• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مروری کوتاه بر آخرین حضور شخصیت بازی ها، قسمت نخست

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,817
لایک‌ها
4,842
سن
34
محل سکونت
ارومیه
در این جا به مختصری از زندگی 50 شخصیت در بازی هایی که در این نسل عرضه شدند می پردازیم. سعی شده از شخصیت های جدید استفاده بشه. ممکنه شخصیتی از قلم افتاده باشه. امکانش هم یا فراموشیه منه یا این که من موفق نشدم اون بازی خاص رو انجام بدم پس اگر شخصیت خیلی شایسته تری توی این لیست نیست به بزرگی خودتون ببخشید. ترتیب حضور شخصیت ها هم اصلا مهم نیست .بازی هایی مثل dead space یا dmc هم من از زندگی شخصیت هایی مثل دانته و ایزاک کلارک توی نسخه ی آخر حضور اون ها استفاده کردم. تا مقاله دیگه فوق العاده زیاد نشه.. این مقاله فقط مرور کوتاهی داره بر اوضاع .



قسمت دوم حتما با شخصیت هایی نظیر سالید اسنیک، بیگ باس، و...... چون میخواستم مفصل بنویسم/


1 اتزیو آدیتوره:

.اتزیو از اشراف زادگان فلورانس بود. او فرزند جیووانی آدیتوره تاجر بزرگ فلورانس بود. تا قبل از این که اتزیو به هویت اصلی خاندان پدرش پی ببرد یک جوان خوشگذران بود ولی وقتی که پدر و برادرش فدریکو و هم چنین برادر کوچکش پتروچو به دلیل خیانت نزدیکانشان اعدام شدند اتزیو از طریق عموی خود ماریو به هویت اصلی آن ها پی برد. او لباس اسسین ها را در صندوقچه ی پدرش یافت. اتزیو برای انتقام دست به قتل افرادی که باعث اعدام شدن پدر و برادرانش شدند زد و به همین دلیل به یک اسسین تبدیل شد. او در راه انتقام از بزرگانی چون لئوناردو داوینچی نیکولو ماکیاولی و نبوغ آن ها کمک گرفت. پس از انتقام گرفتن از آن ها اتزیو به یک فرد پخته تبدیل شد و در نسخه brother hood وقتی که قصر اشرافی خودشان را اسیر حمله ی خاندان بورجیا دید، پس از فرار از قلمرو حکومتی خودشان به روم رفت تا انتقامی سخت از خاندان بورجیا بگیرد. او پس از موفقیت در این امر در حالی که به فردی مسن تبدیل شده بود در نسخه revelation برای یافتن پاسخ سوالاتی که سالها در ذهنش نقش بسته بود راهی سرزمین جدش الطیر شد. او با یافتن کلید چند کتابخانه وقایعی را که قبل و بعد از کشتن المعلم برای الطیر رخ داده بود را مشاهده کرد. در این راه دشمنان اسسین ها یعنی تمپلارها نیز در پی یافتن این کلیدها و ورود به کتابخانه ها بودند. اتزیو پس از دیدن مرگ جدش الطیر سرانجام خود نیز در حالی که بسیار پیر شده بود عمر خود را پایان یافته دید.

cool-ezio-auditore-da-firenze-in-assassin-039-s-creed-ii_1280x768.jpg



2.الطیر بن لا احد:

او از یک مادر مسیحی و یک پدر مسلمان در اورشلیم متولد شد. الطیر استاد بزرگ فرقه ی اسسین ها بود اما در یک ماموریت پس از این که موفق نمیشود هدف اصلی را که از سران تمپلار ها بود به قتل برساند توسط بزرگ ترین استاد اسسین ها یعنی المعلم به درجه کارآموری خلع میشود. المعلم برای به الطیر دستور میدهد 9 تن از فرماندهان مسیحی ها را که در جنگ های صلیبی نقش مهمی دارند را به قتل برساند، الطیر پس به قتل رساندن آن ها متوجه میشود المعلم یک خیانت کار بوده است. او خود یک تمپلار بوده و قصد نابودی اسسین ها را دارد. المعلم که apple of eden را در دست دارد به نبرد با الطیر می پردازد اما الطیر با شکست دادن او صاحب یکی از سیب ها میشود. الطیر در نوشته های خود در کتابخانه های شخصی خود به سیب ها اشاره میکند تا سرانجام اتزیو آدیتوره سیب را می یابد.

مرگ الطیر بن لا احد را نیز در assassins creed revelation می بینیم.

AltairEzio.jpg

3.کانر کنوی:

کانر یک سرخپوست دورگه است که از مادری سرخپوست و از پدری آمریکایی haytham kenway متولد می شود. دوستان پدر تمپلار او برای یافتن تکه ای سیب به قبیله ی آن ها حمله ور میشوند و قبل از حمله کانر را که با دوستانش مشغول بازی بود می یابند. دوست پدر کانر چارلز لی او را از این حمله آگاه میسازد کانر پس از این که مورد آزار و اذیت آن ها نیز قرار هویت چارلز را از او میپرسد و نوید انتقام را به او می دهد چارلز و دوستانش نیز با تمسخر او را بیهوش میکنند. پس از این که پسرک کوچک به هوش می آید قبیله آتش گرفته شان را می بیند. او مادرش را می یابد اما مادر در زیر آوار مدفون است. کانر کوچک تمام سعیش را میکند اما موفق به نجات مادر نمیشود. مادر کانر در آخرین لحظاتش به او میگوید که همیشه در کنار اوست. پس از این که افراد قبیله کانر را از آن جا می برند مادر در آخرین لحظه میگوید دوستت دارم و برای همیشه چشم هایش را می بندد.

بازی به 9 سال بعد میرود. کانر که جوانی ورزیده شده توسط پیرمردی که یک اسسین بوده آموزش های لازم را می بیند. پیرمرد لباس اسسین ها و سلاح مخفی معروف آن اسسین ها را به او میدهد. کانر نیز مانند اتزیو انتقامش را شروع میکند. او تک تک تمپبلار ها و افرادی که قبیله شان را اتش زدند میکشد. در نهایت او حتی پدرش را نیز به قتل می رساند و چارلز لی بانی اصلی این ماجرا را در طی یک تعقیب و گریز و سرانجام در یک کافه به قتل می رساند. کانر در نهایت آخرین اسسین بزرگی بود که سیب را از آن خود کرد. تا سپس این سیب به دزموند مایلز رسید.

