برگزیده های پرشین تولز

ماشین زمان پی تی..!!!

آرمین

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژوئن 2010
نوشته‌ها
263
لایک‌ها
3
محل سکونت
خیابون
بازم یوسف میگه
اون مادر اگه باز زنده میشد
واست میگفت داستان زندگیشو
mellowsmiley.gif

بعدش تا آخر هم اینا رو میگه که دیگه یه پست یه پست نگه

سلام عرض شد
بفرما
ببخشید واسه این آگهیتون مزاحم شده بودم ، خواستم اگه بشه اینجا استخدام بشم
مدارکتونو آوردید؟
بله بفرمائید
کاملن؟
کامله ، مدارک همش کامله
سابقه کار؟
والا سابقه کار که ، سابقه کاری ندارم من
نمیشه که آقا جون سابقه کار باید داشته باشید
خب آخه چیکار بکنم؟!من الان هرجایی که رفتم به من میگن باید سابقه کار داشته باشی ، من نمی دونم از یه جایی باید شروع کرد بالاخره
من شرمندم سابقه کار باید داشته باشی
خب آخه بالاخره شما هم ببینید من الان ، الان بیکارم ، دارم هر ، یعنی...نمی دونم چیکار باید بکنم
مشکل من نیست ، بفرما ، سر راه وایستادید ، بفرما
تو رو خدا یه توجهی بکنین
شرمنده حرکت کن بفرما
باشه

آخه بابا باغت آباد منو درکم کن
نگو جلو راه واستادی آقا حرکت کن
تو اینجا نشستی واسه اینکه جوابمو بدی
پایینو نگاه نکن چشم پر از آبمو ببین
اگه نیازمند بودی تو هم می شدی یه کنه
ببین اسم بدشانس روی پیشونی منه
عصبانیم یه زلزلة ده ریشتره توم
چرا اون با یقة بسته و ته ریش بره تو ؟
همینا می تونه جوونای ما رو پیر کنه
حدس زدی یه روزی پیشش کارت گیر کنه
تا که می رسه به منه بدبخت آواره
میگی الان نه باشه بعد وقته ناهاره
بیا یه کار خیری بکن توی روزت
امضاتو نمی خوام بذارم توی موزه
نگو مدارکت ناقصه تو فردا بیا
همه چیزو کامل کن و بعد وردار بیا
واسه استخدام دقت کن به ضابطه ها
باید داشته باشی پنج سال سابقه کار
نمی خوام داد بزنم الکی شلوغ بکنم
بگو پنج سالو من از کجا شروع بکنم

منو داری می بینی که از این زمونه سیرم
از همه جا بریدم و یه جوون پیرم
کوله بارمو می بندم و شبونه میرم
به خاطر تو دیگه کارم تمومه بی رحم

بیدار شدی می خوره به سرت هوای صبح
توی روزنامه بخون صفحة حوادثو
ببین مادری که دخترشو کشته بود
بعد خودشو پرت کرد از پشت بوم
میگی چه مادره بی رحمی چه روزگاری
چیه خراب شد اول روز کاریت؟
اگه دقت کنی با کمی ریشه یابی
می فهمی که حتی یه مادرم میشه یاغی
اون مادر ای کاش باز زنده می شد
واست تعریف می کرد داستان زندگیشو
روزی که خداوند دخترش رو هدیه می کرد
مادر داشت از خوشحالی گریه می کرد
با وجود پدری که هنوز بیکار بود
دم بیمارستان نشسته و سیگار دود
می کنه و بدهیا هر روز قد می کشه
مرد دور آگهی ها همش خط می کشه
بنده امیدش به آینده ها پاره شد باخت
آخر سر هم که خیابونا کارشو ساخت
قاتل تویی خدا ببخشه گناه هاتو
حالا برو بخون مجلة گل آقاتو

منو داری می بینی که از این زمونه سیرم
از همه جا بریدم و یه جوون پیرم
کوله بارمو می بندم و شبونه میرم
به خاطر تو دیگه کارم تمومه بی رحم

چیه فک می کنی حالا که تو پشت میزی
از ما بالا تری یعنی تو گشنه نیستی
طوری صحبت می کنی انگار
که داری الان تراولتو می کنی پشت نویسی
خیلی شده یه جوون جلوی تو ظاهر بشه
یه جوون تحصیل کرده که مسافر کشه
این همه سال زحمت کشیده واسه کاری
که فردا با روی سفید بره خواستگاری
دیگه خودتم می دونی اینه گفتة عقل
باید با پول بشینی سر سفرة عقد
و توی پول چیزی به اسم وفا گمه
گذشت وقتی که می گفتن مهم تفاهمه
فقر از در بیاد تو همه چیزو خراب می کنه
بعدش از پنجره فرار می کنه
باغت آباد منو درکم کن
نگو جلو راه واستادی آقا حرکت کن

