noshin
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 14 فوریه 2004
- نوشتهها
- 8
- لایکها
- 1
كسي از زمان مرگ عشق خبر دارد ؟ كسي ميداند انروز كه مردمان عشق را به مسلخ بردند تا زير پاي اهريمن قربانيش كنند ، زمين چندمين دور خود را به گرد خورشيد پيموده بود ؟ كسي ميداند انروز كه كلاغي ، دفن عشق را زير خاك به انسان اموخت چه روزي بود ؟انروز روزي بودكه فرزند ادم زاده شد و اهورامزدا خواست كه زمين از جنس ايشان پر شود و زمين پر شد از مردمان و انگاه عشق ترسيد و اهريمن زيركانه خنديد زيرا ميدانست به زودي شمار زيادي از فرزندان پاك ادم را به اسارت خواهد برد و عشق ،عروسكي كوچك بود و ظريف، زودرنج بود و كم طاقت...............
اهريمن در تاريكي مكر ميكرد و ريسمان پوسيده خود را گره ميزد تا عشق فرار نكند ...........
مردمان در خانه هاي خود ارام گرفته بودند . مادران كودكانشان را در اغوش گرفته بودند و پدران زمزمه ي دل انگيز دوست داشتن را سر داده بودند . اجاقها روشن بود و ديگهاي غذا روي ان ميجوشيد . و عشق در كنج خانه هاي گرم مسكن گزيده بود و فراموش كرده بود اهريمن در كمين اوست .............................
مردمان خواب بودند كه اهريمن بر خانه هاي انها هجوم اورد كلبه ها ويران شدند كودكان از اغوش مادران جدا گشتند و پدران در پي هوسهاي خود روانه شدند اجاقها خاموش شد و ديگهاي غذا بر زمين ريخت و عروسك كوچك عشق تنها ماند اهريمن او را در بند كرد و ريسمان را محكم بست تا عشق انرا باز نكند ................
عجيب است بعد از اين همه سال كه از وجود ادم بر روي اين كره ي خاكي ميگذرد هنوز عشق در اسارت است و اهريمن بر دلها حكمراني ميكند . هنوز كسي دلتنگ عروسك كوچك عشق نشده است . هنوز مردي يا زني در جستجوي عشق به جنگ اهريمن نرفته است . هنوز كسي صداي گريه ي عشق را نمي شنود . همسايه ي ما ميگفت ديشب در ميان هوهوي باد صداي گريه اي شنيده است به او گفتم حتما عشق صداي خويش را به دست باد سپرده است تا انرا به همه جا ببرد شايد مردمان خفته بيدار شوند و فانوسهاي دل خويش را روشن سازند و از عمق تاريكي سرزمين نيستي ، به دنبال عشق روانه شوند . اگر عشق پيدا شود تاريكي فرار خواهد كرد خانه ها روشن خواهد شد مادران كودكان خويش را در اغوش خواهند گرفت و پدران دوباره ساز عشق را برخواهند داشت اجاقها روشن خواهد شد و سبزه ها به همان سبزي قبل از وجود انسان رشد خواهند كرد پسران و دختران اواز خواهند خواند و پاكي ارزنده ترين زينت انسان خواهد شد و درستي افتخاري عظيم خواهد بود و دوست داشتن در هر مغازه اي يافت خواهد شد . اگر عشق پيدا شود پس كوچه هاي تاريك شهر پر از پرندگان غزل خوان خواهد شد باد صورتها را نوازش خواهد كرد و باران قلبها را خواهد شست اگر عشق پيدا شود شقايقها در صحرا لباس سرخي بر تن خواهند كرد و سوسنها خواهند رقصيد اگر عشق پيدا شود ...............
راستي چه كسي تا بحال صداي او را شنيده است ؟ بعضي شبها خوابم نميبرد ميترسم اهريمن عشق را ازار دهد او تنهاست كسي صداي او را نميشنود كاش ميشد او را بيابم اما براي نجات عشق قدرت من كافي نيست گاهي ميانديشيم عشق تا روز داوري در اسارت خواهد ماند ..........
اهريمن در تاريكي مكر ميكرد و ريسمان پوسيده خود را گره ميزد تا عشق فرار نكند ...........
مردمان در خانه هاي خود ارام گرفته بودند . مادران كودكانشان را در اغوش گرفته بودند و پدران زمزمه ي دل انگيز دوست داشتن را سر داده بودند . اجاقها روشن بود و ديگهاي غذا روي ان ميجوشيد . و عشق در كنج خانه هاي گرم مسكن گزيده بود و فراموش كرده بود اهريمن در كمين اوست .............................
مردمان خواب بودند كه اهريمن بر خانه هاي انها هجوم اورد كلبه ها ويران شدند كودكان از اغوش مادران جدا گشتند و پدران در پي هوسهاي خود روانه شدند اجاقها خاموش شد و ديگهاي غذا بر زمين ريخت و عروسك كوچك عشق تنها ماند اهريمن او را در بند كرد و ريسمان را محكم بست تا عشق انرا باز نكند ................
عجيب است بعد از اين همه سال كه از وجود ادم بر روي اين كره ي خاكي ميگذرد هنوز عشق در اسارت است و اهريمن بر دلها حكمراني ميكند . هنوز كسي دلتنگ عروسك كوچك عشق نشده است . هنوز مردي يا زني در جستجوي عشق به جنگ اهريمن نرفته است . هنوز كسي صداي گريه ي عشق را نمي شنود . همسايه ي ما ميگفت ديشب در ميان هوهوي باد صداي گريه اي شنيده است به او گفتم حتما عشق صداي خويش را به دست باد سپرده است تا انرا به همه جا ببرد شايد مردمان خفته بيدار شوند و فانوسهاي دل خويش را روشن سازند و از عمق تاريكي سرزمين نيستي ، به دنبال عشق روانه شوند . اگر عشق پيدا شود تاريكي فرار خواهد كرد خانه ها روشن خواهد شد مادران كودكان خويش را در اغوش خواهند گرفت و پدران دوباره ساز عشق را برخواهند داشت اجاقها روشن خواهد شد و سبزه ها به همان سبزي قبل از وجود انسان رشد خواهند كرد پسران و دختران اواز خواهند خواند و پاكي ارزنده ترين زينت انسان خواهد شد و درستي افتخاري عظيم خواهد بود و دوست داشتن در هر مغازه اي يافت خواهد شد . اگر عشق پيدا شود پس كوچه هاي تاريك شهر پر از پرندگان غزل خوان خواهد شد باد صورتها را نوازش خواهد كرد و باران قلبها را خواهد شست اگر عشق پيدا شود شقايقها در صحرا لباس سرخي بر تن خواهند كرد و سوسنها خواهند رقصيد اگر عشق پيدا شود ...............
راستي چه كسي تا بحال صداي او را شنيده است ؟ بعضي شبها خوابم نميبرد ميترسم اهريمن عشق را ازار دهد او تنهاست كسي صداي او را نميشنود كاش ميشد او را بيابم اما براي نجات عشق قدرت من كافي نيست گاهي ميانديشيم عشق تا روز داوري در اسارت خواهد ماند ..........