سلام به همه شما عزيزان
خيلي ها بنده رو تو انجمن ميشناسن ، با اخلاقم آشنا هستن و ميدونن انسان صبوري بودم و به هيچ وجه حاضر نيستم با آبروي يك انسان بازي كنم !
حاضر نيستم تهمت بزنم و براي هر انسان ارزش و احترام قائل هستم ...
اما ... انسانم آرزوست !
مدير محترم بخش ادبيات ، بانوي محترم manuela در جريان خون دل خوردن هاي من براي چاپ كتابم بوديد ، پس لطف كنيد براي آرامش خاطر بنده حقير هم كه شده تاپيك رو حذف نكنيد تا حقوق از دست رفته انشاالله با كمك دوستان جبران بشه و التيامي باشه بر زخم هاي بي شمار ، اين نوشتن ها!
سپاسگزارم
سال گذشته نمايشگاه كتابي در شهر با موضوع عترت و قرآن برپا شد و بنده كتابي در زمينه روانشناسي داشتم و از اونجا كه تصادف بدي كرده بودم و نميتونستم از منزل خارج بشم عزيزانم ( همسر و مادرم ) يك جلد از كتاب رو براي نمونه به نمايشگاه بردن تا اگر ناشري قبول كرد براي فروش بصورت درصدي كتاب رو در اختيارش قرار بديم .
از قضا اولين غرفه آقاي X يكي از ناشران Y بودن ، سرپرست Z ( نشر xy)
كتاب رو به ايشون نشون دادن و آقاي X هم بسيار استقبال كردن و گفتن اصلا نيازي نيست به ناشران ديگه كتاب رو نشون بدين
بنده حاضر هستم بصورت پنجاه پنجاه كتاب رو بفروشم ( يعني نصف قيمت پشت جلد براي ايشون ) ...
با اينكه عادلانه هم نبود ولي قبول كرديم !
در ضمن ايشون خيلي هم اصرار ميكرد كه با ناشر فعلي قطع همكاري كنيم و براي چاپ هاي بعدي كتاب رو به شركت Z بديم!
و حتي گفتن اگر كتاب ديگه اي آماده داريد بيارين تا با هم همكاري كنيم و واستون چاپ كنيم !
به هر حال ...
بيش از 100 جلد كتاب تحويل ايشون داده شد و يك كاغذ هم كه دست خط خودشون + امضا و تاريخ بود دريافت شد ...
باز هم اعلام كردن اگر كتاب هاي بيشتري هم داريد بيارين تا بفروشم !
كه به اين نتيجه رسيديم كه بعد از فروش همين تعداد كتاب دوباره مزاحم ايشون بشيم !
نمايشگاه كتاب تمام شد و ايشون بدون اطلاع تشريف بردن شهرشون !!!
تماس گرفتيم و گفتن آره يه تعدادي فروش رفته
اونهايي هم كه مونده چند روز آينده نمايشگاه شهرمون برگزار ميشه و وقتي فروختم تسويه حساب ميكنم !
يكي دو هفته گذشت و دوباره تماس گرفتيم و ايشون قسم خورد كه تسويه حساب ميكنه !
سال 92 شد و خودمون اون قدر درك و فهم داشتيم و گزاشتيم فروردين تمام بشه بعد تماس گرفتيم و جناب
X گفتن نمايشگاه بين المللي كتاب تهران هست چند روز آينده و صد در صد بعد از نمايشگاه تماس ميگيرم
تا تسويه حساب كنيم !!!
گفتيم چشم !
نمايشگاه كتاب تهران تمام شد و يك هفته هم گزاشتيم بگذره بعد تماس گرفتيم ديديم جواب موبايل نميدن !
رد تماس ميدن ! گوشي رو خاموش ميكنن ! نميدونم جواب اس ام اس نميدن !
خرداد ماه شد جواب دادن كه شما چقدر مزاحم من ميشين و من يه آدم فرهنگي هستم و مثل شما بيكار نيستم و
شماره موبايلتون رو يه بار ديگه رو گوشي ببينم دادگاهيتون ميكنم !!!!!!! :hmm:
بله ! اين هم ناشر مملكت ! اين هم جناب فرهنگي مملكت ! گريه داره به والله !
اين همه صبوري كرديم ... اين همه فرصت داديم گفتيم حتما بنده خدا مشكل داره ، گرفتاره .... آخرش مزد ما اين شد
كه جناب فرهنگي و متشخص ما رو تهديد كرد كه شما رو دادگاهي ميكنم دوباره شماره تماستون رو گوشي من بيفته !!!
والله دوست ندارم بگم ... ولي اين كار اگه دزدي نيست پس چيه ؟!!!
دوستان بنظرتون با يك كاغذ كه ايشون به ما داده و تعداد كتاب ها و تاريخ و امضاي خودشون هم هست ميشه كاري كرد ؟!
..... ....... ........
بنظرتون بازرسي كل كشور ميتونه كاري كنه ؟!
در پايان از تك تك شما عزيزان عذر ميخوام كه وقتتون رو گرفتم ... باور كنيد براي آرامش روي آوردم به نوشتن !
و اينكه ببينيد دور و برمون چه كساني پيدا ميشن !
مالت رو ميخورن و انگار نه انگار !
به جاي يه عذرخواهي ساده ميخوان ما رو دادگاهي كنن !
به جاي يه تشكر بابت اين همه صبوري و تحمل ، وقت ما رو ندارن چون خيلي گرفتار فرهنگ مملكت هستن !
باز هم مجبورم تكرار كنم ... انسانم آرزوست !
به قول مريس ميرويچ : نویسنده شدن یک بلاست !
