بروز عارضه نابينايي در روستاي چهاربرج اسفراين را ژنتيكي دانست.

عليرضا قرباني امروز در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار فارس در بجنورد با بيان اينكه از سال‌هاي گذشته تاكنون 50 نفر از اهالي اين روستا اعم از مرد و زن به صورت نابينا تولد يافته‌اند، افزود: براساس مطالعات انجام شده از سوي پزشكان و كارشناسان، مهمترين دليل نابينايي در ساكنان روستاي چهاربرج اسفراين مسئله ژنتيكي عنوان شده است.
وي تصريح كرد: براي تكميل تحقيقات كارشناسان و پزشكان به زودي يكي از اساتيد دانشگاه شهيد بهشتي كه داراي تجارب ارزنده‌اي در اين حوزه است، در منطقه حضور و اقدام به بررسي‌هاي باليني خواهد كرد.
اين مسئول در بهزيستي خراسان شمالي يادآور شد: هم‌اكنون از كودك شش ماهه‌ گرفته تا افرادي با سنين 40 سال در اين روستا دچار عارضه نابينايي هستند.
وي همچنين اظهار نظر برخي كارشناسان در زمينه تاثير آب روستاي چهاربرج بر نابينايي اهالي را رد كرد.
قرباني ايجاد مراكز توان بخشي و همچنين ايجاد كارگاه حرفه‌آموزي براي زنان و مردان نابينا در روستاي چهاربرج اسفراين را از جمله اقدامات حمايتي بهزيستي خراسان شمالي براي تامين معاش نابينايان اين روستا عنوان كرد.
روستاي چهار برج در 25 كيلومتري غرب اسفراين قرار دارد.
 

salar68

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2006
نوشته‌ها
402
لایک‌ها
66
محل سکونت
Esfahan / tehran
سلام
توی خود مستندم گفت ژنیتیکی نمی تونه باشه و علتی دیگه داره چون گاو ها و سگ هائی هم وجود داره که نا بینا هستند
 

آرمین

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژوئن 2010
نوشته‌ها
263
لایک‌ها
3
محل سکونت
خیابون
چقد وحشتناک یعنی چه دلیلی میتونه داشته باشه؟؟؟
 

setayesh_am

Registered User
تاریخ عضویت
26 نوامبر 2007
نوشته‌ها
136
لایک‌ها
5
محل سکونت
خونمون
میشه ازش بیشتر عکس بذارین؟
 

saeed_021

Registered User
تاریخ عضویت
27 جولای 2009
نوشته‌ها
640
لایک‌ها
11
محل سکونت
tehran
چطوری میتونن کار کنن که خرج خورد خوراک خودشون رو بدست بیارن ؟؟
 

Mehraɴ

Registered User
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,053
لایک‌ها
40
محل سکونت
Tehrun
جل الخالق !!!!!!!!!!!!!!!
بچه ها کسی اطلاعات بیشتری داشت اینجا بذاره !!
 

Hosseinpro

کاربر قدیمی پرشین تولز*همکار باز نشسته
فروشنده معتبر
تاریخ عضویت
14 ژانویه 2006
نوشته‌ها
4,540
لایک‌ها
998
سن
39
محل سکونت
یزد

Kourosh_Jal

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2010
نوشته‌ها
228
لایک‌ها
13
محل سکونت
Virginia
چقدر بد!!!!
البته بعید نیست شایعه باشه ها.از این ملت ما هر چیزی بر میاد.
پ.ن:یادمه یه بار دم مترو 2 نفر بودن خوشونو به کوری میزدن میومدن مردم رو دستمالی میکردن :D
 

استیل آذین

Registered User
تاریخ عضویت
17 آگوست 2007
نوشته‌ها
155
لایک‌ها
5
یک کلاغ 40 کلاغ نکنید. همشون که نابینا نیستن. اینو بخونین. خلاصه اش رو هم میگم که کسی تاپیک رو منحرف نکنه : اشکال زنتیکی.

روستای چهاربرج در 35 کیلومتری شهرستان اسفراین در استان خراسان شمالی قرارگرفته است . این روستا در دامنه کوه سالوک واقع و دارای آب وهوای معتدل است . چهاربرج دارای پیشینه تاریخی است و در مسیرکاروانهایی که به شمال شرق ایران رفت و آمد می کردند ، قرارداشت و از باراندازهای مهم این مسیر محسوب می شده است .ساکنین روستا عمدتاً گویش کردی داشته و شغل آنها در درجه اول کشاورزی و دامپروری است .


