- تاریخ عضویت
- 5 ژانویه 2005
- نوشتهها
- 1,977
- لایکها
- 6,557
این روزها خیلی از صفحات رو که مرور میکنی یا به عید دیدنی اگر بری در مورد عیدهای سال های دور زیاد صحبت میشه و خیلی ها یاد عیدهای اون سالها رو گرامی میدارن و عید این سالها رو بی معنی میدونن....
اگر دنبال پیدا کردن علت برای بهتر بودن عید اون سال ها باشیم دلایل مختلفی میشه آورد ولی حتما خیلی هامون میدونیم اگر منظور از عید اون سالها روزهای دوران کودکی باشه مشکل از جایی شروع میشه که ما دیگه اون صاف و سادگی و پاکی کودکی رو نداریم که با خریدن یک جفت کفش یا پیرهن نو کیف کنیم و خوب هیچوقت بیست تا تک تومانی لای قرآن خیلی خوشحالمون نمیکنه....
اینم میدونیم که این روزها به عنوان یک فرد حقیقی و حقوقی ایرانی چیزهایی که ما رو سر ذوق میارن تعدادش شاید به انگشتهای دست هم نرسه در مقابل اون روزها ما حتی دلیلی برای کیف کردن نمیخواستیم...البته احتمالا بعد از مرور خاطرات گذشته به خودمون میگیم گله ای نیست کودک مثل لوح صاف میمونه و وقتی تلخی های این دنیا رو میچشه به یک موجود تلخ تبدیل میشه....مثلا شاید این حقیقت تلخ که خیلی هامون دیگه پدربزرگ و مادربزرگ نداریم عید ها رو برامون تلخ تر کرده....
وسط این همه تعریف و تمجید از عیدهای کودکی و نکوهیدن عیدهای اخبر خوبه که بدونیم عید اون سالها هر چی بود و هست خاطراتش توی ذهنمون بیداره و هیچوقت بخشی از زندگی انسان پاک نمیشه نمیخوام تکراری بگم طبیعت نو میشه پس ما هم نو بشیم و خاطراتمون رو بیاد بیاریم نه میخوام بگم شاید طبیعت راهی به جز سبز شدن برای برگشت دوباره نداشته باشه و ما هم شاید راهی غیر از شاد شدن های ساده و بی علت برای تکرار عید اون سالها نداشته باشیم......چقدر زیبا میگه لورکا ``سبز تویی که سبزت میخواهم...سبز باغ و سبز بنفشه..``
حالا این سبز شدن میتونه به بزرگی تور دور دنیا نباشه میتونه به کوچکی یک جوونه، دیدن یک دوست یا خوردن ارزون ترین بستنی با یک رفیق یا بچه محل قدیمی باشه...میتونه دوباره آتاری بازی کردن یا فوتبال با توپ دولایه توی کوچه های تنگ باشه، میتونه شوق دیدن دختر یا پسر همسایه با خیال کودکانه یا نخوندن برای امتحان دانشگاهجای حل نکردن پیک شادی باشه میتونه به سادگی یک خواب بعداز ظهر یا لذیذی کوبیده های کبابی محل باشه ..میتونه.......
پ.ن : مدتها بود که ننوشته بودم ولی شاید نوشتن هم یک دلخوشی کوچکی بود که بد نیست تکرار بشه...
همه ی شما دوستان دیده و ندیده خودم رو سبز میخواهم...
ارداتمند حسین
اگر دنبال پیدا کردن علت برای بهتر بودن عید اون سال ها باشیم دلایل مختلفی میشه آورد ولی حتما خیلی هامون میدونیم اگر منظور از عید اون سالها روزهای دوران کودکی باشه مشکل از جایی شروع میشه که ما دیگه اون صاف و سادگی و پاکی کودکی رو نداریم که با خریدن یک جفت کفش یا پیرهن نو کیف کنیم و خوب هیچوقت بیست تا تک تومانی لای قرآن خیلی خوشحالمون نمیکنه....
اینم میدونیم که این روزها به عنوان یک فرد حقیقی و حقوقی ایرانی چیزهایی که ما رو سر ذوق میارن تعدادش شاید به انگشتهای دست هم نرسه در مقابل اون روزها ما حتی دلیلی برای کیف کردن نمیخواستیم...البته احتمالا بعد از مرور خاطرات گذشته به خودمون میگیم گله ای نیست کودک مثل لوح صاف میمونه و وقتی تلخی های این دنیا رو میچشه به یک موجود تلخ تبدیل میشه....مثلا شاید این حقیقت تلخ که خیلی هامون دیگه پدربزرگ و مادربزرگ نداریم عید ها رو برامون تلخ تر کرده....
وسط این همه تعریف و تمجید از عیدهای کودکی و نکوهیدن عیدهای اخبر خوبه که بدونیم عید اون سالها هر چی بود و هست خاطراتش توی ذهنمون بیداره و هیچوقت بخشی از زندگی انسان پاک نمیشه نمیخوام تکراری بگم طبیعت نو میشه پس ما هم نو بشیم و خاطراتمون رو بیاد بیاریم نه میخوام بگم شاید طبیعت راهی به جز سبز شدن برای برگشت دوباره نداشته باشه و ما هم شاید راهی غیر از شاد شدن های ساده و بی علت برای تکرار عید اون سالها نداشته باشیم......چقدر زیبا میگه لورکا ``سبز تویی که سبزت میخواهم...سبز باغ و سبز بنفشه..``
حالا این سبز شدن میتونه به بزرگی تور دور دنیا نباشه میتونه به کوچکی یک جوونه، دیدن یک دوست یا خوردن ارزون ترین بستنی با یک رفیق یا بچه محل قدیمی باشه...میتونه دوباره آتاری بازی کردن یا فوتبال با توپ دولایه توی کوچه های تنگ باشه، میتونه شوق دیدن دختر یا پسر همسایه با خیال کودکانه یا نخوندن برای امتحان دانشگاهجای حل نکردن پیک شادی باشه میتونه به سادگی یک خواب بعداز ظهر یا لذیذی کوبیده های کبابی محل باشه ..میتونه.......
پ.ن : مدتها بود که ننوشته بودم ولی شاید نوشتن هم یک دلخوشی کوچکی بود که بد نیست تکرار بشه...
همه ی شما دوستان دیده و ندیده خودم رو سبز میخواهم...
ارداتمند حسین
Last edited: