سر سوزن سينما...

[buf]

يكي بيشتر يكي كمتر...
چه فرقي ميكنه؟!
تو هم مث همه آدما اومدي يكم زجر بكشي و بري...

( فيلم بماني)

 

[weblogger]

 

[ehsan]

من نه اينكاره هستم نه منتقد ولي به نظرم شديدا فيلم چرتي بود. راستي ميشه اين قسمت در مورد فيلمها هم نظرات رو نوشت ها! جالب ميشه...

 

[weblogger]

ببين احسان چيزي كه محبوب كرده اين فروم رو به نظرم باز بودنش هست
با اينكه از نظر منطقي جاي اين چيزا اينجا نيست و هدف وبسايت هم اين نيست ولي من موافقم كه يك همچين چيزي هم درست بشه كه البته به مرور تكميل بشه در قسمت هر چيز غير كامپيوتري :arrow:

 

[buf]

فكر خوبيه!...
فقط بايد عنوانش يكم مشخص تر باشه...مثلا..ممممممممم...سر سوزن سينما!

 

[ehsan]

خب. يكي يه فيلم انتخاب كنه كه بقيه در موردش بنويسن...

 

[buf]

همين بماني چطوره؟...با توجه به اينكه بين فيلمهاي در حال نمايش تنها فيلم قابل بحثه...

 

[weblogger]

ايراني بايد باشه حتما؟

 

[bi_savatt]

لازم نيست حتما ايراني باشه ولي فكر ميكنم بيشتر از فيلمهاي ايراني بگيم بهترتره!
حالا ميتونيم موضوع رو يكمي كلي تر كنيم:به جاي اينكه فقط از بماني بگيم از فيلمهاي مهرجويي حرف بزنيم:هامون- ليلا - بانو - اجاره نشينها ...

 

[buf]

مهرجويي در بماني سبکشو کاملا تغيير ميده و به يه ساختار مستندگونه روي مياره و با بکار گرفتن تمهيداتي مثل فيلمبرداري با دوربين روي دست و گفتگو با شخصيتهاي فيلم سعي در واقع نمايي و تاثير ذارتر کردن فيلم و در عين حال پرهيز از احساسات گرايي داره که البته تا حدود زيادي هم موفقه...

ولي با مقايسه اين فيلم با آثار قبلي مهرجويي به نظر مياد اون در اجراي سبک کلاسيکش موفقتره و بعنوان مثال اون مهارت و تسلطي که در بازي گرفتن از بازيگرها داره در مورد نابازيگرها از خودش نشون نميده ؛ مهرجويي از نابازيگرها هم ميخواد که بازي کنن و احتمالا همون روش هميشگي شو در مورد بازيگرهاي حرفه اي در اين فيلم هم بکارميبره ولي اين فرمول اينجا عملا جواب نداده و بعضي صحنه ها (مثل صحنه اي که دخترا صورتهاي سوخته شونو تو آينه نگاه ميکنن و در مورد زيبايي حرف ميزنن) به شدت توي ذوق ميزنه.
بجز ضعف در بازيگري عامل ديگه اي که به اين صحنه ها آسيب زده ديالوگهاييست که گاهي با شخصيت و موقعيت گوينده شون چندان همخوان نيستن و گاهي به قول معروف خيلي تابلو ميشن.

کيفيت فني فيلم همونيه که از کارگرداني مثل مهرجويي انتظار ميره و موسيقي فيلم هم موجز - جالب و تاثيرگذاره...

 

[ehsan]

من فقط با فيلم اجاره نشينهاي مهرجويي حال كردم. بقيه اش به گروه خون من نميخورد

(بچه ها اين قسمت رو اگه خوب بنويسيد مجموعه جالبي ميشه. پوز اين سايتهاي سينمايي هم ميخوره ! )

 

[bi_savatt]

من فقط با فيلم اجاره نشينهاي مهرجويي حال كردم. بقيه اش به گروه خون من نميخورد

راست ميگي؟؟!
باورم نميشه!...يعني هامون رو دوست نداري؟!!...

يعني سكانس خونه مادر بزرگ رو دوست نداري؟!...آي آي...آى آي...دلت شكسته...غمخواري نداري...

يعني سكانس رانندگي تو راه شمالو دوست نداري؟!...خدايا واسه منم يه معجزه بفرست...مث ابراهيم...يه اينوري...يه اونوري...

يعني سكانس آسايشگاه رو دوست نداري؟!...آزموديم عقل دورانديش را / بعد از اين ديوانه سازم خويش را...آره دكتر!...

[/img]

 

[Hooman]

چطوره درباره بهترین فیلمهایی که دیده ایم و این که چرا آنها را بهتر می دانیم بنویسیم؟!