کانر کنوی شخصیت ناموفقی بود. او برعکس اتزیو بسیار جدی بود و سرد. و از ابهت الطیر نیز بهره چندانی نبرده بود. داستان کانر شباهت های زیادی به داستان اتزیو در نسخه دوم داشت. او برای انتقام بر میخیزد. کانر مانند اتزیو و الطیر در یادها نخواهد ماند اما خب او شخصیت ماهر و بزرگی بود.

Connor-Kenway.jpg

4. مامور 47:

مامور 47 یک کلون بود که در طی آزمایشاتی با تغییر هورمن هایش او را به یک قاتل بسیار خطرناک و بی رحم تبدیل کردند. مامور 47 همواره در طی نسخه های قبلی هیتمن بسیار بی رحم بود اما این بار در نسخه absolution(آمرزش) او متفاوت تر است. در ابتدا به او دستور داده میشود یار همیشگی خود دایانا را به قتل برساند. مامور 47 هم او را به قتل می رساند اما دایانا در آخرین لحظات عمرش از او میخواهد که از ویکتوریا دختری که دایانا به خاطر او به سازمان خیانت کرد محافظت کند. سازمان قصد دارد ویکتوریا را به یک قاتل یا در واقع جانشینی برای 47 تبدیل کند. مامور 47 هم باری این که ویمتوریا به سرنوشت شوم خودش که سالها آن را تحمل کرده دچار نشود از سازمان جدا میشود و ویکتوریا را به یک کلیسا می سپارد. اما ویکتوریا توسط قاچاقچی ای به نام dexter دزدیده میشود. 47 در نهایت پس از چندین تلاش ویکتوریا را پیدا میکند. و دکستر را به قتل می رساند نکته ی مبهم این بازی این بود که در اواخر بازی ما زنی را می بینیم که احتمالا دایانا است.

هیتمن: آمرزش عنوانی بود بسیار متفاوت از زندگی مامور 47. او این بار برای یک کار خوب جان خود را به خطر انداخت. مامور 47 این بار دیگر یک قاتل بالفطره و بی رحم نبود . او به دنبال آمرزش بود.

Agent_47_01_940px.jpg

5. مکس پین:

برای ما گیمرها نسل قبل مکس یکی از خاطره انگیز ترین شخصیت ها است. داستان بازی در مورد کاراگاهی است که هنگامی که در شب کریسمس به خانه می آید جنازه همسر و فرزندش را می بینید. همان جا کابوس های مرگبارش شروع میشود. او برای انتقام دست به هر کاری میزند تا سرانجام قاتلین خانواده اش را به قتل می رساند. در نسخه دوم بازی مکس همدمی به نام مونا ساکس پیدا میکند که به او کمک میکند اما مونا هم توسط فردی به نام ولادیمر به قتل میرسد. مکس ولادیمیر را میکشد ولی دیگر هیچ چیز برایش نمانده. او کسی که همدم تنهایی هایش بود را هم از دست داده بود.

نسخه سوم بازی هم به خاطره های مکس اشاره هایی داشت. در این جا او دیگر یک پلیس نیست. او که سخت به مشروبات الکلی پناه آورده دیگر حتی در خیابان های سرد وتاریک نیویورک هم حضور ندارد. بلکه در روز های روشن سائوپائولو برای یک خانواده ثروتمند برزیلی کار میکند. مکس همواره با دیالوگ هایش به جامعه آمریکا طعنه میرد و سران این کشور را افرادی بدون احساس مسئولیت میخواند. در این نسخه او شدیدا اسیر مشروبات الکلی است و شدیدا دیالوگ های طعنه آمیز دارد. مکس بسیار بی تفاوت است و کاملا با مکس دو نسخه قبل فاصله دارد. شرکت راک استار عنوانی را ساخت که یک شاهکار بود، البته اگر آ نرا یک مکس پین حساب نکنیم.


6. کورو آتانو:

به داستان شخصیت اول بازی dishonoredمی پردازیم داستان روایت کوروو آتانو، محافظ ملکه را به تصویر میکشد. او پس از ماموریتی به نزد ملکه برمیگردد. ملکه متوجه چیزهای عجیبی شده است اما خب ناگهان ملکه متوجه میشود هیج کدام از محافظ ها در آن اطراف نیستند. ناگهان عده ای ناشناس به قصر حمله میکنند و با قدرتی عجیب کوروو را بی حرکت میسازند. لحظاتی بعد ملکه در حالیکه که دخترش امیلی را جلوی چشمان کوروو از او ربودند، توسط رئیس مزدوران کشته میشود . در آخرین لحظات عمرش ازکورو میخواهد امیلی را پیدا کند و برای همیشه چشمانش را میبندد. لحظاتی بعد اشراف و بزرگان دربار به طور عجیبی درست در آن لحظه سر میرسند و جنازه ملکه را میبینند و این کوروو است که با دسیسه ای واضح محکوم به اعدام میشود. اما او در سلولش نامه ای می بیند و بعد هم کلید سلولش را در غذایش می یابد. او فرار میکند. و پس از آن به گروهی که او را نجات دادند می پیوندد. گروهی که در مناطق محروم که حالا طاعون وحشتناکی آن را فرا گرفته قصد مقاومت دارند. آن ها ماسکی که باعث ناشناس ماندن کورو از افرادی که در طی شهر به دنبال او هستند به او می دهند. کورو توسط گروهی قدرت های عجیبی پیدا میکند. آن ها را به لذت انتقام دعوت میکنند. اما کورو در این راه درخواست ملکه را سد راه خود میبیند. یافتن دخترش امیلی. اما کوروهر دو گزینه را بر می انگیزد: یافتن امیلی و انتقام از اشرافی که برای او دسیسه ای ریختند.

اگر شما در این بازی مردم را کمتر به قتل برسانید کوروو میتواند انتقام بگیرد، مانع مرگ امیلی شود، و جلوی طاعون را بگیرد.

wallpaper_dishonored_05_480x272.jpg

7.جان مارستون:

جان فردی بود که در اواخر غرب وحشی زندگی میکرد. در وقتی که مردم با هم بهتر شده بودند. سرقت ها کمتر شده بود. اتومبیل ها داشتند به شهرها راه پیدا میکردند این جان مارستون بود که پا به پای شما در بازی red dead redemption حضور داشت. در طول بازی شما میتوانستید جان را به یک آدم خوب که همان فرد مورد انتظار خانواده اش است تبدیل کنید یا نه می توانید او را به یک خلافکار بالفطره تبدیل کنید. او قصد داشت پسرش جک مانند خودش سال ها در زندان نباشد، آدم بدی نباشد و حالا که دوران پایان غرب وحشی است جک دیگر یک گانگستر نشود اما خب نشد که نشد. کار های جان بی فایده ماند. جان در بیابان های غرب به دنبال رستگاری بود. حتی پس از مرگ همسرش. هنوز به تلاش خود ادامه میداد. قصد تحلیل مو به موی زندگی جان را ندارم. فقط میخواهم بگویم که همه ی ما رستگاری جان را دیدیم. راجب به جان زیاد صحبت نمیکنم چون اندوه اتفاقی که برایش افتاد زنده میشود. فقط میتوان گفت که جان! رستگاریت مبارک!!
l4948_txdx3vr3brm34puoc0zp.jpg

8. ویتو اسکالتو:

ویتو فردی بود که برای خلاف در زندان ها به سر می برد. اما وقتی که آمریکایی ها برای فتح سیسیل به جنوب ایتالیا آمدند او برای آزادی از زندان راهی جنگ جهانی دوم شد. پس از شکست اوکه آزاد شده بود وارد باند مافیا میشود. تا خانواده اش در فقر و فلاکت به سر نبرند. ویتو شخصیت بدی نبود اما وقتی که توماس آنجلو، شخصیت محبوب نسخه ی قبل را به قتل رساند بسیاری دیگر از ویتو خوششان نمی آمد. از همان ابتدا هم مشخص بود او نتوانست جای توماس آنجلو را پر کند. برای طرفداران اصلی مافیا ویتو شخصیت منفوری لقب گرفت.

ویتو در مافیا خطرهای زیادی را به جان خرید. از خطر دستگیری توسط پلیس تا بسیاری کارهای دیگر. در هر صورت او در مافیا موفق بود. باید دید این شخصیت ایتالیایی در نسخه بعدی مافیا نیز حضور خواهد داشت یا خیر.
2431072.JPG

9. نیکو بلیک:

نیکو در بازی grand theft auto iv حضور داشت. او از اروپای شرقی برای دیدن پسر عموی خود رومن به آمریکا می آید و به پیشنهاد رومن وارد کار خلاف میشود. نیکو حتی شاهد دیدن مرگ پسرعموی خود رومن نیز بود. او برای به دست آوردن پول همه کاری کرد. قتل تا آشوب در شهر تا سرقت یک اتومبیل، تا زورگیری. نیکو گرچه به اندازه ی شخصیت های نسخه های قبلی gta یعنی کارل جانسون در جی تی ای سن آندرس و تامی ورکتی در جی تی ای وایس سیتی محبوب نشد اما خب در هر صورت او شخصیت بازی ای بود که با متای 98، دومین بازی برتر تاریخ لقب گرفت. گرچه به اعتقاد بسیاری به دلیل این که بازی زلدا فقط با 22 نقد متای99 را کسب کرد، به خاطر نقد های بیشتر gta iv این بازی بهترین بازی تاریخ لقب گرفته است. در هر صورت نیکو به یادها خواهد ماند.



Niko-bellic.png

10. کریتوس:

کریتوس یکی از محبوب ترین شخصیت های تاریخ است. داستان بازی خدای جنگ در مورد اوست که در جنگ با بربر ها شکست میخورد، او از آرس خدای جنگ کمک میخواهد تا او را پیروز کند، آرس هم به شرط این که کریتوس اسیر او شود قبول میکند تا شمشیر خود را به کریتوس دهد. پس از پیروزی کریتوس بر افراد قوم بربر کریتوس به دستور آرس قصد نابود کردن شهری را دارد و باید همه ی ساکنین شهر را به قتل برساند. کریتوس به نصیحت پیرزنی(یا پیرمردی یادم نیست:دی) گوش نمیکند و وارد خانه ای شده و ساکنین آن را به قتل می رساند. بعد ها کریتوس متوجه میشود که آن ها خانواده او بوده اند. . پس از نسخه دوم بازی این بار کریتوس می خواهد دیگر اسیر خدایان جنگ نباشد. او به مبارزه با آرس، زئوس و دیگر خدایان یونان باستان بپردازد. روح او منتظر انتقام است. تا پس از مدت ها در اسارت بودن این بار آزاد باشد. نسخه جدید گاد آو وار به کریتوسی می پردازد که به قبل از این وقایع یعنی قبل از این که او تبدیل به روح اسپارتا شود می پردازد.

Ghost_of_sparta_small.jpg

نکته: کاپیتان پرایس و مک تاویش و سایر دوستان هم چنین روچ و گوست شخصیت های جدایی هستند ولی سرگذشت آن ها در یک بخش آمده است.

11. کاپیتان پرایس

12. کاپیتان مک تاویش

13. ایمران زاکائف

14.کاپیتان شپرد

کاپیتان پرایس فرمانده نیروهای s.a.s بود. او در نسخه اول جنگاوری نوین برای جلوگیری از جنگ هسته ای که فردی به نام ایمران زاکائف، که میخواست روسیه را به روزهای باشکوه اتحاد جماهیر شوروی بازگرداند به همراه عضو جدید نیروهای sas یعنی sgt.soap mac tavish راهی خاورمیانه شد تا همدست زاکائف، بزرگ ترین تروریست خاورمیانه یعنی خالد آل اسد را پیدا کنند. کاپیتان پرایس حتی به همراه کاپیتان مک میلان طرح ترور زاکائف را ریخت. اما فقط دست زاکائف قطع شد. سرانجام پس از کشتار پل که زاکائف در آن همرزمان پرایس و سوپ یعنی گاز و گریگز را به قتل رساند، پرایس زخمی اسلحه اش را برای سوپ پرتاب کرد، سوپ کار زاکائف را به پایان رساند، در حالی که هلیکوپتر نجات سر رسیده بود سوپ نگاهی به جنازه کاپیتان پرایس انداخت و هلیکوپتر پرایس را تنها گذاشت.

وقتی که ولادیمیر ماکارو جای زاکائف را در گروه تروریستی زاکائف گرفت، گروه sas منحل شد وگروه task force 141 روی کار آمد. سپهبد شپرد بر این گروه نظارت میکند. پس از این که آلن یکی از اعضای او که به گروه ماکاروف نفوذ کرده بود و در کشتار فرودگاه بین المللی ایمران زاکائف نیز شرکت کرده بود، لو رفت و بدست ماکاروف کشته شد، شپرد به تنها امید باقی مانده اش یعنی جان سوپ مک تاویش دستور میدهد زندانی 627 که در زندانی به نام گولک است را آزاد کند. کلید پایان کار ماکاروف در دستان اوست. سوپ که حالا وظایفش سنگینی میکند. به همراه روچ برای یافتن زندانی 627 اعزام میشوند. گری روچ سندرسون امید سوپ است. بعد از پرایس، گاز،گریگز، که پرپر شدند، روچ تنها امید سوپ، بازمانده انفجار آن پل نحس است. اما در کمال ناباوری آن زندانی پرایس بود که در آن عملیات زنده مانده بود. پس از مرگ روچ و گوست که درباره آن توضیح خواهم داد، کاپیتان پرایس با یک تماس تلفنی از دشمنش ماکارو محل اقامت شپرد را که خیانت کرده بود می پرسد. ماکارو به شکلی عجیب جای شپرد در افغانستان را به او میگوید. سرانجام وقتی که شپرد قصد کشتن پرایس را دارد، سوپی که توسط شپرد با چاقو زخمی شده، آن چاقو را در می آورد و به زندگی شپرد پایان میدهد.



Call-Of-Duty-Modern-Warfare-2-HD-Wallpaper-21.jpg



به نسخه mw3 میرویم. سوپ و پرایس شپرد را کشته اند. اما ماکاروف هدف اصلی که شپرد را به کمک او کشته اند زنده است و به حملات تروریستی ادامه میدهد. او حتی رئیس جمهور روسیه و دخترش را در حمله به هواپیمای او را گروگان میگیرد تا از صلح روسیه با آمریکا جلوگیری کند. ماکاروف بی رحم است این را از کشتن بی رحمانه محافظ رئیس جمهور میفهمیم.

اما به سراغ سوپ و پرایس میرویم. سوپ زخمی است و او را به پیش دکتر میبرند. پرایس او را دلداری میدهد و سوپ بازهم نجات می یابد.

پرایس. ماکاروف را می خواهد و آفریقا، روسیه و ... را زیر پا میگذارد. اما در این نسخه با سندمن و گروهش delta force نیز همراهیم. سند من در عملیات king fish نیز حضور داشت.

اما عضو جدید گروه پرایس و سوپ و نیکولای، یوری است. فردی روس که البته شخصیت پردازی ای همچون گوست یا گاز ندارد. در مرحله ای در آفریقا که شروع مبارزه با ماکاروف است پرایس به سوپ میگوید:

سوپ دیگر نمیر!

سوپ: تو مواظب خودت باش پیرمرد.

دیالوگ های آنان بسیار زیبا است. بسیاری از فیلم ها چنین چیزی ندارند. این قدرت داستان جنگاوری نوین است.

اما مرحله ی غمناک بازی مرحله پراگ است. نیروهای ماکاروف قیام مردم چک را سرنگون میکنند. ولی در ادامه پرایس، سوپ و یوری طرح ترور ماکاروف را میریزند.

اما ماکاروف شاهد عینی ترور زاکائف بود و هنوز آن را فراموش نکرده بود.او از ترور زاکائف درس گرفت که باید مواظب پرایس و سوپ باشد تا به سرنوشت زاکائف دچار نشود. او کامارو را طعمه قرار میدهد. هنگامی که سوپ و یوری پرایس را با اسنایپر پوشش میدهند ماکاروف بمبی را که به کامارو وصل کرده بود منفجر میکند و به یوری می گوید دوست من تو نباید به اینجا می اومدی و ناگهان محل استقرار آن ها مفجر میشود. سوپ یوری را نجات میدهد اما زخمی که یادگار چاقوی شپرد است باز میشود. پرایس به کمک آن ها می آید. سوپ میداند حالش خوب نیست و به آن ها میگوید که بروند اما پرایس بهترین همدمش را از دست نمیدهد و میگوید مگه دیوونه شدی؟ ساکت باش و راه برو

در قسمتی از مرحله سوپ با اسلحه یک نفر را میکشد و پرایس مانند پدری که به فرزند مریضش دلداری میدهد می گوید: افرین پسر شلیک خوبی بود.

بالاخره سوپ را پیش دکتر میبرند پرایس مثل اوایل بازی از دکتر میخواهد زود به سوپ کمک کند اما دیگر نمیشود برای پیکر بی جان سوپ کاری کرد ،پرایس چند بار میگوید: نه!نه! سوپ نه! و وقتی از مرگ او مطمئن میشود دفترچه خاطرات و کلت خاطرات هر دو را بر میدارد و از ته قلب میگوید: متاسفم! برای چند دقیقه پرایس به سوپ خیره میشود تا سیر او را نگاه کند. او سوپ را از دست داده است. او امیدش، فرزند معنوی اش، همه چیزش را از دست داد. اما سوپ در آخرین لحظه زندگی اش می گوید: makarov know yuri

پرایس و یوری قصد فرار دارد اما ناگهان پرایس با لگد یوری را به پایین پله ها پرت میکند و یوری همه چیز را میگوید. از کشتار فرودگاه تا لحظه ای که سربازان شپرد مردند و او به آن اشاره کرد تا لحظه ی ترور زاکائف. همه چیز را. پرایس تنهاست. برای مرد تنهای ما یوری غنیمت است.

سرانجام آن ها به کمک سندمن و گروهش رئیس جمهور روسیه و دخترش را نجات میدهند. اما در پایان این مرحله یوری زخمی میشود و پرایس طوری که همیشه سوپ عزیزش را صدا میکرد یوری را صدا میکند. او به کمک یوری می شتابد در حالی که sandman- truck-grinch جان خود را فدای آن ها میکنند. جنگ تمام شده اما ماکاروف زنده است.

صدای زنگ ...

ماکارو :کیه

پرایس:زندانی 627داره میاد سراغت!

ماکارو: پرایس من چیزهایی شنیدم،؛ شنیدم مک تاویش به آخر خط رسیده! به من بگو پرایس چقدر طول کشید که مرگ او را بگیرد( چقدر طول کشید جون بده!!!) این یک خط دیالوگ اوج خباثت ماکارو رو نشون میده ،شما حتی اگر یک چیز بی جان رو از دست بدهید دوست ندارید کسی آنرا را به رختان بکشد اما ماکارو مرگ بهترین همراه پرایس و فرزند معنوی او را به رخش میکشد

پرایس:این جنگ فقط به دست من تموم میشود

پرایس خطاب به یوری : ماکارو از اینجا سالم بیرون نمیره

پرایس ماکارو را میکشد اما بهای آن سنگین است، مرگ یوری.

پرایس ماکاروف را برای ظلم او و کیه ی فراوان از او به دار آویخت. در پایان کاپیتان ما سیگار کوبایی اش را روشن میکند. در میان دودهای سیگار به جنازه ماکارو خیره میشود. او تنهاست. او کسی را ندارد تا با او شادی کند.

او به گاز،گریگز،روچ،گوست،سندمن، تراک،گرینچ،یوری که جنازه اش بالای سراوست و صدالبته سوپ فکر میکند. چه بهای سنگینی. برای کشتن 3 انسان بی ارزش: ماکاروف،زاکائف،شپرد. چه قدر سنگین،چه قدر!

این قسمت رو از مقاله قبلیم کمک گرفتم، شرمنده طولانی شد:دی

7k3xp5hy2p9t7ishgfd.jpg


15. ولادیمیر ماکارو:

او یکی از اعضای گروهک تروریستی زاکائف بود. پس از مرگ زاکائف به دست مک تاویش ماکارو هدایت گروهک را بر عهده می گیرد. در کشتار بی رحمانه فرودگاه بین المللی ایمران زاکائف ماکارو جوزف آلن را که یک نفوذی بود به قتل می رساند. او هم چنین محل اقامت کاپیتان شپرد را به پرایس میگوید. در نسخه جنگاوری نوین 3 ماکارو با ربودن رئیس جمهور روسیه مانع ایجاد صلح بین دو کشور میشود که هم اکنو در خاک آمریکا در حال جنگ هستند. در عملیات ***** مردم چک، ماکارو متوجه برنامه ریزی پرایس، سوپ و دوست سابقش یوری میشود و باعث مرگ سوپ مک تاویش میشود. در مرحله پایانی در دوبی ماکارو که هلی کوپترش توسط پرایس سرنگون شد یوری را میکشد اما پرایس او را به دار می آویزد.



fmfqsymok8mo2plmwu8i.png

16. گری روچ سندرسون:

17. گوست

گری روچ سندرسون و گوست یکی از اعضای گروه task force 141 بودند. در مرحله ای که آن ها برای یافتن ماکارو به اقامت گاه شخصی او در قفقاز به آن جا میروند با خیانت شپرد کشته میشوند و جنازه ی آن ها در حالی که گوست با آن ماسک ترسناک که هیچ گاه نفهمیدیم برای چه میزد و روچ که زخمی بود توسط شپرد سوزانده میشود. مرگ آن ها از دلخراش ترین مرگ های تاریخ بازی های رایانه ای لقب گرفت.

همین ترتیب عکس هایی که گذاشتم خیلی دردناک هست واقعا

18. joker:

جوکر یکی از محبوب ترین شخصیت های این نسل بود. او در بازی batman arkham city با دیوانگی های خنده دارش و کارهای جنون آمیزش در عین بی رحمی گیمرها را می خنداند. جوکر قصد قتل بتمن را داشت اما در آخر توسط بتمن کشته میشود. در مورد مرگ او ابهامات زیادی وجود دارد. ما در بازی می فهمیم که هارلی کوئین مشوق او از جوکر باردار است.

او بارها بتمن را به چالش کشاند. جوکر با افرادش همواره یکی از اصلی ترین دشمن های بتمن بود که از هر فرصتی علیه او استفاده میکرد. او حتی تالیا معشوقه بتمن را نیز به قتل رساند.

علاوه بر جوکر در این بازی که هیچ گیمری او را فراموش نخواهد کرد، قطعا هیچ کدام از اهالی فیلم نیز بازی فوق العاده هیث لجر فقید را در فیلم شوالیه تاریکی فراموش نخواهند کرد.



joker-arkham-city.png

19. Nathan drake:

در نسلی که دیگر خبری از لارا کرافت ماجراجوی همیشگی نیست . درست است که عنوان اخیر تومب رایدر بسیار زیبا بود اما آن لارای همیشگی نبود که نبود. در این اوضاعاستدیو ناتی داگ شخصیتی را ساخت که جایگزین خوبی برای لارا شد. برای کسانی که این سبک یعنی ماجراجوییی را دوست دارند uncharted بهترین گزینه است. داستان بازی در مورد ناتان دریک است که به ماجراجویی هایی خاص می پردازد. از حضور در هوای سرد و برفی در نسخه دوم که او واهمه ای از آن ندارد تا امید به زندگی داشتن در صحرای سوزان رب الخالی. ناتان در نسخه سوم از همان ابتدا با مشکلات بسیاری روبرو بود. از تیر خوردن و سقوط هواپیمایش تا بی آبی در صحرا. ناتان در نسخه ی دوم برای پیدا کردن 9 گنجینه مارکوپولو دست به ماجراجویی زد و در نسخه سوم هم دست به ماجراجویی در آتلانتیس زد. جایی که محل زندگی قوم عاد بود. که این شهر با وجود ستون های بلندش در زیر شن ها مدفون شد. از زندگی ناتان دریک اطلاعات چندانی در دست نیست چون من زیاد بازی نکردم:دی

هرچی فکر میکنم این جا یه شخصیت جا موند حالا نمیدونم کی بود شما ببخشید.

images

20. لارا کرافت:

پس از یکی دو تومب رایدر ناموفق در نسل هفتم در همین چند وقتی پیش بازهم لاراکرافت بازگشت. با یک بازی قوی و زیبا. داستان در مورد لاراکرافت است که به تازگی فارغ التحصیل شده است به ژاپن سفری میکند اما در مثلث برمودا کشتی آن ها غرق میشود و لارا به آب سقوط میکند. او وقتی بهوش می آید عده ای از بازماندگان را می بینید. از آن ها کمک میخواهد کسی صدایش را نمی شنود ناگهان مشتی میخورد و بیهوش میشود.

وقتی بهوش می آید خود را معلق می بیند. از همین جا در میابیم که یک سری آدم خطرناک در این جزیره وجود دارد.

لارا فرار میکند اما در نسخه ی جدید تومب رایدر ما این را در میابیم که او لارای همیشگی نیست. او میترسد. می گوید از مقبره ها بیزار است. از شکار حیوانات بدش میاید. نمی تواند آدم بکشد. لارا یک دختر زیبا و جوان است که آدم های دیوانه این جزیره میخواهند او را بکشند، میخواهند او را لمس کنند و به او تجاوز کنند. لارای بیچاره میخواهد فرار کند و خود را نجات دهد. او حتی عزیزانش را نیز از دست میدهد. او یک دختر تنهاست.

2013-tomb-raider-game-wallpaper-for-1600x900-hdtv-9-502.jpg

21.کول فلپس:

عصر جدیدی آغاز شده است. جنگ جهانی دوم شروع شده است. ایالات متحده آمریکا پس از بمباران هسته ای ژاپن، متحد آلمان نازی تبدیل به یک ابر قدرت شده است. در حالی که کشور هنوز درگیر مشکلات پس از جنگ است. پلیس و دادگاه ها بی قانون اند و حتی فساد آن ها را گریبان گیر خود کرده است. در روزگاری که مافیا به راحتی جولان میدهند یک بازمانده جنگ آمریکایی به نام کول فلپس بر میخیزد تا فساد را ریشه کن کند. کول با بررسی تمام پرونده ها از قتل گرفته تا دزدی میخواهد نقشی در بهتر شدن جامعه داشته باشید. کول با مرگ غم انگیز و تا حدودی عجیبش همه ی ما را متعجب کرد. عنوانی که با توجه به هزینه هایش خوب فروش نکرد. گرچه این بازی راک استار و کول فلپسش شایسته بود اما خب نتوانست موفق باشد.فلپس شخصیتی بود که تا حدودی در یادها ماند.
la_noire___wallpaper_by_mattsimmo-d3408tc13.jpg

22. آلن ویک:

پس از مکس پین سم لیک خالق این شخصیت یک شخصیت جالب دیگر خلق کرد. پس از مکس افسرده که خانواده اش را از دست داده بود و مونا معشوقه اش را از دست داده بود، این بار آلن نویسنده ای بود که همسرش آلیس را گم کرده بود. او گاهی در توهمات عجیب و ترسناک خود زندگی میکرد و گاه در واقعیت به دنبال آلیس میگشت. توهمات آلن مانند کابوس های مکس بود. این بازی یکی از بهترین داستان های نسل را داشت و پرچمدار بازی های ترسناک این نسل بود.


wake.jpg

23. ایزاک کلارک:

نکته: در مورد ایزاک فقط مختصری به وقایع بازی دد اسپیس 3 می پردازیم.

ایزاک مهندسی مکانیکی است که قابلیت از بین بردن موجوداتی به نام markers را دارد که اکنون سراسر کهکشان را تصاحب کرده اند. افرادی که مانند زامبی مردم را یکی پس از دیگری شبیه به خود میکنند. ایزاک در ابتدای بازی مخفی شده است اما با ورود عده ای سرباز که میخواهند او را به سیاره ای پوشیده ای یخ که ظاهرا کلید نجات انسان های بازمانده است. و میتوان همه ی دشمنان را یک باره نابود کرد. این سیاره که tau volantis ببرند. او ابتدا قبول نمیکند اما وقتی متوجه میشود که نامزد سابقش eliie نیز در آن جا گم شده اند. عواطف عاشقانه ایزاک گل میکند:دی و بلافاصله راهی میشود.

ایزاک شخصیتی بود که با او خاطراتی داشتیم. در سال هایی که نابودی اویل و سایلنت هیل را با افسوس تماشا میکردیم، او بود که ترس را به ما انتقال داد. دد اسپیس یکی از بهترین آی پی های این نسل بود.

1eu4H.jpg

24. واس مونتنگرو:

واس پس از جوکر یکی از محبوب ترین کارکترهای منفی و روان پریش بود:دی

پس از این که جیسون و دوستانش اسیر دیوانگان این جزیره شدند، جیسون و گرنت برادرش از قفس فرار کردند و میخواستند برای نجات بقیه اقدام کنند ولی واس گرنت را میکشد و در کمال ناباوری و دیوانگی به جیسون اجازه فرار میدهد. جیسون به طرز ناباورانه ای فرار می کنند و توسط افرادی که مخالف واس هستند نجات پیدا میکند. واس که خواهرش سیترا با جیسون حسابی جور میشود:دی(منظورم رو همه میدونید) در نهایت توسط جیسون به قتل میرسد. البته اگر جیسون در پایان بازی دوستانش را میکشت و به سیترا ملحق میشد روح واس خدابیامرز خیلی شاد میشد:دی

Far-Cry-31.jpg

25. جیسون برادی:

جیسون فردی مفرح بود که با دوستانش برای تفریح به این جزیره آمدند. اما در حین چتر بازی اسیر دست دیوانگان این جزیره شدند. جیسون که در هنگام فرار برادرش گرنت توسط واس کشته شد و به شکل عجیبی واس به او اجازه فرار داد نجات پیدا میکند. او توسط مخالفان واس برانگیخته میشود تا واس و سایر دیوانگان و خلافکارانی نظیر hoyt را نیز به قتل برسد. جیسون در ابتدا فکر میکند که سیترا خواهر واس مونتنگرو با اوست اما اگر در پایان بازی انتخاب کنید که با سیترا همراه شوید و لیزا را بکشید مورد خیانت سیترا قرار میگیرید و می میرید. جیسون برادی در این جزیره به یک قاتل بالفطره تبدیل شد. او حتی با این که برادر کوچکترش را نیز یافته بود او را مورد شکنجه قرار داد تا توسط دوربین های امنیتی شناسایی نشود و برادرش را در آستانه مرگ قرار داد. در حالی که در ابتدا وقتی که واس به او اجازه ی فرار داد جیسون در حین فرار مجبور شد یکی از مزدوران واس را بکشد، در رفتار او وحشت و پشیمانی را می دیدیم.

far-cry-3-jason-brody.jpg

26. مارکوس فنیکس:

21 سال قبل از حمله عظیم لوکاست ها به زمین marcus michael fenix به دنیا آمد. در کودکی در مسابقات راگبی مدرسه به دلیل تکل خشنی که کارلوس بر روی پای او رفت به دعوا با او پرداخت اما وقتی که دام برادر بزرگ کارلوس آن ها را جدا کرد مارکوس با او دوستی خود را شروع کرد. دوستی ای که به شکلی غم انگیز به پایان رسید. از مشکلات او همیشه مورد خشم بودن توسط بچه ها بود. پدر مارکوس آدام و مادرش elain نام داشت.

در یک مهمانی پدر دام به او جنگ با لوکاست ها را پیشنهاد میدهد. مارکوس و دام با یک دیگر به جنگ با لوکاست ها پرداختند.

مارکوس فنیکس با آخرین حضورش در چرخ دنده های جنگ 3 جای خود را برای همیشه در قلب طرفداران این بازی باز کرد. نسخه بازی gears of war judgment نیز یکی از دلایل پایین تر شدن نمراتش، این بو که در نقدها صراحتا اشاره شده بود، نبود مارکوس فنیکس در بازی. مارکوس غم های زیادی را متحمل شد، از مرگ فداکارانه دام که برای نجات آن ها و هم چنین برای پیوستن به همسرش که مرده بود گرفته تا باس فایت نهایی نسخه اول بازی که اشک را به چشم های مارکوس و گیمرها هدیه داد:دی

حال هنوز معلوم نیست مارکوس در نسخه بعدی حضور داشته باشد یا خیر. اما خب این احتمال زیاد است. یکی از ضعف های کم نسخه ی اخیر بازی نبود این شخصیت بود.

45.jpg

این هم مارکوس فنیکس لامصب چه قدر خوشگله:دی

27. مستر چیف:

پس ازنسخه ی سوم چیف که در مخزن مخصوصی قرار گرفته را می بینیم. مسترچیف پس از خوابی عمیق دوباره برای نجات معدود بازماندگان انسان ها بر می خیزد. داستان بازی روایتی است از تغییر ذهن کودکانی که می توانند در برابر Covenant مقاومت کنند.که همان کودکان اسپارتان هایی بودند که تنها دلیلی بودند که باعث شدند نسل انسان ها منقرض نشود. حالا که مستر چیف تنهاست و کورتانا یاور همیشگی او نیز با اوست او باید به نبرد بپردازد. همراهش کورتانا نیز از dna انسان ها ساخته شده و میتواند خیلی خوب فکر کند و احساسات را درک کند. چیف به جز تلاش خود در مبارزه باید به کورتانا کمک کند تا خود را باز یابد مستر چیف در این نسل وارد سری هیلو، پدر سبک اول شخص شد. این قسمت مرور کوتاهی بر اوضاع چیف در هیلو 4 بود.

Master_Chief_-_Halo_4.jpg

برای عکس چیف مجبور به استفاده از سلاح ممنوعه(شیلتر شکن شدیم:دی)

28. Cole McGrath:

شرح حالی از کول در نسخه دوم infamous:

پس از این كه كول مکگراث (Cole McGrath) در نسخه قبل موفق به كشتن كسلر (Kessler) شد، سر و كله یك هیولای بزرگ پیدا می شود كه قدرت او بسیار بیشتر از كول است. این هیولا Empire City را نابود می كند و حال كول با یك مأمور NSA به نام لوسی کو (Lucy Kuo) آشنا می شود كه در حقیقت یكی از دوستان جان وایت (John White) از نسخه قبل است. او به كول پیشنهاد می كند كه به شهر New Marais بیاید، چون جهت حركت هیولا بزرگ از Empire City به سمت این شهر است. حال داستان بازی در شهر New Marais اتفاق می افتد، جایی كه باید كول تمام تلاش خود را بكند تا طی چند روز آینده كه هیولا به این منطقه می رسد، خود را قدرتمند كند و با كمك افراد خاصی مثل دكتر ولف (Dr. Wolfe) كه در حقیقت Ray Sphere را با كسلر ساخته، جلوی هیولا را بگیرند. اما ماجرا به این سادگی ها هم نیست.



سیاستمداری به نام جوزف برتراند (Joseph Bertrand) در این بی نظمی، كنترل شهر New Marais را در دست گرفته و از هر نیرو و كاری استفاده می كند تا قدرت خود را حفظ كند و مهم تر از همه كول را از بین ببرد. داستان inFamous 2 خیلی خوب ماجرای قبل را ادامه می دهد و شخصیت ها و عوامل جدیدی را به خود اضافه می كند. زیک (Zeke) دوست صمیمی كول همچنان همراه او است و شخصیت هایی مثل کو هم خوب پرداخته شده اند. شخصیت كول اینبار ساختار جدیدتری گرفته است. از آنجایی كه صداگذار او و حتی یك زمان چهره وی تغییر كرده بود، Sucker Punch سعی كرده تا او را كمی بامزه تر خلق كند كه آن ها به خوبی از پس این موضوع برآمده اند، چرا كه كول نه خیلی مسخره، بامزه شده كه ما كلاً شخصیت شماره قبل را فراموش كنیم و نه این كه خیلی خشك است كه نتوان با وی ارتباط برقرار كرد. در نهایت داستان همچنان در طی نمایش های كمیك مانند روایت می شود كه خیلی خوب پرداخته و بیان می شود.

مروری بر داستان ابتدایی کول در این بازی. از اندینگ غم انگیز بازی نیز حرفی نمیزنم. به شخصه اندینگ بازی را فراموش نخواهم کرد. هیچ گاه.

colemacgrath_00900.jpg

29. جوزف کاپلی:

سری بازی های Resistance با قهرمان معروفش نیتن هیل (Nathan Hale) نزد هواداران، شناخته شده بودند. شخصی که قهرمان جنگ انسان ها و Chimeraها بود و در نسخه های قبلی خطرات زیادی را به جان پذیرفت تا مأموریت هایش را برای نجات انسان ها با موفقیت به پایان برساند. همین امر باعث شده تا هیل بر اثر اتفاقاتی که در نسخه های قبلی رخ داد، به یک Chimera تبدیل شود. پایان نسخه دوم این سری از بازی ها صحنه تأثیرگذاری را به همراه داشت که با مرگ هیل همراه بود. او به دست یکی از همرزمانش جوزف کاپلی (Joseph Capelli) کشته شد و ما در نسخه سوم با او ادامه مبارزه هایی که هیل آغاز کرده بود را دنبال می کنیم و به پایان می رسانیم.

کاپلی از ارتش اخراج شده و پس از آن ازدواج می کند و صاحب فرزند می شود. زمان دیگر روزهای خوشش را به انسان ها نشان نمی دهد و اوضاع بسیار وخیم است. Chimeraها قدرتشان را به انسان ها ثابت کرده اند و انسان ها نیز با امکاناتی کم و با امید روزی که شاید بتوانند این ارتش شیطانی را شکست دهند، به شکل های مختلف مبارزه می کنند و برای اینکه جان سالم به در ببرند، در تونل های زیر زمینی و مکان های مخفی تاریک و نمور زندگی می کنند. جوزف به همراه خانواده اش در شهر کوچکی به نام Haven در ایالت Oklahoma مانند سایر ساکنین آن، در تونل های زیر زمینی زندگی می کنند. همان طور که از نام این شهر مشخص است (Haven به معنای پناهگاه) این مکان کوچک به جایی تبدیل شده که انسان ها می توانند در آن روزگار خود را هر چند با مشکلات زیاد، اما با خیالی آسوده تر سپری کنند.

هر چند که حمله Chimeraها همیشه جان تعدادی را می گیرد. همان طور که گفته شد، جوزف دیگر یک سرباز جنگ نیست و تنها به محافظت از خانواده اش فکر می کند، اما تقدیر برای او ماجراهای دیگری را رقم زده است. حمله بزرگ Chimeraها به شهر Haven همه چیز را به یکباره تغییر می دهد. Chimeraها برای پیدا کردن دکتر فیودور مالیکو (Fyodor Malikov) که عامل اصلی بدبختی انسان ها و کشته شدن هیل به حساب می آید، به این شهر کوچک حمله ور می شوند. دکتر مالیکو شخصیت مرموز این سری از بازی هاست که در این نسخه نقش مهمتری را ایفا می کند. او اگر چه دلیل شروع اتفاقات رخ داده در این سری از بازی ها است، اما از طرف دیگر می تواند نقش مهمی برای پایان بخشیدن به این کابوس ناتمام ایفا کند.

در اوایل بازی اتفاقات زیادی رخ می دهند که باعث می شوند جوزف کاپلی به میدان نبرد بازگردد و نقش **** و امیدی تازه را برای نیروهای مقاومت ایفا کند. روند داستانی که در نسخه های قبلی به وجود آمده، باعث شده که این عنوان در این بخش بسیار خوب به نظر برسد و هیجان زیادی را به بازیکنان منتقل کند. فضای Post-Apocalyptic بازی نقش مهمی در انتقال احساس و روند داستانی به بازیکنان دارد و Insomniac نیز با به وجود آوردن یک داستان خوب و فضایی هماهنگ با جریان بازی، باعث شده بازی برای علاقه مندان به این بازی بسیار هیجان انگیز باشد. همچنین این نسخه در مقایسه با عنوان های قبلی، دیگر یک بازی نظامی صرف نیست و روابط شخصیت اصلی بازی در جریان مأموریت ها، نقش مهمی را ایفا می کند. بازی در این نسخه بیشتر به شخصیت اصلی می پردازد و سعی می کند که بازیکنان با شخصیت جدید بازی ارتباط بیشتری برقرار کنند. روابط خانوادگی و احساسی او یکی از بخش هایی است که می توان به آن اشاره کرد.
Capelli_Concept.jpg

30. وی شن:

وی شن یک پلیس آمریکایی- هنگ کنگی بود که برای نفوذ به خطرناک ترین باند تبهکاری سراسر هنگ کنگ از کالیفرنیا به هنگ کنگ آمده است. در یک معامله وی گیر می افتد و در آن جا با جکی ماه دوست سابقش که از اعضای گروه تبهکاران است ملاقات میکند. جکی او را با وینتسون یکی دیگر از اعضای باند آشنا میکند. پس از این که وی با انجام خوب چند ماموریت برای خود جایی باز میکند و با بچه های بالای گروه:دی آشنا میشود. بچه های بالا نیز کار او را خوب می بینند به او اطمینان کامل پیدا می کند. اما در طی عروسی وینتسون گروهی به محل عروسی خیانت میکنند و یک تراژدی غم انگیز که مرگ وینستون در آغوش همسرش بود، به راه می اندازند. خب چون زیاد با وی حال نکردم خلاصه میگم. در طی ادامه ماجرا وی big small را که خیانت ها زیر سر او بوده است را به قتل می رساند، اما در این راه دوست سابقش جکی را نیز از دست میدهد. منتظر بماید. به شخصیت های مهم تری خواهیم پرداخت. هنوز به سالید اسنیک و بقیه نرسیده ایم.



SD_Box_Vault_JL_06.jpg

31. مرگ:

در نسخه اول بازی darksiders ما با جنگ همراه بودیم اما در این نسخه با یکی دیگر از سواره های آخرالزمان یعنی مرگ همراه خواهیم شد.

دادگاه جنگ را به دلیل زود شروع کردن آخرالزمان مقصر میداند، در حالی که جنگ قصد اثبات بی گناهی خود را دارد برادرش مرگ به همراه اسبش ناامیدی به دنبال راه چاره ای برای بخشش برادرش مرگ می گردد. مرگ حتی در این راه مجبور می شود با خود برادرش جنگ مبارزه کند اما بعد می فهمد فیلم هندی ای بیش نبوده زیرا آن جنگ تقلبی و چینی است و پیرمردی خود را به جای او جا زده است:دی

این شخصیت برای پر کردن لیست بود باو:دی

wallpaper_darksiders_2_01_1680x1050.jpg



32. لی اورت:

بازی the walking dead یک شاهکار داستانی بود. بازی در مورد لی استاد دانشگاهی است که شما به او مشکوکید که آیا او به شخصی تیراندازی کرده است یا خیر؟ اما بعدها متوجه میشوید که لی فرد ساده و بی ریایی است. هنگامی که لی دارد با یک پلیس پیر به دادگاه می رود ناگهان اتومبیل بر اثر تصادف با شخصی سرنگون می شود. لی می بیند که پلیس مرده است تفنگی روی زمین است. ناگهان پلیس که یک walker که در این بازی مفهوم زامبی خودمان را دارد تبدیل میشود، لی بلافاصله با شات گان روی زمین او را میکشد و سپس نگاهی به جنازه اش می اندازد. او راهش را ادامه میدهد تا با دختری به نام کلمنتین آشنا میشود که چند روزی است تنها مانده است و خبری از پدر و مادرش و پرستارش ندارد. لی میفهمد که آن ها هم تبدیل به زامبی شده اند. بنابراین از بچه محافظت میکند. همین سرآغاز ماجراهای خطرناکی برای لی است. من چون نتونستم اپیزودهای 4 و 5 رو تجربه کنم اگر کسی خواست میتونه سرگذشت لی رو بگه تا اضافه کنم

wal1.jpg

قسمت بعدی با شخصیت های متال گیر، دویل می کرای، اویل، و...


 

mohamadali522

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 آپریل 2013
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
4
merci dooste aziz matlabe khoobi bood be nazare man bazihaye god of war-uncharted-assassin creed vaghean bazihaye khoobi hastan ke ta salha jaygozini vasashoon peyda nemishe
 

Wild Eagle

Registered User
تاریخ عضویت
16 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
155
لایک‌ها
22
محل سکونت
تهران
خیلی عالی بود
ممنون از زحمتی که کشیدی : )
 
بالا