• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مشاوره رايگان:افسردگي،اضطراب،ازد

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
دوستان سلام
از انجايي كه ديدم در بسياري از تاپيك ها خيلي از كاربران درخواست مشاوره در زمينه هاي مختلف رو دارند با كمك همكار بخش تصميم بر اين شد كه تاپيكي رو ايجاد كنم تا دوستان مشكلات و سوالات خودشون رو در اينجا مطرح كنند و بنده هر كمكي در توانم بود براي حل مشكل اين عزيزان انجام بدم
همچنين از دوستاني كه در رشته هاي مشاوره و پزشكي مثل روان شناسي باليني و روان پزشكي و... تخصص دارند هم دعوت ميشه تا در اين زمينه بنده رو ياري كنند.
*نكته اي كه بايد متذكر بشم اين هستش كه دوستاني كه در اين زمينه تجربه تخصصي ندارند خواهشا بدون منبع حرفي رو نزنند و اگر حس ميكنند مطلب و يا مقاله اي ميتونه به حل مشكل دوستان كمك كنه خواهشا منبعش رو هم ذكر كنند.
*نكته دوم اينكه گاهي اوقات بعضي از مشكلات را از طريق انجمن نميشه حل كرد و لازمه كه دوستان به مراكز مشاوره مراجعه كنند همانطور كه از پشت كامپيوتر نميشه هيچ بيماري جسمي رو درمان كرد مطمئنا براي درمان مشكلات روحي نيز نياز به مشاوره حضوري هست و اين تاپيك براي تشخيص مشكل و جلوگيري از حاد شدن اون هست.
 

baris manco

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 نوامبر 2011
نوشته‌ها
825
لایک‌ها
115
محل سکونت
iN thE Fu**iNg Hell
ت که حس بدی از زندگی م دارم...مثل همیشه نه ذوقی دارم نه شوقی...
با اطرافیانم با خانواده م با بچه محل ها و...حال نمیکنم مجبورم زوری حال کنم! زوری بخندم! زوری بگم علیک سلام!..
کوچیک ترین رفتار بد(شاید خوب ب نظر اونا) منو آزار میده..دوست دارم قاطی کنم بزنم یه چیزی رو بشکونم بعد ب خودم میگم گیرم زدی شکوندی چیو میخوای ثابت کنی..قاطی هم که نکنی نمیشه!
هیچ دوستی ندارم بقیه خودشونو میچسبونن ب ما!
هم سن هامو تو خیابون میبینم واقعا خجالت میکشم.یکی با موبایل صحبت کنه تو مترو تو تاکسی و هر جایی دوست دارم بهش بگم تاکسی و متر و جای با موبایل صحت کردن نی!یکی بلند بلند حرف میزنه دوست دارم بزنم زیره گوشش ولی نمیتونم..همش آهنگ های خارجی گوش میدم (خیلی کم میفهمم چی میخونن:دی)
دیروزم با امروزم هیچ فرقی نداره..حتی امروزم با پارسال این موقع فرقی نداره! فقط یکم هوا سرد تره امروز
biggrinsmiley.gif

دوکسپین 25هم هر چقدر میخرم که مثل سابق خواب طولانی داشته باشم 16-17ساعت دیگه فایده ای نداره دیگه روم تاثیر نمیذاره!>.
و خیلی درد های دیگه
یه دوز پسر هم نداریم!
چه کنم در کل؟
پ:ن سابقه مراجعه ب روانشناس و روانپزشک هم داشتم..هیپنوتیزم درمان هم یه مدت باهام سرو کله میزد..اما از دستم خسته شد..
 

Cleeev

Registered User
تاریخ عضویت
6 ژانویه 2010
نوشته‌ها
1,271
لایک‌ها
801
محل سکونت
on the edge of a super-massive black-hole
ت که حس بدی از زندگی م دارم...مثل همیشه نه ذوقی دارم نه شوقی...
با اطرافیانم با خانواده م با بچه محل ها و...حال نمیکنم مجبورم زوری حال کنم! زوری بخندم! زوری بگم علیک سلام!..
کوچیک ترین رفتار بد(شاید خوب ب نظر اونا) منو آزار میده..دوست دارم قاطی کنم بزنم یه چیزی رو بشکونم بعد ب خودم میگم گیرم زدی شکوندی چیو میخوای ثابت کنی..قاطی هم که نکنی نمیشه!
هیچ دوستی ندارم بقیه خودشونو میچسبونن ب ما!
هم سن هامو تو خیابون میبینم واقعا خجالت میکشم.یکی با موبایل صحبت کنه تو مترو تو تاکسی و هر جایی دوست دارم بهش بگم تاکسی و متر و جای با موبایل صحت کردن نی!یکی بلند بلند حرف میزنه دوست دارم بزنم زیره گوشش ولی نمیتونم..همش آهنگ های خارجی گوش میدم (خیلی کم میفهمم چی میخونن:دی)
دیروزم با امروزم هیچ فرقی نداره..حتی امروزم با پارسال این موقع فرقی نداره! فقط یکم هوا سرد تره امروز
biggrinsmiley.gif

دوکسپین 25هم هر چقدر میخرم که مثل سابق خواب طولانی داشته باشم 16-17ساعت دیگه فایده ای نداره دیگه روم تاثیر نمیذاره!>.
و خیلی درد های دیگه
یه دوز پسر هم نداریم!
چه کنم در کل؟
پ:ن سابقه مراجعه ب روانشناس و روانپزشک هم داشتم..هیپنوتیزم درمان هم یه مدت باهام سرو کله میزد..اما از دستم خسته شد..

خوشوقتم عزیزم شباهت بالایی میان ما وجود دارد :snitch:

قسمت گوش دادن به آهنگای خارجی رو به شوما توصیه میکونم برید کلاس زبان تا اندازه گوز بارتون باشه بفهمید چی میگن و بیایید در دنیای زیبای Doom/Death/Melodic/Funeral/Gothic Metal ، باشد که رستگار شوید. :)


افسردگی اینائم نیست؛ باشه ـم خئلیم خوبه دوشواری نداره حس برتره!
 

داستان

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 ژانویه 2012
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
13
سلام مشاور محترم.... من میوخاستم برم روانپزشک متخصص اعصاب و روان اما گفتش بعد عید بیا ....من مشکلم اینه که 1 - اعصابم ضعیفه...یعنی همش میترسم مردم اجتماع باهام دعوا کنن بخاطر همین گوشیه گیری میکنم- 2- اظطراب و حملات ترس دارم ..3 - وسواس دارم ..مثلا دمپایها ی دستشویی رو همیشه به یک شکل میزارم یا جیب شلوارم رو چک میکنم کلید د رخونه توش باشه .....یا مثلا دقیقا همین الان عموم اومد خونمون اومدم تو اتاق درو قفل کردم اظطرا بداشتم براس سلام کردن چراغم خامو شکردم نمیتونم الان درست تایپ کنم ولی کلا همینه مشکلام...
 

patteerr

Registered User
تاریخ عضویت
27 مارس 2009
نوشته‌ها
4,016
لایک‌ها
3,140
سلام . بنده ادم بسیار بسیار شوخ و خنده رو و شادی هستم و به شدت اجتماعی ولی تست روانشناسی که دادم یکی مونده بود که برسم به افسردگی خفیف !! میترسم یکم دیگه بگذره و افسرده بشم !
 

frzn87

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2009
نوشته‌ها
956
لایک‌ها
79
محل سکونت
شیراز
خوشوقتم عزیزم شباهت بالایی میان ما وجود دارد :snitch:

قسمت گوش دادن به آهنگای خارجی رو به شوما توصیه میکونم برید کلاس زبان تا اندازه گوز بارتون باشه بفهمید چی میگن و بیایید در دنیای زیبای Doom/Death/Melodic/Funeral/Gothic Metal ، باشد که رستگار شوید. :)


افسردگی اینائم نیست؛ باشه ـم خئلیم خوبه دوشواری نداره حس برتره!
یه چند تا آهنگ یاحال متال رو لطفا برام پ.خ کن عزیز خیلی نیازش حس میشه ..
باقی که گفتی چطوری هست ؟ زیر مجموعه متال هست یا جداست ؟
 

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
ت که حس بدی از زندگی م دارم...مثل همیشه نه ذوقی دارم نه شوقی...
با اطرافیانم با خانواده م با بچه محل ها و...حال نمیکنم مجبورم زوری حال کنم! زوری بخندم! زوری بگم علیک سلام!..
کوچیک ترین رفتار بد(شاید خوب ب نظر اونا) منو آزار میده..دوست دارم قاطی کنم بزنم یه چیزی رو بشکونم بعد ب خودم میگم گیرم زدی شکوندی چیو میخوای ثابت کنی..قاطی هم که نکنی نمیشه!
هیچ دوستی ندارم بقیه خودشونو میچسبونن ب ما!
هم سن هامو تو خیابون میبینم واقعا خجالت میکشم.یکی با موبایل صحبت کنه تو مترو تو تاکسی و هر جایی دوست دارم بهش بگم تاکسی و متر و جای با موبایل صحت کردن نی!یکی بلند بلند حرف میزنه دوست دارم بزنم زیره گوشش ولی نمیتونم..همش آهنگ های خارجی گوش میدم (خیلی کم میفهمم چی میخونن:دی)
دیروزم با امروزم هیچ فرقی نداره..حتی امروزم با پارسال این موقع فرقی نداره! فقط یکم هوا سرد تره امروز
biggrinsmiley.gif

دوکسپین 25هم هر چقدر میخرم که مثل سابق خواب طولانی داشته باشم 16-17ساعت دیگه فایده ای نداره دیگه روم تاثیر نمیذاره!>.
و خیلی درد های دیگه
یه دوز پسر هم نداریم!
چه کنم در کل؟
پ:ن سابقه مراجعه ب روانشناس و روانپزشک هم داشتم..هیپنوتیزم درمان هم یه مدت باهام سرو کله میزد..اما از دستم خسته شد..
سلام
اول عذرخواهي كنم به خاطر عنوان تاپيك كه ناقص تايپ شد و البته از مديران خواستم درستش كنن ولي هنوز درست نكردن
نكته بعدي اينكه خيلي از مسائل شايد براي فرد خصوصي باشه و نتونه اينجا اعلام كنه و خيلي ها از طريق پيغام خصوصي عنوان كردن كه كاملا طبيعي و منطقيه
به همين خاطر روزهاي اول تاپيك خيلي طرفدار نداشت
در رابطه با مشكلي كه گفتي چندتا سوال دارم ازت:
1-سن و وضعيت تاهل
2- رابطه ات با خانواده ات چطوره؟باهاشون تويه خونه مشكل داري يا رابطه ات خوبه؟
اينكه به روانشناس مراجعه كردي نشون ميده كه مشكلت رو قبول كردي و اين اولين مرحله درمانه و اين خيلي خوبه
من به شخصه خيلي با روانپزشك موافق نيستم چون با رفتاردرماني ميشه اين مشكلات رو حل كرد و قرص خوردن يه جورايي پاك كردن صورت مسئله است مگر در موارد خاص
هيپنوتيزم درماني هم من نميدونم واقعا چطوري ميخواسته مشكلات شما رو حل كنه!!!
تويه صحبتت ها گفتي كه زود عصباني ميشي.پس بايد يكم رويه صبرت كار كني
چيزهاي زيادي ميتونه باعث عصبانيت ما بشه حتي خواب كم يا خواب زياد و كسل بودن.مسلما وقتي كسل باشيم حوصله اي براي گفته هاي ديگران نداريم و ممكنه با كوچكترين حرف و انتقادي حتي كاملا منطقي هم از كوره در بريم.
شما بزرگترين اشتباهت استفاده از دارو براي خوابه.و اين خودش ميتونه باعث بي حوصلگي و كسل شدن و در نتيجه عصبانيت بشه.
دارويي كه استفاده ميكني براي افسردگي هاي ضعيفه.اين دارو رو روان پزشك برات تجويز كرده؟چون ميتونه عوارضي مثل گيجي و سردرد و خستگي هم داشته باشه كه بي تاثير نيست تويه اين احساساتي كه داري.
معمولا روند كار اينجوريه كه تو بري پيش روانپزشك از نظر زيستي مياد مشكل رو بررسي ميكنه و ميگه يه قسمتي از مغز فعاليت عادي خودش رو نداره و دارو ميده تا اون قسمت رو به حالت نرمال برگردونه ولي وقتي پيش روان شناس بري مياد علت اصلي رو بررسي ميكنه مثلا محيطي كه زندگي ميكني باعث افسردگيت شده،اتفاقات دوران بچگي و...
بنابراين اين مشكل رو بدون دارو هم ميشه حل كرد
توصيه مهم من به تو: خوابت رو بدون هيچ دارويي تنظيم كن.در طول روز سعي كن با تحرك بدني خودت رو خسته كني تا سر شب خوابت ببره و اگر ساعت12 زمانيه كه بدنت خودكار احساس خواب ميكنه كلا همه كارها رو بذار كنار و برو بخواب چون خاصيت بدن اينكه كه اگر در زمان خواب نخوابي به اصطلاح خواب از سرت ميره.اين رو به يكي از كاربرا هم گفته بودم.داروهايي كه شما ميخوري يه مدت رويه بدنت تاثير داره ولي بعد از اينكه بدنت بهش عادت كرد ديگه جواب نميده و مجبوري بري يه قوي ترش رو بخوري و الي اخر
اگر امكانش هست از محيط خانواده ات و دوران كودكي ات بيشتر توضيح بده حالا يا اينجا يا به صورت خصوصي.
برميگرديم به موضوع از كورده در رفتنت.
اول بايد بپرسيم كه چرا عصباني ميشي؟اينكه كسي با تلفن حرف ميزنه و ناراحتت ميكنه به خاطر اينه كه احساس ميكني دوستي نداري كه بهش زنگ بزني؟
من بهت پيشنهاد ميكنم به جاي گوش كردن به آهنگ هاي خارجي كه مفهومشون رو هم شايد نفهمي بري به سمت موزيك هاي ارام بخش و با صداهاي طبيعت كه براي دانلود هم خيلي زياده.معمولا در چنين موسيقي هايي از تكنيك هاي ويژه اي استفاده شده كه باعث ارامش روحي ميشه.به نظر من موسيقي غذاي روحه(در كنار كتاب:D)
براي كنترل خشمت هم تكنيك هايي وجود داره كه ميتوني با عمل به اونها خشمت رو كنترل كني.
من بهت پيشنهاد ميكنم در چنين حالتي وضعيت خودت رو عوض كني مثلا اگر نشسته اي بلند بشي و قدم بزني و يا نفس عميقي بكشي و اعداد رو دو ذهنت بشماري مثلا تا 10
اين باعث ميشه كه اون لحظه خشمت كم بشه.
ورزش كردن هم ميتونه براي كنترل خشم خيلي موثر باشه و بهت انرژي مثبتي رو بده.چيزي كه من به كسايي كه چنين مشكلي رو دارن و يا احساس افسردگي و كسالت ميكنن هميشه پيشنهاد كردم عضو شدن در باشگاه هاي ورزشيه البته نه رشته هاي خيلي خطرناك كه فردا روز يكي عصبانيشون كرد بزنن لهش كنن:D
با اين كار هم احساس كسالت و بي حوصلگيت رو كم كردي،هم مطمئن باش دوست هاي زيادي پيدا ميكني و هم خشمت رو كنترل ميكني
 

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
سلام . بنده ادم بسیار بسیار شوخ و خنده رو و شادی هستم و به شدت اجتماعی ولی تست روانشناسی که دادم یکی مونده بود که برسم به افسردگی خفیف !! میترسم یکم دیگه بگذره و افسرده بشم !
سلام
اين خيلي خوبه كه ادم شوخ و علاقمند به حضور در اجتماع هستي البته مواظب باش يه وقت شوخ طبعيت مشكل ساز نشه برات:cool:
تست روان شناسي كه دادي مربوط به چي بود،اسمش چي بود و كي نتيجه اش رو بهت گفت؟
 

patteerr

Registered User
تاریخ عضویت
27 مارس 2009
نوشته‌ها
4,016
لایک‌ها
3,140
سلام
اين خيلي خوبه كه ادم شوخ و علاقمند به حضور در اجتماع هستي البته مواظب باش يه وقت شوخ طبعيت مشكل ساز نشه برات:cool:
تست روان شناسي كه دادي مربوط به چي بود،اسمش چي بود و كي نتيجه اش رو بهت گفت؟

علیک سلام .

همیشه دردسره ! این هست تست افسردگی . امتیازم 15 شد ! تست افسردگی بک
 

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
سلام مشاور محترم.... من میوخاستم برم روانپزشک متخصص اعصاب و روان اما گفتش بعد عید بیا ....من مشکلم اینه که 1 - اعصابم ضعیفه...یعنی همش میترسم مردم اجتماع باهام دعوا کنن بخاطر همین گوشیه گیری میکنم- 2- اظطراب و حملات ترس دارم ..3 - وسواس دارم ..مثلا دمپایها ی دستشویی رو همیشه به یک شکل میزارم یا جیب شلوارم رو چک میکنم کلید د رخونه توش باشه .....یا مثلا دقیقا همین الان عموم اومد خونمون اومدم تو اتاق درو قفل کردم اظطرا بداشتم براس سلام کردن چراغم خامو شکردم نمیتونم الان درست تایپ کنم ولی کلا همینه مشکلام...
سلام
من بهتون پيشنهاد ميكنم متخصص اعصاب و روان رو فعلا بيخيال شيد.
شما فكر ميكني يه متخصص اعصاب و روان حاضره يك ساعت حرفهاي شما رو گوش كنه اون هم چند جلسه؟شما ميگي من وسواس دارم ميگه فلان دارو رو بخور
من بهت پشنهاد ميكنم اول بري پيش يه روان شناس باليني با تجربه و كار بلد و چند جلسه اي ادامه بدي تا ببينيم نتيجه چي ميشه.
اينكه ميگم باليني به خاطر اين هست كه كارشون مربوط به بررسي و درمان چنين مشكلاتي هست.
حملات ترس و به اصلاح panic attack بايد بررسي بشه ولي معمولا افرادي كه چنين حملاتي دارن گوشه گيري ميكنن چون ميترسن در يه جمعي دچار حمله هراس بشن
البته بايد بررسي بشه و همينجوري نميشه گفت.شما خودتون فهميديد چنين مشكلي داريد يا كسي بهتون گفت؟
در رابطه با وسواس هم معمولا مردها وسواس چكينگ دارن كه در خونه رو قفل كردن يا نه و...اينها يه پروسه بلند مدتي رو ميخواد و حتما به روان شناس باليني با مدرك دكتري و ترجه بالا مراجعه كنيد.
من خواهشي كه از همه دارم اينه كه خودسرانه نگيد فلان اختلال رو دارم و مستقيم نريد پيش روان پزشك.مثل اين ميمونه كه شما بدون لباس مناسب بري بيرون تويه هواي سرد و و بعد سرما بخوري بري دكتر بهت قرص بده مصرف كني باز همونجوري بري بيرون.شما بايد علت رو پيدا كني و اون رو رفع كني كه تويه مثال بالا لباس مناسب پوشيدنه
اينكه از سلام كردن به عموت اضطراب داري ربطي به وسواس نداره و بايد بررسي بشه ميتونه علت هاي زيادي داشته باشه مثلا(فقط مثاله)خاطره و بد رفتاري عموت در كودكي باهات يا فردي كه تو رو ياد عموت ميندازه و غيره.چك كردن شلوار هم خوده من هم همين كارو ميكنم و اگر يكي دوبار باشه چيز خاصي نيست ولي اينكه بخواي بري بيرون ده بار چك كني يكم ميتونه مشكل ساز باشه.
من استادي داشتم كه با اينكه دكترا داشت و كلي تجربه هر ماه گوشي گم ميكرد.:D
در رابطه با دمپايي دستشويي با اينكه همه راه حل ها رو نميشه از طريق اين تاپيك گفت چون هم وقت گيره هم پدر دست در مياد خلاصه بهت ميگم:
يه بار دمپايي رو مرتب نكن و همينجوري بذار باشه و بدون توجه برو مشغول كارها شو.ببين مشكلي پيش مياد؟كسي فوت ميكنه؟يد شانسي مياري؟من تضمين ميكنم هيچ اتفاقي نمي افته پس اين كارو يه بار بكن.اصلا يه لنگش رو بنداز اين ور يكي رو بنداز اون ور هيچ اتفاقي نمي افته يه بار اين كارو بكن و ببين كه كار سختي نيست.
 