در سال 1370 روزنامه خراسان و سپس جمهوری اسلامی گزارشی از فراوانی بیش از انتظار نابینائی در روستای چهاربرج اسفراین منتشر نمودند .

بررسیهای از جانب سازمان بهزیستی استان خراسان و مرکز بهداشت اسفراین انجام گرفت که این بررسیها به طور عمده روی جستجوی عوامل محیطی و مشترک بین انسان و دام متمرکز بود و در خاتمه به علت دست نیافتن به علت خاص بررسی بیشتر را توصیه کردند در گزارشات این مورد دیده می شد که چشم نابینایان در ابتدای کودکی دارای ضایعات یکسان هستند و درسنین بالاتر به علت وجود کوری ضایعات نمای بالینی متفاوتی را به خود می گیرد . در سال 1372 نیز دانشکده دامپزشکی به دلیل وجود گزارشهای مبنی بر وجود نابینائی در حیوانات اهلی منطقه ، تیمی را به منطقه اعزام نمودند و نتیجه را به صورت زیر اعلام کردند " فعلاٌ شواهدی دال بر وجود ارتباط بین نابینائی درانسان ونابینائی در حیوان قابل جستجو نیست.

ضمناً تیمهای پزشکی از کشور روسیه و ژاپن نیز جهت بررسی به منطقه اعزام شدند .

در سال 1373 با حمایت نهاد ریاست جمهوری و معاونت بهداشتی وزارت بهداشت مطالعه زیر سامان داده شد . مطالعه روی مسأله به سه روش به طور همزمان انجام گرفت :

1 ـ بررسی مطالعات و مدارک جمع آوری شده. بررسی گزارشهای تحقیقی ، مصاحبه با محققین ، مقامات، مطلعین و سالمندان شهرستان و روستا .

2 ـ تهیه شجره نامه اهالی روستا با تأکید بر سابقه نابینائی در بستگان دورونزدیک ، به روش Groupication ( بحث گروهی ) با اعضاء خانواده ها و افراد سالمند روستا 3-مطالعه موردی و شاهد :که 25 نفر خانواده دارای فرزند نابینا به عنوان مورد با خانوارهای شاهد روستای چهاربرج و روستاهای اطراف از نظر محل تولد والدین ، ازدواج خویشاوندی ، ارتباط فامیلی با افراد نابینا ، تعداد فرزندان مرده و زنده ،بینا و نابینا و مقایسه درون لقاحی ( F ) مقایسه گردیدند .

در بررسی شیوه اول نتایج به دست آمده به شرح ذیل می باشد :

در زمان بررسی 25 نفر نابینا شناسایی شدند 9 نفر مؤنث و 16 نفر مذکر بودند ( شیوع 14 در هزار نفر جمعیت ) . 17 نفر هم در روستاهای اطراف با توزیع جنس 9 نفر مؤنث و 8 نفر مذکر شناسائی و بررسی شد . 2 مورد ساکن در بجنورد و 3 مورد نیز در حوالی گنبد از طریق پیوند فامیلی و در حد شجره نامه ای فقط شناسائی گردیدند . شواهد نیز نشان می داد که این 5 مورد پس از مهاجرت پدر و مادر خود در آن مناطق به دنیا آمده اند . 7 نفر نیز که مادرزاد نابینا به دنیا آمده و در سنین مختلف فوت کرده اند .

نتایج شجره نامه :

شجره نامه به دست آمده اطلاعات 9 نسل را در ارتباط با نابینائی در خود جای داده است . اولین مورد نابینائی مادرزادی مربوط به 80 سال قبل و دومین مورد آن مربوط به 65 سال پیش می باشد . نکته قابل توجه این که مواردی از فوت کودکان نابینا در همان سنین کودکی به چشم می خورده است که چون اغلب درجزئیات مورد توافق همگان نبوده است از ثبت آن خودداری می شده است . و دیگر اینکه در سالیان گذشته به علت بالا بودن میزان مرگ کودکان زیر 5 سال ، کودکان نابینا که بنا به دلایل مختلف بیشتر در معرض خطر حوادث ، عفونتها و سوء تغذیه قرار داشتند،به نسبت بیشتر فوت می کردند که این منجر به جلوه کم بیماری در منطقه بوده است ولی در سالیان اخیر به علت بهبود شرایط بهداشتی و کاهش مرگ ومیر افزایش ناگهانی درمیزان شیوع کوری مادرزادی دیده می شود .

نتایج مطالعه مورد و شاهد :

1 ـ محل تولد والدین پدری و والدین مادری خانواده دارای کودک نابینا ، به عنوان خطر نمی تواند محسوب شود .

