ببينيد دوست من،
شما خيلی اينکه-من-ميگم-درسته با قضيه برخورد ميکنيد.
قبل از عرض چند نمونه بگويم که در نوشته شما تضادی هست. آنچه که شما به زنا
نام ميبريد در داخل ايران حکم خودش را دارد و طبيعتا افرادی که در اين مقوله قرار ميگيرند
اگر هم سقط ميکنند، از مراجع قانونی مخفی ميباشد و در خفا انجام ميشود پس در مورد آنها
نميشود کاری کرد! حال اگر در کشوری چون فرانسه، آمريکا و ... بنگريم، اصلا مسيله زنا
مطرح نيست پس حکمش با نمونهای داخل ايران فرق دارد. اين يک نکته.
مثال اول:
حتی وقتی ميخواهيد دلايل قابل قبول برای سقط جنين را از ديد خودتان نام ببريد ميگوييد:
مواقع ضروری. خوب اگر تولد بچه نه برای جان مادر و نه برای جان خودش خطر آفرين باشد
ولی قبل از تولد، چيزی حدود ماه های اول، در يافته شود که جنين دچار عقب ماندگی، مريضی
ژنتيک خاصی و ... هست که پس از تولد زندگی پر عذابی خواهد داشت، اين چطور؟
مثال دوم:
اگر زن، دختر، بدليل تجاوز باردار شده بود چطور؟
مثال سوم:
اگر پدر مادر 50-60 سالشان باشد و دست بر قضا بی آنکه فکر کده باشند که ممکن است
ناگهان بچه دار شوند، آن چطور؟
مثال چهارم:
اگر حتی در سنين پايين تر، 30-40 سال باز هم از دست اتفاق مادر باردار شود، آنوقت چطور؟ سعی
کنيد خودتان را جای آنها بگذاريد، و تصور کنيد موقعيت مالی، شغلی، تفاهم اخلاقی، ...
موجود، شرايط بسيار دشوار اگر نه نا ممکنی را برای پرورش درست کودک در بر خواهد داشت.
آنگاه آيا شما ترجيح ميدهيد که فرزند ديگری داشته باشيد که شايد به طلاق شما منجر شود،
شايد بعلت کمبود امکانات مالی به هيچ جايی در زندگی نرسد و از همان اوان کودکی مجبور شود
که کار کند و ...
باری، من نه در اينجا و نه در نوشته قبلی نخواستم خدای ناکرده تصوری در شما ايجاد کنم که گويا
نگاه کردن ... اندر ... است. جسارت نخواهم کرد و اينکار را درست نميدانم. تلاش من اين بود که
همانطور که قبلا نوشتم از دوستان بخواهم به ابعاد گسترده تری در اين خصوص عنايت
کنند چرا که مسايل اجتماعی معمولا بسيار پيچيده تر از آن است که در ابتدا به چشم ميآيد.
مخلص شما.
پ.ن.: من در اين زمينه نظر واحدی ندارم و معتقدم که بايد قدرت تصميم گيری را
در هر مورد به دادگاه سپرد، مگر در مواقعی که مسيله جانی در کار است که دکتر معالج قدرت
اعمال نظرش را با موافقت مادر/پدر/... بايد داشته باشد، و دادگاه هم نبايد
فقط به يک قانون بچسبد، حتی اگر از قوانين و نوشته های شرع منتج شده باشد چرا که
مسايل امروز 99.99% با نمونه های 1400 سال پيش خود فرق دارد و بسياری از شرايط و
مسايل امروزه، مصداقی در گذشته نداشته اند که بتوان براحتی معادل يابی کرد.
روز همه انديش مندان بخير.
از این پست شما بسیار لذت بردم. پیداست که در مورد این قضیه هم خوانده اید و هم فکر کرده اید.
من هم در مورد این مساله بارها فکر کرده ام و متاسفانه هیچ وقت به هیچ نتیجه قطعی نرسیده ام و دائم بین موافق و مخالف در حال نوسان هستم!!! :lol:
من فقط چند تا چیز رو بگم:
مواردی که به نفع سقط جنین است:
1. تولد یک بچه معیوب که ممکنه مشکلات متعدد داشته باشه در برخی موارد (بیماری های متابولیک - CP - برخی از عقب ماندگی های ذهنی) چنان هزینه وحشتناکی را به خانواده و بیمه ها و اجتماع تحمیل می کنه که نمی توان گفت تولد چنین بچه ای "فقط برای خودش" رنج و عذاب بزرگیه.
2. این ثابت شده است که:
بچه های ناخواسته در تمام مدت عمر نسبت به بچه هایی که با خواست قبلی متولد شده اند، مورد ظلم پدر و مادر قرار می گیرند. حتی می گویند اینها از زمانی که در رحم مادرشان هستند، تحت تبعیض پدر و مادر هستند و پدر و مادر ممکن است (چه بسا ناآگاهانه) به اندازه بچه ای که می خواستندش به او رسیدگی نکنند!!
3. باید در نظر گرفت که حاملگی یک استرس وحشتناک و همه جانبه برای بدن یک زنه و زنان، بسیاری از ذخایر غیرقابل جایگزینی بدن خود را به بچه ای که متولد می شود اهدا می کنند و هرگز نمی توان گفت که زن در ادامه یا عدم ادامه حاملگی حقی نداره.
مواردی که به ضرر سقطه:
فقط یک مورد، ولی یک مورد بسیار بزرگ:
هرگز نمی توان از این واقعیت فرار کرد که سقط هم نوعی قتل است. به نظر من زنی که سقط می کند درست مثل این است که بچه خود رو روی یه میز بذاره و یه چاقو رو ببره بالا و صاف بکوبونه توی قلبش! ولی چون سقط دیده نمی شه و کمتر به چشمش میاد راحت تر قبولش می کنه.
همونطور که گفتم من هنوز پیش خودم به هیچ نتیجه ای در مورد سقط نرسیده ام.