<a href='http://us.imdb.com/Title?0118799' target='_blank'>Life Is Beautiful</a> یا زندگی زیباست با هنرنمایی بی مانند روبرتو بنینی از بهترین فیلمهایی بوده که من تا حالا دیده ام...

In Any Language a Masterpiece

فیلمی که با وجود خنداندن، به گریه نیز واداشتم ... عشق به معنایی بسیار گسترده ...
هنر روبرتو در کارگردانی و بازیگری براستی کوچکترین نقصی نداشت و اسکار نیز حق مسلم او بود.

 

[ehsan]

اين فيلم محشره... حرف نداره... من با بعضي از اين فيلمهاي غير هاليوودي مخصوصا اين ايتالياييهاش خيلي حال ميكنم...
يه جاي اين فيلم خيلي باحاله ميگه من از اينجا خوشم مياد. چون از آسمونش خانم ميباره!!!
فيلم جالبيه... خيلي وقت پيش ديدمش. ولي دلم ميخواد دوباره ببينم.

 

[bi_savatt]

هم اسكار گرفت هم جايزه كن رو...فيلم خوبي بود ولي فكر مي كنم وجه تبليغاتي فيلم كه از يهوديها حمايت مي كرد بي تاثير نبوده در مطرح شدنش!

من هم فيلمهاي غير هاليوودي و بخصوص ايتاليايي رو خيلي دوست دارم (اتفاقا!!) ولي متاسفانه شانس ديدنشون كمتر پيش مياد ... (شما منبعي سراغ ندارين؟)

بين فيلمهاي خارجي اي كه ديدم مهر هفتم و توت فرنگيهاي وحشي رو خيلي خيلي خيلي دوست دارم (هر دو اثر برگمان ) همينطور سه گانه كيشلوفسكي رو : سفيد - آبي - قرمز
با سبك فيلمهاي ناني مورتي و طنز ظريفش هم خيلي حال مي كنم: اتاق پسر - آوريل و ...
در <span style='color:darkred'>اتاق پسر </span>عمق يك فاجعه رو نشون تماشاگرش ميده بي اينكه ذره اي احساسات اونو به بازي بگيره...آروم و بي ادا اما تاثيرگذار و عميق...

 

[asad]

جالبه، چون من اينجا رو درست وقتي ديدم كه نيم ساعت پيشش با دو تا از دوستان فيلم باران مجيدي روديديم. خوب من اين اتفاق رو به فال نيك ميگيرم و اول در باره اين فيلم و بعد مفصل در باره باران مي نويسم.


زندگي زيباست
آجازه بين به رسم دمكراسي من از در مخالفت دربيام.
زندگي زيباست رو من هم حدود يك سال پيش ديدم. اولا به نظر من اينجوري شده كه هر فيلمي كه در باره يهودي ها و گوره آدم سوزي بشه بلافاصله كارش مي گيره. ... البته خداي نكرده من اصلا ضد يهودي نيستم ولي آخه خوب يك فيلم به هر حال معيار هاي ديگري هم دارد.
بنظر من فيلم زندگي زيباست از هيچ نظر به عمق داستان وارد نمي شود و حتي با سعي در اين كه اين تراژدي را به شيوه جديد نشان بدهد آن را تا حد زيادي بصورت كميك در آورده است.
البته من خيلي خوب الان همه صحنه ها يادم نمي آد ولي يادمه كه حتي از صحنه اي كه بليني رو براي اعدام مي برند و او سعي ميكند هنوز با مسخره بازي اداي رژه رفتن را در بياورد تا به پسرش كه دارد او را نگاه مي كند اينطور وانمود كند كه اين تنها يك بازي است كمي بنظرم اغراق اميز و بچه گانه و غير قابل باور آمد.



