bahar13
Registered User
- تاریخ عضویت
- 25 می 2003
- نوشتهها
- 295
- لایکها
- 6
- سن
- 35
من زدم! فعلا پستاي قبلي رو اينجا وارد ميكنم تا بعد!
به نقل از Kako :آقا من روزه ام شكسته شد........بزار يكم حرف بزنيم . سلام من خودمم ...من كاكو ام...ميدونيد كه ...مهمون هميشگي پي تي ! مقيم پي تي ! رختخواب پهن كرده در پي تي ! در پي تي ! آقا از شما چه پنهون ما با خوندن يكي از تاپيك هاي پي تي رفتيم اين كتاب " دلتنگيهاي نقاش خيابان چهل و هشتم " رو گرفتيم و شروع كرديم به خوندن ......(يكي از مشوقينم هم همين بهار بود ) ...هنوزم تموم نشده ولي چند وقتيه كه قاط زدم . بقول يكي مخم ×وزيده ! كتاب عجيبيه ! واقعا عجيبه ! اين آقاي سالينجر مخصوصا زندگينامه اش كه هيچ جا آثارش رو نداده و از همون چند كتاب اولش ارتزاق ميكنه و داستانش رو نداده به فيلمسازاي هاليوود چون گفته يكي از شخصيتهاي كتابش خوشش نمياد ! آدم عجيبيه . من چند وقته تو كفم ! مخصوصا بسمت بودا رفتنش كار جالبيه . خيلي جالب .
اينم از ما ! گفتن نداره ولي حالا گفتيم ديگه ! شما ميتونستين نخونين !
خدمت دوستان عزيزم عارضم ( آقاي قاضي هنوز حرف من منعقد نشده ..... - كرباسچي !) كه ما اينيم ديگه ! ديگه هم روزه نيستيم و تو پي تي به روده درازي ميپردازيم . شما م ميتوني نخوني و نبيني و ......
:؟
به نقل از bahar13 :ببين كاكو اين ترجمه احمد گلشيريه؟ اگه مال احمد گلشيريه همين الان بندازش تو جوب!.... ترجمه ديگه كسي سراغ نداره؟
به نقل از Kako :آره بهار فکر کنم گلشیری ملشیری یه همچی چیزیه ؟ یعنی اینقد بده ؟ من که فکر کردم..بابا گلشیری مگه همون که استاد ادبیات و ..... این مزخرفات بود نیست ؟ در ضمن ترجمه خیلی بدی هم نیست. من بنظرم رسید که بخاطر عجیب بودن متن اصلیه که اینم یکم فهمش سخته.
یعنی اینقد وضعش بد و خرابه ؟ ترجمه کیو بگیرم بهاریی ؟ یادمه یه جا بحث میکردین سر ترجمشو ..... تو تاپیک کتابخونها بود ؟ یادم نیست. شما درباره این کتاب بود میگفتین که ترجمه خوبش غیر مجازه و ...... . اگه اینطوره یکی بده من بخونم. دیگه حال و حوصله جونی که میرفتیم انقلاب و همه دست دوم فروشی ها از دستمون شکار بودن رو نداریم. یه زمانی راستی اینطور بود. خیلی حال میداد. اون موقع ها حتی بوی کتاب یه جور دیگه بود.......بوی مجله دانستنیها.......بوی مغازه های دست دوم فروشی........
ببین بهار این ترجمه کی خوبه برا این کتاب. متن اصلیش ( انگلیسیش) رو میشه گیر آورد. من گشتم نبود
کتاب قابل توجه دیگری غیر از «9کتاب» از سالینجر میشناسی؟
سایت درست و درمونی هم دربارش پیدا نکردم....
به نقل از Hooman :در کل ترجمههای خوبی از کتابهای سالینجر نشده، من نسخه اصلی
The Catcher in the Rye
Franny and Zooey
و یه چند تا دیگه را دارم
+ فکر کنم چند تا e-book (که چون از کسی گرفتمشون هنوز درست نمیدونم چی هستن!)
خیلی دوست دارم نسخه اصلی دلتنگیها را هم بتونم بخونم.
به نقل از Hooman :احمد گلشیری، هوشنگ گلشیری نیست!!!
به نقل از Kako :هومن جان این کتاب جزء همونایی بود که میخواستی بفروشی؟ مابقی هم تو همین مایه هان ؟ من طالبم داااش !
خبری نشد قرار بود لیست بدی !
کافکای عزیز از اظهار لطفت ممنونم. :happy: والا ما دیوانه بودیم. بقول استاد از روز اول ! ولی به کسی نمی گفتیم. تا دیروز که دیگه همه فهمیدن !
اشکان مگه خودت مقیم کجایی که به من عیب میکنی آخه ؟ آها آخرش نوشتی...ندیده بودم شرمنده !
هومن جان درباره مسخره بازیها هم من بهت حق میدم الان بگی مسخره بازی......یادت باشه یه زمانی فروم خیلی بدتر از این بود اوضاعش ! ها ؟ نترس. با این چیزا نه جایی خراب میشه و نه درست. هیچی نمیشه !
خبر کتابا رو بده داش هومن . قربوقت !
به نقل از newmind :اتفاقا ترجمه ي خوبي كرده به گمانم. احمد گلشيري رو مي گم تو ترجمه ي نه داستان.