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
علیک سلام .

همیشه دردسره ! این هست تست افسردگی . امتیازم 15 شد ! تست افسردگی بک
به اينها زياد اطميناني نيست
تست مطمئن رو بهتره بري مراكز مشاوره و در ازاي مبلغ ناچيزي تست بدي و همونجا برات نتيجه رو ميگن
البته تست افسردگي بك تست معتبريه ولي اينجور تست دادن ها (اينترنتي)زياد اطميناني توش نيست
يه نكته هم بگم كه يه مقدر خفيف تويه همه طبيعيه
ممكنه اون موقع كسي كه تست ميده از چيزي ناراحت و عصباني باشه و نتيجه عوض بشه يا فصلي باشه كه افسردگي شيوع بيشتري داشته باشه.
 
Last edited:

frzn87

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2009
نوشته‌ها
956
لایک‌ها
79
محل سکونت
شیراز
یکی از دوستان در مورد وسواس گفتند
من خودم حدود 3 سال وسواس شستشو داشتم دستامو می شستم به طوری که پشت دستام زخم میشد ( مایع دستشویی)
همش هم با دارو حل شد و این 3 سال که متاسفانه مصادف شد با دوران لیسانس بنده باعث شد معدل لیسانس من 12 بشه ولی نجات پیدا کردم ازش

پ.ن : استارتر محترم شما تحصیلاتتون در زمینه مشاوره هست ؟
پ.ن : تشکر بابت این تاپیک خوبتون
 

داستان

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 ژانویه 2012
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
13
ممنون از مشاروه رایگانی که به ما میدید من میدونم که هر جلسه روانشناس رفتن شاید نزدیک 40 هزا رتومن آّب بخوره برام و اینکه شما رایگان مشاوره میکنین خودش کلی لطفه:wub:....و اینکه فرمودید حملات پانیک رو کسی بهت گفته و ا زکجا فهمیدی....من یه شب مغزم حالت تکون خوردن انگا رمغزم بالا پایین شد...و یهو یه چیزی حس کردم از تو مغزم ترشح شد که ضربان قلبم رو رسوند به دروغ نگم شاید 200 ضربه در دقیقه و فشار خونم رو بسیار بالا و تا جایی که سفید میدیدم همه جارو ...یعنی یه حمله پانیکی تاریخی..که د رکل دنیا هم ثبت نشده داشتم....من 4 ساله حمله پانیک دارم و با کلی پانیکی حرف زدم تو انجمن ها ی دیگه اما هیچکی مثل من پانیک نشد ..اون شب من پانیکم خلاصه تاریخی بود....از هر کسی بپرسی میگه احساس مرگ میکنم و لی من تمام اون احساس مرگ و از دست دادن عقل رو داشتم + اینکه سفید میدیدم همه جارو چون خون با شدت تو مغزم میرفت..نمیدونم کجا ی مغزم ایراد پیدا کرد که یهویی آدرنالین ترشح میکرد بدنم ...آدرنالینی که ترشح میکرد اندازه این بود که مثلا یه آدم معمولی 1 شیر و یه پلنگ و 1 جن و پری و روح رو با هم ببینه.....به این اندازه آدرنالین موقع خواب ترشح شد...بردنم بیمارستان بعثت 2 تا آرامبخش قوی زدن من مثل ببر میدویدم تو بیمارستان تو راهرو ..آرامبخش اثر نمی کرد چون آدرنالین خونم خیلی بود و قلبم تند تند میزد و دهنم خشک بود و صورتم داشت بی حس میشد..بعدش آمپول سوم رو زدن....دکتره گفت اینو بزنم دیگه تمومه آروم میشه به بابام میگفت...اونم زد دید من هنوز مثل شیر میدوم تو راهرو بیمارستان ...دکتر همیگفت واوو این چشه چه قدر اظطراب شدید داره......بعدش به بابام گفت ماشینتون رو بیارید بالا راهپله دم در بیمارستان...میخوام یه آمپول خیلی قوی بزنم بهش .....اون آمپول رو زدن آمپول چهارم...من تازه یه مقدار آروم شدم احساس آرمش کردم.... خلاصه تو ماشین خابم برد ...بعدش ا زاون روز تا 2 سال بعدش هر روز پانیک داشتم انگا رتو زندان بودم......و نکته مهمش اینه که موقع خواب یهویی میپریدم از خواب با ضربان قلب بالا.....یا اینکه مثل این بود وسط خواب با پتک بکوبونن تو سرم و یهو بیدار میشم ا زخواب..هنوز بعد 4 سال این حالات رو دارم اما حملات پانیکم بسیار کم شده خدارو شکر....شده 2 ماهی 1 بار ....رفتم مرکز تخصصی اعصا ب و روان زیر نظر دکتر بختیاری فوق تخصص اعصاب و روان بودم 2 سالی بهم ا زخانواده ssri لووکس رو میداد صبح 1 عدد 100 میلی گرمی ا زخانواده... بنزو دیازپینها هم شب موقع خواب کلوزناپام رو داد .. و یه قرصم به نام دپاکین که فک رکنم سدیم بلاکر بود ...که اون زمان 4 سال پیش بسته ای 14 تومن بود فرانسوی بود...اونم داد و+ ا زخانواده بتابلوکرها هم پروپرانولول رو داد.......خلاصه حملات کنترل شد و بخاطر خوردن اون همه قرص هم زندگی خوبی داشتم حداقلش گوشه گیر نبودم..باشگاه بدنساز ی میرفتم و خلاصه تو خونه نبودم....خلاصه پانیکم بعد 4 سال که خوب شد تقریبا و الان دیگه هیچ قرص نمیخورم بیشتر مشکل اظطرا ب اجتماعی و د راجتماع ظاهر شدن رو دارم و در بین مردم کوچه و خیابون و پیاده رو راحت نیستم و همش افکار اظطرابی میاد تو مغزم....دوست دارم پیاده رو خالی باشه چون وقتی یه نفراز رو به رو میاد همش افکا رمنفی و ترس و اظطراب میاد سراغم...و اینکه به شدت میرم تو افکا رمنفی.......الان هر وقت می خوام برم بیرو ن از خونه 2 عدد کلونازپام 1 میلی سبحان میزنم که افکارم رو از بین ببره ....ولی در کل شاید هفته ای 2 میل دارم میزنم 6 روز د رمیون یا 3 روز در میون بعضی وقتها......ولی اصلا کلا همیشه تر س و اظطراب اجتماعی و ترس از حملات پانیک رو دارم و اینکه گوشیه گیر شدم و خلاصه سرتون رو درد آوردم شرمنده ..خلاصه زندگیم رو هواست دیگه ...نه آینده ای..البته آینده که دارم گوشه جوب کارتون خوا ب میشم....اما خلاصه دیگه تقریبا یه آدم خسته روحی و روانی و مظطرب و اعصبمم ضعیفه همش میترسم از اینکه مردم باهام دعوا کنن...البته تو خونه که هستم سر خودم رو با کارای خونه و اینترنت گرم میکنم...الان وسواسم که دارم ولی زیاد بهش توجه نمیکنم چون وسواس خیلی دیگه برام ساده شده بیشترفکر م معطوف روی اظطرابمه ........یه چیزی فقط بگم : وقتی میام لب پنجره خونه و خیابون رو میبینم و آدمهارو میبنم که بدون اظطراب راحت تو پیاده رو راه میرن و از دیدن همدیگر اظطراب نمیکنن...غبطه میخورم و میگم اینا چه طوری اینقدر راحتن توخیابون......الان مثلا من نمیتونم برم سر خیابون 2 تا نون بخرم میتونم برم اما وقتی یه نفر از رو به رو میاد اگر بهم خیره بشه حملات پانیک میشم و اظطراب میکنم و قلبم تند تند میزنه ....یه بار داشتم بدون قرص میزفتم بازار یه مرده گوشه پیاده رو وایساده بود منم داشتم رد میشدم یهو خیره شد بهم و من دیگه اظطراب کردم و نمیدونستم کجا رو نگاه کنم و یهویی با خودم حرف میزدم.....که اظطراب زیاد بهم فشا رنیاره...الان کلکم اینه که وقتی تو پیاده رو راه میرم با خودم حرف میزنم تا به مردم کمت رفکم رکنم.... خلاصه من فقط تنها آرزوم اینه که الان شلوار بیرونم رو بپوشم و برم پیاده روی تا سر خیابون پیروزی و بر گردم این بزرگترین آرزوی زندگیه منه اما ت وسط راه که میرم احساس اظطراب کا ریمیکنه که برگردم خونه نمیتو.نم تحمل کنم اظطرابم رو ......
 

nima_00989166

کاربر فعال پرشین تولز
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2012
نوشته‌ها
7,193
لایک‌ها
16,506
ت که حس بدی از زندگی م دارم...مثل همیشه نه ذوقی دارم نه شوقی...
با اطرافیانم با خانواده م با بچه محل ها و...حال نمیکنم مجبورم زوری حال کنم! زوری بخندم! زوری بگم علیک سلام!..
کوچیک ترین رفتار بد(شاید خوب ب نظر اونا) منو آزار میده..دوست دارم قاطی کنم بزنم یه چیزی رو بشکونم بعد ب خودم میگم گیرم زدی شکوندی چیو میخوای ثابت کنی..قاطی هم که نکنی نمیشه!
هیچ دوستی ندارم بقیه خودشونو میچسبونن ب ما!
هم سن هامو تو خیابون میبینم واقعا خجالت میکشم.یکی با موبایل صحبت کنه تو مترو تو تاکسی و هر جایی دوست دارم بهش بگم تاکسی و متر و جای با موبایل صحت کردن نی!یکی بلند بلند حرف میزنه دوست دارم بزنم زیره گوشش ولی نمیتونم..همش آهنگ های خارجی گوش میدم (خیلی کم میفهمم چی میخونن:دی)
دیروزم با امروزم هیچ فرقی نداره..حتی امروزم با پارسال این موقع فرقی نداره! فقط یکم هوا سرد تره امروز
biggrinsmiley.gif

دوکسپین 25هم هر چقدر میخرم که مثل سابق خواب طولانی داشته باشم 16-17ساعت دیگه فایده ای نداره دیگه روم تاثیر نمیذاره!>.
و خیلی درد های دیگه

چه کنم در کل؟
پ:ن سابقه مراجعه ب روانشناس و روانپزشک هم داشتم..هیپنوتیزم درمان هم یه مدت باهام سرو کله میزد..اما از دستم خسته شد..
دقیقا منم همینطور..
سلام
اول عذرخواهي كنم به خاطر عنوان تاپيك كه ناقص تايپ شد و..............
شما دوضیحی در مورد حال نکردن با دیگران ندادین..
منم هیمنطوریم..از همه حالم بهم میخوره..یا تو کف موبایلن ی ماشین یا زید.. هیچکی به فکر پیشرفت و هدف و تکامل و مطالعه و این چیزا نیست..
یعنی امسالش رو با 3 سال پیشش مقایسه میکنی میبینی بجز پاس کردن درس های دانشگاه ش.. بقیه 3 سالش فقط خاطره ست..
 