خيلي ها بنده رو تو انجمن ميشناسن ، با اخلاقم آشنا هستن و ميدونن انسان صبوري بودم و به هيچ وجه حاضر نيستم با آبروي يك انسان بازي كنم !
حاضر نيستم تهمت بزنم و براي هر انسان ارزش و احترام قائل هستم ...
اما ... انسانم آرزوست !
مدير محترم بخش ادبيات ، بانوي محترم manuela در جريان خون دل خوردن هاي من براي چاپ كتابم بوديد ، پس لطف كنيد براي آرامش خاطر بنده حقير هم كه شده تاپيك رو حذف نكنيد تا حقوق از دست رفته انشاالله با كمك دوستان جبران بشه و التيامي باشه بر زخم هاي بي شمار ، اين نوشتن ها!
سال گذشته نمايشگاه كتابي در شهر با موضوع عترت و قرآن برپا شد و بنده كتابي در زمينه روانشناسي داشتم و از اونجا كه تصادف بدي كرده بودم و نميتونستم از منزل خارج بشم عزيزانم ( همسر و مادرم ) يك جلد از كتاب رو براي نمونه به نمايشگاه بردن تا اگر ناشري قبول كرد براي فروش بصورت درصدي كتاب رو در اختيارش قرار بديم .
از قضا اولين غرفه آقاي X يكي از ناشران Y بودن ، سرپرست Z ( نشر xy)
كتاب رو به ايشون نشون دادن و آقاي X هم بسيار استقبال كردن و گفتن اصلا نيازي نيست به ناشران ديگه كتاب رو نشون بدين
بنده حاضر هستم بصورت پنجاه پنجاه كتاب رو بفروشم ( يعني نصف قيمت پشت جلد براي ايشون ) ...
با اينكه عادلانه هم نبود ولي قبول كرديم !
در ضمن ايشون خيلي هم اصرار ميكرد كه با ناشر فعلي قطع همكاري كنيم و براي چاپ هاي بعدي كتاب رو به شركت Z بديم!
و حتي گفتن اگر كتاب ديگه اي آماده داريد بيارين تا با هم همكاري كنيم و واستون چاپ كنيم !
به هر حال ...
بيش از 100 جلد كتاب تحويل ايشون داده شد و يك كاغذ هم كه دست خط خودشون + امضا و تاريخ بود دريافت شد ...
باز هم اعلام كردن اگر كتاب هاي بيشتري هم داريد بيارين تا بفروشم !
كه به اين نتيجه رسيديم كه بعد از فروش همين تعداد كتاب دوباره مزاحم ايشون بشيم !
نمايشگاه كتاب تمام شد و ايشون بدون اطلاع تشريف بردن شهرشون !!!
تماس گرفتيم و گفتن آره يه تعدادي فروش رفته
اونهايي هم كه مونده چند روز آينده نمايشگاه شهرمون برگزار ميشه و وقتي فروختم تسويه حساب ميكنم !
يكي دو هفته گذشت و دوباره تماس گرفتيم و ايشون قسم خورد كه تسويه حساب ميكنه !
سال 92 شد و خودمون اون قدر درك و فهم داشتيم و گزاشتيم فروردين تمام بشه بعد تماس گرفتيم و جناب
X گفتن نمايشگاه بين المللي كتاب تهران هست چند روز آينده و صد در صد بعد از نمايشگاه تماس ميگيرم
تا تسويه حساب كنيم !!!
گفتيم چشم !
نمايشگاه كتاب تهران تمام شد و يك هفته هم گزاشتيم بگذره بعد تماس گرفتيم ديديم جواب موبايل نميدن !
رد تماس ميدن ! گوشي رو خاموش ميكنن ! نميدونم جواب اس ام اس نميدن !
خرداد ماه شد جواب دادن كه شما چقدر مزاحم من ميشين و من يه آدم فرهنگي هستم و مثل شما بيكار نيستم و
شماره موبايلتون رو يه بار ديگه رو گوشي ببينم دادگاهيتون ميكنم !!!!!!! :hmm:
بله ! اين هم ناشر مملكت ! اين هم جناب فرهنگي مملكت ! گريه داره به والله !
اين همه صبوري كرديم ... اين همه فرصت داديم گفتيم حتما بنده خدا مشكل داره ، گرفتاره .... آخرش مزد ما اين شد
كه جناب فرهنگي و متشخص ما رو تهديد كرد كه شما رو دادگاهي ميكنم دوباره شماره تماستون رو گوشي من بيفته !!!
والله دوست ندارم بگم ... ولي اين كار اگه دزدي نيست پس چيه ؟!!!
دوستان بنظرتون با يك كاغذ كه ايشون به ما داده و تعداد كتاب ها و تاريخ و امضاي خودشون هم هست ميشه كاري كرد ؟!
..... ....... ........
بنظرتون بازرسي كل كشور ميتونه كاري كنه ؟!
در پايان از تك تك شما عزيزان عذر ميخوام كه وقتتون رو گرفتم ... باور كنيد براي آرامش روي آوردم به نوشتن !
و اينكه ببينيد دور و برمون چه كساني پيدا ميشن !
مالت رو ميخورن و انگار نه انگار !
به جاي يه عذرخواهي ساده ميخوان ما رو دادگاهي كنن !
به جاي يه تشكر بابت اين همه صبوري و تحمل ، وقت ما رو ندارن چون خيلي گرفتار فرهنگ مملكت هستن !
باز هم مجبورم تكرار كنم ... انسانم آرزوست !
به قول مريس ميرويچ : نویسنده شدن یک بلاست !
Last edited: