roje_aria79
Registered User
چشم تماشاي خلق در رخ زيباي اوست
چشم تماشاي خلق در رخ زيباي اوست
هر که نظر ميکني محو تماشاي اوست
عاشق ديوانه را کار بدين قبله نيست
قبلهي مجنون عشق خيمهي ليلاي اوست
مسلهي زاهدش هيچ نيايد به کار
آن که لب شاهدش مساله فرماي اوست
آن بت طناز را خلوت دل منزل است
خواجه به دير و حرم بيهده جوياي اوست
هر که به سوداگري رفت به بازار عشق
مايهي سود جهان در سر سوداي اوست
حلقهي ديوانگان سلسله را طالبند
تا سر زنجيرشان زلف چليپاي اوست
روز جزا گر دهند اجر شب هجر را
روضهي رضوان همين جاي من و جاي اوست
شادي امروز دل از غم رويش رسيد
ديدهي اميد من در ره فرداي اوست
روز مرا تيره ساخت ماه فروزندهاي
که آينهي آفتاب روي دل آراي اوست
کرده مرا تلخکام شاهد شيرين لبي
کاين همه جوش مگس بر سر حلواي اوست
علت هر حسرتي عشق غمافزاي من
باعث هر عشرتي حسن طربزاي اوست
در طلب وصل او طبع غزلخوان من
تشنه لب خون من لعل شکرخاي اوست
دامن آن ترک را سخت فروغي بگير
زان که مرا دادها بر در داراي اوست
ناصردين شاه يل مفخر شمس و زحل
آن که ز روز ازل راي فلک راي اوست
چشم تماشاي خلق در رخ زيباي اوست
هر که نظر ميکني محو تماشاي اوست
عاشق ديوانه را کار بدين قبله نيست
قبلهي مجنون عشق خيمهي ليلاي اوست
مسلهي زاهدش هيچ نيايد به کار
آن که لب شاهدش مساله فرماي اوست
آن بت طناز را خلوت دل منزل است
خواجه به دير و حرم بيهده جوياي اوست
هر که به سوداگري رفت به بازار عشق
مايهي سود جهان در سر سوداي اوست
حلقهي ديوانگان سلسله را طالبند
تا سر زنجيرشان زلف چليپاي اوست
روز جزا گر دهند اجر شب هجر را
روضهي رضوان همين جاي من و جاي اوست
شادي امروز دل از غم رويش رسيد
ديدهي اميد من در ره فرداي اوست
روز مرا تيره ساخت ماه فروزندهاي
که آينهي آفتاب روي دل آراي اوست
کرده مرا تلخکام شاهد شيرين لبي
کاين همه جوش مگس بر سر حلواي اوست
علت هر حسرتي عشق غمافزاي من
باعث هر عشرتي حسن طربزاي اوست
در طلب وصل او طبع غزلخوان من
تشنه لب خون من لعل شکرخاي اوست
دامن آن ترک را سخت فروغي بگير
زان که مرا دادها بر در داراي اوست
ناصردين شاه يل مفخر شمس و زحل
آن که ز روز ازل راي فلک راي اوست