برگزیده های پرشین تولز

سروده ها برای ایران زمین

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
صفت ممالک بهشت نشان ایران

بهشت برين است ايران زمین .................. بسیطش سلیمان و شان را نگین

بهشت برین باد جان را وطن .................. مبادا نگین در کف اهرمن

بود تا بر افلاک، تابنده هور .................. ز بوم و برش چشم بد باد دور

کسی کو به بینش بود دیده ور .................. جهان را صدف داند، ایران گهر

زمین سرخوش از ابر نیسان اوست .................. گهر خاک ریگ بیابان اوست

دماغ خرد از هوایش ترست .................. نم چشمه ساران او کوثرست

مسیحای خاکش به تن جان دهد .................. ز هر خشت او نور ایمان دمد

نظر در تماشای آن بوم و بر .................. بود چشم یعقوب و روی پسر

خراشد دلی گر به ویرانه اش .................. کند دلدهی خاک مردانه اش

کهن قلعه هایش چو حصن فلک .................. کبوتر مثالان برجش ملک

سوادش بود دیده روزگار .................. یک از خانه زادان او نوبهار

گراز فخر بالد به کیهان، کمست .................. که اصطخر او تختگاه جمست

فریدون، یک ازخوشه چینان اوست .................. سلیمان هم از خوش نشینان اوست

بود لرزه درکشور روم و روس .................. ز روزی که می کوفت کاووس، کوس

کهین کاخش ایوان کیخسرویست .................. کمین طاق او غرفه کسرویست

دهد بیستونش ز فرهاد یاد .................. همان کار پرداز عشق اوستاد

بود غنچه لالایی در حساب .................. بدامان الوند او آفتاب

دهد جوی شیرین زشیرین نشان .................. شکر خیز خاکش بود اصفهان


حزین لاهیجی
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
مرگ در راه ایرانم آرزوست


ای دل آهنگ نبردم آرزوست .................. صحنه ی دیدار مردم آرزوست

صحنه ی پیکار با اهریمنان .................. دوره ی پایان دردم آرزوست

جنگ بهر عزت و آزادگی .................. سرخی سیمای زردم آرزوست

جنگ بهر انتقام از دشمنان .................. خفتن اندر خاکم آرزوست

خفتن اندر خاک، گرد آب و گل .................. خفتن اندرخون گرمم آرزوست

تا به کی افتادگی و بندگی .................. مرگ خوش فرجامم ایندم آرزوست

تا به کی دور از عزیزان و کسان .................. زین سپس دیدار یارم آرزوست

من ز کف قفقاز و افغان داده ام .................. کی نمایم صلح جنگم آرزوست

وا رهاندن ملک بحرین و بلوچ .................. از کف بیگانگانم آرزوست

بر سراسر سرزمین این فلات .................. یک درفش کاویانم آرزوست


جاوید پندار
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
خلیج پیوسته فارس

ای خلیج آبی و پیوسته فارس
همرهت نام خوش و برجسته فارس

ای خلیج نیلی و نامی فارس
ای نشسته در کنار قوم پارس

جای تو والاترین حد و مکان
در دلو در جان ما ایرانیان

رونق احوال دنیا بوده ای
هرمزت تنگه گلوگاه جهان

وصله ی اصلی مرز و بوم ما
غبطه ای بر دشمنان شوم ما

ای خلیج نیلی و نامی فارس
چون زمرد می درخشد بر تو نام

تا که ایران هست و دنیا بر دوام
نام تو پاینده هست و مستدام



دکتر منوچهر سعادت نوری


 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
درد وطن

ز اظهار درد، درد مداوا نمی شود .................. شیرین دهان بگفتن حلوا نمی شود

درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن .................. این بستری ز بستر خود پا نمی شود

می دانم ار که سر خط آزادگی ما .................. با خون نشد نگاشته، خوانا نمی شود

باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست .................. لیکن چاره با من تنها نمی شود