منو داری می بینی که از این زمونه سیرم
از همه جا بریدم و یه جوون پیرم
کوله بارمو می بندم و شبونه میرم
به خاطر تو دیگه کارم تمومه بی رحم
 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
ای بابا!
ادم نمیتونه یک حرفی بزنه!
هر کی اینجا پست میزنه اولش یوسف میزاره!
خدا لعنتت کنه فرزان!
همچنین تو رو پردیس!
 

s e v d a

Registered User
تاریخ عضویت
19 آگوست 2009
نوشته‌ها
820
لایک‌ها
1,498
محل سکونت
Earth
سلام انسان همیشه توی ذهنش به گذشته یا آینده سفر میکنه و فیلمهای زیادی هم در این مورد ساخته.............که بعضی هاش رو هم هممون دیدیم.................نمیدونم شاید یک روزی انسان واقعا بتونه به صفر کلوین برسه و یا از طرق دیگه بتونه حصار زمان رو بشکنه و به گذشته سفر کنه
حالافرض کنیم پی تی یک ماشین زمان داره شما چه چیزی رو دوست دارید تغییر بدید میتونه توی زندگی شخصی خودتون باشه یا یک مسئله ی اجتماعی؟؟یعنی چه کاری رو که همیشه حسرتش رو میخورید انجام میدید :)
این سفر میتونه به آینده هم باشه............که هنوز رخ نداده ولی شاید برای خیلی ها جذاب باشه.........

به سلام داش حسین خیلی چاکریم

دوسداشتم به 6 سال پیش برمیگشتم و کنکور نمیدادم

یا حداقل کنکور هنر و انسانی میدادم

یه رشته ای مثه ادبیات مدبیات یا یه رشته ی چرت دیگه ای مثه ادبیات میخوندم

یکیم اینکه برمیگشتم به 1 سال قبل و 2 سال قبل، و بیشتر از اونی که باهاشون گذروندم باهاشون میگذروندم

دیگه واقعا هیچ آرزویی نداشتم
 

neo2

Registered User
تاریخ عضویت
8 آپریل 2005
نوشته‌ها
1,667
لایک‌ها
184
محل سکونت
/cat/etc/passwd/
یه موضوعی هست که تا زنده ام داغش رو جیگر ام میمونه.

اگه میتونستم برگردم، به قیمت جونم هم شده نمیذاشتم اون اتفاق بیفته. ولی حیف که نمیشه ....
 

mostafa a

Registered User
تاریخ عضویت
26 نوامبر 2009
نوشته‌ها
229
لایک‌ها
183
محل سکونت
esfahan
9 سال برمیگشتم عقب بیشتر درس میخوندم تا رشته ای که دوست داشتم را قبول بشم و خیلی کارای دیگه هم میکردم.

ولی همیشه سعی کنید گذشته را فراموش کنید آینده را بسازید که 10 سال بعد هم دلتون نخواد برگردید به سال 89 چون هیچکس به عقب برنگشته .گذشته فقط بدرد درس گرفتن میخوره اگر حسرت گذشته را خوردی بدون آینده را هم باختی.
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
ای بابا!
ادم نمیتونه یک حرفی بزنه!
هر کی اینجا پست میزنه اولش یوسف میزاره!
خدا لعنتت کنه فرزان!
همچنین تو رو پردیس!

انتظار کمک ندارم من از قرض الحسنه ..
کمک ؟ هه ؟..........
 

mhaf

کاربر فعال برق و الکترونیک
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 فوریه 2006
نوشته‌ها
1,617
لایک‌ها
314
سن
35
محل سکونت
کرج

آرمین

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژوئن 2010
نوشته‌ها
263
لایک‌ها
3
محل سکونت
خیابون
دوستان دوست دارین اسم تاپیک رو عوض کنیم؟؟؟
 

**Setareh_KH**

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 آگوست 2009
نوشته‌ها
17
لایک‌ها
0
سن
28
محل سکونت
IRAN
من برمیگشتم به سال 75 اما بدون تغییر سن!:rolleyes:
 
بالا