2 ـ ازدواج درون فامیلی بیشتری در خانواده های مورد در مقایسه با خانواده های شاهد به چشم می خورد .

3 ـ میانگین ضریب درون لقاحی ( F ) در خانواده های مورد 16 هزارم و در خانواده های شاهد 11 هزارم می باشد .

4 ـ گروه مورد و شاهد در نسبت ازدواج خویشاوندی با یکدیگر اختلاف معنی داری دارند . 72% و 44%.

5 ـ احساس می شود در خانواده های شاهد در نسلهای قدیمی تر غریبه و خوشنشین ولی خانوارهای مورد بومی و صاحب نسق می باشند .

6 ـ نسبت جنس در افراد نابینا و بینا اختلاف معنی داروجود ندارد .

در نتیجه : (بحث )

با توجه به موارد فوق نحوه توارث این بیماری وابسته به X یا وابسته به جنس نیست و با توجه به اینکه روش توارث افقی است و اینکه بیماری در ازدواجهای خویشاوندی والدین مبتلا بیشتر شده ، از نوع اتوزمال مغلوب است و جنبه دیگر هم تفاوت معنی دار ضریب درون لقاحی بیماران و گروه شاهداست . درنتیجه اغلب بیماران حاصل ازدواجهای فامیلی بوده و آن تعداد معدود زوجینی که فرزند نابینا دارند و خویشاوند نسبی نیستند، به احتمال زیاد در نسلهای قبل دارای جد مشترک بوده اند . زیرا هردو والد دارای اجداد بومی هستند .

راههای پیشگیری:

چون برای بیمار شدن هرفرد ، هموزیگوت بودن او و هتروزیگوت بودن والدین سالمش الزامی است برای پیشگیری از پیدایش نابینایان جدید در این روستا بهتر است از این به بعد افراد سالم و هتروزیگوت که هیچگونه علامت فنوتیپی خاصی ندارند با یکدیگر ازدواج نکنند . افراد سالمی که با بیماران ، خویشاوندی نسبی دارند یا از اهالی بومی روستای چهاربرج اند ممکن است هتروزیگوت باشند و جزء زوجهای پرخطر محسوب شوند . اما چون روش فوق با توجه به فرهنگ روستا و منافع ساکنین هماهنگی ندارد بهتر است در سن ازدواج یا در زمان تولید مثل به کمک روشهای ژنتیک مولکولی افراد را از لحاظ هتروزیگوت بودن برای الل بیماریزا بررسی نمود . اما این روش نیز با توجه به جمعیت گسترده و گران بودن آن غیر عملی و غیر اقتصادی است . به همین دلیل ضروری است هر چه سریعتر به gene-mapping این بیماری اقدام نمود و محل ژن معیوب تعیین شود و افراد هتروزیگوت تشخیص داده شوند. در این صورت به تولد فاجعه بار نوزادان نابینا در این روستا خاتمه داده خواهد شد و موجب انسجام بنیان خانواده ها خواهد گردید .

منبع
 

Limpbizkit

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2010
نوشته‌ها
20
لایک‌ها
6
محل سکونت
TeHran
شبکه چند؟
احتمال اینکه دروغ باشه زیاده ...
فکر کنم شبکه 2 بود همینجوری اتفاقی دیدم، اسم مستندش هم این بود <<فقط کمی نور>> در زیر برای اینکه بچه ها اطلاغات بیشتر خواسته بودن و بعضیا هم به قضیه مشکوک بودند مصاحیه ای رو از کارگردان این مستند میزارم که درباره تجربه سفرش به این روستا گفته:


■ گفت‌وگو با حامد نوبری کارگردان مستند «فقط کمی نور»

به امید مرگ

FAGHATNOOR-B_2146463244.jpg


مستند فقط کمی نور درباره ساکنان روستای «چهار برج» از توابع خراسان شمالی است که در حدود سه قرن است به دلایل نامعلومی در آن کودکان نابینا به دنیا می‌آیند. حامد نوبری کارگردان این فیلم می‌گوید برای ساخت این مستند و نمایش معضل مردم روستا هیچ پولی نداشته و دو سکه جایزه فیلم قبلیش را فروخته است. او اعتقاد دارد که کمک را باید از خودمان شروع کنیم تا بتوانیم طلب کمک کنیم. نوبری دو سکه‌اش را گذاشته و حالا منتظر کمک مسئولین است.

باتوجه به اینکه اطلاع‌رسانی خاصی در مورد روستای «چهار برج» وجود نداشته چطور متوجه مشکل مردم روستا شدید؟

روزی یکی از دوستانم اتفاقی درباره روستایی صحبت می‌کرد که در آن کودکان نابینا متولد می‌شوند. قضیه برایم جالب شد و چند ماه در اینترنت و منابع دیگر تحقیق کردم. اما هیچ مطلب جامع و کاملی چه در اینترنت و چه در دیگر منابع در دست نبود فقط توضیحی مختصر در یک روزنامه محلی وجود داشت که آن هم مربوط به هشت سال پیش بود و چندان قابل اطمینان نبود. بنابراین به روستا رفتم و چیزی که حتی فکرش را هم نمی‌کردم به چشم دیدم. تقریبا همه تحقیقاتم را در روستا و بین همان مردم انجام دادم.

چه شد که حوزه هنری استان مرکزی و کمیته امداد امام ***** تهران تهیه‌کنندگی فیلم شما را برعهده گرفتند؟
برای شروع کار هیچ پولی نداشتم و از آن بدتر در موقعیتی بودم که می‌دانستم چندین نفر در روستا مشغول فیلم ساختن هستند. حتی زمانی از ساخت فیلم منصرف شدم. نمی‌دانم چه شد که با توجه به همه مشکلات رفتم و دو سکه‌ای را که از فیلم قبلیم (مشهد قالی) جایره برده بودم فروختم و فیلم را ساختم. بعد از چهار ماه به تهیه‌کننده گفتم که هنوز فیلمی از آنجا نساختم و از کمیته امداد مبلغی را گرفتم و بعد از تحویل فیلم حوزه هنری اراک هم نصف دیگر هزینه را به عهده گرفت...
وقتی به آن روستا رفتید اولین چیزی که توجه‌تان را به عنوان یک مستندساز جلب کرد چه بود؟
در نگاه اول همه چیز آرام بود. ولی وقتی وارد کوچه‌ها و خانه‌های مردم شدم، به مصیبت روستا پی بردم. در هر خانه‌ای را که می‌زدی حداقل سه نابینا را می‌دیدی. بعضی از بچه‌ها علاوه بر نابینایی معلولیت ذهنی و حرکتی هم داشتند. نمی‌دانستم با این همه مشکل چه کار باید بکنم. پس تصمیم گرفتم اول حرف مردم را به گوش مردم و مسئولین برسانم و بعد حرف از سینما و هنر برای هنر به میان بیاورم. هر کسی در هر گوشه‌ای که درد دلی داشت گوش کردم و همه نظریات را در مورد نابینایی کودکان به دقت بررسی کردم.
سعی کردم اعتماد مردمان آنجا را جلب کنم. البته بسیاری دیگر قبل از من چنین کاری کرده بودند و خیلی سخت بود که مردمان روستا به جوانی24ساله که بابودجه‌ای در حدود دو سکه می‌خواهد مشکل یک روستا را حل کند، اعتماد کنند!
مردم روستا آمادگی پذیرش شما را به عنوان یک مستندساز داشتند؟
دفعه اول که به روستا رسیدم به خانه دهیار رفتم و جلوی در خانه‌ بهش قول دادم که حرف دلش را به گوش رییس جمهور و مسئولین برسانم. هرکجا که می‌رفتم می‌گفتند «آقا هزاران فیلمبردار اینجا آمده‌اند برو بذار به درد خودمان بمیریم!»
حتی اجازه تصویر گرفتن هم به ما نمی‌دادند. در حدود60 درصد از شات‌های فیلم از پایین و مخفیانه تصویربرداری شده و با هزاران ترفند از زیر زبان‌شان حرف بیرون می‌کشیدیم. چون اصلا تمایلی به حرف زدن نداشتند. آنجا به خوبی حس می‌کردم که مردم روستا به امید مرگ زندگی می‌کنند.
با قبول اینکه نماهای غالبا بسته و تصاویر سیاه و سفید انتخاب درستی برای فیلم شما بوده اما به عنوان یک تماشاگر خلاء دیدن روستا را در لانگ‌شات حس می‌کردم. چرا شما به تماشاگرتان این اجازه را نمی‌دهید که به حوالی روستا سرک بکشد و محدوده جغرافیایی‌اش را ببیند؟
ما از همان اول سیاه و سفید کار کردیم و روی نماهای بسته و مخصوصا چشم‌ها تاکید داشتیم چون همه چیز از آنجا شروع می‌شود. البته ما در اوسط فیلم نمایی لانگ هم از روستا داریم، ولی در کل روستا اهمیتی نداشت ساکنین آن بودنند که موضوع فیلم من بودند.
اهالی روستا تنها راویان داستان فیلم شما هستند. آیا سعی کردید با مسئولین خارج از روستا هم گفت‌وگو کنید یا چنین نیازی را در ساختار مستندتان حس نمی‌کردید؟