تنها منم که گر نشود حکم قتل من .................. حاشا، چنین معاهده امضا نمی شود

گر سیل سیل خون ز در و دشت ملک هم .................. جاری شود معاهده اجرا نمی شود

مرگی که سر زده بدر خلق سر زند .................. من در بدر پی وی و پیدا نمی شود

ایرانی ار بسان اروپاییان نشد .................. ایران زمین بسان اروپا نمی شود

زحمت برای خود کش که خود بخود .................. اسباب راحت تو مهیا نمی شود

کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما .................. با نام مرده، مملکت احیا نمی شود

ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب .................. دردیست درد ما که مداوا نمی شود

مرغی که آشیانه بگلشن گرفته است .................. او را دگر به بادیه مأوا نمی شود

جانا فراز دیده عشقی است جای تو .................. هر جا مرو، ترا همه جا، جا نمی شود



میرزاده عشقی
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
عشق وطن

سیل آشوب روان گشت به کاشانه ما .................. سوخت از آتش بیدادگری خانه ما

آه از آن سود پرستان که ز بی انصافی .................. طلب گنج نمایند ز ویرانه ما

نارفیقان عوض مزد به ما زجر دهند .................. گرچه خم گشت ز بار رفقا شانه ما

دوست خون دل ما خورد به جای می ناب .................. در عوض زهر بلا ریخت به پیمانه ما

در ره عشق وطن از سر و جان خاسته ایم .................. تا در این ره چه کند همت مردانه ما

شرف خانه خود گر تو و من حفظ کنیم .................. نشود خانه بیگانه شرف خانه ما

قد علم کن به سرافرازی و مردی چون شیر .................. ور نه عشرتکده خرس شود لانه ما



رهی معیری
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
سرود ای ایران معروف ‌ترین سرود ملی گرایانه‌ ی ایرانی

ای ایران ای مرز پرگهر .................. ای خاکت سرچشمه هنر

دور از تو اندیشه بدان .................. پاینده مانی تو جاودان

ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم .................. جان من فدای خاک پاک میهنم

مهر تو چون، شد پیشه‌ام .................. دور از تو نیست اندیشه‌ام

در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما .................. پاینده باد خاک ایران ما

سنگ کوهت در و گوهر است .................. خاک دشتت بهتر از زر است

مهرت از دل کی برون کنم .................. برگو بی مهرِ تو چون کنم

تا گردش جهان و دور آسمان به ‌پاست .................. نورِ ایزدی همیشه رهنمای ماست

مهر تو چون، شد پیشه‌ام .................. دور از تو نیست اندیشه‌ام

در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما .................. پاینده باد خاک ایران ما

ایران ای خرم بهشت من .................. روشن از تو سرنوشت من

گر آتش بارد به پیکرم .................. جز مهرت در دل نپرورم

از آب و خاک و مهرِ تو سرشته شد گلم .................. مهر اگر برون رود تهی شود دلم

مهر تو چون، شد پیشه‌ام .................. دور از تو نیست اندیشه‌ام

در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما .................. پاینده باد خاک ایران ما



حسین گل‌گلاب
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ایران پرست باش

دست ارهد به پای گل و لاله مست باش .................. جامی بنوش و بی خبر از هرچه هست باش

بر فرق دوستان دو رو پشت پای زن .................. در جنگ دشمنان وطن چیره دست باش

فتح و شکست لازمه زندگی بود .................. ای مرد زندگی پی فتح و شکست باش

ترکی و پارسی، نکند فرق پیش ما .................. از هر کجا که زاده ای ایران پرست باش