فيلم باران از مجيد مجيدي
اين هم نكاتي در باره اين فيلم كه بنظرم مياد.
فرشته عشق زماني كوتاه بر احمد چهره مينما ياند واين جوان سرسري زبر وزرنگ را كه در عين سادگي زبلي ها و مرد رندي هاي خود را دارد به جواني حساس و فكور كه در پي درك زندگي و زيبا تر كردن آن است تبديل مي كند.
فرشته زماني دراز نمي ماند امَا ردَ عميق پاهاي او باقي ميماند. چه در زمين گل آلود نرم در انتهاي فيلم كه اكنون آب باران بجاي خود باران آن را در بر مي گيرد و چه در ذهن و روح احمد. شكافي كه كه اكنون جاي خالي باران در قلب احمد به جاي گذاشته به روح او عمق ميبخشد.
احمد از عشق به دلسوزي و از دلسوزي به فداكاري بي چشمداشت مي رسد. او با فروختن شناسنامه خود (از دست دادن هويت تا كنون خود؟) پول سفر خانواذه باران را فراهم ميكند. سفري كه به معناي جدايي هميشگي اوست از دلدارش.
آنگاه كه باران برقع را بر چهره فرو مي اندازد و در پي آن نهان ميگردد گويي كه وظيفه خويش را به پايان رسانده است. اكنون آن فعل و انفعال دروني در احمد انجام گشته و ديگر او عاشق است از آن گونه كه حافظ بوده است. وسير و سلوك او آغاز گشته است....
ميتوان داستان را آنگونه كه گذشت توصيف كرد و راضي بود... امَا فيلم بيش از حد بلند بود و گاهي لنگ ميزد. مجيدي گويي آنجا كه پاي كشاكشهاي انساني به ميان مي آيد به اوج ميرسد. به طور مثال آنجا كه در رنگ خدا پدر در كشاكش بين پدر بودن و احساس يك مرد به زن در كشاكش است و يا چون احمد و باران به رقابت با هم بر سر كار بي دردسر چايي دادن به كارگران مي پردازند.
فيلم مجيدي چون هميشه داراي لحظه هايي تاب است ولي در عين حال در زير سنگيني وظايفي دست و پا ميزند كه يك فيلم جهان سومي براي پسند امدن در فستيوال هاي اروپايي بايد انجام دهد. نشان دادن دخمه هايي كه فقط باعپ اعجاب و لذت بينندگان خارجي مي شود و يا كفاشي كه فلسفه مي بافد به نظر من از اينگونه است.
در مجموع مي توان گفت كه نيتي نيك در هدف فيلم بوده است كه 60 درصد ان نيز شايد به انجام رسيده است... اگر مقايسه دو فيلم با هم مجاز بود آنگاه مي گفتم كه باران فرسنگ ها از فيلم رنگ خدا عقب مانده است.
نكات قدرت فيلم مجيدي نه در نشان دادن وضع اسف بار افغانيان كه در نشان دادن كشاكشهاي زندگي شخصي است. به اين معيار باران نه يك فيلم اجتماعي بلكه تنها يك درام انساني است.

فيلم باران فيلمي مردانه است. زن در اين فيلم تنها شخصيتي اثيري دارد. او تنها كاتاليزاتوري است كه در مرد عمل ميكند كه او را به معراج رهنمون شود. اين امَا به نظر من نقطه ضعف فيلم نيست. يك مرد اگر صادق باشد شايد تنها يك فيلم مردانه بتواند بسازد.

.... مي بخشين خيلي طولاني شد.... و احتمالا تنها به درد كساني ميخوره كه فيلم را به تازگي ديده اند.
هر چند كه ميدونم به خاطر طولاني بودنش احتمالا هيچ كسي نمي خونش ولي ... باشه اشكال نداره به هر حال نوشتمش ....

مخلص همگي
اسد

 

[buf]

<span style='color:brown'>مجيدي</span> فيلمهاي خوبي مي سازه و _ به قول اسد _ لحظات ناب هم تو فيلمهاش كم نيست ولي من شخصا موقع تماشاي فيلمهاش حس مي كنم اين فيلم يا اين صحنه رو قبلا يه جايي ديده م... مي خوام بگم اين صحنه ها و لحظه ها در عين زيبايي معمولا بكر و بديع نيستن...

به عنوان مثال فيلم بچه هاي آسمان در بعضي صحنه ها به شدت يادآور فيلم نياز <span style='color:brown'>داودنژاده</span> هندي شده ست...

 

[buf]

اما يه صحنه ناب _و بكر _ توي اين فيلم هست كه من خيلي دوستش دارم:

جايي كه بچه ها تو دفتر مشقشون براي هم پيغام ميذارن...
علي كه نميتونه با توجيه خواهرشو قانع كنه فقط يه كلمه مينويسه: <span style='font-size:25pt;line-height:100%'>تورو خدا...</span>
زهرا مدادو تو دست ميچرخونه كه باز يه عذري بياره.ولي... ديگه نميشه...

 

[bi_savatt]

فيلمي هست كه تاحالا چندين بار ديده باشين و با اين حال هنوز هم اگه پاش بيفته با علاقه بشينين نگاش كنين؟

خانه دوست كجاست - مادر - هامون - ليلا - ناخداخورشيد - باشو - نياز - شب يلدا - اجاره نشينها - ليلي با من است و... رو من كلمه به كلمه حفظم ولي اگه صد هزار بار ديگه ببينم سير نميشم...جل الخالق!!

واسه ديدن <span style='color:brown'>ده</span>هم سفره حضرت ابالفضل نذر کرده م!

 

[buf]

راستي <span style='color:darkred'>روزگار ما</span>ي رخشان بني اعتماد اكران شده:سينما فلسطين3 _ سانس زوج و نيم! + سینماهای: سروش - فرهنگ - پارس

خوره هاي سينما از دستشون درنره...