اصلا اسم "دلتنگيهاي نقاش خيابان چهل و هشتم" وجود نداشته و اسم داستان چيز ديگه اي بوده و گلشيري خودش اسم جديد و قشنگ روش گذاشته.
در ضمن كاكو جان اصل كتاب سلينجر (گرچه اصل و فرع ندارن و آثارش خدان) ناتوردشته. قطعا بخونيش خيلي بيشتر از نه داستان ديونه ت مي كنه. دو تا ترجمه تو بازار هست كه فكر مي كنم ترجمه ي "محمد نجفي" خيلي بهتره و قابل مقايسه نيست به نظرم.
اگه كسي متن اصلي رو داشت مارم خبر كنه. ايشالله خير ببينه!
به نقل از Kako :موضوع اينه كه فكر ميكنم اين كتاب رو مدتها پيش خوندم ( ناطور نوشته ميشه درسته ؟ يا ناتور ؟ معنيش چيه ؟ )
احمد گلشيري هم بنظرم نون شباهت اسميش به هوشنگ و ميخوره با فروش اين كتاب. من كه گول خوردم !
البت بازم ميگم ترجمه بدي نيست و بنظر ميرسه طرف وارده فقط دو تا چيز اذيت ميكنند :
يكي كلمه "لجن درمال " كه نميدونم از كجاش در آورده اين كلمه رو ؟ اختراع كرده ؟ معلوم نيست؟؟!
يكي هم اينكه بعضي جاهش بنظر مياد سانسور شده كه بنظر من در مورد كتاب خيلي بد تر از فيلمه. مخصوصا كه نوع نوشتارش وابسته به تشريح و تشريح هر چه بيشتر جزئياته و اين حذف ها ميتونه به اثر خيلي ضربه بزنه.
خوشبختانه داستانهاش الهام بخش ايدئولوژي و ... نيستند و بعنوان داستان قابل خوندنن. حتي ساراماگو اينطوره كه با داستانهاش ميخواد حرفاي ديگه اي بنويسه ولي نوشته هاي سالينجر تا اينجايي كه من خوندم ( البته كم خوندم خودمم ميدونم ) بيشتر به مكتب هنر براي هنر ميخوره تا هنر در خدمت ايدئولوژي و اين مزخرفات......
واسه همينه كه هومن جان و هر كس ديگه ...ميخوايد تو بخش هنر ( چند وقتي هم هست كه بيكار مونده ! ) يه تاپيك سالينجر بزنيم و دربارش بحث كنيم و هر كس اي بوك داشت بزاره ( هومن قربون قدت بده داداش..... ) و ......بگرديم اي بوك هاي ديگه رم گير بياريم.
هر چند تو نت چيز كمي هست دربارش....
به نقل از newmind :با زدن تاپيك براي سلينجر موافقم شديد. حيف نيست پي تي به اين نازي، توش حرفي از سلينجر زده نشه؟ واقعا حيف نيست؟
بعدشم جناب كاكو، من خوب هنر براي هنر رو نمي فهمم. البته هنر براي ايدئولوژي و اين مزخرفات رو حاليمه ها! و به شدت هم بدم مياد ازش. ولي صرف هنر؟ مخالف نيستم در هر صورت.
بونوئل بزرگ يه جا راجع به فيلمايي كه پيام دارن مي گه: " اگه پيام دارين برين تلگرافخونه! براي چي فيلم مي سازين؟"
فيلم، كتاب، هنر ... يه سري تراوشات ذهنيه. شايد هم بي معني. ولي فكر ميكنم مهم اينه كه خودشون باشن.
ساينجر هم البته گاهي به بودايي ها مي زنه. ولي هر چي هست چيزي رو "پيام" نمي ده.
به نقل از Kako :جمله جالبي بود..........
راستش من هم هنر براي صرف هنر رو خوب نفهميدم. ولي خيلي به طرز تفكر پوچ گرايانه نزديكه...ميگم براتون.
ببينيد يه نقاش وقتي چيزي رو ميكشه اونو ميكشه. ممكنه از چيزي خوشش نياد و بخواد يه جوري پاكش كنه. ولي همه ميدونيم كه حتي اگر به بهترين وجه هم پاك كنه باز هم جاش هست و همون اثر پاك شده جاش ميمونه و تو ذهن بيننده هم جاشو ميزاره !
حالا نقاش اگر برداره و اصلا يه كاغذ ديگه بزاره و دوباره اونو بكشه هنوز خط پاك شده قبلي توي ذهن نقاش --> نقاشي---> ذهن بيننده هست و اثر ميزاره . يعني چيزي از بين نميره. همه چيز هميشه هست. وقتي شما نقاشي ( يا هر اثر هنري ديگه) رو ميبيني خلاصه و عصاره دهن نويسنده رو ميبيني. حتي جزئيات فعاليت هاي جنسي......عقده هاي روحي و حتي جسمي هنر مند تو اثرش هست..........
اين بنظر من + كمي پوچي و هيچ انگاري = هنر براي هنر.
البته بازم هنر آثار انكار ناپذير خودش رو داره و نميشه كه هنر باعث لذت نشه....واسه همينم نميشه از هنر براي صرف هنر نام برد.
يكم حرفام شلختس ...چيكار كنم بلد نيستم بگم حرفامو ببشيد.