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
ممنون از مشاروه رایگانی که به ما میدید من میدونم که هر جلسه روانشناس رفتن شاید نزدیک 40 هزا رتومن آّب بخوره برام و اینکه شما رایگان مشاوره میکنین خودش کلی لطفه:wub:....و اینکه فرمودید حملات پانیک رو کسی بهت گفته و ا زکجا فهمیدی....من یه شب مغزم حالت تکون خوردن انگا رمغزم بالا پایین شد...و یهو یه چیزی حس کردم از تو مغزم ترشح شد که ضربان قلبم رو رسوند به دروغ نگم شاید 200 ضربه در دقیقه و فشار خونم رو بسیار بالا و تا جایی که سفید میدیدم همه جارو ...یعنی یه حمله پانیکی تاریخی..که د رکل دنیا هم ثبت نشده داشتم....من 4 ساله حمله پانیک دارم و با کلی پانیکی حرف زدم تو انجمن ها ی دیگه اما هیچکی مثل من پانیک نشد ..اون شب من پانیکم خلاصه تاریخی بود....از هر کسی بپرسی میگه احساس مرگ میکنم و لی من تمام اون احساس مرگ و از دست دادن عقل رو داشتم + اینکه سفید میدیدم همه جارو چون خون با شدت تو مغزم میرفت..نمیدونم کجا ی مغزم ایراد پیدا کرد که یهویی آدرنالین ترشح میکرد بدنم ...آدرنالینی که ترشح میکرد اندازه این بود که مثلا یه آدم معمولی 1 شیر و یه پلنگ و 1 جن و پری و روح رو با هم ببینه.....به این اندازه آدرنالین موقع خواب ترشح شد...بردنم بیمارستان بعثت 2 تا آرامبخش قوی زدن من مثل ببر میدویدم تو بیمارستان تو راهرو ..آرامبخش اثر نمی کرد چون آدرنالین خونم خیلی بود و قلبم تند تند میزد و دهنم خشک بود و صورتم داشت بی حس میشد..بعدش آمپول سوم رو زدن....دکتره گفت اینو بزنم دیگه تمومه آروم میشه به بابام میگفت...اونم زد دید من هنوز مثل شیر میدوم تو راهرو بیمارستان ...دکتر همیگفت واوو این چشه چه قدر اظطراب شدید داره......بعدش به بابام گفت ماشینتون رو بیارید بالا راهپله دم در بیمارستان...میخوام یه آمپول خیلی قوی بزنم بهش .....اون آمپول رو زدن آمپول چهارم...من تازه یه مقدار آروم شدم احساس آرمش کردم.... خلاصه تو ماشین خابم برد ...بعدش ا زاون روز تا 2 سال بعدش هر روز پانیک داشتم انگا رتو زندان بودم......و نکته مهمش اینه که موقع خواب یهویی میپریدم از خواب با ضربان قلب بالا.....یا اینکه مثل این بود وسط خواب با پتک بکوبونن تو سرم و یهو بیدار میشم ا زخواب..هنوز بعد 4 سال این حالات رو دارم اما حملات پانیکم بسیار کم شده خدارو شکر....شده 2 ماهی 1 بار ....رفتم مرکز تخصصی اعصا ب و روان زیر نظر دکتر بختیاری فوق تخصص اعصاب و روان بودم 2 سالی بهم ا زخانواده ssri لووکس رو میداد صبح 1 عدد 100 میلی گرمی ا زخانواده... بنزو دیازپینها هم شب موقع خواب کلوزناپام رو داد .. و یه قرصم به نام دپاکین که فک رکنم سدیم بلاکر بود ...که اون زمان 4 سال پیش بسته ای 14 تومن بود فرانسوی بود...اونم داد و+ ا زخانواده بتابلوکرها هم پروپرانولول رو داد.......خلاصه حملات کنترل شد و بخاطر خوردن اون همه قرص هم زندگی خوبی داشتم حداقلش گوشه گیر نبودم..باشگاه بدنساز ی میرفتم و خلاصه تو خونه نبودم....خلاصه پانیکم بعد 4 سال که خوب شد تقریبا و الان دیگه هیچ قرص نمیخورم بیشتر مشکل اظطرا ب اجتماعی و د راجتماع ظاهر شدن رو دارم و در بین مردم کوچه و خیابون و پیاده رو راحت نیستم و همش افکار اظطرابی میاد تو مغزم....دوست دارم پیاده رو خالی باشه چون وقتی یه نفراز رو به رو میاد همش افکا رمنفی و ترس و اظطراب میاد سراغم...و اینکه به شدت میرم تو افکا رمنفی.......الان هر وقت می خوام برم بیرو ن از خونه 2 عدد کلونازپام 1 میلی سبحان میزنم که افکارم رو از بین ببره ....ولی در کل شاید هفته ای 2 میل دارم میزنم 6 روز د رمیون یا 3 روز در میون بعضی وقتها......ولی اصلا کلا همیشه تر س و اظطراب اجتماعی و ترس از حملات پانیک رو دارم و اینکه گوشیه گیر شدم و خلاصه سرتون رو درد آوردم شرمنده ..خلاصه زندگیم رو هواست دیگه ...نه آینده ای..البته آینده که دارم گوشه جوب کارتون خوا ب میشم....اما خلاصه دیگه تقریبا یه آدم خسته روحی و روانی و مظطرب و اعصبمم ضعیفه همش میترسم از اینکه مردم باهام دعوا کنن...البته تو خونه که هستم سر خودم رو با کارای خونه و اینترنت گرم میکنم...الان وسواسم که دارم ولی زیاد بهش توجه نمیکنم چون وسواس خیلی دیگه برام ساده شده بیشترفکر م معطوف روی اظطرابمه ........یه چیزی فقط بگم : وقتی میام لب پنجره خونه و خیابون رو میبینم و آدمهارو میبنم که بدون اظطراب راحت تو پیاده رو راه میرن و از دیدن همدیگر اظطراب نمیکنن...غبطه میخورم و میگم اینا چه طوری اینقدر راحتن توخیابون......الان مثلا من نمیتونم برم سر خیابون 2 تا نون بخرم میتونم برم اما وقتی یه نفر از رو به رو میاد اگر بهم خیره بشه حملات پانیک میشم و اظطراب میکنم و قلبم تند تند میزنه ....یه بار داشتم بدون قرص میزفتم بازار یه مرده گوشه پیاده رو وایساده بود منم داشتم رد میشدم یهو خیره شد بهم و من دیگه اظطراب کردم و نمیدونستم کجا رو نگاه کنم و یهویی با خودم حرف میزدم.....که اظطراب زیاد بهم فشا رنیاره...الان کلکم اینه که وقتی تو پیاده رو راه میرم با خودم حرف میزنم تا به مردم کمت رفکم رکنم.... خلاصه من فقط تنها آرزوم اینه که الان شلوار بیرونم رو بپوشم و برم پیاده روی تا سر خیابون پیروزی و بر گردم این بزرگترین آرزوی زندگیه منه اما ت وسط راه که میرم احساس اظطراب کا ریمیکنه که برگردم خونه نمیتو.نم تحمل کنم اظطرابم رو ......
سلام
علائم،علائم حملات وحشت زدگيه و اضطرابي كه شما ميگيد در بيرون از خونه داريد نتيجه همين حملات هراس شما هست كه ما بهش ميگيم گذر هراسي
به طور خلاصه هم بخوام توضيح بدم اينه كه كسي كه دچا حملات هراس هست از حضور تويه موقعيت هايي كه امكان داره دچار حملات پنيك بشه خودداري ميكنه مثلا از حضور در سر كلاس يا كنفرانس دادن در كلاس و يا جاهاي شلوغ و اين احساس شما در رابطه با پنيك هست و قابل درمانه..البته نه با يك جلسه درمان
البته باز هم بايد تذكر بدم كه من از پشت كامپيوتر و با خوندن جملات نميتونم بگم شما واقعا اين اختلال رو داري يا نه ولي علائم همون علائمه ولي باز هم بايد حضوري بريد روان شناس باليني.
به طور خلاصه كارهايي كه روان شناس باليني با تجربه ممكنه براي حل مشكل شما انجام بده رو بهتون ميگم يكي استفاده از روش cbt هست و روش pct كه تويه اين روش اگر به عنوان مثال شما حملات وحشت زدگيتون با نفس نفس زدن زياد شروع ميشه ازتون ميخوان به فرض چند دقيقه دور يه صندلي بدويد تا همون حالت بهتون دست بده و بعد بهتون كمك ميكنن اين شبيه سازي حمله پنيك رو كنترل كنيد و بدونيد كه ميتونيد روش كنترل داشته باشيد.(البته اين روش رو خودتون انجام نديد)
از نظر زيستي هم فكر ميكنم بخش لوكوس سرولئوس مغز دچار بد كاركردي ميشه و افزايش فعاليتش باعث حملات پنيك ميشه
بعد از تعطيلات تحقيق كنيد ببينيد روان شناس باليني خوب در شهرتون چه كسي هست چند جلسه رو بريد پيشش انشاالله كه بهبود پيدا كنيد ولي يادتون باشه پيش روان شناس رفتن مثل پيش دكتر رفتن نيست كه بگيد سرم درد ميكنه و بهتون دارو بده.درمان روح خيلي سختر و زمانگير تر از درمان جسمه
 

