برگزیده های پرشین تولز

قشنگ ترین خاطره زندیگتون و بدترین اون

حاج اقا کجاست؟

  • ادم کشته در رفته

    Votes: 0 0.0%
  • توهم فانتزی گرفته قاط زده

    Votes: 1 10.0%
  • زن گرفته

    Votes: 1 10.0%
  • میخواد زن بگیره

    Votes: 1 10.0%
  • رییس بخش ازاد شده تحویل نمیگیره

    Votes: 3 30.0%
  • چکار به ناموس مردم داری بی غیرت؟

    Votes: 4 40.0%

  • Total voters
    10

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,329
لایک‌ها
5,482
خیلی خوبه خیلی کلاس داره
21.gif
 

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,528
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
ماکه خاطره خوش نداريم ولی خاطره بد خيلی داريم
حالا فوت آشناها به کنار که يه دايی داشتم خيلی دوستش داشتم تصادف کرد فوت شد.
ولی خاطره خيلی بدی که تو زندگيم پيش امده واسه همين چند وقته پيشه.....
فکرشو بکن پدرو مادر رو من از لحاظ نجابت قسم میخوردن ..مخصوصاً بابام
بعد میتونيد فکرشو بکنيد که خونه شما تو شرق تهران باشه بعد با دوست دخترت تو پارک ساعی قرار بزاری بعد بابات تو پارک ساعی تو رو با دختره ببينيه؟؟؟؟؟ وای که هنوز فکر میکنم تو خوابم
بابام هميشه سره کاره تا شب من نمیدونم اونجا چيکار داشته ؟؟؟؟ اونم تو تنها پارکی که ما قرار گزاشتيم
لعنت و توف به اين شانسم
 

ocarina4

Registered User
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2007
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
25
محل سکونت
مشهد
ماکه خاطره خوش نداريم ولی خاطره بد خيلی داريم
حالا فوت آشناها به کنار که يه دايی داشتم خيلی دوستش داشتم تصادف کرد فوت شد.
ولی خاطره خيلی بدی که تو زندگيم پيش امده واسه همين چند وقته پيشه.....
فکرشو بکن پدرو مادر رو من از لحاظ نجابت قسم میخوردن ..مخصوصاً بابام
بعد میتونيد فکرشو بکنيد که خونه شما تو شرق تهران باشه بعد با دوست دخترت تو پارک ساعی قرار بزاری بعد بابات تو پارک ساعی تو رو با دختره ببينيه؟؟؟؟؟ وای که هنوز فکر میکنم تو خوابم
بابام هميشه سره کاره تا شب من نمیدونم اونجا چيکار داشته ؟؟؟؟ اونم تو تنها پارکی که ما قرار گزاشتيم
لعنت و توف به اين شانسم

خوب ردتو گرفته ببینه داری چیکار میکنی...
برخورد پدرتون و خانواده چی بود؟ اگه امکان داره...
 