رهی معیری
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
خاک

ایهاالناس خاک غربت خانه نیست

مرغ آزادی دگر در لانه نیست

من دلم در حسرت یک آشناست

خانه اما دست صاحبخانه نیست

من که گفتم خاک غربت خانه نیست

اهل ویرانه ایران ام من

می روم روزی نمی مانم من

گرچه صاحبخانه لطفم می کند

سر خوش و مستم که مهمانم من

خاک من بویش گلاب قمصر است

عطر آن بهتر ز مشک و عنبر است

خاک باران خورده اش بوی بهشت

هر خزانش با بهار هم بستر است

چشم همشهری سلامم می کند

گوش بر حرف و کلامم می کند

تا بمانم دور از چشم و نظر

وان یکادی را بنامم می کند

خنده گرمی نثارم می کند

با نگاهی بی قرارم می کند

مهربانی و صفا و عشق را

هرچه هست در کوله بارم می کند

کس چی میدانست دست سرنوشت

می کند جانم جدا از آن بهشت

کودک ام پرسد ز من اهل کجاست

گویم ایران ، پرسدم اینجا چراست ؟

گویدک سبز و سفید و سرخ فام

پرچمی اینجا نمی بینم به بام

کودکم پرسد چرا در غربتیم ؟

تا به کی در آرزو و حسرتیم

بی جوابم نیمی از جانم جداست

ایها الناس نیمه دیگر کجاست ؟



زیبا شیرازی


 

ROOZBEH33

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
3 ژانویه 2005
نوشته‌ها
971
لایک‌ها
372
سن
39
محل سکونت
Sacramento, CA
بسيار تاپيك زيبايي است . جاويد ايران عزيز من شنيده ام كه ملك الشعراي بهار يك قصيده بلند بالا در مدح ايران زمين دارد كه در آن خيلي از پادشاهان ايران را نام مي برند اما هرچه گشتم آنرا پيدا نكردم . ايا شما اطلاعي داريد ؟ يك ترانه هم بود كه من فقط يك خورده اش رو يادم مونده : هيهات كه اين مزرعه را آب گرفته است ...وين ملت ماتم زده را خواب گرفته است ... تا چين و ختن ولوله از شوكت ما بود .... ديگه بقيه اش يادم نيست . اگه اين ها رو هم پيدا كرديد ممنون ميشم بنويسيد :)
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
بسيار تاپيك زيبايي است . جاويد ايران عزيز من شنيده ام كه ملك الشعراي بهار يك قصيده بلند بالا در مدح ايران زمين دارد كه در آن خيلي از پادشاهان ايران را نام مي برند اما هرچه گشتم آنرا پيدا نكردم . ايا شما اطلاعي داريد ؟

درود به شما روزبه گرامی

من چندین سروده از ملک الشعرای بهار قرار داده ام و چنانچه این قصیده ای که شما اشاره نمودید را یافتم، حتما قرار خواهم داد.

يك ترانه هم بود كه من فقط يك خورده اش رو يادم مونده : هيهات كه اين مزرعه را آب گرفته است ...وين ملت ماتم زده را خواب گرفته است ... تا چين و ختن ولوله از شوكت ما بود .... ديگه بقيه اش يادم نيست . اگه اين ها رو هم پيدا كرديد ممنون ميشم بنويسيد :)

دوست من سروده ای را که شما بدنبال آن هستید شتربان نام دارد که سروده ی شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوره مشروطه،محمد صادق ادیب الممالک فراهانی ملقب به امیرالشعرا و متخلص به امیری است و به صورت مسمط می باشد،

امیر آرام نیز این ترانه را اجرا نموده است و من پیشتر در بخش موسیقی آنرا قرار داده بودم که از این پیوند می توانید دانلود فرمایید.

