بهنام خداوند قوری و قند
خداوند قهوه و آن بوی گند
خداوند چایی پررنگ و تلخ
خداوند تهران و کرمان و بلخ
خداوند ماه و خداوند مهر
خداوند این so plotted سپهر
خداوند آنتندهی موبایل
خداوند فلدر، خداوند فایل
خداوند مومن زمان نماز
خداوند بنده بهوقت نیاز
خداوند "بعله" سر ازدواج
خداوند گیشنیز و بیبی و خاج
خداوند داغی و گرمای سیف
خداوند این شور و شادی و کیف
خداوند offline و DC و دینگ!
خداوند فرمان و گاردان و رینگ
خداوند جوجه، خدای کباب
خداوند خرما و تنگ شراب
خداوند ایهام و ایجاز متن
خداوند رگهای میترال و بطن
خداوند طاعون و سیل و وبا
خداوند صبح و نسیم صبا
خداوند خرج و خداوند دخل
خداوند شط و درختان نخل
خدای سلامت، خدای مرض
خداوند باسلوق و کیشمیش و گز
خداوند سرخی ماهی حوض
خداوند زردی- سیاهی موز
خداوند پیکان و بنز و ژیان
خداوند آن دلبر خوش میان
خداوند جبار و توکا و قوس
خداوند کیرشف، انیشتن و گوس
خداوند جیمز کوک، کریستف کلمب
خداوند بینی و انگشت و دمب
خداوند میکی، دانلداک، گوفی
خداوند سعدی، عبید و عوفی(!)
خداوند ماه و خداوند حور
که کرده مرا خلقت از راه دور
خداوند این و خداوند آن
خداوند واقف به چرخ زمان
***
به قدری که دادم اطاله کلام
شدم گرم الفاظ و عرض سلام
سخن رشته از دست بنده ربود
فراموش کردم که مشکل چه بود!
برای خداوند طوطی و غاز
چرا من سرودم سرودی دراز؟
رسیدم ته شعر و شد ماستمال
از آن به که باشد به شعرم ملال!
ز ملت گرفتیم سوتی همی
دچارش شدیم عاقبت یک کمی
"چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت زین و گهی زین به پشت"
***
تقدیم نامه :
مرا طبع شعرم بدینسان نبود
سر این فتیله فروزان نبود!
ولی نظم کردم به زور فلان
"مگر باز گویند صاحبدلان"
که آرمین که گوی بلاغت ربود
نویسنده سایت کاپوچه بود!
...
حمید نصیری، دراز عزیز
جرقه پراند و جلیز و ویلیز
فتیله که بودی همینجور یه ور
شراره گرفته، شده شعله ور!
چو اکنون بسوزد ز طبعام کسی
گناهش رود سوی اوشان (!) بسی
حمیدا نکن انگولک آتشین
تکان هی نخور، اندکی هم بشين!