بله حس کردم ولی با این جواب‌ها روبرو شدم «می‌خوای معرکه بگیری؟»، «نابینا هست ولی دراین حدی که شما می‌گید نیست!»، «ما تحقیقات که کردیم بیشتر از 10 تا نابینا بیشتر تو روستا وجود نداره دروغه آقا!».
حتی دهیار روستا با هزار سلام وصلوات جواب سوال‌های ما را می‌داد که مبادا جایی از حرفش به فرماندار یا شخصی بربخورد البته اگر دهیار روستا (آقای دیرانلو) نبود شاید اصلا کار پیش نمی‌رفت.
فیلم شما با یک قدم فاصله برشی از معضلات و مشکلات مردم آن روستا را به نمایش می‌گذارد. چرایی این معضل در حرف‌های مبهم مردم روستا درباره نفرین سیدپیر و مشکل ژنتیکی باقی می‌ماند. زمان ساخت فیلم این حس نیاز در شما نبود که کنکاش بیشتری کنید و دلایلی خودتان را به عنوان یک مشاهده‌گر درباره این معضل به نمایش بگذارید؟
تمام حرف‌های مردم روستا به جز موردی که دکترها به روستا آمدند، فقط وفقط خرافه است، البته به نظر من. و در مورد مشکل نابینایی کودکان باید بگویم «نمی‌دانم همین و بس» و هیچکس هم تا به حال به جواب اصلی این مساله پی نبرده است.
چه آن متخصص آمریکایی و بسیار پزشک دیگر و چه من به عنوان یک مطرح کننده مشکل آنها. هرکسی برداشت خودش را از فیلم می‌کند. شخص مذهبی معتقد است که نفرین آن سیدپیر باعث این مشکل شده و شخصی دیگر که از نگاه علمی می‌بیند معتقد است که مشکل ژنتیکی است.
در صحبت‌های اهالی روستا اشاره به ترسی بود که مانع کمک به مردم می‌شود. ترس از کور شدن. ترس معلم مدرسه، ترس مسئول بهداشت و... آیا زمان ساخت فیلم این ترس به شما منتقل نشد؟
ترس اصلی من این بود که مبادا Tape هایمان تمام شود!
فیلم شما سال گذشته جایزه بهترین مستند جشنواره فیلم کوتاه تهران را گرفت و در مراسم اختتامیه شما برای مردم روستا کمک خواستید که با موافقت مسئولین سینمایی همراه شد. آن کمک‌ها الان در چه مرحله‌ای است؟
آقای شمقدری به من قول داد که فیلم را به رئیس جمهور برساند و انصافا این کار را انجام داد و ایشان هم فیلم را دیدند و قول مساعدت دادند.
ولی متاسفانه هنوز کمکی نشده و یک مدرسه‌ای هم که در روستا بوده، تعطیل شده است.
من این را با آقای شمقدری مطرح کردم و ایشان گفتند صبر داشته باشم و این کار مثل هر کار اداری دیگر زمان می‌برد و قرار است که چند دکتر را به روستا بفرستیم. من هرکس را که برای کمک به این مردم پیش قدم شود تحسین می‌کنم و حاضرم که با تمام وجود به او کمک کنم. در هر جشنواره‌ای که فیلم مقام و رتبه‌ای کسب کرد مردم و مسئولین را آگاه کردم و الان مسئولی وجود ندارد که ادعا کند از مشکل این روستا بی‌خبر است.
این وظیفه من بود، که انجام دادم. البته وقتی به پاسخ آن پیرمرد نابینا که در جوابم گفت: «بزرگترین آرزویم این است که فقط امشب را گرسنه نخوابم» فکر می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که کمک به آن مردم را باید از خودم شروع کنم.
اما من یک جوان دانشجوی 24ساله بی‌کار هستم. پس باید منتظر عملکرد مسئولین باشم.

منبع:پایگاه خبری فیلم کوتاه
 

jowshany

Registered User
تاریخ عضویت
4 مارس 2009
نوشته‌ها
1,594
لایک‌ها
270
منو یاد کتاب آب زندگی از صادق هدایت انداخت .
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
سلام

با سپاس از دوستاني كه با ذكر منبع اطلاعات بيشتري در اين زمينه ارائه كردند.

خدا كنه مسئولين واقعا يه كاري براي اينها انجام بدن. عجيب نيست كه به غريبه ها بي اعتماد شدند.:eek:

همين تعطيل شدن مدرسه بي اعتماد ترشون هم مي كنه! :hmm:
 
بالا