شتربان


برخیز شتربانا، بربند کجاوه .................. کز چرخ عیان گشت همی رایت کاوه

از شاخ شجر برخاست آوای چکاوه .................. وز طول سفر حسرت من گشت علاوه

بگذر به شتاب اندر از رود سماوه .................. در دیده من بنگر دریاچه ساوه

وز سینه ام آتشکده پارس نمودار

ماییم که از پادشهان باج گرفتیم .................. زان پس که از ایشان کمر و تاج گرفتیم

دیهیم و سریر از گهر و عاج گرفتیم .................. اموال و ذخاریشان تاراج گرفتیم

وز پیکرشان دیبه و دیباج گرفتیم .................. ماییم که از دریا امواج گرفیتم

و اندیشه نکردیم ز طوفان و ز تیّار

در چین و ختن ولوله از هیبت ما بود .................. در مصر و عدن غلغله از شوکت ما بود

در اندلس و روم عیان قدرت ما بود .................. غرناطه و اشبیلیه در طاعت ما بود

صقلیّه نهان در کنف رایت ما بود .................. فرمان همایون قضا آیت ما بود

جاری به زمین و فلک و ثابت وسیار

خاک عرب از مشرق اقصی گذراندیم .................. وز ناحیه غرب به افریقیه راندیم

دریای شمالی را بر شرق نشاندیم .................. وز بحر جنوبی به فلک گرد فشاندیم

هند از کف هندو،ختن از ترک ستاندیم .................. ماییم که از خاک بر افلاک رساندیم

نام هنر و رسم کرم را به سزاوار

امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم .................. در داو، فره باخته اندر شش و پنجیم

با ناله و افسوس در این دیر سپنجیم .................. چونزلف عروسان همه در چین و شکنجیم

هم سوخته کاسانه و هم باخنه گنجیم .................. ماییم که در سوگ و طرب قافیه سنجیم

جغدیم به ویرانه، هزاریم به گلزار

ماهت به محاق اندروشاهت به غری شد .................. وز باغ تو ریحان و سپر غم سپری شد

انده ز سفر آمد و شادی سفری شد .................. دیوانه به دیوان تو گستاخ و جری شد

وان اهرمن شوم به خرگاه پری شد .................. پیراهن نسرین تن گلبرگ تری شد

آلوده به خون دل و چاک از ستم خار

مرغان بساتین را منقار بریدند .................. اوراق ریاحین را طومار دریدند

گاوان شکمخواره به گلزار چریدند .................. گرگان ز پی یوسف بسیار دویدند

تا عاقبت او را سوی بازار کشیدند .................. یاران بفرختندش و اغیار خریدند

آوخ ز فروشنده دریغا ز خریدار

افسوس که این مزرعه را آب گرفته .................. دهقان مصیبت زده را خواب گرفته

خون دل ما رنگ می ناب گرفته .................. وز سوزش تب پیکرمان تاب گرفته

رخسار هنر گونه مهتاب گرفته .................. چشمان خرد پرده ز خوناب گرفته

ثروت شده بی مایه و صحت شده بیمار

ابری شده بالا و گرفته است فضا را .................. وز دود و شرر تیره نموده است هوا را

آتش زده سکان زمین را و سما را .................. سوزانده به چرخ اختر و در خاک گیا را

ای واسطه رحمت حق بهر خدا را .................. زین خاک بگردان ره طوفان بلا را

بشکافت زهم سینه این ابر شرر بار​
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
خاک بی‌همتا

كجایی ای دیار دور ، ای گهواره‌ ی دیرین .................. كه از نو ، تن به آغوشت سپارم در دل شب‌ها

به لالای نسیمت كودک ‌آسا دیده بربندم .................. به فریاد خروست دیده بردارم ز كوكب‌ها

سپس، صبح تو را بینم كه از بطن سحر زاید .................. دیار دورِ من، ای خاک بی‌همتای یزدانی

خیالت در سر "زرتشت" و مهرت در دل "مانی" .................. تو را ویران نخواهد ساخت فرمان تبهكاران

تو را در خود نخواهد سوخت آتش های شیطانی .................. اگر من تلخ می گریم، چه غم زیرا تو می‌خندی

و گر من زود می میرم، چه غم زیرا تو میمانی، بمان .................. بمان تا دوست یا دشمن تو را همواره بستاید