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
یکی از دوستان در مورد وسواس گفتند
من خودم حدود 3 سال وسواس شستشو داشتم دستامو می شستم به طوری که پشت دستام زخم میشد ( مایع دستشویی)
همش هم با دارو حل شد و این 3 سال که متاسفانه مصادف شد با دوران لیسانس بنده باعث شد معدل لیسانس من 12 بشه ولی نجات پیدا کردم ازش

پ.ن : استارتر محترم شما تحصیلاتتون در زمینه مشاوره هست ؟
پ.ن : تشکر بابت این تاپیک خوبتون
سلام
معمولا وسواس واشينگ يا همون شست و شو بيشتر در خانم ها شايع هست تا اقايون
ولي اقايون هم ميتونن بهش دچار بشن.
تجربه ثابت كرده كه رويكرد رفتاري خيلي بهتر از دارو هست
براي افراد دچار وسواس روش مواجهه و جلوگيري از تشريفات يا ERP موثر است.به عنوان مثال از فرد ميخوان يه ظرف كثيف رو دست بزنه ولي دستش رو نشوره.
شايد در كوتاه مدت براشون ازار دهنده باشه ولي در بلند مدت باهاش كنار ميان
افراد وسواسي معمولا از مكانزيم دفاعي ابطال استفاده ميكنند.به عنوان مثال به خودشون ميگن با جفت كردن دمپايي از يه اتفاق بدي جلوگيري كردن.
اين افراد معمولا به حافظه خودشون اعتمادي ندارن و به خاطر همين چندين بار درب خونه رو چك ميكنن كه قفل شده يا نه.
درمان شناختي هم كمك زيادي ميكنه كه به عنوان مثال در همون بحث استفاده از مكانيزم دفاعي ابطال روان شناس مياد باورهاي فرد رو به چالش ميكشه اينكه مثلا اگر دمپايي رو جفت نكنم يه اتفاق بدي ميافته و...
درمان دارويي هم موثر هست ولي كنار گذاشتنش ممكنه دوباره همون حالت رو در فرد ايجاد كنه
داروهايي مثل كلومي پرامين ولي باز ERP موثر تره.
در رابطه با سوالتون تحصيلات من در زمينه روان شناسي باليني هست.
 

zarindvd

Registered User
تاریخ عضویت
4 آپریل 2011
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
226
محل سکونت
گرگان
دقیقا منم همینطور..

شما دوضیحی در مورد حال نکردن با دیگران ندادین..
منم هیمنطوریم..از همه حالم بهم میخوره..یا تو کف موبایلن ی ماشین یا زید.. هیچکی به فکر پیشرفت و هدف و تکامل و مطالعه و این چیزا نیست..
یعنی امسالش رو با 3 سال پیشش مقایسه میکنی میبینی بجز پاس کردن درس های دانشگاه ش.. بقیه 3 سالش فقط خاطره ست..
سلام
درسته چون مسائل مختلفي مطرح شد فراموش كردم به همه پاسخ بدم
ببينيد اين طرز فكر كه كسي دنبال پيشرفت و كامل شدن و رسيدن به كمال نيست طرز فكر خوبيه و زندگي در شهرهاي شلوغ باعث شده مردم بيشتر زندگي كنند براي كار كردن و پول درآوردن نه كار كردن و پول در اوردن براي زندگي بهتر.اون ور دنيا طرف بازنشسته ميشه ميره دنبال تفريح و استراحت ولي تويه ايران وقتي كسي بازنشسته ميشه ميره تاكسي ميخره يا ميره بنگاه معاملات ملكي ميزنه تا بيشتر پول در بياره اخرش هم ميميره و پولش ميمانه براي بچه هاش.
ولي تفريح كردن و با دوست و رفيق بيرون رفتن هم خودش بخشي از زندگي كردنه و هرچي باشه ما موجوداتي اجتماعي هستيم كه شايد يكي از تفاوت هاي ما با باقي موجودات هم همين باشه.البته قبول دارم كه موبايل و كامپيوتر مردم رو از هم دور كرده و هركسي يه گوشي و تبلت دستشه و غرق در دنياي خودشه كه اين از معايب تكنولوژيه.
شما تعاملات اجتماعيت چطوره؟برنامه يه روزت چيه؟
دوستان شرمنده من نميتونم جواب همتون رو بدم و ممكنه دير به دير جواب بدم چون احتمالا چند روز ديگه دچار مچ درد ميشم.تايپ كردن زياد برام ممكن نيست
 
Last edited:

baris manco

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 نوامبر 2011
نوشته‌ها
825
لایک‌ها
115
محل سکونت
iN thE Fu**iNg Hell
درود..
تاپیک یدونه پست هم نداشتا!!! تا ما یه پست دادیم همه ریختن:D...

دوستان خواهشا خواهشا اگه مشکلی ندارید و سئوالی ندارید از استارتر خواهشا پست ندید...اینطوری هم تاپیک بهم میریزه هم استارتر یکم گیج میشه..
منم که پست میدم نه دروغی میگم نه چیزی ...چیزی ک حقیقت هست رو بدون رو درواسی و خجالت میگم..
1-سن و وضعيت تاهل
21ساله ک زنده ام شوربختانه....خدارو شکر مجرد و تا آخر هم مجرد..
- رابطه ات با خانواده ات چطوره؟باهاشون تويه خونه مشكل داري يا رابطه ات خوبه؟
رابطه م معمولی..باهاشون سر یه سفره ناهار میخورم سر یه سفره شام میخورم...خودم از بچگی میدونستم قادر ب درک من نیستن خیلی چیزارو نمیگفتم و پنهون میکردم..پنهون کردم پنهون کردم تا 17سالگی دیدم دارم یه طوری میشم یه طوری شدن باعث ترک تحصیل م در مقطع دبیرستا شد و وسواس فکری شدید ...20سالم شد کلا فهمیدم دپ هستم.اینقدر دپ که تو آموزشی خدمت کمیسیون پزشکی شدم بعد از 11ماه دوندگی زووووری سره دلسوزی دبیر کمیسیون پزشکی معاف شدم!..اوایلش که درخواست 10میلیون رشو ه کرده بودن بره ساختن پرونده که 1 هفته ای معاف بشم اما ندادم.
اینم مدرک ش که نگی نگفتم:D..

