Afsoos
کاربر تازه وارد
سلام دوستان ، بدون شرح لطفا بخونید :
شروع میکنم:
مترسک فيلسوف چطور ساخته ميشه؟
آقاي فيلسوف عصبانی شد و همه ی کتابهايش را پاره کرد.(( با تيکه پاره های کتابهایش من را ساخت. با کانت ، نيچه ، شوپنهاور و....)) مترسک فيلسوف با فلسفه می بيند ، می شنود ، می خورد و...
مترسک فيلسوف آمده است تا دنيا را از پنچره ی ذهن پوشالی اش روايت کند... با يک آرزو...
اولين خاطره
پدرم و دوستانش را می گويم. معتاد بودند. مادر که مرده بود ، کاغذ می خواستند تا ((لول)) درست کنند و دود را بريزند توی حلقشان ، پدر می گفت (( يه برگ اژ اون دفتر خاطراتت بکن پشرم )) سی و نه برگ رفت ، دود شد ، اين چهلمين است ، آخرين برگ ، اولين خاطره و شايد... آخرين خاطره...
چوپان دروغگو(تو دنيای مترسکی)
يادمه بهم ميگفت: (( مترسک!چرا کسی درکم نميکنه؟دروغ ميگفتم که بياد. ميومد. مثل همه ، کی؟ خوب دختر کدخدا رو ميگم! اون ميومد و من گريه ميکردم. شب آخر نيومد ، هيشکی نيومد ، همون شبی که گرگ گله رو پاره کرد... آخه اون شب ، تو ده عروسی بود ، عروسی اون ، همون شبي که چوپون دروغگو خورد شد...حالم بده.......
شروع میکنم:
مترسک فيلسوف چطور ساخته ميشه؟
آقاي فيلسوف عصبانی شد و همه ی کتابهايش را پاره کرد.(( با تيکه پاره های کتابهایش من را ساخت. با کانت ، نيچه ، شوپنهاور و....)) مترسک فيلسوف با فلسفه می بيند ، می شنود ، می خورد و...
مترسک فيلسوف آمده است تا دنيا را از پنچره ی ذهن پوشالی اش روايت کند... با يک آرزو...
اولين خاطره
پدرم و دوستانش را می گويم. معتاد بودند. مادر که مرده بود ، کاغذ می خواستند تا ((لول)) درست کنند و دود را بريزند توی حلقشان ، پدر می گفت (( يه برگ اژ اون دفتر خاطراتت بکن پشرم )) سی و نه برگ رفت ، دود شد ، اين چهلمين است ، آخرين برگ ، اولين خاطره و شايد... آخرين خاطره...
چوپان دروغگو(تو دنيای مترسکی)
يادمه بهم ميگفت: (( مترسک!چرا کسی درکم نميکنه؟دروغ ميگفتم که بياد. ميومد. مثل همه ، کی؟ خوب دختر کدخدا رو ميگم! اون ميومد و من گريه ميکردم. شب آخر نيومد ، هيشکی نيومد ، همون شبی که گرگ گله رو پاره کرد... آخه اون شب ، تو ده عروسی بود ، عروسی اون ، همون شبي که چوپون دروغگو خورد شد...حالم بده.......