نادر نادرپور
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
تقدیم به روان پاک ستارخان

فریاد خشم مردم تبریز قهرمان .................. چون بانگ رعد در دل افلاک می شکست

و زهر غریو غرش رگبار سرب داغ .................. جان دلاوری به دل خاک می نشست

می بست دلمه بر تن تب دار رزمگاه .................. خون های زخم پیکر از دست رفتگان

دود سیاه آتش و باروت می دوید .................. در چشمهای خسته سنگر گرفتگان

میدان شهر کهنه چو خورشید شامگاه .................. می شست تشنه کام به خون دست و روی خویش

تا رنگ خشم گیرد و تازد به سوی خصم .................. همپای رزم مردم پیکار جوی خویش

هر کوچه می سرود سرود بزرگ را .................. هر گوشه بود سنگر آزاد مردمان

تا پیش تاخت سوی شتربان (1) ننگ خیز .................. ستارخان ز کوی امیرخیز (2) قهرمان

اردوی ارتجاع چو خس از نهیب سیل .................. دزدانه می گریخت به دامان چاله ها

فریاد می کشید خیابان (3) جنگجو .................. تبریز نیست جای تلاش زباله ها

فرمانده بزرگ صف ضد انقلاب .................. درمان کار را به دم گرم حیله دید

تا وا رهد ز حمله سخت مجاهدان .................. آهسته سوی سنگر ستارخان دوید

با لابه گفت حیف از این رزم بی دریغ .................. بیهوده جان خویش در این ره تلف کنی

آشوب چیست؟ پول و حکومت نثار توست .................. گر ترک این گروه بد ناخلف کنی

سردار با شهامت آزادگان کورد .................. خندید و گفت آنچه تو پنداشتی خطاست

من مرد کارزارم و دانم در این نبرد .................. با دشمنان ما آشتی خطاست

بگذار با گلوله بیگانه جان دهم .................. در راه فتح ملت رزم آزمای خویش

آنگاه همچو سیل خروشید و بانگ زد .................. در راه رستخیز عزیزان من به پیش


پی نوشت: 1) مرکز تجمع نیروی استبداد - 2) سنگر ستارخان - 3) سنگر باقرخان

محمود پاینده
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ایران پرست باش

دست ار هد به پای گل و لاله مست باش .................. جامی بنوش و بی خبر از هرچه هست باش

بر فرق دوستان دو رو ، پشت پای زن .................. در جنگ دشمنان وطن ، چیره دست باش

فتح و شکست ، لازمه زندگی بود .................. ای مرد زندگی ، پی فتح و شکست باش

ترکی و پارسی ، نکند فرق پیش ما .................. از هر کجا که زاده ای ایران پرست باش



رهی معیری
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ميهن ما و فرهنگ ما

ما درخت مهربانی کاشتيم .................. کينه را از سينه ها برداشتيم

بر فراز کوچه های شهر خويش .................. پرچم پندار پاک افراشتيم

دانش شهريگری را از کهن .................. ما برای ديگران بگذاشتيم

گنج گيتی هر کجا آمد بدست .................. ما نه بهر خويشتن انباشتيم

تا نميرد ميهن و فرهنگ ما .................. ديده ی جان را بر او بگماشتيم

هم بهمراه اهورا در نبرد .................. اهرمن را ما بهيچ انگاشتيم

ريشه نيک است در کردار ما .................. نيک گفتيم نيک هم پنداشتيم

ما بمانيم و بماند پايدار .................. آنچه ما در دشت دلها کاشتيم



قراچه داغی
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ایران زمین

در این خاک زر خیز ایران زمین .................. نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و راد بود .................. کزان کشور آزاد و آباد بود

بزرگی به مردی و فرهنگ بود .................. گدائی در این بوم و بر ننگ بود

از آن روز دشمن به ما چیره گشت .................. که ما را روان و خرد تیره گشت

از آن روز این خانه ویرانه شد .................. که نان آورش مرد بیگانه شد

بسوزد در آتش گرت جان و تن .................. به از بندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگانی بندگیست .................. دو سد بار مردن به از زندگیست
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
قبیله کتیبه ‌های کهن

من ایرانی‌ام
و از تبار غزل ‌های شکوهمند
سروهای سربلند
که در وسعت قافیه ‌ها قد کشیده‌اند
من از قبیله کتیبه ‌های کهن‌ام
و این تبار را
به هزار خون دل فردوسی
و دغدغه ‌های هزار رودکی
و در نگاه نقش‌ های منوچهری
و بر کجاوه رنج ‌های ناصرخسرو
و دخیل نیازهای مولوی
رازهای مولوی
از گزند باد و باران
و از تبرهای قوم‌کش زمانه
به سلامت گرفته‌ام
من این قبیله را
از هرچه نیرنگ
از هرچه نیزه
و از هرچه تفنگ‌ های وحشی
در پشت سپرهای مثنوی
در پناه سنگرهای دوبیتی
در کوچه ‌های تردید خیام
و در لابلای حریر چکامه ‌های عشق
و مثل‌های صائب و انوری
در قاب غزل‌های حافظ
به یادگار گرفته‌ام
من ایرانی‌ام
و از کوچه‌ های صمیمی کلمه
از جاده واژه ‌های خاقانی
و کوچه باغ‌ های لطیف نظامی
و از کنار حوض آبی سنایی
و دشت هجاهای فیروزه‌ای
هجاهای هفت شهر عطار
عبور کرده‌ام
و از انبوه درختستان درد
که در بهار غزل‌ های اندیشه روییده‌اند
صد قافله رندی
و هزار کجاوه ستایش و سروری
سهم من شده است
آهای مردمان زمانه!
دلتان هوای خرمی کرده است؟
سرزمین من
مخملستان دو بیتی‌های خیام
و دشت آوازهای گرم
قصیده‌های سبز
و ساحل خنک افسانه‌های نو!
با چشم‌های میشی هزار سعدی
و غمزه‌ های دلربای حافظ
و دامنه‌های مغازله عاشقی و خدا
قد بر افراشته است
نگاه کن!
دستانم پر از ستاره است
پر از قافیه‌های قد بلند
پر از نجواهای شهر آشوب
پر از لعل‌های سرخ رباعی
پر از کرشمه‌های رندانه
و چشمه‌های حکمت و اندرز
اینجا
طبیبان غزل سرا
غزل‌های شفابخش
با مرهم خزانه غیب
زیر درخت تنومند عشق
و جاری زلال حقیقت و حماسه
با تمنای دل ‌انگیز لسان‌ الغیب
خنکای پاسخ و التیام را
تعارفت می‌کنند.
من ایرانی‌ام
و از قبیله قنوت‌های آبی
و شکوه یک قصیده دماوند
صد غزل ، شاعران تازه
و صد دهان شعرهای تازه‌تر
و از تبار غزل‌های شکوهمند
سروهای سربلند
که در وسعت قافیه‌ها قد کشیده‌اند

وحید خلیلی اردلی
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
من آریایی ام

در این رند بازار و ملک فغان .................. من آریایی ام از تبار مغان

ز پیشدادیان نیکی آورده ام .................. به نامردمان پیشی آورده ام

منم کاوه و شور ایران زمین .................. خروشم ز خشم بر ستم در زمین

من آن چرم اکنون ز تن در کنم .................. درفش سازم و بر تن جان کنم

بگویم فریدون تو ای شهریار .................. کنون وقت جنگ است به میهن بیا

که ضحاک بد را به بندش کنیم .................. به سوی دماوند روانش کنیم

منم آرش و مرز ایران زمین .................. تو تیر و کمان را ز جانم ببین

چنان تیر را از کمان در کنم .................. که جان را ز تن خارج و در کنم

منم کوروش و ملک ایران زمین .................. پر آوازه ام این چنین در زمین

حقوق بشر بر جهان داده ام .................. به عدل و به احسان ندا داده ام

منم داریوش پادشاهی دگر .................. به ایرانیان افتخاری دگر

منم رستم و پهلوان زمین .................. بکوبم سر هر ستم بر زمین

منم دشمن هر بدی و غضب .................. ز چنگیز و اسکندر و بد عمر

منم آریا زاده ای در جهان .................. ز نیکو تباران ز نیک همرهان

تو ای رند مکار بد ذات زشت .................. بدان زنده ام تا ابد بد سرشت

چنان کوبمت بر زمین تموز .................. که بر خاک گرم افتی و پر ز سوز
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
بدخواه وطن

آن درد کدام است که درمان شدنی نیست .................. و آن لطمه کدام است که جبران شدنی نیست

بیمار وطن، این همه از درد چه نالد .................. دردی به جهان نیست که درمان شدنی نیست

آن را که بود در صدد تفرقه ما .................. بر گوی، که این جمع پریشان شدنی نیست

هر چند که امروز خوشی، جنس گران است .................. آن جنس گران چیست که ارزان شدنی نیست

کم گوی که آسان نشود مشکل ملت .................. آن مشکل مرگ است، که آسان شدنی نیست

بدخواه وطن، بهر تو دلسوز نگردد .................. زین گرگ بیندیش، که چوپان شدنی نیست



رهی معیری
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
اگر ایران بجز ویران سرا نیست .................. من این ویران سرا را دوست دارم

اگر تاریخ ما افسانه رنگ است .................. من این افسانه ها را دوست دارم

نوای نای ما گر جانگداز است .................. من این نای و نوا را دوست دارم

اگر آب و هوایش دلنشین نیست .................. من این آب و هوا را دوست دارم

بشوق خار صحراهای خشکش .................. من این فرسوده پا را دوست دارم

من این دلکش زمین را می پرستم .................. من این روشن سما را دوست دارم

اگر بر من ز ایرانی رود زور .................. من این زور آزما را دوست دارم

اگر آلوده دامانید اگر پاک .................. من ای مردم شما را دوست دارم


پژمان بختیاری
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
با تشکر از جناب جاويد ايران عزيز و ديگر دوستان ^_^​

هويت

(بخش اول)

در جهان فرمان کوروش اولين منشور بود
سر به تعظيمش سراسر بابل و آشور بود

سينه ى اسپارت را تا قلب يونان چاک کرد
پشت بخت النصر را سائيده و برخاک کرد

ما از اسلاف همان خونيم و از آن ريشه ايم
پاسدار نام پاک پارس تا هميشه ايم

شاهکار بينش پژوه


(بخش دوم)

وقتى که ايران هست خليج يعنى فارس
تاريخ مى لرزد از خشم قوم پارس

جز اين اگر باشد خليج آبى نيست
بى سايه ى ايران غير از سرابى نيست

تا ميهن کاوه تابوت ضحاک است
اين سرزمين از هر اهريمنى پاک است

صدها هزار آرش جان در کمان دارند
تيرى اگر کاريست اين عاشقان دارند

وقتى هويت را در نام مى جويد
هر بى نشان ناچار صد ياوه مى گويد

چيزى که در صلح است از جنگ مى خواهد
قدرت اصالت نيست فرهنگ مى خواهد

ما وارث کوروش فرزند جمشيديم
پيروز بى برده بت نپرستيديم

ما ريشه اى ديرين در عشق و خون داريم
ما در شب تاريخ تا صبح بيداريم

افشين يداللهى

پ.ن. اين شعر در آهنگ زيباى "هويت" از عليرضا عصار (آلبوم نهان مکن) مورد استفاده قرار گرفته است :happy:

.
 
بالا