کوین کارتر (Kevin Carter) عکاس اهل ژوهانسبورگ بود که در سال 1992 به همراه 4 تن دیگر از طرف سازمان ملل برای عکسبرداری از وضعیت قحطی زدگان سودان به این کشور رفت.
یکی از روزها که برای یافتن سوژه ای اقامتگاه خود را ترک کرده بود در فاصله حدودا یک کیلومتری کمپ تغذیه سازمان ملل صدای ناله های خفیفی توجه او را به خود جلب کرد. او فورا دوربین خود را آماده عکسبرداری کرد و به طرف صدا رفت.
چند متر آنطرف تر دختر بچه ی لاغر و ضعیفی را دید که از شدت ضعف و گرسنگی به زمین افتاده و با آخرین توانش تلاش می کند خود را به کمپ تغذیه برساند.
در همین هنگام لاشخوری در چند متری دخترک به زمین نشست و منتظر مرگ وی ماند.
کوین به گفته ی خودش 20 دقیقه منتظر ماند تا لاشخور به کودک حمله کند و او بتواند بهترین عکس را از لحظه ای که لاشخور بالهایش را باز کرده بگیرد. اما لاشخور صبور که که زنده بودن دخترک را حس می کند از جایش تکان نمیخورد. بلاخره حوصله کوین سر میرود و عکس خود را درهمان حالت میگیرد، بلند می شود و لاشخور را فراری میدهد و سپس کوین که در روزهای گذشته صحنه های مرگ و میر زیادی را دیده است بدون توجه به آنچه در انتظار دخترک است از محل دور میشود.
یکسال بعد (1993) عکس کوین در مجله نیویورک تایمز چاپ می شود و با عنوان "کودک و لاشخور" به سرعت مشهور می شود. و بعد هم کوین بخاطر همان عکس و به دلیل جلب توجه جهانیان به فاجعه انسانی در سودان برنده جایزه روزنامه نگاری "پولیتزر" میشود.
بعد از به شهرت رسیدن کوین و عکسش بسیاری از کوین گفتند و نوشتند بعضی ها او را بخاطر این عکس تحسین میکردند و بعضی ها به خاطر رفتارش در قبال دخترک از او انتقاد میکردند. جستجوهای سازمان ملل برای یافتن دخترک بی نتیجه ماند و به همین دلیل انتقادها از کوین افزایش یافت تا حدی که بعضی خبرنگاران دیگر او را "لاشخور دوم" حاضر در صحنه نامیدند که برای تهیه سوژه مناسب عکس به انتظار مرگ دخترک نشسته است.
این انتقادها و نیز معلوم نشدن سرنوشت دخترک بر عذاب وجدانی که کوین همواره در خود حس میکرد می افزود بصورتی که افسردگی او روز به روز عمیقتر گشت و سرانجام یک سال بعد (1994) و در 34 سالگی از طریق خودکشی به زندگی خویش پایان داد.
پ.ن: ما اگر با چنین صحنه هایی روبرو شویم چه می کنیم؟ خودتان را جای کوین فرض کنید. چه میکردید؟
فکر می کنم برای ما تصور رفتن میان چنین انسانهایی هم ناراحت کننده است (نمونه اش در همین کشور خودمان افغانستان) مگر نه این است که فلسفه زندگیمان در این خلاصه میشود که این دو روز را بی دردسر تر و راحت تر بگذرانیم!؟
نارین - کودک و لاشخور