شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

[my7xN]

این منم ، ای غمگساران این منم
این شرار سرد خاکستر شده ؟
این منم ای مهربانان این منم
این گل پژمرده ی پرپر شده ؟

 

[Amini8511]

چه كنم، چاره كجاست
سهم من دز دل اين ويراني، يك سبد بي تابي است
غم من تا به گل لاله ي سرخ، دو شقايق باقيست، ديده ام باراني است
كاش آنجا كه دل از عشق سخن ها مي گفت، قلبها سخت نبود
كاش در اين دل آشفته تنگ، مهر دربند نبود....

 

[Rain Drop]

شكوه اي نيست ز طوفان حواذث ما را
دل به دريا زدگان خنده به سيلاب زنند

 

[Rain Drop]

نرود هيچ ز يادم نگه حالت دوست
صدف سينه ي من با گوهر دوست نكوست
به خدا آنچه من آموختم از رويت اوست
نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد ندادم استاد

 

[Inspiring]

تو مپندار که خاموشی من
هست برهان فراموشی من​

 

[Rain Drop]

آن دوست كه عهد دوست داري بشكست..........ميرفت و منش گرفته دامان در دست
ميگفت دگر باره به خوابم بيني......................پنداشت كه بعد از آن مرا خوابي هست

 

[mihanpayam]

هر آن باغی که نخلش سر به در بی ... مدامش باغبون خونین جگر بی

بباید کندنش از بیخ و از بن ... وگر بارش همه بهر و گهر بی

 

[Geronimo]

گاهي گمان نمي كني ولي مي شود
گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،
گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛
گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست،
گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...
دكتر علي شريعتي

 

[Geronimo]

بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
اگرچه وا نکند دست کم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم...

 

[Geronimo]

دلم را هرس می کنم
تا برای با تو بودن جوانه بزند .‏
خدا را چه دیدی
شاید بهار امسال در زمستان بود ..

 

[Geronimo]

اخمت به تمام ِ خنده ها می ارزد

کفرت به تمام ِ بنده ها می ارزد

در آخر این دوئل مرا خواهی کشت

مردن به همین برنده ها می ارزد

 

[Geronimo]

اگر روزی دلم تنگ شد و برای دست های مهر بانت دلم گرفت ...
تو که در خلوت خیابان های بی عبور گم شده ای ¸یادم نمی رود رفته ای برای تاریکی های دنیای من یک آسمان خورشید بیاوری.
همین دلخوشی کوچک برای زندگی کردن من کافی است.

 

[Geronimo]

وخدا از گل مو جودی ساخت.

از روح خود در ان دمید و زنده اش کرد.

انسانش نامید.

رسم عاشق شدنش اموخت.

و ای کاش نمی ساخت... نمی دمید... و نمی اموخت.

 

[Geronimo]

بند كفشم را مى بندم
همه چيز را فراموش مى كنم
مى روم سرم را به ديوارهاى بلند مى كوبم
و از اتاق هاى كوچك ياد مى گيرم
كه فكرهاى بزرگ نكنم

 

[Geronimo]

عاقبت يك روزمغرب مشرق مي شود
عاقبت غربي ترين دل نيز عاشق ميشود
شرط مي بندم زماني كه نه دور است ونه دير
مهرباني حاكم منطق مي شود

 

[Geronimo]

عاشق شده است سنگ سویش نزنید
هی شانه ی عقل را به مویش نزنید
دکان روانشناسی اش را بسته
دیوانه شده ولی به رویش نزنید

 

[Geronimo]

جویند همه هلال و من ابرویت
گیرند همه روزه و من گیسویت
از جمله این 12 ماه تمام
یک ماه مبارک است آن هم رویت...

 

[Geronimo]

برف هم که نباشم

آب مي‌شوم

زير تابشت

 

[Geronimo]

صدای عقربه ها
ماه هاست که
در سرم می کوبد
من همچنان در فکر توام
چرا باطری ساعت تمام نمی شود؟

 

[Geronimo]

فراموش کردن تو
هنر میخواهد
و من
بی هنرترین انسانم!!