شغل قبلیم: تو دفتر کانون تبلیغاتی به عنوان طراح و مسئول پذیرش کار میکردم
مزایا:
همه مشتریامون باکلاس بودن. محیط کارمونم با کلاس بود. خواه ناخواه خودمم باکلاس شده بودم
تابستون کنار کولر. زمستون کنار بخاری. سر و کارم با کامپیوتر بود. هی یادش بخیر
بعضا با آدمای مهم و مطرح شهر سر و کار داشتم. مثلا کاندیداهای نمایندگی مجلس (بعضیا خودشون ، بعضیا نوچه هاشون) میومدن برا چاپ تراکت و تبلیغ و...
یا طرف سرمایه دار بود. نماینده ی سامسونگ (فرضاً) تو شهرمون بود. میومد پیش ما تبلیغ چاپ کنه
رئیس بانک اقتصاد نوین (رئیس یکی از شعبه هاش منظورمه) میومد سفارش بیلبورد بده
خیلیا پاچه خاری میکردن که آگهیشونو توی آگهینامه جای خوب و صفحه ی خوب چاپ کنم
یا میومد میخواست تبلیغ چاپ کنه ، جاها پر شده بود. طرف التماس میکرد که آگهیش این هفته چاپ بشه. نه هفته ی دیگه. و منم چون ضعف شخصیتی دارم از این کارشون لذت میبردم
معایب:
اشتباهاتم خیلی گرون تموم میشد. طرف یه تبلیغ برای فروش کولرگازیهاش سفارش میداد ، میشد x تومن. بنده با اجازه تون شماره تلفن طرف رو یه رقم اشتباهاً اینور اونور تایپ میکردم . آگهی دهنده شاکی میشد میگفت فصل گرما اوج کارمونه ، به خاطر اشتباه شما متضرر شدم. بعد ما میباید یه بار دیگه مجانی براش چاپ میکردیم. ینی x تومن ضرر بعلاوه ی کلی اعصاب خوردی. بعد اون فردی که تلفنش چاپ شده بود هم شاکی میشد میگفت از صب تا حالا 50 نفر تماس گرفتن خونه ی ما کولرگازی میخوان. باید رضایت ایشونم جلب میشد. داستانی بود خلاصه
شغل بعدی ئی که داشتم: احداث باغ میوه - باغداری
مزایا و معایبش قاتی پاتیه. هر موردش میتونه برای یه نفر مزیت باشه و برای یه نفر عیب
سود خوب در دراز مدت
فعالیت بدنی زیاد ، درصورتیکه خودت بخوای کارا رو انجام بدی. وگرنه میشه کارگر بگیری
نیاز زمین و چاه آب دارید. اگر ندارید باید سرمایشو داشته باشین که بخرید
تا سه چار سال درآمد مرامد خبری نیس
ریسک داره. جنگ با طبیعته. یهو یه تگرگ میزنه کل محصول یکسالتون ریده میشه توش
اگر به ثمردهی برسه ، فرض 300 تا درخت لیموشیرین داشته باشین. هر درخت در سال 500 کیلو میوه میده ، کیلویی 700 تومنم بخرن میشه 100 میلیون در سال . 600 تا درخت داشته باشی میشه 200 میلیون ...
اگه بچه داهات نباشی. اگه بچگیات تو گرد و خاک بازی نکرده باشی زود زده میشی ازش
شغل فعلیم: سوپرمارکت
مزایا:
میتونه درآمد خوبی داشته باشه
هر موقه هر چی دوس داشته باشی میزنی به بدن. دلستر. بیسکوئیت. لواشک. نون. بستنی. فقط اراده کن
اینجا چون شهر کوچیکیه روال معمولش اینه که وقتی ازدواجی در محل در شُرُف وقوع هست میان پیش ما سوپریا تحقیق میکنن که فلانی چجور آدمیه. میتونی یه نفرو از طویله به اریکه برسونی یا بالعکس
معایب:
با خیلی جاها سر و کار داری. اداره بهداشت. تعزیرات حکومتی. شهرداری حتی. اینا همه شون هدفشون اینه که فقط بهت گیر بدن و اذیتت کنن
ساعات کارش خیلی زیاده. از ساعت 7 صبح باید مغازت باز باشه تا ساعت 11 شب مثلاً
با مواد غذایی فاسد شدنی سر و کار داری. باید حواست به همه چی باشه. چی بخری. چی نخری. از کجا بخری. چقدر بخری که تاریخ انقضاش به مشکل نخوره. کلا باید همه چیو بتونی درست مدیریت کنی. وگرنه ضرر میکنی
بخاطر اینکه یخچال مخچال تو کارته پول برق زیاد میاد
خیلیا انتظار دارن جنس نسیه بهشون بدی. اگر بدی به پاک میری. اگر ندی ناراحت میشن. میخوام بشن. به چیز نداشته ی عرمین
تو که سوپر مارکت داری اینوقت روز اینجا چیکار میکنی ؟:دی
اگر کسی بتونه با باغداری کنار بیاد بهترین شغله هم درآمد هم سلامت