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,528
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
خوب ردتو گرفته ببینه داری چیکار میکنی...
برخورد پدرتون و خانواده چی بود؟ اگه امکان داره...
نبابا ،رده چيو بگيره؟ اصلاً اين احتمالش 0 هست ..چون بابام اهله اين جور صحبت ها نيست
به من مثل 2 تا چشماش تو اين جور مورد ها اعتماد داشت.....بابای من يه فرد کاملاً پر مشغله ای هست ...و حوصله اينجور کارارو نداره..در ضمن من هم تو اينجور مسائل بسيار دقت به خرج میدم و کاملاً محتاط عمل میکنم
گويا اونجا براش کاری پيش امده بود و امده بوده و برای اين که هوايی تازه کنه زده بوده به پارک..من هنوز ازش نپرسيدم اونجا چيکار میکردی..چون اصلاً دوست ندارم اون خاطرّرو زنده کنم
برخورد پدرتون و خانواده چی بود؟ اگه امکان داره..
بعد از اين که منو تو پارک ديد و صدام کرد من کاملاً شوکه شده و عرق کنان رفتم پيشه بابام به دوست دخترم که خيلی دوستش دارم و مطمئناً ميخوام بگيرمش گفتم تو برو من ميام
خلاصه رفتم پيشه بابام....گفتم الانست که بزنه تو گوشم...ديدم نه بابا با کمال خونسردی گفت من خيلی بهت اعتماد داشتم ولی تو......
منم بهش گفتم مگه بده وقتی کسيرو دوست داری و ميخوايدش باهاش نباشی؟ خودت مگه جوون نبودی؟ و.....
خلاصه 1000 علت اورد که اين کارت اشتباه و من نمیزارم تو با اين ازدواج کنيو از اين حرفا.....
منم بهش بهش هيچی نگفتم...گزاشتو رفت.....تا يه مدت مثل روز های عادی بود باهم ولی بعد از يه مدت ديدم هم مامانم میدونه هم داداشم..خلاصه ديدم اوضاع داره خراب میشه و هروز بابام میگه قلبم درد میکنهو از اين حرفا...منم تصميم گرفتم فعلاً به بابام بگم که باهاش زدم به هم و ديگه تموم شد رابطمون که البته يه 2 هفته ای هست که گفتم...از اون به بعد بابام و مامانم خيلی تحويلم میگيرن و میگن هروقت هرچقدر پول خواستی بگو تا بهت بديم..و خيلی مزايای ديگه.....
ولی منه بد بخت بعداً چجوری بهشون بگم که من همونو میخوام؟ البته خيلی ديگه به گوشيم زنگ میزنه...و همش میگه کجايی؟ زود بيا خونه...پدرمو در اوردن...ولی الان مثل خر تو گل موندم که بعداً چجوری بهشون بگم..راه حلی داريد؟
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,911
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نبابا ،رده چيو بگيره؟ اصلاً اين احتمالش 0 هست ..چون بابام اهله اين جور صحبت ها نيست
به من مثل 2 تا چشماش تو اين جور مورد ها اعتماد داشت.....بابای من يه فرد کاملاً پر مشغله ای هست ...و حوصله اينجور کارارو نداره..در ضمن من هم تو اينجور مسائل بسيار دقت به خرج میدم و کاملاً محتاط عمل میکنم
گويا اونجا براش کاری پيش امده بود و امده بوده و برای اين که هوايی تازه کنه زده بوده به پارک..من هنوز ازش نپرسيدم اونجا چيکار میکردی..چون اصلاً دوست ندارم اون خاطرّرو زنده کنم

بعد از اين که منو تو پارک ديد و صدام کرد من کاملاً شوکه شده و عرق کنان رفتم پيشه بابام به دوست دخترم که خيلی دوستش دارم و مطمئناً ميخوام بگيرمش گفتم تو برو من ميام
خلاصه رفتم پيشه بابام....گفتم الانست که بزنه تو گوشم...ديدم نه بابا با کمال خونسردی گفت من خيلی بهت اعتماد داشتم ولی تو......
منم بهش گفتم مگه بده وقتی کسيرو دوست داری و ميخوايدش باهاش نباشی؟ خودت مگه جوون نبودی؟ و.....
خلاصه 1000 علت اورد که اين کارت اشتباه و من نمیزارم تو با اين ازدواج کنيو از اين حرفا.....
منم بهش بهش هيچی نگفتم...گزاشتو رفت.....تا يه مدت مثل روز های عادی بود باهم ولی بعد از يه مدت ديدم هم مامانم میدونه هم داداشم..خلاصه ديدم اوضاع داره خراب میشه و هروز بابام میگه قلبم درد میکنهو از اين حرفا...منم تصميم گرفتم فعلاً به بابام بگم که باهاش زدم به هم و ديگه تموم شد رابطمون که البته يه 2 هفته ای هست که گفتم...از اون به بعد بابام و مامانم خيلی تحويلم میگيرن و میگن هروقت هرچقدر پول خواستی بگو تا بهت بديم..و خيلی مزايای ديگه.....
ولی منه بد بخت بعداً چجوری بهشون بگم که من همونو میخوام؟ البته خيلی ديگه به گوشيم زنگ میزنه...و همش میگه کجايی؟ زود بيا خونه...پدرمو در اوردن...ولی الان مثل خر تو گل موندم که بعداً چجوری بهشون بگم..راه حلی داريد؟

اخی کباب شدم نگو خاطره خوب بگین :happy:
 
بالا