دارويي كه استفاده ميكني براي افسردگي هاي ضعيفه.اين دارو رو روان پزشك برات تجويز كرده؟
آره خوده بیشعور ش تجویز کرد!...ولی اوایل میخردم حال میداد قرص ش یه طوریه که میخوری قدرت تفکر و ازت میگیره راحت 20ساعتی میخوابی همینطوری عادیش 12الی 15ساعت خوابم.اونا رو داده مثلا خواب همجنسبازی نبینم! اما میدیدم بازم :دی.خواب ک نیستم خواب هم نمیبینم در دنیایی ک خودم بره خودم ساختم سیر میکنم.کلا با دنیای واقعی م حال نمیکنم همش دوست دارم خواب باشم تو دنیای خودم سیر کنم..(خواستی جزییات اون دنیامو برات پ.خ میکنم..)
اول بايد بپرسيم كه چرا عصباني ميشي؟
عصبانی اونطوری نمیشم!..یه جورایی حالمو بهم میزنن..
اينكه كسي با تلفن حرف ميزنه و ناراحتت ميكنه به خاطر اينه كه احساس ميكني دوستي نداري كه بهش زنگ بزني
دوستم داشته باشم هی خوشم نمییاد بهش زنگ بزنم.ب اونم میگم هی فرط و فرط زنگ نزن....اصن دوستی ندارم ک من:D...
من بهت پيشنهاد ميكنم به جاي گوش كردن به آهنگ هاي خارجي كه مفهومشون رو هم شايد نفهمي بري به سمت موزيك هاي ارام بخش و با صداهاي طبيعت كه براي دانلود هم خيلي زياده.معمولا در چنين موسيقي هايي از تكنيك هاي ويژه اي استفاده شده كه باعث ارامش روحي ميشه.به نظر من موسيقي غذاي روحه(در كنار كتاب
biggrinsmiley.gif
)
من چندتاسال پیش همش سالار عقیلی و اینا گوش میدادم..
خارجی هم گوش میدادم اون موقع..حتی بچه گی مم خارجی گوش میدادم از طریق ماهپایه
اما یه روزی یه CDقدیمی خونمون پیدا کردم توش موزیک ویدئو راک بود...یکی ش متالیکا ترک TURN THE PAGEبود..درباره زن بیوه ای بود ک برای خرج دخترش یه جورایی تن فروشی میکرد...کلا با راک حال میکنم مخصوصا با موضوع ش .موضوع هایی دارن که ب شخصه خیلی باهاشون حال میکنم.. از دل جامعه میخونن از مشکلاتی که هست ..آهنگ های ایرانی هم همش عشق و عاشقی یه! مثل سریال هامون!..ترجیح میدم خارجی گوش بدم حتی اگه نفهمم حتی اگه نفهم باشم...این یکی مورد اصلا راه نداره از فازش بیام بیرون زوور نزن..ب روانشناس هم گفتم گوش نمیداد :D..
من بهت پيشنهاد ميكنم در چنين حالتي وضعيت خودت رو عوض كني مثلا اگر نشسته اي بلند بشي و قدم بزني و يا نفس عميقي بكشي و اعداد رو دو ذهنت بشماري مثلا تا 10
اين باعث ميشه كه اون لحظه خشمت كم بشه
شرمنده ها! ولی یَک بدم مییاد از این پیشنهادات! اینارو زیاد شندیم..گوش نمیدم شرمنده..باوو من جوونم میخوام زندگی م هیجان داشته باشه! میخوام یه دوست پسر داشته باشم یدونه موتور CBR600برم ایرانو باهاش زیرو رو کنم..یدونه ماشین آمریکایی داشته باشم توش آهنگ خارجی هامو گوش بدم.باصدای کم آآ نه عین این عقده ای ها ک پراید دارن صداشو تا ته زیاد شیشه ها پایین!..همین آدما آبروی منو میبرن دیگه!
3تاروانشناس تا اینجا از دسته من خسته شدن..فک کنم شوما 4میش باشی:D...
 
Last edited:

frzn87

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2009
نوشته‌ها
956
لایک‌ها
79
محل سکونت
شیراز
سلام
معمولا وسواس واشينگ يا همون شست و شو بيشتر در خانم ها شايع هست تا اقايون
ولي اقايون هم ميتونن بهش دچار بشن.
تجربه ثابت كرده كه رويكرد رفتاري خيلي بهتر از دارو هست
براي افراد دچار وسواس روش مواجهه و جلوگيري از تشريفات يا ERP موثر است.به عنوان مثال از فرد ميخوان يه ظرف كثيف رو دست بزنه ولي دستش رو نشوره.
شايد در كوتاه مدت براشون ازار دهنده باشه ولي در بلند مدت باهاش كنار ميان
افراد وسواسي معمولا از مكانزيم دفاعي ابطال استفاده ميكنند.به عنوان مثال به خودشون ميگن با جفت كردن دمپايي از يه اتفاق بدي جلوگيري كردن.
اين افراد معمولا به حافظه خودشون اعتمادي ندارن و به خاطر همين چندين بار درب خونه رو چك ميكنن كه قفل شده يا نه.
درمان شناختي هم كمك زيادي ميكنه كه به عنوان مثال در همون بحث استفاده از مكانيزم دفاعي ابطال روان شناس مياد باورهاي فرد رو به چالش ميكشه اينكه مثلا اگر دمپايي رو جفت نكنم يه اتفاق بدي ميافته و...
درمان دارويي هم موثر هست ولي كنار گذاشتنش ممكنه دوباره همون حالت رو در فرد ايجاد كنه
داروهايي مثل كلومي پرامين ولي باز ERP موثر تره.
در رابطه با سوالتون تحصيلات من در زمينه روان شناسي باليني هست.

درسته
من تنها وسواس شستشو نداشتم و از نظر نماز خواندن و عبادت هم هی شک می کردم و یادمه بهم می گفتن نماز جعفر طیار میخونی اینقد طول می کشه ؟
کلا یادمه تو راه ادعیه و .. هم افتاده بودم . نمی دونم چرا اما اینطوری شده بودم
یادمه مثلا می خواستم سوار یه تاکسی بشم یه چیزی بهم می گفت که سوار این تاکسی نشو وگرنه اینطور میشه
خیلی مریضی بدی هست ... به قولی : نصیب گرگ بیابان هم نشه !

پ.ن : استادای دانشگاه بهشون می گفتم من به خاطر مریضی این نمرات را می گیرم .. یکیشون میگفت بهم فلانی تو که میگی همش مریضی .. من هم خندیدم گفتم آره ناچارم و باید قرص بخورم ! :)
یک سوال هم دارم : این بیماری ممکنه جنبه ارثی هم داشته باشه ؟ چون از حانواده پدری هم کسایی بودن که این بیماری رو داشتن... و اگر داره راهش چی هست که برای نسل بعدی این مشکلات براشون پیش نیاد ؟

پیشاپیش ممنون هستم از راهنماییتون
 

الهه.آتش

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2012
نوشته‌ها
4,783
لایک‌ها
2,401
من بعد از طلاق دچار افسردگی شدم یعنی اونجوری که باید از زندگی دیگه لذت نمیبرم ولی استرس ندارم اصلا
 
بالا